«وجله»: این واژه و مشتقات آن ۵ بار در قرآن بهکار رفته است. اصل در این واژه، اضطراب و تشویش باطنی است؛ یعنی حالت تحرک و جنبش در قلب، که موجب سلب آرامش و انخفاض نفس میشود (مصطفوی، ۱۳۶۰، ج ۱۳: ۴۲).
-
-
-
-
-
-
-
- انواع خوف در قرآن
-
-
-
-
-
-
الف) خوف ممدوح
-
-
-
- خوف از پیش آمدن خطر برای مردم: خوف از پیش آمدن خطر برای جامعه و اعلام آن برای بیداری مردم، مخصوص انبیا و اولیا و ائمه و حکیمان و دلسوزان دوراندیش است. قرآن کریم درباره ترس نوح نسبت به قومش میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» (اعراف، ۷/ ۵۹). همچنین درباره ترس شعیب نسبت به آینده قومش و خطراتی که آنان را تهدید میکرد در قرآن آمده است که: «وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ وَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ» (هود، ۱۱/ ۸۴) و درباره حضرت هود، خطاب به قومش چنین میگوید: «إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» (شعراء، ۲۶/ ۱۳۵).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
-
-
-
- خوف از سوء عاقبت: قرآن مجید به سوء عاقبت افرادی از امم گذشته و بعضی از افراد مسلمان اشاره کرده و از مردم میخواهد از داستان اینان عبرت گرفته و به مواظبت ومراقبت خویش توجه داشته، و خود را از افتادن در ننگ سوءِ عاقبت حفظ کنند. به عنوان نمونه در آیه زیر آمده است که: «کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ» (حشر، ۵۹/ ۱۶). اکثر مفسرین قرآن عقیده دارند، این آیه نمایشگر سوء عاقبت مردی از بنیاسرائیل به نام برصیصای عابد مردی از بنیاسرائیل است (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۹: ۲۱۴؛ طبرسی، ۱۳۷۲، ج۹: ۳۹۸).
و نیز در آیه زیر آمده است که: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ* فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ* فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ» (توبه، ۹/ ۷۵-۷۷). مفسران نوشتهاند، این آیات درباره «ثعلبه بن حاطب» که فردی از انصار بود نازل شده است و داستان او چنین است: او که مرد فقیری بود و مرتب به مسجد پیامبر (ص) میآمد اصرار داشت که پیامبر (ص) دعا کند تا خداوند مال فراوانی به او بدهد! پیغمبر به او فرمود: مقدار کمی که حقش را بتوانی ادا کنی، بهتر از مقدار زیادی است که توانایی ادا حقش را نداشته باشی». ولی ثعلبه دست بردار نبود و سر انجام پیامبر (ص) برای او دعا کرد. چیزی نگذشت که او دارای ثروت زیادی شد. پس از مدتی پیامبر (ص) مأمور جمع آوری زکات را نزد او فرستاد، تا زکات اموال او را بگیرد، ولی این مرد کم ظرفیت و تازه به نوا رسیده و بخیل، از پرداخت حق الهی خودداری کرد، نه تنها خودداری کرد، بلکه به اصل تشریع این حکم نیز اعتراض نمود و گفت: این حکم برادر «جزیه» است. به هر حال هنگامی که پیامبر (ص) سخن او را شنید فرمود: یا ویح ثعلبه! یا ویح ثعلبه! «وای بر ثعلبه! ای وای بر ثعلبه»! و در این هنگام آیات مزبور نازل شد (طبرسی، ۱۳۷۷، ج۲: ۷۲).
-
- خوف از مقام خداوند: خداوند متعال در این آیه شریفه، اولیای الهی را اهل ترس می داند: «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی * فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوَی» (نازعات، ۷۹/ ۴۰-۴۱). و نیز در سوره «الرحمن» می فرماید: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ» (الرحمن، ۵۵/ ۴۶). در مورد فرشتگان نیز آمده است که: «یخافون ربهم من فوقهم و یفعلون ما یؤمرون» (نحل، ۱۶/ ۵۰).
«خوف از مقام پروردگار» یا به معنی خوف از مواقف قیامت و حضور در پیشگاه او برای حساب است، و یا به معنی خوف از مقام علمی خدا و مراقبت دائمی او نسبت به همه انسان ها است (حقی بروسوی، بیتا، ج۱۰، ۳۲۸). علامه (ره) دراین باره مینویسند: منظور از آن مقام، مرحله ربوبیت پروردگار است که مبدأ رحمت و مغفرت او نسبت به مومنان و متقیان است، و نیز مبدأ عذاب سخت و عقاب شدید او است، نسبت به کسانی که آیات او را تکذیب نموده و نافرمانیش کنند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۲۰: ۱۹۳).
-
- خوف از عذاب خدواند: در چندی از آیات قرآن، ترس از عذاب خداوند، ترسی پسندیده است که به بندگان صالح پروردگار اختصاص دارد: «أُوْلَئکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ أَیهُُّمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یخََافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کاَنَ محَْذُورًا» (اسراء، ۱۷/ ۵۷)؛ «إِنَّا نخََافُ مِن رَّبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا (انسان، ۷۶/ ۱۰)، «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَی إِلیَّ إِنیِ أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبیِ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» (یونس، ۱۰/ ۱۵) و … .
علت ترس از روز قیامت این است که این روز، روز پروردگار است، روزی است که خدا به حساب بندگانش میرسد، و جزای اعمال ایشان را میدهد، و چون حساب عمل بنده با خدا است، و بندگی لازمه لا ینفک انسان است، انسان به هر درجه از کمال برسد، و حتی به مقام عصمت و بیگناهی هم اگر برسد، باز هم بنده است، و بنده ممکن نیست از خوف پروردگارش تهی باشد (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۲۰: ۱۲۶).
ب) خوف مذموم
خوف مذموم این است که انسان از عواملی بترسد که درخور ترسیدن نیست. بهعبارت دیگر، ترس از غیرخدا را میتوان ترس ناپسند نامید که در آیات قرآن از آن نهی شده است، یا داشتن آن مورد مذمت قرار گرفته است. از این نوع ترس، تعبیر به «جبن» میشود. «جبن» در کتب لغت، به معانی ترس (فراهیدی، ۱۴۱۰، ج ۶: ۱۵۳؛ راغب، ۱۴۱۲، ج ۱: ۱۸۶)، ضد شجاعت (ابنمنظور، ۱۴۱۴، ج ۱۳: ۸۴؛ مصطفوی، ۱۳۶۰، ج ۲: ۵۱)، ضعف قلب و دل از چیزی است که بهراستی بایستی بر آن تسلّط داشت و نیرومند بود (راغب، ۱۴۱۲: ۱۸۶؛ طریحی، ۱۳۷۵، ج ۶: ۲۲۴) آمده است. مصطفوی معتقد است: اصل در این ماده، چیزی است که مقابل شجاعت است و مهابت در اقدام کردن و تقدم در امری را بیان میکند که تأخر و حذر و اتقا ملازم آن است و به این مناسبت بر جبین اطلاق میشود؛ چراکه جبین، پس از جبهه (پیشانی) است و مرد شجاع پیشانیاش را جلو قرار میدهد و گویی جبین ترسو است که در عقب قرار میگیرد و متأخر از پیشانی است (مصطفوی، ۱۳۶۰، ج ۲: ۵۱). نراقی معتقد است: «جبن» از جنس رذائل قوه غضب و در جانب تفریط آن است. از مهلکات بزرگ است و آدمی بهسبب آن دچار صفات مذمومی مانند: خواری نفس، ذلت و ناگواری زندگی میشود. ازاینرو، در شریعت از آن نکوهش شده است (نراقی، ۱۳۶۶: ۲۵۲).
ترسهای مذموم اشکال و اقسامی دارد. بر حسب آیات قرآن، اقسام ترس ناپسند عبارت است از:
-
- ترس از آسیب مالی: ترس از فقر، از ترسهای رایج میان مردم است. انسان معمولاً برای کسب معاش رنج و زحمت فراوانی را تحمل میکند و هر خطری که احتمالاً منبع درآمدش را تهدید کند، موجب ترس و هراسش میشود. از این ترس، در قرآن نهی شده است: «وَ لَا تَقْتُلُواْ أَوْلَادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلَاقٍ نحَّْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکمُْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطًْا کَبِیرًا» (اسراء، ۱۷/ ۳۱).
«املاق» در لغت در معانی زیر بهکار رفته است: فقر و نداری، افلاس و نداشتن مال (ابنمنظور، ۱۴۱۴، ج ۱۰: ۳۴۷؛ طریحی، ۱۳۷۵، ج ۵: ۲۳۶)، کثرت انفاق و تبذیر تا جاییکه منجر به حاجت و نیاز شود (فراهیدی، ۱۴۱۰، ج ۵: ۱۷۴؛ ابنمنظور، ۱۴۱۴، ج ۱: ۳۴۷). خداوند خود بیان میدارد که این ترس بیمورد است و آنان را با این گفتهاش اطمینان میبخشد که چنین نخواهد شد: «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ»؛ ماییم که شما و آنان را روزی میدهیم (مدرسی، ۱۴۱۹، ج۶: ۲۲۴). در سوره توبه در مورد ترس از آسیب مالی میفرماید: «… وَ تجَِرَهٌ تخَْشَوْنَ کَسَادَهَا وَ مَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فی سَبِیلِهِ فَترََبَّصُواْ حَتی یَأْتیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لَا یهَْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ» (توبه، ۹/ ۲۴).
برای یک موحد و مسلمان مکتبی، خدا، رسول و جهاد در راه خدا باید از پدر، فرزند، برادر، همسر، اقوام، ثروت، تجارت و خانه مسکونی محبوبتر باشد، آنها را بهخطراندازد، نه مکتب را، از آنها دست بکشد نه از خدا و رسول و جهاد. بهطور کلی، اینها نمیتوانند بهانه باشند، و گرنه آن مؤمن، فاسق است و از بندگی ساقط شده و در ضلالت میباشد و چنین کسان باید منتظر باشند که شکست و خذلان و بدبختی از جانب خدا نصیبشان شود (قرشی، ۱۳۷۷، ج ۴: ۲۰۷).
-
- ترس از مردم: این ترس همواره از نظر قرآن و عقل نهی شده است. ترس از غیرخدا موجب میشود که غیرخدا بزرگ و خدا کوچک دیده شود. درحالیکه باید برعکس باشد. اگر غیرخدا پیش کسی بزرگ شود، ترسو میشود. منبع اصلی هر قدرتی و هر خیر و برکتی خداست، و اگر خدا حمایت از کسی کند، تمام جهانیان دست به دست هم دهند، نمیتوانند زیانی به او برسانند. این تفکر قدرت زیادی به انسان میبخشد و استقامت و پایداری در برابر دشمنان سرسخت و لجوج را میافزاید. یکی از انواع ترس از مردم، ترس از قدرتهای خودکامه و طاغوت میباشد. ترس از طاغوت کار شیطان است. هدف شیطان تضعیف روحیه مجاهدانِ راه خدا در میدانهای مبارزه است تا آنان فرار کنند و باطل به پیروزی برسد. ترس از طاغوت و دوری از او، موجب میشود تا دست تجاوز او درازتر گردد: «الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلَا تخَْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ» (مائده، ۵/ ۳).
آیه مذکور مؤمنان را نهی میکند از اینکه بترسند که اهل کفر بر اسلام غالب آیند و مسلمانان را شکست دهند و آنها را از دینشان بازگردانند. خدا میفرماید: باید از من بترسید که اگر مخالفتم کنید و مرتکب گناه شوید، کیفر من شما را فرا میگیرد (طبرسی، ۱۳۷۲، ج ۳: ۲۴۵).
-
- ترس از مرگ: در آموزههای دینی، مرگاندیشی و به یاد مرگ بودن، ارزشمند و پسندیده است، اما ترس از مرگ، ناپسند است. انسان با مرگاندیشی به حیات جاودانه پس از مرگ پی میبرد و میداند که حیات پس از مرگ نیز ادامه دارد و جاودانه هم میباشد. ازاینرو، باید بیشتر از حیات دنیوی مورد توجه قرار گیرد (یثربی، ۱۳۸۰). مراد از مرگاندیشی چیزی جز تعدیل زندگی دنیوی و سامان بخشیدن آن نیست (همان). بنابراین، مؤمن واقعی ترس از مرگ ندارد، هرچند مرگاندیشی دارد و به مرگ با دیدی واقعبینانه مینگرد. نوع این ترسها بر اساس جهلی است که شیطان بر جاهل تحمیل کرده است. در قرآن در خصوص ترس منافقان از مرگ آمده است: «أَوْ کَصَیِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یجَْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فی ءَاذَانهِِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ محُِیطُ بِالْکَافِرِین» (بقره، ۲/ ۱۹). «حذر» بهمعنای تحرزی است که از لحاظ خوف صورت گیرد و موت در مقابل حیات است. پس حَذَرَ الْمَوْتِ: یعنی منتفی شدن حیات، بهسبب پیدایش اختلال و فساد در وجود چیزی است که موجب از بین رفتن حیات گردد و اگر انسان همه توجه و تعلق و خوشی او به حیات مادی دنیوی باشد، قهراً از جدا شدن و زوال آن صددرصد منزجر، ناراحت و ناراضی گشته و با تمام قوا در رفع آن پیوسته خواهد کوشید (مصطفوی، ۱۳۸۰، ج ۱: ۱۰۶).
لازم به یادآوری است که برخی در قسمت ترس از مرگ، ترس موسی (ع) از کشته شدن را آوردهاند و بیان کردهاند که ترس از مرگ، چنان در میان مردم رواج دارد که حتی پیامبری چون موسی از آن در امان نمانده است و آیه «لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُون» (شعرا، ۲۶/ ۱۴). را ذکر کردهاند. اما اکثر مفسران قائل هستند که ترس موسی (ع) از کشته شدن بهدلیل ناتمام ماندن مسئله رسالت بوده است، نه ترس از جان خویش (فیض کاشانی، ۱۴۱۵، ج ۴: ۳۱؛ مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج ۱۶: ۷۸؛ حسینی همدانی، ۱۴۰۴، ج ۱۲: ۱۲؛ شبر، ۱۴۱۲: ۳۵۴؛ کاشانی، ۱۳۳۶، ج ۶: ۴۰۵؛ عاملی، ۱۴۱۳، ج ۲: ۴۲۳). بنابراین، در قرآن ترس از مرگ برای مؤمنان نیامده است.