(راوندی،۱۳۶۴، ۳۹۵)
خسروا هست جاى باطنیان قم و کاشان و آبه و طبرش
آب روى چهار یار بدار و اندرین چار جاى زن آتش
پس فراهان بسوز و مصلحگاه تا چهارت ثواب گردد شش
باطنیان گروهی از مسلمانان بودند که تحت تأثیر اندیشههای یونان برای شریعت باطنی را فرض میکردند که برای اکثریت پوشیده است. (جوینی، ۱۳۸۵: ۳/۷۱۷) سپس زمانی که کیسانیان به محمد حنفیه متمایل شدند باطنیان نیز به آنان پیوستند. در دوران امامت امام صادق (ع) این گروه به امامت پسر امام صادق (ع) یعنی اسماعیل معتقد شدند؛ پس از اسماعیل پسرش محمد را امام خود قرار داده و در ناحیه جبال و ری و خراسان پراکنده شدند. (جوینی، ۱۳۸۵: ۳/۷۱۸) از این پس اینان که گروهی از شیعیان محسوب میشدند شروع به تبلیغ عقاید خود کردند. از این گفتار چنین میفهمیم که در این دوره مردم فراهان شیعهمذهب بوده و اسماعیلیان نیز در منطقه حضورداشتهاند، اگرچه نمیتوان همه مردم فراهان را پیرو این گروه دانست اما از این ابیات چنین میتوان استدلال کرد که گروه غالب منطقه بودهاند. مجاورت تفرش به فراهان و کوهستانی بودن آن حوزه و همچنین وجود آثار و نشانههایی از قبیل غار معروف به علی خورنده در کویین، پیداست که پیروان اسماعیلی در این منطقه فراوان بودهاند. (سیفی،۱۳۶۱ : ۲۳) روستای انجدان از توابع شهرستان اراک نیز که در همسایگی منطقه است و احتمالاً درگذشته جزئی از فراهان بوده همواره به حضور اسماعیلیان مشهور است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در دوره حکومت اسماعیلیان الموت و دوره زمام داری کیاء بزرگ امید به اسم شخصی به نام ابوالحسن فراهانی اشارهشده که احتمالاً از فداییان اسماعیلی بوده و به همراهی یکی دیگر از دوستانش به نام قائنی حاکم تبریز را کشتهاند. در متن کتاب چنین آمده است: «قتل رئیس تبریز بر دست ابو سعید قائنى و ابو الحسن فراهانى در ذىحجه حجه سنه ۵٢٨». (مدرسی،۱۳۶۴: ۲۳۱) در این زمان حکومت تبریز در حال دست به دست شدن در میان امرای سلجوقی ازجمله محمد بن محمود و داوود بن محمود و همچنین رقابتهای طغرل ثانی است که احتمالاً مذهب رایج آنان تسنن بوده است و به دلیل رقابتهایی که با اسماعیلیان داشتند، حاکم شهر توسط فداییان اسماعیلی ترر شده است. البته مسلم است که مذهب تشیع در دوران آخر سلجوقى، در ایران گسترش یافته بود. از گفته مؤلف بعض فضائح الروافض چنین برمىآید که بیشتر شیعیان، از طبقات متوسط بودند. (ترکمنی آذر، ۱۳۸۳: ۲۱۳)
از این روایت نیز همان نظرات ذکرشده در خصوص رواج اسماعیلیه در دورهای از تاریخ فراهان یا جانبداری مردم منطقه از دشمنان خلافت عباسی را میتوان برداشت کرد.
۲/۴/۳- عوامل سیاسى و نظامى
منظور از «سیاست» در اینجا همان حاکمیت و قدرت است. آیا قدرت حاکم و کسانى که رتقوفتق امور فراهان بر عهدۀ آنان بوده دخالتى در ورود مذهب جدید به این منطقه داشتهاند؟ آیا ممکن است روابط سیاسى مردم یا افراد ذىنفوذ این منطقه با حاکمیت، سبب این تحوّل شده باشد؟ از سوى دیگر، گفته شد که -عامل نظامى نیز در کنار سیاست بررسى مىشود. پرسش این است که آیا تشیّع طى حادثهاى نظامى یا نبردى پیروزمندانه به فراهان راه یافته است؟ پاسخ این پرسشها را ذیل بررسى مىکنیم.
در خصوص حاکمان فراهان بهطورکلی سخنی به میان نیامده است و فقط در منابع به برخی از حکام محلی نواحی اطراف فراهان اشارهشده است. ازجمله این حاکمان خاندان عجلی است که در دوره عباسیان حکومت ناحیه مجاور فراهان، یعنی کرج (کره رود کنونی) را بر عهده داشتهاند. در خصوص این خاندان با توجه به اشاراتی که در منابع آمده تشیع آنها مستقیماً بیاننشده است ولی گاهی به دوستی آنان با خاندان علویان مهاجری که به قم می آمدهاند اشارهشده است. این خاندان تا حدود سال ۲۸۵ هجری فرمانروای منطقه کرج بودهاند و از فرمانروایان آنها میتوان عیسی عجلی، قاسم بن عیسی، عبدالعزیز بن ابى دلف و احمد بن عبدالعزیز را نام برد. البته برخی از اقدامات عبدالعزیز نشان میدهد که او چندان به تشیع رغبتی نداشته است (قمی،۱۳۸۵ :۲۳۱) ولی احمد برخی از علویان را اکرام میکرده است. «پس ابو جعفر موسى بن محمد از قم بکاشان رفت چون بکاشان رسید احمد بن [عبد ال] عزیز بن دلف العجلى او را اکرام کرد.»(قمی،۱۳۸۵: ۲۱۵) در خصوص تشیع این خاندان باید گفت که شاید آنان تمایلات شیعی داشتهاند و کاملاً بر عقاید شیعی عمل نمیکردند، چراکه آنان از عاملان بنیعباس بر منطقه بوده و با حکومت مرکزی همسو بودهاند.
حاکمان قم
از دیگر نواحی موثر بر منطقه فراهان، شهر قم بوده که به احتمال زیاد تشیع فراهان تحت تأثیر قم بوده است. بنا به گفته مؤلف تاریخ قم فصل کاملی در خصوص حاکمان قم در این کتاب بوده که به ما نرسیده است ولی با توجه به متن موجود نیز میتوان اسامی برخی از حاکمان قم را استخراج کرد. مطالعات انجامشده نشان میدهد قم پس از فتح اعراب بهعنوان ناحیهای در جبال با اصفهان یک منطقه را تشکیل می داده و عمدتاً حاکم منطقه از طرف دستگاه حکومتی فرستاده میشد. عاملان منطقه بیشتر از سنیان بودهاند که پس از ورود به منطقه، یا در مدت کوتاهی به دلیل ستم بر مردم و با شورش آنان کشته میشدند یا با شکایتهای متوالی به حکومت، عزل میشدند. (قمی،۱۳۸۵:۵۱ و ۷۸) و فقط پس از تسلط اشعریان بر قم است که نام تشیع به میان میاید. مثلاً در ذکر وقایع سال ۹۴ هجری آمده است: «در همین سال والى عراق عجم، عبد الرحمن بن محمّد بن اشعث بن عبد اللّه بن سعد الکوفى، مذهب شیعه را در عراق ظاهر ساخته مردم آنجا را به مذهب شیعه دعوت نمود و اکثر آن مردم به آن مذهب رجوع نمودند.» (تتوی،۱۳۸۲ : ۱۰۸۴) برای نمونه دیگر میتوان به اقدام والی قم در سال ۲۸۸ هجری اشاره کرد که به فراهان حمله کرده و آتشکده زرتشتی فردجان را نابود میکند. (قمی،۱۳۸۵ :۲۵۳) این اقدام شاید یکی از اولین تلاشها برای ورود تشیع به فراهان بوده باشد؛ که با افزایش نفوذ خاندان اشعری در فراهان این امر تسریع شده است. این مطلب و مطالب مشابه چنین میتوان نتیجه گرفت که شاید یکی از علل رواج تشیع در فراهان تأثیر حاکمان شیعی نواحی اطراف باشد.
حاکمان کرج ابی دلف
یافتن اطلاعاتی دقیق در خصوص تشیع فراهان در قرون دوم و سوم هجری بسیار دشوار است و منابع تاریخی به ندرت و به شکلی مبهم به تشیع فراهان می پردازند و آن هم در میان اشاره به مناطق نزدیک فراهان، مانند کرج ابی دلف است که به این موضوع اشاره می شود(قمی، ۱۳۸۵: ۲۶) . به همین جهت ما در بررسی تشیع در منطقه فراهان، به بررسی تاریخ تشیع در کرج نیز می پردازیم تا در بیان هدف اصلی تحقیق از این منطقه نیز کمک بگیریم.
احتمالا در هنگام تسلط حکام بنی عجل بر کرج ابی دلف فراهان نیز تحت سلطه انان بوده است و یا حد اقل در مذهب منطقه موثر بوده اند و با این منطقه ارتباط داشته اند. درباره مذهب مردم کرج در دوره خاندان ابودلف چنانکه گذشت بیشتر به شیعه بودن آنان اشارهشده است؛ اما مقدسی از مذاهب دیگری نیز در این منطقه یاد میکند. وی در ذیل توصیف منطقه جبال میآورد «آئین ایشان گوناگون است، بیشتر مردم رى «حنیفى» و «نجارى» هستند مگر روستائیان این قصبه که «زعفرانى» مذهباند و در مسئله «خلق قرآن» توقف مىکنند. در رى حنبلیان نیز بسیارند و سر و صدایی دارند و عوام در مسئله خلق قرآن پیرو فقیهانند [فقیهانى بزرگ نیز مذهب شافعى دارند. مردم قزوین «نجارى» هستند و شافعى نیز دارند] مردم قم شیعه غالى «غلو به معنى تندروى» هستند، جماعت را رها، جامع را تعطیل کرده بودند تا آنکه رکن الدوله ایشان را به برقرارى آن را داشت. همدان و شهرهایش اهل حدیث هستند، بجز «دینور» که «خاصى» و «عامى» دارند. گروهى نیز مذهب سفیان ثورى دارند. در جامع ایشان بندهاى اقامه جفت است، همه مردم اصفهان نیز درگذشته چنین مىکردند [ولى امروز به مذهب ابن حنبل گشته و در هر دو گروه فقیهان هستند].»(مقدسی، ۱۳۶۱: ۲/۵۹۰) او در جای دیگری از کتاب برخی از مذاهب را مرادف هم میداند و میگوید: «چهار لقب که یک معنى دارند: زعفرانیان، واقفیان، شکّاکان، رستاقیان» است. (مقدسی، ۱۳۶۱: ۱/ ۵۴) و احتمالاً مذهب گروه هایی از مردم فراهان و کرج نیز در این دوره تحت تأثیر یکی از این مذاهب باشد ولی آنچه مسلم است نزدیکی منطقه به شهر قم تأثیر مذهب این شهر را بر منطقه بیشتر کرده است ولی عمدتاً مذهب این منطقه ترکیبی از فرق گوناگون است که شیعیان برتری نسبی دارند.
در دوره آلبویه به وجود تعدادی از خرمدینان در این منطقه اشارهشده است. حضور این گروه در منطقه نشان از وجود امنیت نسبی در فراهان و همدلی گروهی از مردم با آنان دارد. البته همراهی این گروه توسط فراهانیان بیشتر از جنبه مذهبی ، جنبه سیاسی دارد وعلامتی از مخالفت با شرایط حاکم بر جامعه است.
اغلب مورخین ایرانی و عرب که تاریخ دورههای اسلامی را نگاشتهاند، جنبشهای ایرانی را بیشتر حمل بر ضدیت با مذهب و بیدینی کرده و هر کس را که بر ضد خلیفه عرب قیام کرده است، کافر خواندهاند. هر چند در مورد قیام بابک این جنبه را نمیتوان مورد انکار قرار داد، ولی باید توجه داشت که زمینهای که باعث پیدایش این نهضتها شده، بیشتر حس برتری جوئی عرب بر دیگر اقوام بوده است. در یک دستهبندی کلی باید نهضتهایی همانند جنبش خرمدینان، سرخ جامگان و … را در شمار نهضتهای ضد دینی دانست؛ زیرا آموزههایی که ساختار تبلیغی این نهضتها را تشکیل میدهد، جنبههای ضد اسلامی دارد، ولی از این نکته نباید چشم پوشید که این نهضتها بر ضد حکومتهایی بوده که هر چند خود را اسلامی معرفی میکردند، ولی در اساس الگوی فرهنگی آنان با بسیاری از نمونههای اسلام راستین در تضاد بود. بهطور کلی باید این جنبشها را نهضتهائی ملی ـ مذهبی دانست؛ که از لحاظ ملی جنبه آزادیخواهی و از لحاظ مذهبی، ضد اسلامی بود.
به بیان بسیاری از مورخان جدید و قدیم مذهب اصلی آلبویه شیعه امامی بوده است. (اشپولر،۱۳۷۳: ۱/ ۳۲۹) البته گاهی نیز از زیدی بودن تشیع آنان صحبت به میان آمده، ولی آنچه مهم است اینکه منطقه فراهان تحت حاکمیت آلبویه بوده و به همین سبب رواج مذهب آنان باید بیشتر بوده باشد. همچنین در منابع به رواج مذهب معتزله در اواخر دوره آلبویه نیز اشارهشده که ازنظر اصول اساسی با مذهب تشیع امامیه قرابتهایی دارد. (ابن شادی،۱۳۱۸ : ۴۰۳)
در کتاب النقض در خصوص اوضاع مذهبی اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری به وجود گروههایی از مذاهب مجسمه و مشبهه در مناطق کرج و فراهان تا لرستان و خوزستان اشارهشده (قزوینی،۱۳۸۵ : ۴۹۳) این دو مذهب در میان اهل سنت بیشتر دیده شده است و در آن به قابللمس بودن و یا مشابهت خدا به موجودی مادی و درواقع تجسیم خدا به اشکالی مأنوس، اشارهشده است. در این خصوص در منابع دیگر اشارهای نیامده است و در صورت وجود چنین مذاهبی میتوان گفت که پیروان آن بسیار کم بوده یا بیشتر کسانی که به این نام خوانده میشدند در اصل درک درستی از این مذهب نداشتهاند و تنها اسم این مذاهب را حمل میکردهاند.
عبدالجلیل درباره زیدی مذهب بودن منطقه جبال در حدود قرن ششم نیز اشاراتی دارد و میگوید: «زیدیان در اصول پیرو معتزله بوده و در فروع با اهل سنت و جماعت موافقت داشته و قیاس و رأى و اجتهاد و استحسان را دلایل شرعى مىشمردهاند و همه ائمه بعد از على بن الحسین را گمراه مىدانستند و مىگفتند هرکه بامامت زید اعتقاد نداشته و جهاد را واجب نداند کافر است. زیدیان بر اثر تسلطى که در قرن سوم و چهارم بر دیلمان و گیلان و طبرستان و گرگان داشتهاند، در قرن ششم در آن نواحى بسیار بودند.»(قزوینی،۱۳۸۵ :۴۹۳)
حمدالله مستوفی در کتاب تاریخ گزیده خود از دفن یکی از نوادگان امام موسی کاظم (ع) در فراهان خبر میدهد، (مستوفی،۱۳۶۴: ۲۰۴) و در مورد آن یک بیت شهر نیز آورده است:
چو محسن کش اندر فراهان مزار بود مشهدی فاضل و نام دار
(مستوفی،۱۳۸۰: ۳ /۸۴)
بقعه این امامزاده در ۳۵ کیلومترى شهر اراک و در فراز تپهای در روستاى مشهد گرمه واقعشده و به «شاهزاده محسن» مشهور است. در خصوص ظاهر این امامزاده باید گفت بر اساس مشاهدات ساختمانی با دیوارهای خشتی است که چهار ضلع دارد. با یک ایوان ورودی به حرم امامزاده میرسد. ضریح این بقعه بهصورت مربعی ۶*۶ است و صندوق چوبی دارد که بر روی آن جمله «هذا عمل العبد دولتشاه بن امیرالدّین النجار و السلطان…الدّین
الحاجى حسن فى تاریخ سنه ۸۳۸ هـ. ق، اتمام هذا الصندوق الشریف
و روضه المنیف الصدر الکبیر رئیس تاجالدّین بن المرحوم رئیس شمس الدّین بن المسیب «القمّی» نگاشته شده است و تاریخ مرمت بنا را نشان میدهد، ولی به نظر میرسد بنای اصلی قدیمیتر بوده و مربوط به دوره ایلخانی باشد. (بحرالعلوم،۱۳۹۳ :۱)
سلیمان راوندى که خود از متعصبین دانشمندان عامه است در کتاب «راحه الصدور در تاریخ آل سلجوق» که در سنۀ ۵٩٩ ه.ق نوشته از این که گروهى از مردم شیعه نقاط شیعهنشین آن روز ایران برخلاف سابق به لشکر سلطان کیخسرو بن قلج ارسلان سلجوقى راهیافته بودند، عزا گرفته و خرابى اوضاع زمان را مربوط به آزادى نسبى شیعیان آن دیار دانسته و مىنویسد: «عوانان بددین از قم و کاشان آبه و طبرش و رى و فراهان و نواحى قزوین و ابهر و زنگان جمله رافضى یا اشعرى در لشکر سلطان افتادند»(راوندی،۱۳۶۴ : ٢٨٣)
راوندی پس از سب و لعن و تهمتهاى ناروا و نسبتهاى بىاساس که به شیعه مىدهد. اشعار زیر را از شمس لاغرى سنى نقل مىکند: (راوندی،۱۳۶۴ : ۳۹۴)
خسروا هست جاى باطنیان قم و کاشان و آبه و تفرش
آب روى چهار یار بدار و اندر این چارجاى زن آتش
پس فراهان به سوز و مصلحگاه تا چهارت ثواب گردد شش
از نوشتههای اولیه و همچنین این ابیات شهر چنین میتوان برداشت کرد که در دوره مذکور اکثریت مردم منطقه فراهان شیعهمذهب و پیرو خاندان اهلبیت بودهاند.
۲/۴/۴- عوامل فرهنگی
فرهنگ مجموعهای به هم پیوسته از دانشها، آگاهیها، باورها، ارزشها، هنجارها و مهارتهای لازم و ضروری برای زندگی اعضای جامعه است. بدون فرهنگ امکان ادامه زیست جامعه بشری وجود نخواهد داشت. با نگاهی ساختارگرا به جوامع بشری و با توجه به تفاوتها میتوان تعریف دیگری از فرهنگ به دست آورد: فرهنگ مجموعه کامل ممیزهای روحی، مادی، فکری و عاطفی است که یک جامعه یا گرو ه اجتماعی را مشخص میکند و نهتنها شامل هنرها بلکه شامل اشکال زندگی، حقوق اساسی انسانی، نظامهای ارزش، سنتها و اعتقادها نیز میشوند (حق شناس، ۱۳۷۲: ۱۶۳)
عوامل فرهنگى، که خود مقولهاى کلى است، از عوامل مهم تأثیرگذار در هر تغییر و تحوّل اجتماعى به شمار مىروند. گیدنز مىگوید: دگرگونى اجتماعى از دو طریق «اشاعه» یا «ابداع» صورت مىگیرد. (گیدنز، ۱۳۷۶: ٧٨۶) منظور از «اشاعۀ فرهنگى»، رواج یافتن سبک زندگى جدیدى در جامعه است که از فرهنگ خارجى اقتباس شود. در این جا منظور ما فرهنگ تشیع است و اینکه این فرهنگ چگونه به فراهان واردشده و گسترش یافته است و چرا فرهنگ قبلی مردم جای خود را با آن داده است.
در خصوص پیشینه مذهب و آداب و رسوم و در کل فرهنگ فراهان، باید گفت که این منطقه در دوران باستان از مناطق حکومت ماد در ایالت ماد بزرگ بوده و جزئی از فرهنگ و تمدن آن محسوب میشده و پسازآن هم در دورههای بعدی تا حکومت ساسانیان دارای عقایدی همسو با سایر مردمان سرزمین ایران بوده است. مردم فراهان در دوره باستان دین زرتشتی داشتهاند و بر اساس آن عمل میکردند. بر اساس یافتههای باستانشناسی تعدادی آتشکده زرتشتی در منطقه یافت شده که بقایای برخی از آنها هنوز هم در منطقه موجود است. بر اساس کتاب تاریخ قم برخی از آنها مثل آتشکده آذرگشنسب تا اواخر قرن سوم هجری هنوز روشن بوده است.(قمی،۱۳۸۵: ۸۹) برخی از رسوم زرتشتی مانند جشن تیرگان در روز اول تیر نیز تا کنون در میان مردم منطقه رواج داشته است. در طول تاریخ این منطقه باید به تبادلات فرهنگی مختلفی اشاره کرد که منطقه را بارها تحت تأثیر قرار داده است. از آن جمله میتوان به ورود مسلمانان، خرمدینان، اسماعیلیان، ترکان و خلجان اشاره کرد که هر کدام سهمی در تحولات فرهنگی منطقه داشتهاند.
تشیع بهعنوان یکی از فرهنگهای غالب منطقه طی دورانی طولانی و به تدریج وارد منطقه شد و توانست با تبدیل برخی از نمادهای دینی گذشته و حذف برخی دیگر تا کنون استمرار یابد. برای بحث گسترش فرهنگ شیعی در ایران نظریات متعددی بیان شده است. برخی از پژوهشگران معتقدند که عقیدۀ شیعه مبنى بر اینکه امامت بهطور موروثى بین افراد خاندان پیغمبر (اهلالبیت) که حاملان الهام و ولایت الهى هستند مىباشد، «به نظر ایرانیان که به نظیر آن یعنى به توارث سلطنتى که رنگ مذهبى یافته بود، عادت کرده بودند، پسندیده آمد و علم شیعیان به این امر که در مذهب تشیّع شکل ویژهاى از اسلام را یافتهاند که مخالف آراى طبقۀ حاکمه و عقیدۀ رسمى اکثریت بزرگ قوم عربى زبان-اگرچه به هیچوجه برخلاف عقیدۀ تمام عربها نبود-و بعداً هم مخالف عقاید ترکان به حساب مىآید، به شیعه در همان زمانهای اول این آمادگى ویژه را بخشید که بتواند هستۀ مرکزى براى قیامهای ملّى بگردد، بهطوری که واقعاً هم از این مرکز، طرق مختلفى به بیدارى افکار ملّى ایرانیان رهبرى نمود: یعنى به زودى فکر برقرارى ارتباطى بین سلسلۀ امامان و بین آخرین خاندان ساسانیان بدین ترتیب آغاز شد که گفتند امام حسین (ع) با شهبانویى از خاندان یزدگرد سوم ازدواج نموده و ازاینرو دارندگان مقام امامت باید حق رهبرى هر دو ملت عجم و عرب: «قوم الطرفین» را داشته باشند»، (اشپولر، ١٣٧٣ : ۱/۳۲۴) برخی نیز معتقدند سیل مهاجرت علویانى که مورد تعرض حکام اموى و عباسى قرارگرفته بودند به ایران نقش مهمى در گرایش ایرانیان به تشیع داشت، همچنین تشکیل حکومتهای شیعى مذهب در محدودۀ سرزمین ایران نیز از عوامل مؤثر در ترویج افکار این مذهب در ایران بود. علاوه بر آن مىتوان به نقش تصوف در ترویج اعتقاداتى نزدیک به اعتقادات شیعه اشاره کرد. پس از هجوم مغولان به ایران و بروز ویرانى و ادبارى که مردم ایران به آن گرفتار شدند، گرایش به تصوف و دورى از دنیا در ایران رونق بسزایى گرفت. فرقههاى صوفیانه که مذهب رسمى آنان تسنن بود در قرون بعدى رنگوبوى شیعى به خود گرفتند و با پذیرش ولایت امامان دوازدهگانه به تشیع نزدیک شدند. (حاجیلو،۱۳۸۹ :۱۹۴) در منطقه فراهان تشیع بیشتر تحت تأثیر قم رواج یافت ولی میتوان از دلایل سیاسی مثل همکاری فراهانیان با خرم دینان و فعالیت های داعیان اسماعیلی در منطقه نیز یادکرد که این منطقه از گذشته مخالف حکومت بنیعباس بوده و به این طریق میتوانسته اعتراض خود را آشکار کند. همچنین در منابع به وجود خرمدینان در منطقه نیز اشارهشده است که احتمالاً مردم محلی نیز با آنان هم سو بودهاند و از این طریق مخالفت خود را با حکومت عباسیان اعلام میکردند. در دورههای بعدی از حضور گسترده اسماعیلیان در دوره سلجوقیان و خوارزم شاهیان در منطقه فراهان گزارشهایی آمده که آن هم نمونههایی از تحولات فرهنگی منطقه است. درواقع میتوان چنین برداشت کرد که فرهنگ عرفی جامعه آن روز فراهان میتوانسته با انواع مختلفی از دیدگاههای مذهبی هم سویی کند و هر مذهبی تعدادی پیرو در منطقه داشته است. البته این نوع برخورد صرفاً به دوران اولیه ورود تشیع به منطقه باز کی گردد که در آن مردم به تازگی مذهب قبلی خود یعنی آیین زرتشتی را کنار گذاشته بودند و هنوز تعصب مذهبی عمیقی ایجاد نشده بود. ولی پس از نهادینه شدن تشیع در فراهان، پیروان آن در مذهب خود کاملاً متعصب بودند که مستوفی نیز به آن اشارهکرده است. (مستوفی،۱۳۸۱: ۱۱۲)
زبان نیز میتواند جزئی از فرهنگ باشد. در فراهان بهطورکلی زبانهای فارسی به لهجه فراهانی، ترکی، خلجی و تاتی در ناحیه وفس، تکلم میشود. از منظر زبانشناسی نیز میتوان دریافت که منطقه تحولات مختلفی را گذرانده است. زبان فارسی نشانی از حضور مردمان اصیل پارسی است که از دوره باستان در منطقه بودهاند و زبانهای دیگر هم نشان از مهاجرت اقوام مختلف مخصوصاً در دوره مغول و تیموری دارد.
معماری
از نمادهای دیگر فرهنگ معماری است. در منطقه فراهان آثار معماری متعددی از دورههای مختلف تاریخی وجود دارد. اکثر این بناها مربوط به قرون اسلامی و از دوره ایلخانی به بعد و بیشتر دارای کاربری مذهبی است. ازجمله این آثار میتوان به شهر زلف آباد و بنای امام زادگان نظامآباد اشاره کرد.
شهر زلف آباد چنانکه گذشت در نزدیکی شهر فرمهین است.بر اساس سکه های یافت شده(شکل ۴) از دوره ایلخانی و پس از اهمیت یافتن منطقه فراهان و محوطه زلف آباد، در برخی از منابع مکتوب اشارههایی به آن شده است. از آن جمله میتوان به نزهتالقلوب تألیف ۷۴۰ هجری اشاره کرد. (مستوفی،۱۳۸۱: ۱۱۲) در حوادث تاریخی سالهای مختلف دوره ایلخانی، به جلوس آباقاخان در این منطقه اشارهشده «در سال ۶۶۳ هجری، آباقاخان بن هلاکوخان در چغاتو ناوور فراهان جلوس کرد»(خوافی، ۱۳۴۱: ۳۳۳) در این نمونه، نشاندهنده اهمیت منطقه در دوره ایلخانی است. همچنین، به وفات اتابک سعد بن ابوبکر بن سعد بن زنگی نیز اشارهشده که بعد از دوازده روز جلوس او در تبرتو، در سال ۶۵۸ هجری درگذشته (آیتی، ۱۳۸۳: ۱۰۵) و در حال حاضر، یکی از روستاهای منطقه فراهان است.
این محوطه حدود ۱۰۰ هکتار است که در جهت غربی شهر بنایی مذهبی وجود دارد که به بقعه امامزاده احمد معروف است. این بنا با گنبدی ۱۲ ترک از آثار دوره ایلخانی است که به ثبت آثار ملی کشور نیز رسیده است. پس از حفاریهای محوطه زلف آباد در سال ۱۳۸۷، بنای شهر از دل خاک بیرون آمد. بر اساس سفالهای بهدستآمده مشخصشده که در این محوطه به تولید سفالهای لعابدار و فلز پرداخته میشد. هسته اصلی محوطه احتمالاً مربوط به دورهی سده ششم تا دهم و حکومتهای سلجوقی، ایلخانی، خوارزم شاهی و تیموری میباشد.
تعدادی سفال با تزئینات مختلف و متنوع قالبی با نقوش مختلف هندسی، گیاهی، جانوری و کتیبه دار، استامپی، انواع مختلف تزیین کنده مثل نقش کنده گل لاله، انواع مختلف تزیین فشاری مانند فشاری سوزنی، ابزاری مثلثی یا انگشتی، نقش برجسته و انواع مختلف نقوش افزوده مثل افزوده دکمهای، طنابیِ حلقوی یا نواری تزیینشده به دست آمدند. علاوه بر این، چند نمونه بسیار پراکنده سفال با تزیین مرصع نیز دیده میشود که یک لایه لعاب فیروزهای بهصورت تزئین خالدار در سطح آنها وجود دارد. با توجه به نمونههای مقایسهای و تاریخدار، به نظر میرسد اغلب سفالها متعلق به سدههای ششم تا هشتم هجری هستند.
قطعات دارای نقاشی روی لعاب مینایی و زرینفام که دارای خمیرۀ سفید فریتی یا سنگینه هستند. در میان نمونههای پراکنده در سطح محوطه، یک نمونه مینایی با نقش انسانی و سه نمونه زرینفام با نقوش مختلف هندسی بهویژه نقوش ویرگولی بررسی شدند که هر چهار قطعه، لعاب سفید قلعی مات با فرم دهانه باز داشتند. سفالهای زرینفام پراکنده سطحی با نمونههای معروف به سبک کاشان، متعلق به قرن ششم و هفتم هجری، قابلمقایسه هستند. در حاشیهی برخی از کاشیهای زرینفام آیات قرآنی و همچنین نام ائمه مانند علی (ع) دیده میشود که خود میتواند دلیل مهمی بر تشیع منطقه در این دوران باشد. (شکل ۳)
با توجه به فراوانی گونههای مختلف سفالی نقاشی زیر لعاب و نمونههای سلطانآبادی، به نظر میرسد اوج شکوفایی استقرار در این محوطه مربوط به سدههای هفتم و هشتم هجری است. یکی از انواع کاشیهای تزیینی بهکاررفته در بناهای دورهی اسلامی، کاشی زرینفام است که در اشکال و اندازههای مختلف و با طرحها و نقوش گوناگون مورداستفاده قرار گرفتهاند. شکل کاشیهای زرینفام زلف آباد را میتوان به دو دستهی کلی ستارهای شامل هشت پر، شش پر و حاشیهای – محرابی تقسیمبندی کرد. تزیینات این کاشیها شامل نقوش هندسی، گیاهی، کتیبه دار به خط کوفی و شبه کتیبه است. این احتمال وجود دارد که آنها در دو دورهی زمانی ۶۶۰ تا ۶۸۰ و ۷۰۰ تا ۷۳۰ هجری و در دو مکان یا کارگاه کاشی سازی تولیدشده باشند. واتسون در رابطه با بناهایی که معمولاً این نوع کاشیها در آنها بهکاررفته، معتقد است که کاشیهای سبک کاشان تماماً در بناهایی استفادهشده که بهگونهای با تدفین در ارتباطاند مثل مشهد و قم. ضمناً بناهای مزبور، منحصراً با اقلیت شیعه آن زمان و صوفیان هم دل با آنها، در ارتباطاند. (شراهی،۱۳۸۵ : ۱۱۸۲) بر این اساس با توجه به سکههای مکشوفه از زلف آباد قدمت منطقه به دوره ایلخانان میرسد و بر اساس کاشیهای یافت شده تشیع منطقه در این زمان تأیید میشود.
فعالیتهای فرهنگی شامل جنبههای دیگری نیز میباشد. یکی از این جنبهها حفظ کتب قدیمی با روش نسخهنویسی است. بسیاری از کتابهایی که امروزه به دست ما رسیده با بهره گرفتن از همین شیوه استنساخ یا نسخهبرداری و رو نویسی بوده است.
ازجمله این رونوشتها، کتابی به نام «خصایص الائمه الاثنى عشر علیهم السّلام» از سید رضی در شرح کلام امیر مؤمنان است. در خصوص نام نسخهبردار در کتاب فرهنگ اعلام نهجالبلاغه آمده است: «یک نسخه بسیار نفیس و کهن از کتاب «خصایص الائمه» در کتابخانه رامپور هندوستان به خط عبد الجبار بن الحسین بن ابو القاسم الحاج فراهانى که در (سال ۵۵٣ ه ١١۵٨ م) استنساخ شده است موجود مىباشد.) (بابایی،۱۴۲۷ ق : ۱۲) از این روایت چنین بر میاید که فردی مشهور فراهانی در نیمه قرن ششم هجری، کتابی که منسوب به سخنان حضرت علی (ع) است را نسخهبرداری کرده است. از این شاهد نیز چنان میشود نتیجه گرفت که اولاً در فراهان مذهب تشیع رونق داشته و عدهای به کسب علم در این زمینه تمایل داشتهاند و در ثانی عالمان بزرگی بودهاند که توانایی بررسی و رونوشت برداری از کتب سخنان و سیره ائمه را داشتهاند، چراکه این کار فقط با کسب اجازه از علمای بزرگ آن عصر ممکن بوده است.
در خصوص اجازه این کتاب آمده است: «عبد الجبار این کتاب را بر على الرضا فضل الله بن على الحسین الراوندى در ذیقعده (سال ۵۵۵ ه ١١۶٠ م) قرائت کرد و از طریق ابو الفتح اسماعیل بن الفضل احمد اخشید سراج و او از ابو المظفر عبد الله بن شبیب از ابو الفضل خزاعى شاگرد شریف رضى به وى استجازه و روایت کتاب را مىنماید.)(بابایی،۱۴۲۷ ق: ۱۳)
در کتاب ابن فوطی همچنین به شخص فراهانی دیگری نیز اشارهشده است که به فراهان منصوب است و درزمینهٔ کتابت و استنساخ فعالیت میکرده است. نام او «کافی الدین هبه اللّه بن علیشاه بن فرامرز الفراهانیّ التبرتویّ الکاتب الصدر» بیان شده است. او در کتاب چنین معرفی میشود: «من أولاد الأکابر و الرؤساء و الصدور و الکتّاب و الوزراء … سنه خمس [و سبعمائه] و هو کاتب حاسب عارف بالتصرّف و الرئاسه …» (ابن فوطی،۱۳۷۴: ۴ / ۳۱)