نکته دیگر درمورد این تورش این است که مردان بیش از زنان به خود اعتماد بیش از حد دارند و تازه اعتماد مردان مجرد به خودشان از مردان متأهل هم بیشتر است و این شاید به دلیل وجود یک زن درکنار مردان متأهل باشد.
اولین اثر اعتماد بیش از حد در سرمایهگذاران این است که این افراد بیشتر معامله میکنند. معامله زیاد بهخودی خود بد نیست و اگر توانایی در تحلیل بتواند هزینههای معاملاتی را پوشش دهد مشکلی ایجاد نمیکند. باربر و اودین در سال ۲۰۰۰طی مطالعاتشان به این نتیجه رسیدند که معامله بیشتر منجر به بازدهی سالانه کمتر میشود و این به این علت است که هزینههای معاملاتی سیاست خرید و نگهداری[۳۵] کمتر از منفعتی است که نوسانگیری حاصل میشود. توجه کنید که این مربوط به تک تک سرمایهگذاران نیست بلکه میانگینی از گروههای مختلف سرمایهگذاران است.اثر دیگر اعتماد بیش از حد تخمین کمتر ریسک است. پورتفوی افرادی که دارای اعتمادبهنفس بیشتر هستند، ریسکیتر از سایرین است و در نتیجه بازده تعدیل شده با ریسک کمتری دارند.
این گفتار مختصری درباره یکی از تورشهای رفتاری که افراد به آن مبتلا هستند صحبت شد. از این تورشها کم نیست و حتی بسیاری از این تورشها منجر به رفتارهای متناقض در یک فرد میشوند. مسئله اساسی اینجاست که شرکتهای مشاوره سرمایهگذاری باید میزان این تورشها و حد ریسکپذیری افراد را تعیین کند و مشاوره خود را بر این اساس انجام دهند و یا اینکه سبدهای مختلف سرمایهگذاری بر اساس درجات مختلف ریسکپذیری تشکیل دهند و به مشتریان ارائه دهند. به این ترتیب جذب سرمایه آسانتر و البته کارآتر خواهد بود.
۲-۲-۱-فرض عقلاییبودن
فرض «عقلایی بودن» سرمایهگذاران به عنوان مدل سادهای از رفتار انسان، یکی از پایههای اصلی دانش مالی کلاسیک است و تقریبا تمامی نظریههای مالی کلاسیک مثل نظریه پرتفوی، بازار کارای سرمایه، مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایه ای، تئوری نمایندگی و نظریههای فرعی منشعب از آنها، متاثر از این فرض است. از نظر دانش مالی رفتاری، این فرض به دلیل واقعی نبودن آن قادر به توضیح رفتار سرمایهگذاران نیستند.
از نظریه های اقتصاد نئوکلاسیک اینگونه استنباط می شود که انسان اقتصادی مدل سادهای از رفتار اقتصادی انسان است که بر اصولی نظیر منفعت شخصی کامل، عقلانیت کامل، و تصمیم گیری اقتصادی بر اساس اطلاعات کامل استوار است. اما در طرف مقابل منتقدین انسان اقتصادی با به چالش کشیدن این سه فرض بنیادی، عقلانیت کامل، منفعت شخصی کامل، و اطلاعات کامل همچنان راه تقابل را میپیمایند( بدری، ۱۳۸۸).
۲-۲-۲-مالی رفتاری خرد و کلان
دانش مالی رفتاری در سطح کلان، نظریههای مالی کلاسیک به ویژه تئوری بازار کارآی سرمایه را به چالش میگیرد. در سطح خرد، مالی رفتاری به دنبال آن است که نشان دهد در دنیای واقعی، رفتار سرمایهگذاران با عقلایی بودن اقتصاد نئوکلاسیک سازگاری ندارد. رفتار «غیرعقلایی» در ادبیات مالی رفتاری در نقطه مقابل «عقلایی بودن» در مالی کلاسیک قرار نمیگیرد، بلکه منظور از رفتار غیرعقلایی، رفتاری است که با ویژگیهای عقلایی تعریف شده به طور کامل انطباق ندارد، یا از آن فاصله میگیرد.
ظهور پدیدههایی مثل حبابهای قیمتی در بازار سهام، وجود نوسانات بیش از حد در قیمت سهام، واکنش بیشتر(کمتر) از اندازه سرمایهگذاران به اطلاعات جدید، در تقابل با نظریه بازار کارای سرمایه قرارگرفته است.
۲-۲-۳-سوگیری رفتاری
روانشناسان به این نتیجه رسیدهاند که، زمانی که عاملان اقتصادی باورهای ذهنی خود را به کار میگیرند، در معرض برخی اشتباهات سیستماتیک هستند. همانگونه که پیشتر گفته شد، الگوهای رفتاری در جهت کاهش تأثیر این سوگیریها هستند و باعث کارآمدتر شدن بازارها میشوند. شرح برخی از این اشتباهات سیستماتیک در زیر می آید:
بیشنمایی[۳۶]: این اشتباه را میتوان به عنوان تمایل افراد به دادن اهمیت بیشتر به برخی گزارشها، پیشرفتها و اظهارات تعریف کرد، از اینرو به یک رویداد بیش از اندازه شایستگیاش اهمیت داده میشود. به دیگر سخن، فرد در بیشنمایی، رویدادها را نماینده و نمونه یک طبقه ویژه بداند و به این ترتیب الگویی را که وجود خارجی ندارد، برای خودش متصور باشد. پیامد مهم این اشتباه برای بازارهای مالی این است که سرمایهگذاران تمایل به این فرضیه دارند که رویدادهای اخیر در آینده نزدیک ادامه خواهد داشت، از اینرو در جستجوی خرید سهام چشمگیرند و سهامی را که به تازگی عملکرد ضعیفی داشتهاند، نمیخرند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اطمینان بیش از اندازه[۳۷]: این اشتباه قطعاً پر تکرارترین الگوی رفتار مالی است که تا کنون بحث شده است. شیلر این الگو را به زبان ساده اینگونه بیان میکند که: مردم فکر میکنند که آنها بیشتر از آنچه که انجام میدهند، میدانند. این اشتباه مربوط به حالتی است که در آن افراد برای اطلاعات محرمانه خود بیش از اندازه اهمیت قائلاند. سرمایهگذارانی که اعتماد به نفس بیش از اندازه دارند، در مواجهه با رویداد عمومی جدید، ارزیابیهای شخصی خود را کندتر بازبینی و تجدید نظر میکنند. اما جالب اینجاست که این سوگیری به هیچ وجه مختص سرمایهگذاران غیرحرفهای یا فردی نیست.
اثر قالبی[۳۸]: پژوهشها درباره چگونگی تصمیمگیری حاکی از این است که یک تفاوت کوچک در روش ارائه پرسش منجر به پاسخهای متفاوت میشود. روزکوسکی این اثر را اینگونه توضیح میدهد:
تحقیقی را در نظر بگیرید که در آن یک گروه از افراد مطلع میشوند که در یک سرمایهگذاری ویژه۵۰ درصد احتمال موفقیت دارند. به گروه دیگر گفته میشود که در همان سرمایهگذاری ۵۰ درصد شانس شکست دارند. از نظر منطقی، باید تعداد برابری از افراد هر گروه علاقهمند به تحمل این ریسک باشند. اما این موضوع در این مورد صادق نبود. وقتی ریسک بر اساس احتمال موفقیت توصیف میشود، نسبت به حالتی که ریسک بر حسب احتمال شکست توصیف شود، افراد بیشتری متمایل به تحمل ریسک میشوند( بدری، ۱۳۸۸).
این سوگیری بدین مفهوم است که پرسشهای مربوط به ریسک باید خیلی با دقت بیان شود. حتی تخمینهای دقیق از میزان تحمل ریسک، میتواند منجر به استراتژی انتخابی ضعیفی شود.
اثر تمایلی: اثر تمایلی در نظریههای مدرن بخوبی شناخته شده است. این اشتباه بیانگر میل طبیعی به فروش سریع سهام برنده (سودآور) و نگهداشتن بیش از اندازه سهام سهام بازنده (زیانده) است. توجه داشته باشید که بخش دوم اثر تمایلی می تواند موجبات زیانهای کلانی را فراهم کند (اجتناب از قطع زیان و معاملات نامطلوب). این اثر خودش را در سودهای کوچک پرتعداد و زیانهای کوچک کم تکرار نشان میدهد. در واقع حجم معاملات تحت تأثیر این اثر است. بر این اساس، در بازار رو به رشد، حجم معاملات صعودی، و در بازار راکد، حجم معاملات نزولی است.
محافظهکاری: این اشتباه که به اصرار بر باور نیز معروف است، مؤید این مطلب است که افراد برای تغییر عقاید خود حتی زمانی که اطلاعات جدیدی به دست میآورند، بیمیل هستند. بر اساس مطالعات بارباریس و تالر دو اثر در این زمینه تأثیرگذارند: اول اینکه افراد برای تحقیق در جهت یافتن شواهدی که مغایر با باورهایشان است، بیمیلاند و دوم اینکه اگر هم چنین شواهدی یافتند با شک و تردید مضاعفی به آن شواهد مینگرند( باربرایس و تالر، ۲۰۰۱) .نکته جالب توجه اینکه در بعضی اوقات محافظهکاری نقطه مقابل الگوی مکاشفهای بیشنمایی است.
فهرست سوگیریهای شناختی تنها به این فهرست کوتاه محدود نمی شود و براحتی میتوان به آن افزود، اما قدر مسلم این است که رفتار مالی، تنها در پی فهرست کردن اشتباهات نیست و سعی دارد بعد از شناسایی چرایی و چگونگی شکلگیری چنین سوگیریهایی، راهکارهایی برای اجتناب از آنها و در نتیجه کاراتر شدن بازارهای مالی ارائه کند.
فرا اعتمادی یا اعتماد بیش از حد به خود در بیان کلی می تواند به عنوان یک اعتقاد بی اساس در مورد توانایی های شناختی، قضاوت ها و استدلالهای شهودی فرد خلاصه شود. مفهوم فرا اعتمادی در مجموعه وسیعی از بررسیها و آزمایشات روانشناسانه از نوع شناختی بررسی شده است که نشان می دهد افراد هم در مورد تواناییهای خود در پیش بینی و هم در مورد دقت اطلاعاتی که در اختیار آنها قرار میگیرد، براوردی بیش از اندازه دارند. همچنین در تخمین اطلاعات ، عملکردی ضعیف دارند و رویدادهایی را که حتمی میدانند، غالبا دارای احتمال وقوع بسیار کمتر از صد درصد است. به طور خلاصه میتوان گفت اغلب مردم خود را از آنچه واقعا هستند باهوشتر می پندارند و براین باورند که اطلاعات بهتری نیز در اختیار دارند. به عنوان مثال وقتی خبر محرمانهای از یک مشاور مالی بشنوند و یا مطلبی را در اینترنت بخوانند، بلافاصله آمادگی دارند تا براساس مزیت اطلاعاتی خود عمل کنند. مثلا در مورد یک سرمایه گذاری به سرعت تصمیم میگیرند. به طور کلی فرا اعتمادی باعث می شود ، سرمایهگذار سهام را با بیشترین قیمت بخرد و به کمترین قیمت بفروشد. که این باعث حجم بیشتر معاملات شده و به بروز حباب قیمتی در بازارهای مالی منجر می شود.
آشناگرایی[۳۹]
سوگیری آشناگرایی یک قائده سرانگشتی یا راه میان بر ذهنی است که موجب می شود افراد، احتمال وقوع یک پیامد را براساس میزان شیوع یا رواج آن در زندگی و تجربیات خود تخمین بزنند. افرادی که در معرض این نوع رفتار هستند، تخمین احتمالات هرچند پیچیده را به سادگی انجام می دهند. این خطا باعث می شود افراد در ارزشیابی آخر ماه یا آخر سال ، وقایع آخر ماه و یا سال در دسترس تر از وقایع روزها یا ماه های اول باشند بنابراین ادراک را تحت تاثیر قرار می دهند. این خطا باعث می شود که اطلاعات کامل در اختیار سرمایه گذاران قرار نگیرد و تصمیمات سرمایه گذاران دچار نقصان شود( بدری، ۱۳۸۸).
رویدادگرایی[۴۰]
سوگیری رویدادگرایی انگیزه ای است که در فرد این ادعا را به وجود می آورد که ( من از اول هم میدانستم که اینگونه می شود). پس از سپری شدن مدتی از وقوع یک رویداد، افراد دچار سوگیری رویدادگرایی ، تمایل دارند که این رویداد را از قبل قابل پیش بینی توصیف کنند. حتی اگر واقعا اینگونه نباشد. این رفتار ناشی از آن است که پیامدهای واقعی در مقایسه با فهرست بیشماری از پیامدهایی که محقق نشده اند، زودتر در اذهان مردم درک می شود. بنابراین افراد تمایل دارند که صحت پیش بینی های خود را بیش از حد براورد نمایند. واضح است که افراد نمی توانند پیش بینی های کاملا صحیح و دقیقی انجام دهند و تنها باور ناشی از سوگیری رویدادگرایی ، این تصور را ایجاد می کند که پیش بینی درستی انجام داده اند. تحولات غیر قابل پیش بینی، افراد را می آزارد، از این رو مراقب نبودن، حواس پرتی و غافل گیرشدن ، مایه شرمساری است. سوگیری رویدادگرایی، شرمساری موجود تحت این شرایط را تقلیل داده و ناخوشایندی موارد غیرمترقبه را کم اثر می کند. به طور کلی در رویدادگرایی باید برای اطلاعات منطبق با پیامد، وزن بیشتری را قائل شد.
خطای هاله ای[۴۱]
تمایل به تحت تاثیر قرار دادن ادراکات خود توسط یک صفت شخصیتی را خطای هاله ای می نامند. برای مثال اگر شخصی خندان و دوست داشتنی باشد ممکن است آدمی همان طور که مطالعه ای نشان می دهد این شخص را صادق تر از فردی که تشرروست به شمار آورد. در صورتی که هیچ ارتباط ضروری میان خندان بودن و صداقت وجود ندارد. خطای هاله ای در ادراک از سازمان نیز رخ می دهد. هنگامی که شرکتی زیر نظر دادگاه برای رسیدگی به آن قرار گرفته بود کارکنان نسبت به مسائل مالی آن مشکوک شدند و کلا نگرش منفی نسبت به شرکت ایجاد شد و موجب شکایتهای خاصی توسط کارکنان از کمی دستمزدشان شد که ناشی از خطای هالهای بود، زیرا که هرچند که شرکت تحت نظارت دادگاه قرار گرفته بود ولی حقوق نسبتا بالایی پرداخت می کرد و شرایط کاری عالی فراهم ساخته بود و شرایط واقعی آن کاملا مطلوبتر شده بود( رضائیان، ۱۳۸۰).
یکی از کاربردهای جدی خطای هالهای به صورت بلقوه ، هنگام ارزیابی شرکتها از سوی سرمایه گذاران برای سرمایه گذاری در آنها است که ممکن است شخص سرمایهگذار یکی از ویژگیهای مثبت شرکت را به کل شرکت تعمیم دهد و انتخاب نادرستی را در مورد ارزیابی شرکت مرتکب شود. مثلا ممکن است سرمایهگذار، سرمایه گذاری در شرکتی را انجام دهد که فقط در صنعت پررونقی فعالیت داشته و به دیگر ویژگیهای شرکت از جمله سود هر سهم و اندازه و . . . توجه نکند.
فرااعتمادی
مطالعات زیادی نشان داده است که سرمایه گذاران به تواناییهای خود در سرمایه گذاری بیش از اندازه اعتماد دارند. خصوصا فاصله اطمینانهای بسیار باریکی در پیش بینیهای خود دارند. این نوع فرااعتمادی را میتوان «فرااعتمادی در پیش بینی»[۴۲] نامید. به عنوان مثال هنگام براورد ارزش یک سهم، سرمایه گذاران بیش از حد مطمئن، درصد انحراف بسیار پایینی برای طیف بازدههای مورد انتظار درنظر میگیرند، مثلا چیزی حدود ۱۰ درصد سود و زیان، درحالی که تجربیات موجود انحراف معیار بیشتری را نشان میدهد. مفهوم ضمنی چنین رفتاری این است که سرمایه گذاران، ریسک از دست دادن اصل سرمایه را کمتر از واقع براورد می کنند.
همچنین اغلب سرمایه گذاران در مورد قضاوتهای خود خیلی مطمئن هستند، ما این نوع را «فرااعتمادی به اطمینان»[۴۳] مینامیم. به عنوان مثال برای تصمیم سرمایه گذاری در یک شرکت خاص، اغلب انتظار زیان را نادیده میگیرند و بعدا در صورتی که شرکت عملکرد ضعیفی داشته باشد، احساس تعجب یا نارضایتی می کنند.این افراد غالبا معاملات پرحجمی انجام می دهند و صاحب پرتفویهایی میشوند که به اندازه کافی متنوع نیست.
فرااعتمادی در پیش بینی
کلارک[۴۴] و استتمن یک نمونه کلاسیک از فرااعتمادی در پیش بینی را از طریق بررسی پرسشنامهای سرمایه گذاران در سال ۲۰۰۰ انجام دادند. آنها این سوال را با پاسخ دهندگان مطرح میکردند: در سال ۱۹۸۶ شاخص«داوجونز» (DJIA) که صرفا یک شاخص قیمتی است سود نقدی سهام را در بر نمیگیرد، معادل ۴۰ بود. این شاخص در سال ۱۹۹۸ به عددی بالغ بر ۹۰۰۰ رسید. حال سوال این است، اگر سودهای نقدی مجددا سرمایه گذاری میشد، به نظر شما عدد شاخص داوجونز در سال ۱۹۹۸ چه میزان بود؟ علاوه بر این پاسخ، شما باید یک طیف شامل یک عدد حداقل و یک عدد حداکثر را پیش بینی کنید، بهگونه ای که با اطمینان ۹۰ درصد پاسخ شما بین این دو حد قرار گیرد. نتیجه بررسی نشان داد که پاسخهای اندکی به ارزش واقعی بالقوه شاخص داوجنز در سال ۱۹۹۸ نزدیک بود و تقریبا هیچکس یک فاصله اطمینان درست را براورد نکرده بود.
یک نمونه کلاسیک برای فرااعتمادی سرمایه گذاران در پیش بینی، مدیران قبلی یا سهامداران موروثی خانوادگی مشهور شرکتهایی مثل «جانسون اند جانسون»، « اکسون موبیل» یا «دوپونت» هستند. این سرمایه گذاران غالبا از متنوعکردن مایملک خود، خودداری می کنند زیرا مدعیاند اطلاعات محرمانهای در مورد شرکت دارند و یا از نظر احساسی به آن تعلق خاطری ناگسستنی دارند. آنها به هیچ وجه حاضر به قبول این واقعیت نیستند که اینگونه سرمایه گذاری مخاطرهآمیز است.
فرااعتمادی به اطمینان
عموم مردم در موقعیتهای مختلف زندگی روزمره خود، اعتماد بیش از حد به قطعیت نشان می دهند، این خصیصه به عرصه سرمایه گذاری نیز منتقل شده است. اصولا افراد تمایل دارند که اعتماد زیادی به صحت و دقت قضاوتهای خود داشته باشند. زمانی که افراد اطلاعات بیشتری درمورد یک موقعیت بدست میآورند، صحت و دقت قضاوتهایشان احتمالا افزایش نمییابد، بلکه فرااعتمادی آنها به صورت نادرستی بالا میرود. در یک مطالعه«فیشوف و همکارانش» از یک گروه مورد آزمایش آزمون اطلاعات عمومی گرفتند و سپس آنها را در مورد درجه اطمینان نسبت به پاسخهای داده شده ، مورد پرسش قرار دادند. پاسخ غالب افراد این بود که صد درصد مطمئن هستند، درحالی که واقعا ۷۰ تا ۸۰ درصد سوالات را پاسخ داده بودند.
هم فرااعتمادی به اطمینان و هم فرااعتمادی در پیش بینی می تواند منجر به اشتباه در عرصه سرمایه گذاری شود. موارد زیر چهار رفتار ناشی از فرااعتمادی را که می تواند به پرتفوی سرمایهگذار صدمه بزند، نشان میدهد.
سرمایه گذاران بیش از حد مطمئن، توانایی خود را در ارزیابی یک شرکت به عنوان یک سوژه سرمایه گذاری، بیش از حد تخمین میزنند. درنتیجه آنها اطلاعات منفی را که به طور طبیعی علامت هشداردهندهای است مبنی براینکه خرید سهم نباید انجام شود ویا اگر خریداری شده باید به فروش برسد، را نادیده میگیرند.
سرمایه گذاران بیشازحد مطمئن درنتیجه این باور که آنها اطلاعات ویژهای در اختیار دارند معاملات پرحجمی را انجام می دهند. تجربه نشان میدهد که انجام معاملات زیاد، غالبا منجر به بازدهی ضعیف در بلندمدت می شود.
سرمایه گذاران بیش از حد مطمئن، عملکرد تاریخی سرمایه گذاری خود را نمیدانند و یا به آن اهمیت نمیدهند، لذا ممکن است ریسک از دست دادن اصل سرمایه خود را کمتر از واقع براورد کنند، در نتیجه معمولا عملکرد ضعیف و غیرمنتظره پرتفوی در انتظار آنان است.
سرمایه گذاران بیش از حد مطمئن، پرتفویهای غیرمتنوعی را در اختیار دارند، از این رو بدون یک تغییر مناسب در ظرفیت ریسکپذیری، ریسک بیشتری را تحمل می کنند. این سرمایه گذاران حتی اغلب نمیدانند که آنها ریسک بیشتری از آنچه که ظرفیت و تحمل آن را دارند، تقبل کرده اند.
مطالعات بسیاری سوگیری مربوط به فرااعتمادی سرمایه گذاران را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داده است، ما در این بخش تحقیق برجستهای را مورد توجه قرار خواهیم دادکه اجزای فرااعتمادی در پیش بینی و اطمینان را بررسی کرده است. پرفسور باربر و پرفسور اودن طی تحقیق در دانشگاه کالیفرنیا مبادلات سرمایه گذاری ۳۵ هزار خانوار در دوره زمانی ۱۹۹۱ تا۱۹۹۷ را با یک موسسه کارگزاری کار میکردند، مورد مطالعه قرار دادند. نتایج در سال ۲۰۰۱ در مقالهای تحت عنوان ” پسرها پسر خواهند بود: جنسیت، فرااعتمادی و سرمایه گذاری در سهام عادی” منتشر شد. آنها در این تحقیق رابطه فرااعتمادی با جنسیت و تاثیر آن بر عملکرد پرتفوی را مورد بررسی قرار دادند.
سرمایه گذاران بیش از حد مطمئن، این احتمال را که ارزیابیهای شخصی آنان از ارزش اوراق بهادار، درستتر و دقیقتر از ارزیابیهای دیگران است، بیش از اندازه تخمین میزند.
سرمایه گذاران عقلایی صرفا برای اطلاعاتی هزینه می کنند که مطلوبیت مورد انتظار به آنها را افزایش میدهد. سرمایه گذاران بیش از حد مطمئن با انجام معاملات مکرر مطلوبیت مورد انتظار خود را کاهش می دهند، این افراد عقاید غیرواقعگرایانهای در مورد میزان بازده خود و دقت براورد این بازدهها داشته و برای کسب اطلاعات، منابع زیادی هزینه می کنند.
باربر و اودن نشان دادند که سرمایه گذاران بیش از حد مطمئن، دقت اطلاعات خود و به تبع آن سودهای موردانتظار حاصل از معاملات را بیش از حد تخمین میزنند، این افراد حتی گاهی با زیان موردانتظار نیز تمایل به انجام معامله نشان می دهند. مدلهای فرااعتمادی سرمایهگذار، پیش بینی می کند به دلیل آنکه مردان نسبت به زنان فرااعتمادی بیشتری دارند، حجم معاملاتشان بالاتر بوده و عملکرد آنان پایینتر از زنان است. همچنین این تحقیق نشان داد اگر افراد ( هم زنان و هم مردان) پرتفوی ابتدای دوره خود را در تمام طول سال( بدون تغییر) نگهداری میکردند، به طور متوسط عملکرد بهتری حاصل میشد. سهامی که توسط مردان خریداری میشد در مقاسیه با فروشهای آنان تا ۲۰ درصد برای هر ماه، عملکرد ضعیفتری داشته است. در مورد زنان این رقم حدود ۱۷ درصد در ماه است. این تحقیق( فرااعتمادی) را به عنوان یک عامل خطرساز در مدیریت دارایی معرفی می کند. محققین دریافتند که افراد حدود ۷۰ درصد از سرمایه گذاریهای خود در سهام عادی را در طول یک سال تغییر می دهند. صندوقهای مشترک سرمایه گذاری نیز نرخ تغییر مشابهی دارند. با این وجود آن دسته از افراد و صندوقهای مشترک سرمایه گذاری که بیشترین معمله را انجام دادهاند، کمترین بازده را بهدست آوردهاند. این دو محقق عقیدهدارند که یک توضیح ساده اما قوی برای حجم بالای معاملات در بازارهای مالی وجود دارد و آن فرااعتمادی است( بدری، ۱۳۸۸).
نماگری
دوتعبیر از سوگیری نماگری در مورد سرمایه گذاران حقیقی مصداق دارد.
( قصور پایهگزینی[۴۵]): در این مورد، سرمایه گذاران تلاش دارند که موفقیت آمیزبودن یک سرمایه گذاری مثلا در شرکت الف را از طریق قرار دادن آن در یک جدول طبقه بندی آشنا و قابل درک، تعیین کنند. چنین سرمایه گذارانی ممکن است شرکت الف را به عنوان شرکتی که سهام آن از ( نوع ارزشی) است طبقه بندی کنند، در آن صورت تحلیلی درمورد ریسک و بازده این سهم خواهند داشت که در چارچوب این طبقه بندی میگنجد. غالبا مشاهده می شود که سرمایه گذاران این مسیر اشتباه را میپیمایند، شاید به این دلیل که جایگزین راحتی برای تحقیق عمیق و همهجانبه است و برای ارزیابی سرمایه گذاری مورد نیاز است. توصیف این ویژگی در بیانی خلاصه این است که سرمایه گذاران در زمان اتخاذ تصمیم در مورد سرمایه گذاری، رفتاری قالبی و کلیشهای دارند.
( قصور اندازه نمونه[۴۶]): در این سوگیری، سرمایه گذاران هنگام قضاوت و ارزیابی درمورد احتمال وقوع یک پیامد خاص درزمینه سرمایه گذاری، غالبا در توجه دقیق و درست به اندازه نمونه- یعنی داده های متشکلهای که ارزیابیهای خود را براساس آن انجام می دهند- قصور می کنند. اغلب سرمایهگذارن به گونه ای نادرست فرض می کنند که نمونه کوچک معرف کل جامعه است. این پدیده را ( قانون اعداد کوچک) مینامند. هنگامی که افراد یک پدیده غیرمنتظره در یک سری داده را خوب درک نمیکنند، به سرعت و با تکیه به داده های اندک در دسترس مفروضاتی را در مورد آن پدیده خلق می کنند. افراد مستعد در کمتوجهی به اندازه نمونه، در بسیاری موقعیتها با اتکا صرف نمونههای کوچک، به سرعت عمل می کنند، درحالی که بسیار محتمل است، نمونه کوچک مورد بررسی، معرف مناسبی برای داده های واقعی( کل جامعه) نباشد( بدری، ۱۳۸۸).
اتکا و تعدیل