موضوع کلی: عشق وآوارگی راه عشق وتحمل سختی ها برای رسیدن به وصال معشوق
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-دل دادن، کنایه از عشق ورزیدن./ نگذاشتن، کنایه از اجازه ندادن./ روزگار نگذارد، کنایه از اجازه ندادن روزگار./
۲-مصراع اول، اغراق دارد./کنار، جناس تام، کنار اول، دامن وکنار دوم، گوشه وکنار مراد است. تبدیل دامن به جیحون، تشبیه است./
۳-غنچه لب، صفت مرکب وکنایه از معشوق است./گل وخار تضاد است./نگذاشتن، کنایه از رها کردن./
۴-سموم هجر، تشبیه بلیغ اضافی./سموم، زهر کشنده./ تشنه لب، کنایه از عاشق./
۵-بر یک قرار نگذاشتن، کنایه از آرام وقرار نداشتن./فلک، کنایه از روزگار است./
غزل ۴۷۹
وصل ما یک نفس از روی نکوئی باشد زندگی چیست کناری و لبی بوسیدن دشمنم طالع خویش است که یارم سازد با همه سازم و از خوی تو سوزم که چرا گر چه اهلی به سخن بلبل شیرین نفس است |
بلبل از صحبت گل مست به بوئی باشد خاصه آن هم به کنار لب جوئی باشد هر کجا سنگدل عربده جوئی باشد به خلاف همه کس عادت و خوئی باشد گر نه ذکر تو کند بیهوده گوئی باشد |
وزن:فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن/ بحررمل مثمن مخبون محذوف
موضوع کلی:مشکلات راه عشق وتحمل سختی های آن
غزل مردّف با ردیف فعلی
۱-یک نفس ، کنایه از یک دم، یک لحظه ی کوتاه/ بلبل وگل ، تناسب./ صحبت، کنایه از همنشینی ودوستی./
۲-بیت داری آرایه ی سوال وجواب می باشد.«سؤال وجواب آن است که قصیده یا غزلی به صورت پرسش و پاسخ یا پیغام بگویند ».(همایی: ۱۳۶۸ :۳۱۰)./ لب ولب، جناس تام./ لب جوی، مجازآ به معنی کنار جوی آب./
۳-دشمنم طالع خویش است، تعقید لفظی دارد. طالع خویش دشمن من است. جابجایی اجزای جمله ./ سنگدل عربده جوی، کنایه از معشوق./
۴-سازم ، سوزم، جناس ناقص اختلافی./ ساختن، کنایه از تحمل کردن ./ سوختن، کنایه از در عذاب بودن./
۵- اهلی بلبل شیرین نفس است. تشبه بلیغ اسنادی./
غزل ۴۸۰
هر که سوی قبله ی مقصود رو می آورد در ره طاعت چو اصل حق پرستی شد سجود روز وصلش زان نگویم حرف هجران کاین حدیث صد ره از دست غم آن آرزوی جان بخشم مست من پیش حریفان گر نهد باری سری |
قبله ی مقصود هم رو سوی او می آورد ای خوش آن کو سجده بر روی نکو می آورد تلخی آن زهر بازم در گلو می آورد می روم زان کوی و بازم آرزو می آورد ظن مبر اهلی که با کس سر فرو می آورد |