ب) اراضی مستحدثه
وفق ماده آیین نامه اجرایی لایحه قانونی اصلاح لایحه ی قانونی واگذاری و احیای اراضی، مصوب ۳۱/۲/۱۳۵۹، به زمین هایی که در نتیجه پس روی آب دریاها، دریاچه ها و تغییر بستر رودخانه ها یا خشک شدن تالاب ها ایجاد می گردند، اراضی مستحدثه گفته می شود. این اراضی متعلق به دولت محسوب و مطابق بند ۲۷۱ م.ب.ث.، تقاضای ثبت آن از هیچ کس پذیرفته نمی شود.
گفتار چهارم : سایر اراضی عرفی
علاوه بر موارد یاد شده در پاره ای از موارد، زمین هایی وجود دارند که ضمن قرار گرفتن در یکی از قالب های مذکور، دارای عناوین اختصاصی می باشند که شناخت هر یک از آنان برای کارشناسان حائز اهمیت فراوان است که اختصارا به شرح تعدادی از آن ها می پردازیم:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بند اول: باغ
مطابق ماده ی یک آیین نامه اجرایی قانون ملی شدن جنگل ها مصوب ۱۳۴۲، باغ مطلق به زمینی گفته می شود که اولا دارای حدود مشخص اختیاری باشد (نه حدود طبیعی) و حجم درختان جنگلی خودرو ( در صورتی که دارای درختان خودروی جنگلی باشد) در آن به ازای هر هکتار ( ۱۰۰۰۰ مترمربع ) از ۵۰ مترمکعب تجاوز ننماید و لااقل به ازای هر هکتار، ۱۰۰ اصله درخت مثمر جوان، به طور دست کاشت در آن غرس شده باشد و به ازای هر هکتار، لااقل ۹۰۰۰ مترمربع آن از کنده و ریشه های درختان جنگلی پاک شده باشد.
علاوه بر مطلق باغ، می بایست توجه داشت که باغ میوه نیز جزوی از مفهوم باغ است که مطابق ماده ی یک قانون اصلاحات ارضی، دارای تعریف خاصی بوده و آن عبارت از زمینی بود که در آن درختان میوه یا مو به وسیله اشخاص غرس شده یا پیوند داده شده بود. تعداد درخت میوه یا مو در هر هکتار از آن، نمی بایست کمتر از یک صد اصله باشد. به باغی که دارای درختان مثمر بود، باغ میوه و به باغی که درختان مو در آن قرار داشت، تاکستان اطلاق می گردد و هرگاه در زمینی درختان خرما یا زیتون به عمل آید، حسب مورد به آن نخلستان و باغ زیتون گفته می شود که در دو مورد اخیر، تعداد این درختان به ازای هر هکتار نبایست کمتر از ۵۰ اصله باشد. وفق ماده ی ۳ قانون اصلاحات ارضی مصوب ۱۹/۱۰/۱۳۴۰، انواع باغ ها عبارت بودند از باغات میوه، باغات چای و قلمستان ها (صابریان،۱۳۸۷، ص ۱۵)
بند دوم: اراضی بیابانی
بر طبق گفته لغت نویسان حقوقی (اسکافی، ۱۳۷۵: .۱۸) اراضی بیابانی به آن قسمت از اراضی اطراف ده اطلاق می گردد که اهالی ده با کمک یکدیگر و به طور دسته جمعی احیا می نمایند و چون آب قریه به همه این نوع زمین ها نمی رسد هر سال به قید قرعه، بعضی از اهالی ده آن قسمتی از اراضی را که به آن جاها آب می رسد، کشت می نمایند. زمین های مذکور با اراضی مواتی که حریم ده را تشکیل می دهند، فرق دارند. اراضی بیابانی، ملک اهل ده محسوب و نوعی از اراضی مشاع اهالی ده را تشکیل می دهند.
بند سوم: اراضی موات حریم ده
اراضی مواتی که پیرامون ده را تشکیل می دهد و تعیین کننده ی محدوده ی یک ده از سایر دهات و قراء مجاور است و اهالی ده از زمین ها برای چرای دواب و احشام خود و نیز به منظور کندن بوته و نظایر آن استفاده می نمایند، این زمین ها از اراضی بیابانی مجزا می باشند. معمولا نسبت دوری این زمین ها به ده، بیش از زمین ها و اراضی بیابانی است.
بند چهارم: اراضی آیش (زمین کشتخوان)
به دسته زمین های زراعی اطلاق می شود که زارعان برای مدت معین (معمولا حداکثر برای سه سال) از آن اعراض می نمایند تا قدرت زمین برای باروری و کشت مجدد تقویت شود. عناصر تشکیل دهنده ی زمین های آیش به اختصار عبارت اند از داشتن مالکیت بالفعل- اختصاص زمین به زراعت- برای مدت معین به قصد تقویت بنیه زراعی زمین از کشت و زرع در آن چشم پوشی گردد. اراضی آیش جزو اراضی مفروز هر قریه محسوب می گردد و دارای مالک خاص است که در صورت توارث، دارای مالکیت اشاعه خواهد شد(غفوری فرد، ۱۳۶۸، ۱۶).
بند پنجم: اراضی مفروزی
به کلیه اراضی و زمین هایی که مالکیت شش دانگ آن متعلق به یک شخص باشد، اراضی مفروزی گفته می شود. تا قبل از وضع قانون اصلاحات ارضی (به سال ۱۳۴۰) گاهی از اوقات مشاهده می شد که تمامی یک قریه متعلق به یک شخص بود. در این حالت به آن قریه شش دانگی یا قریه مفروز گفته می شد و گاها تعدادی از زارعان نیز مالک قطعه یا قطعاتی از زمین بودند که به این دهات، اصطلاح قراء و قصبات خرده مالک اطلاق می گردید. بنابراین مقصود از زمین ها یا اراضی مفروزی، زمین هایی از قراء و قصبات بود که شش دانگ هر یک از قطعات، متعلق به یک زارع بود و اراضی مفروزی در قبال اراضی مشاعی کاربرد داشت(سالاری، ۱۳۹۱، ۲۷-۱۴)
بند ششم: اراضی مشاعی
در فرهنگ اصطلاحات ثبتی به سه دسته از زمین ها، اراضی مشاعی اطلاق می گردد: الف- اراضی بیابانی. ب- اراضی موات اطراف ده که حریم ده را تشکیل می داده و اهالی ده برای تعلیف دواب و نظایر آن، از این اراضی استفاده مشاعی می نمایند. ج- اراضی دیم کار در قبال اراضی آبی که ملک مفروز صاحبان قریه بوده است( جعفری لنگرودی، ۱۳۶۵، ۲۶).
بند هفتم: اراضی دیم کار
بر طبق گفته ی صاحب ترمینولوژی حقوقی( جعفری لنگرودی، ۱۳۶۵، ۲۶). به آن دسته از اراضی محدوده ی ده گفته می شود که اهالی ده با کمک یکدیگر آن را احیا نموده و هرساله با تقسیم موقت، عده ای در آن کشت دیم می نمایند و لیکن به طور مشاع، مالک عین آن اراضی هستند. نتیجه ی این تقسیم را گاهی (برزگر بخش) می نامند.
بند هشتم: اراضی کشت موقت
در اوایل انقلاب، به آن دسته از اراضی و زمین هایی که از طرف دولت برای مدت معین و به منظور کشت و زرع در اختیار زارعان قرار می گرفت، در اصطلاح حقوقی به اراضی کشت موقت مشهور شدند. در صورتی که زارع از زمین مزبور در جهت اهداف زارعانه استفاده نمی نمود، زمین یادشده از وی استرداد شده و جهت اهداف زارعانه در اختیار دیگری قرار می گرفت. بیشتر این زمین ها در استان های گلستان و کردستان قرار داشتند.
مبحث دوم: انفال و جایگاه آن در حقوق موضوعه ایران
گفتار اول: مفهوم انفال و مصادیق آن
بند اول: انفال در قرآن
هشتمین سورۀ قرآن کریم انفال نامیده شدهاست. در آیۀ اول این سوره خداوند میفرماید:
یسألونک عن الأنفال قل الأنفال لله و الرسول فاتقوا الله و اصلحوا ذات بینکم و اطیعوا الله و رسوله ان کنتم مومنین.
]ای پیامبر [از تو دربارۀ غنایم جنگى مىپرسند. بگو: غنایم جنگى اختصاص به خدا و فرستادۀ [او] دارد. پس از خدا پروا دارید و با یکدیگر سازش نمایید، و اگر ایمان دارید، از خدا و پیامبرش اطاعت کنید.
مفسرین اهل سنت انفال را با استناد به شأن نزول آیه (اختلاف مسلمانان بر سر غنائم جنگ بدر) منطبق با غنایم جنگی دانستهاند.) غفوری : ۲۶) اما از نظر شیعه گرچه آیۀ فوق در زمینۀ غنایم جنگی وارد شده، ولی مفهوم آن یک حکم کلی و عمومی است و تمام اموال اضافی یعنی آنچه مالک خصوصی ندارد را شامل میشود. این اموال متعلق به خدا و پیامبر و قائممقام اوست. به تعبیر دیگر متعلق به حکومت اسلامی است و در مسیر منافع عموم مسلمین صرف میشود.( مکارم شیرازی، ۱۳۷۶ : ۸۰) علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه می نویسند:
«کلمۀ انفال برزیادیهایی که فیء هم شمرده میشود اطلاق می گردد و مقصود از فیء اموالی است که مالکی برای آن شناخته نشده باشد، از قبیل کوهها و بستر رودخانهها و خرابههای متروک و آبادیهایی که اهلش هلاک گردیده اند.» در تفسیر مجمعالبیان نیز ضمن اشاره به اختلاف نظر مفسران، از قول آنان هفت معنا برای انفال نقلشده که از آن جمله است ثروتهایی که ویژۀ مقام رسالت است و هرگونه مصلحت بداند می تواند آن را هزینهکند.(طبرسی، ۱۳۸۰ : ۲۸۳) در ادامه روایتی از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق (علیهما السلام) نقل میکند که در آن انفال را شامل اموالی که بدون جنگ از دشمن بدست آید، زمینی که صاحبانش آن را رهاکرده و کوچکنند، ارث بدون وارث، بیشه ها، جنگلها، درهها و سرزمینهای بایر و موات اعلام فرمودهاند.
بند دوم: تعریف فقهی انفال
برای نفل و انفال و مشتقات آن در کتب مختلف بیش از بیست و پنج معنی ذکر شده است. آنچه از قدر مشترک بین معانی به دست می آید، این است که نفل، هر شی زاید بر اصل و زیاده بر استحقاق و آنچه خارج از روش و انتظار معمولی است، می باشد. به طوری که مورد توجه و انتظار و توقع نمی باشد (عاملیان، ۱۳۷۰: ۱۵۲). انفال در فرهنگ دهخدا به معنی غنیمت دادن (دهخدا، ۱۳۷۲: ۳۰۶۶) و در فرهنگ معین در معنی غنیمت ها و بهره ها (معین، ۳۸۴:۱۳۴۷) و در لغت ازهری نیز انفال به معنای زاید بر اصل و در مصباح و قاموس اللغه به معنای غنیمت (خامنه ای،۵۲:۱۳۷۰) آمده است. علامه طباطبایی در این خصوص فرموده اند : (انفال جمع نفل با فتحه است و به معنی زیادی و اضافه در چیزی می باشد و به همین مناسبت بر اعمال غیرواجب و مستحب، نفل و نافله اطلاق می گردد، زیرا اعمال مستحب زاید بر فرایض و واجبات است (علامه طباطبایی، ۱۳۷۰: ۶-۵). در کتاب لغوی اقرب الموارد (الجوزی، ۱۸۸۹) راجع به معنی نفل که ریشه انفال است چنین می خوانیم:(نفل آن کاری است که انجام می دهی ولی واجب نیست و همین طور هر امری که زائد بر فرائض و واجبات تشریع شده باشد و نفل با حرکت فاء یعنی غنیمت و بخشش و زیاده. وقتی گفته می شود (لهذا نفل علی هذا)، یعنی این چیز زیادتر از آن چیز دیگر است و از همین واژه و به همین معنی در شریعت راجع به نمازهای مستحبی نافله به کار برده شده است، چون این نوع نماز اضافه بر اصل واجبات و غیرواجب است).
این استعمال در قرآن کریم نیز وجود دارد آن جا که می فرماید: (و وهبنا له اسحاق و یعقوب نافله). (سوره انبیاء، آیه ۷۲). منظور این است که زیاده بر اسحاق که مورد سؤال بود، یعقوب نیز به وی بخشیدیم. همچنین در آیه ۷۹ سوره مبارکه اسراء می فرماید : (و من الیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک مقاما محمودا) یعنی بعضی از شب را با قرآن و نماز بیدار باش که زیادتی بر فرائض، عطیه ای است نسبت به تو شاید خدایت تو را به مقام پسندیده ای برساند.
فرزندِ فرزند نیز نافله نامیده می شود بدین علت است که وی زائد بر فرزند است. (رکبی یمینی، ۱۴۱۶:۲۹۴).
با توجه به مطالب فوق می توان دو معنا را برای لغت انفال استنباط کرد :
زاید در اصل انفال اموالی هستند که زیاده بر اصل مالکیت خصوصی هستند و به این جهت در اختیار مقام رهبری جامعه اسلامی قرار گرفته اند.
بخشش ها و عطایا. اگر این معنا را بپذیریم، انفال اموالی خواهند بود که بخشش و هدایای الهی برای جامعه اسلامی هستند.
بند سوم: تعریف حقوقی انفال
الف: تعریف انفال در ترمینولوژی حقوق
انفال اموالی است که به موجب قانون متعلق به شخص اول اسلام (پیغمبر یا امام) می باشد. این اموال عبارتند از اراضی انفال، جنگل های طبیعی و نیزارها و نظایر آن، که وارث قانونی ندارد، اموال شخصی رؤسای ممالک خارجی که در جنگ با حکومت اسلامی مغلوب می شوند، دریاها، اقیانوس ها، رودهای طبیعی که ملک اشخاص شناخته نشده است، آنچه که از دریاها و رودخانه ها صید می شوند مانند مروارید و ماهی و غیره.
ب) تعریف انفال در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۳۵۸
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که با توجه به موازین شرعی و فقهی تدوین یافته در اصل ۴۵ با ذکر کلمه انفال برخی از مصادیق آن را ذکر می کند:
انفال و ثروت های عمومی از قبیل زمین های موات یا رها شده، معادن، دریاها، دریاچه ها و رودخانه ها و سایر آب های عمومی، کوه ها، دره ها، جنگلها، نیزارها، بیشه های طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث و اموال مجهول المالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد می شود در اختیار حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آن ها عمل نماید. تفصیل و ترتیب استفاده از هر یک را قانون معین می کند.
بند چهارم: مصادیق انفال
مقدمتا باید گفت که ماده ۲۴ قانون مدنی در بیان عدم جواز تملک طرق و شوارع عامه مقرر داشته است که هیچ کس نمی تواند طرق و شوارع عامه و کوچه هایی که آخر آن ها مسدود نیست را تملک نماید. ماده ۲۵ قانون مدنی در بیان اموال عمومی مقرر نموده است که هیچ کس نمی تواند اموالی را که مورد استفاده عموم است و مالک خاص ندارد از قبیل پل ها، کاروانسراها، آب انبارهای عمومی و مدارس قدیم و میدان گاه های عمومی را تملک نماید و همچنین است قنوات و چاه هایی که مورد استفاده عموم است. ضمنا ماده ۲۷ در تعریف مباحات بر آن است که: (اموالی که ملک اشخاص نمی باشد و افراد مردم می توانند آن ها را مطابق مقررات مندرجه در این قانون و قوانین مخصوصه مربوط به هر یک از اقسام مختلف آن ها تملک کرده و یا از آن ها استفاده کنند مباحات نامیده می شود مثل اراضی موات یعنی زمین هایی که معطل افتاده و کشت و زرع در آن نباشد. ماده ۳۸ این قانون نیز نوع دیگری از اموال انفال را معرفی نموده است: (اموال مجهول المالک با اذن حاکم یا مأذون از قبل او به مصارف فقرا می رسد)
شهید ثانی موارد انفال را نه مورد به شرح زیر ذکر کرده است:
۱«- زمینی که ساکنان آن کوچ کرده و آن را ترک کرده باشند.
۲- زمینی که از روی رضایت و بدون جنگ، به مسلمانان واگذار شده باشد، مثل سرزمین بحرین
۳- زمینی که ساکنان آن خواه مسلمان و خواه کفار، از بین رفته باشندو نیز تمامی زمینهای موات که برای آنها مالکی شناخته نشده است.
۴- نیزارها و آن زمینی سرشار از نی ومانند ن است که متعلق به کسی نیست.
۵- قله کوهها و درون درهها و آنچه در آنها موجود است، مانند درختان ومعادن و غیر آنها.
۶- اموال اختصاصی پادشاهان کفار حربی و زمین های ویژه آنها.
۷- میراث کسی که وارث خاصف یعنی وارثی غیر ازامام ندارد.
۸- غنیمت در جنگی که بدون اذن امام رخداده است.
۹- معادن. (شهید ثانی، ۱۳۸۰: ۱۲۱)اکنون به بررسی بیشتر آنها میپردازیم:
الف: فیء
فیء به سرزمینی می گویند که کفار بدون جنگ و خونریزی به حکومت اسلامی واگذارکنند، چه آن سرزمین را به میل خودشان تسلیم کنند و چه آن را رها کرده و آنجا را ترک کنند و بروند، «فیء» نامیده میشود و از انفال است(صانعی، ۱۳۷۹: ۴۱). خداوند در سورهی حشر در مورد اموال بنی نضیر که مجبور شدند به علت تخلف از قرارداد و توطئه بر علیه پیامبر مدینه را ترک کنند و بدون جنگ به دست مسلمانان افتاد این کلمه را به کار برده است: «و ما أفا الله علی رسوله منهم فما …»( سوره حشر،آیه ۶). این داراییها همان طور که در قبل آمد جزء انفال و در ملکیت پیامبر و امام است و خداوند آنها را از مشرکان به مسلمانان برگرداند.
ب: زمینهای موات