فارسی: دستور زبان فارسی، ویرایش، جمله، فعل، حرف.
-
- سؤالهای تحقیق
-
- تأثیر دستور زبان بر ویرایش چه میزان است؟
-
- چه مواردی از خطاهای دستوری در ویرایش مطرح میشود؟
-
- چه معیارهای دستوری در ویرایش متون بیشتر مورد توجه قرار میگیرد؟
-
- فرضیه های اصلی و فرعی
با توجه به اینکه یکی از موارد مطرح در ویرایش زبانی، رفع خطاهای دستوری است؛ بنابراین، شناخت دستور و جایگاه آن در ویرایش بسیار اهمیت دارد؛ زیرا بسیاری از خطاهای دستوری ناشی از کاربرد نادرست قواعد دستور زبان فارسی اعم از صرفی و نحوی است. به این ترتیب، تأثیر این دو فنّ بر یکدیگر قابل ملاحظه است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
-
- اهداف تحقیق (اصلی و فرعی)
از جمله مهمترین اهداف این تحقیق بررسی موقعیت و جایگاه دستور زبان در ویرایش است که این مهم به منظور شناخت قواعد دستور زبان برای بهرهمندی بهتر از امکانات موجود زبان و تشخیص خطاها و نارساییهای زبان نوشتار است.
افزون بر این، مقایسۀ اختلافنظرهای دستورنویسان و ویراستاران در زمینۀ عناصری چون جمله، فعل، اسم، صفت و حرف از دیگر اهداف این پژوهش است.
-
- استفادهکنندگان از نتایج تحقیق
-
- دانشپژوهان و دانشجویان همۀ رشته ها، به ویژه دانشجویان رشتۀ زبان و ادبیات فارسی؛
-
- ویراستاران کتب و مطبوعات و …؛
-
- محققان و پژوهشگران عرصه های مختلف.
فصل دوم
مباحث دستور زبان فارسی
مقدمه
به طور کلی، «زبان دارای سه لایه است که در عین داشتن روابط متقابل با یکدیگر هر کدام اصول و قواعد خاص خود را دارد که آن را از دو لایۀ دیگر متمایز میکند» (نجفی، ۱۳۷۵: ۷). این سه لایه عبارت است از: عناصر آوایی، دستور زبان فارسی و واژگان. در این فصل لایۀ دستور زبان مورد بررسی قرار میگیرد که از دو بخش صرف و نحو تشکیل میشود. بخش صرف به انواع کلمه میپردازد که شامل فعل، اسم، حرف، قید، صفت، صوت و ضمیر میشود و بخش نحو به مسائل ساخت جمله و روابط اجزای آن توجه دارد. هر کدام از این بخشها دارای اصول و قواعد خاصی است و لازم است مؤلفان و ویراستاران به آن توجه داشته باشند.
به این ترتیب، در این فصل افزون بر بررسی هر یک از مقوله ها با توجه به دستورهای سنتی و جدید، اختلافنظرهای مهم دستورنویسان مطرح میشود.
-
- فعل (کنش)
فصاحت و روانی هر نوشتهای در گرو مطابقت متن هر دورهای با قواعد دستوری آن دوره است؛ لذا یکی از راه های پیبردن به فصاحت آثار ادبی، توجه به میزان رعایت قواعد دستوری آن آثار است. آنچه در قواعد دستوری زبان فارسی میگنجد، شامل چند بخش میشود؛ از جمله بخش آوایی، صرف، نحو و … . به طور خلاصه، در بخش آوایی، به کلمه و کلام توجه میشود که مغایر با قاعده حذف و ابدال و … نباشد. در بخش صرف نیز به ساختمان کلمات پرداخته میشود و آنها را بدون درنظرگرفتن جایگاهشان در جمله بررسی میکند و در بخش نحو به روابط اجزای سخن و معنی کلام توجه میشود. با توجه به اینکه کلمات در بافت جمله هویت پیدا میکنند؛ لذا بررسی و شناخت روابط اجزای سخن و جمله یکی از راه های درستنویسی محسوب میشود. بدین ترتیب، برای شناخت اجزای جمله ابتدا یکی از مهمترین اجزای آن؛ یعنی فعل را که رکن اصلی جمله را شکل میدهد، مورد بررسی قرار میدهیم.
فعل جزء لازم و ضروری جمله است که کلمات و جملات بدون آن نابهسامان هستند. به عبارتی «هر گونه خطایی در کاربرد افعال علاوه بر آن که ممکن است موجب تغییر معنای جمله یا ابهام آن شود، بر ساختمان نحوی جمله نیز تأثیر منفی میگذارد» (ذوالفقاری، ۱۳۹۰: ۲۳۳ و ۲۳۴). خطیب رهبر نیز معتقد است، گفتارهای ما بی وجود فعل تصوراتی جدا از هم و نامربوط خواهد بود (خطیب رهبر، ۱۳۸۱: ۱۶۷). از این رو، فعل نقش مهمی در فهم کلام و درستی عبارت دارد. این مقوله بخش قابل توجهی از کتابهای دستور را به خود اختصاص داده است؛ چرا که بدون شناخت دقیق آن نمیتوان راه به جایی برد. بنابراین، برای شناخت این مقولۀ دستوری، لازم است ابتدا اقسام فعل را بررسی کنیم و سپس به جنبه ها و ساختمان آن بپردازیم.
۱ـ ۱. تعریف فعل
تعریفهای متعددی برای این مقوله ارائه شده است؛ اما تعریف رایج فعل این است که فعل بر واقعشدن امری دلالت میکند و به امر دیگر اسناد داده میشود. خیامپور معتقد است: «فعل کلمهای است که همیشه مسند باشد و به عبارت دیگر دلالت کند بر وقوع یا لاوقوع کاری در زمان معینی از سه زمان گذشته و حال و آینده» (خیامپور، ۱۳۸۴: ۶۸) که فرشیدورد هم بر آن متفق است و آن را کلمهای میداند که به تنهایی یا به یاری وابستههایی در یکی از زمان های سه گانه بر واقع شدن امری دلالت میکند و به امر دیگر اسناد داده میشود (فرشیدورد، ۱۳۸۸: ۳۷۶). در واقع، این تعریف بین همۀ دستورنویسان پذیرفته شده است و همه بر آن متفقاند.
لازم به یادآوری است که این کلمه تنها بر یک مفهوم واحد دلالت نمیکند؛ بلکه حداقل ۴ مفهوم را دربرمیگیرد، از جمله کار، زمان، شخص و شمار که دستورنویسان هر یک از این مفاهیم را مورد بررسی قرار دادهاند. در حقیقت، میتوان گفت اگر ساخت فعل را به دو بخش بن و شناسه تقسیم کنیم، بن دو مفهوم کار و زمان را نشان میدهد و شناسه شخص و شمار را میرساند (ارژنگ، ۱۳۸۷: ۱۳۵) که توجه به هر یک از این مفاهیم ما را در رعایت صحیح قواعد دستوری کمک بسیاری میکند. برای مثال، چون شناسه با نهاد در ارتباط است؛ باید با آن مطابقت داشته باشد و به صورت صحیح به کار رود.
به طور کلی، فعل از نظر ریشه بن = جزء اصلی
شناسه = جزء متغیر
بن مفهوم اصلی فعل و زمان را میرساند.
شناسه بیانگر شخص و عدد فعل است که عبارتند از: «-َ م، ی، -َ د، یم، ید، -َند».
انوری و گیوی مفهوم کار را به اقسام مختلفی تقسیم میکنند، از جمله:
الف) انجام دادن یا انجام گرفتن کاری: سعید کتاب را برد نبرد؛
ب) واقع شدن کار بر کسی یا چیزی: علی کشته شد نشد؛
پ) پذیرفتن حالتی یا صفتی: هوا سرد شد نشد؛
ت) اسناد؛ یعنی نسبت دادن صفتی یا حالتی بر کسی یا چیزی: محسن بیمار است؛
ث) وجود داشتن: آنجا چیزی هست؛
ج) مالکیت و دارا بودن چیزی: من کتاب دارم (انوری و گیوی، ۱۳۸۷: ۲۰).
۲ـ ۱. اقسام فعل از نظر انجام کار
یکی از جهاتی که میتوان فعل را با توجه به آن بررسی کرد، بررسی آن از نظر اقسام آن است. در ابتداییترین تقسیم، میتوان برای فعل از نظر انجام کار انواع مختلفی در نظر گرفت:
۱) فعل تام؛ ۲) فعل ناقص؛ ۳) فعل ربطی.
فعل تام: آن است که نیازی به مسند و مکمل نداشته باشد، مانند کاغذ را نوشتم (فرشیدورد، ۱۳۸۸: ۴۴۴). بیشتر فعلهایی که در زبان به کار میرود، مانند خوردن، خوابیدن و … از نوع فعل تام هستند. فعل تام نیز خود به دو قسم لازم و متعدی تقسیم میشود. افزون بر این، به دلیل وجود فعلهای دو وجهی قسم سومی هم باید برای آن در نظر گرفت که در بسیاری از دستورها نیز به آن اشاره شده است؛ از جمله دستور پنج استاد، خیامپور، خطیبرهبر و … .
فعل تام: ۱) لازم ۲) متعدی ۳) ذووجهین
فعل لازم: آن است که به فاعل تنها تمام شود و مفعول نداشته باشد: رفت.
فعل متعدی: آن است که با داشتن فاعل به مفعول صریح نیازمند باشد: باد درخت را شکست.