صدور فتوا و جدایی بین نیروهای اسلامی و مارکسیست صرفاً بخشی از تبعات ضربه سال ۵۴ بود. بروز انشعابات و جدایی های متعدد در میان نیروهای مذهبی درون زندان نتیجه دیگر این جریانات بود. برخی از شخصیت های مستقل تر مجاهدین همچون مرحوم محمد علی رجایی، مهندس سحابی و بهزاد نبوی به کل از آن جدا شدند. برخی نیز انشعاب کرده و به دور لطف الله میثمی گرد آمدند. گروه های پراکنده و کوچکتری نیز همچون صلواتیون و اعتراضیون و شمار زیادی از دیگر گروه های کوچک از مجاهدین منشعب شدند.[۴۲۰]
بنابراین در آستانه انقلاب سازمان مجاهدین خلق در نتیجه انشعاباتی که در این سازمان به وجود آمده بود تا مرز فروپاشی پیش رفته بود. انسجام و یکپارچگی خود را از دست داده بود، گروه های مختلف از آن جدا و اعلام موجودیت کرده بودند، پایگاه حمایتی خود را میان نیروهای مذهبی و به تبع آن میان عامه مردم از دست داده بود، بسیاری از اعضا و کادرهای آن در زندان به سر می بردند. بر این اساس نه سازمان و تشکیلاتی، نه پایگاهی، نه امکاناتی و نه نیروی چندانی برای مجاهدین باقی نمانده بود که بتواند مسیر تحولات آتی را تعیین کند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مهندس بازرگان از نهضت آزادی تا دولت موقت
خانواده
مهندس مهدی بازرگان در سال ۱۲۸۶ هجری شمسی در یک خانواده مذهبی در تهران به دنیا آمد. پدرش از تجار معروف و خیّر و نیز از روشنفکران زمان خود بود که در میان بازاریان و مسلمانان از حسن شهرت برخوردار بود. در دورانی که در ایران، به خصوص در مسائل دینی بحث علمی و منطقی و احتجاج با سایر ادیان مقبول و مرسوم نبود، پدر مهندس بازرگان جلسات بحث و گفتگوی عقلانی و منطقی میان معتقدان مذاهب مختلف ایران از جمله مسیحیان منعقد ساخت.[۴۲۱] مهندس بازرگان خود در مدافعات چنین می گوید: در حوال سال ۱۳۰۳ هجری شمسی بنا به پیشنهاد مرحوم حجت الاسلام آقای سید ابوالحسن طالقانی، والد معظم حضرت آقای طالقانی، مرحوم پدرم یک مجلس منظم دینی و جوابگویی به مخالفان اسلام در منزل ما تشکیل داد. افراد زیادی از مبلغین و یا معتقدین اهل کتاب و ادیان جدید آمد و رفت می کردند و با حضور مردم به بحث می پرداختند به طوری که من شاهد مسلمان شدن عده ای از آن ها بودم. این مجمع یا مجلس مجله ای نیز به نام بلاغ منتشر می کرد که از جمله میرزا ابوالحسن خان فروغی و مرحوم حاج محتشم السلطنه از همکاران آن بودند.[۴۲۲]
بنابراین ریشه افکار لیبرالی و دموکراتیک مهندس بازرگان را باید در چنین فضایی رصد کرد که وجه غالب آن را گفتگو و مسامحه و احترام به عقاید و ارزش های دیگران تشکیل می داده است. زندگی در چنین فضایی بنیان های افکار دموکراتیک را برای زندگی سیاسی آینده مهندس بازرگان پی ریزی کرد.
بعد از خانواده تأثیر عمده فکری بر مهندس بازرگان و اندیشه او از طریق مدرسه و حضور سر کلاس درس ابوالحسن خان فروغی در مدرسه دارالمعلمین تهران بود. فروغی مردی بود فیلسوف منش و مورخ و در عین حال اهل دین و ایمان. فروغی در تفسیر قرآن آیه «لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» را مورد ملاحظه قرار می داد. آیه ای که بعدها از شعارهای سیاسی مهندس بازرگان شد.[۴۲۳] در اینجا بود که برای اولین بار اعتقادات دینی مهندس بازرگان با سمباده علم جدید صیقل داده شد. تحصیل در مدارس جدید فرصتی را فراهم آورد تا اولین جرقه های آشتی دین و علم در ذهن او زده شود. جرقه هایی که با تحصیل در فرانسه آتشی را شعله ور ساخت که خرمن اندیشه دینی سنتی را فرا گرفت.
سفر هفت ساله به فرانسه
مهندس بازرگان پس از اتمام دوره دبیرستان به دلیل اینکه حائز رتبه برتر شد مشمول بورس اعزام به خارج گردید. قبل از اینکه دانشجویان عازم سفر به اروپا شوند، دیداری با رضا شاه داشتند. وی در سخنانی به دانشجویان اعزامی چنین می گوید: یقیناً تعجب می کنید، ما شما را به کشوری می فرستیم که رژیم آن با ما فرق دارد، آزادی و جمهوری است، وطن پرست هستند. شما وطن پرستی و علم و فنون را به ارمغان خواهید آورد.[۴۲۴] اما مساله اعزام محصلین به اروپا وجه دیگری هم داشت که موجب نگرانی بسیاری شده بود و آن هم تأثیر فرهنگ اروپایی و غرب بر دانشجویان اعزامی بود. مهندس بازرگان می گوید: بسیاری از پدرها و مادرهای ما و خود ما نگرانی و اصرار داشتیم که اگر در این سفر تحصیلی موفق نشدیم چیزی به دست آوریم لااقل سرمایه قلبی و اخلاق و دین خود را از دست ندهیم. قبل از ترک ایران به پدرم گفتم اگر در ایران بمانم بی دین می شوم، اگر بروم یا همان بی دینی است و یا در ایمان قوی تر خواهم شد.[۴۲۵]
در فرانسه بازرگان نه تنها به افکار مذهبی اش وفادار ماند بلکه به آن ها شاخ و برگ نیز داد. با افکار علمی آشنا شد. به مسائل اجتماعی و سپس سیاسی گرایش پیدا کرد. تردید نیست که تحصیل و کار و زندگی در فرانسه تأثیر عمیق بر اندیشه دانشجوی جوان گذاشت. بساری از افکار مذهبی، اجتماعی و سیاسی مهندس بازرگان ریشه در این دوران دارد.[۴۲۶]
از مهمترین باورهایی که طی این مدت مهندس بازرگان بدان اعتقاد پیدا کرد این بود که دین و اعتقادات مذهبی نه تنها مخالفتی با پیشرفت و توسعه و ترقی ندارد، بلکه حتی دین و دانش با یکدگر سازگار هستند. بازرگان می گوید: نمی گویم اروپاییان همگی مردان مقدس و دعا خوانی هستند ولی در اروپا نیز خداپرستی رایج است.[۴۲۷] اروپاییان شاید در اولین برخورد با یک ایرانی مسلمان جماعتی بی دین، دشمن خدا و رسول جلوه کنند. در صورتی که چنین نیست اکثریت آن ها پای بند کیش و آیین هستند و اعمال مذهبی به جا می آورند. در جامعه تربیت شده ایرانی تظاهر به مسلمانی جرأت می خواست، اما در جامعه اروپایی کاتولیک بودن و به کلیسا رفتن امری عادی است. چنین ملاحظات و برداشتی از نقش مذهب و معنویت در اروپا و فرانسه سبب شد که مهندس بازرگان پس از بازگشت به وطن پیگیر جدی افکار مذهبی خود شود.
از سوی دیگر تعریف و تفسیر محافل کاتولیک فرانسوی از مذهب سکوی مقاومتی برای مهندس بازرگان شد در برابر تفسیر سنتی صرف قشری از مذهب. نظر مهندس بازرگان این بود که اگر دین در یک جامعه اروپایی می تواند نقش پیشرویی داشته باشد، دیگر چه نیازی است به تفسیر سنت گرایان. اینکه ۷۰ درصد دانشجویان در انجمن کاتولیکی دانشجویان فعال بودند، این که فعّالیت اجتماعی در چارچوب فکر خداپرستی و عبادت انجام می گرفت و سرانجام این که امکان تماس با این گروه ها وجود داشت همه برای مهندس بازرگان جذاب بود.[۴۲۸]
بنابراین با چنین برداشت و دیدی، مذهب دیگر به عنوان عامل منفی و نشانه عقب ماندگی در نظر گرفته نمی شد، بلکه مذهب نقشی پیشرو و پیش برنده در فراهم آوردن امکان توسعه و پیشرفت می توانست عهده دار شود. اکنون آن چه نیاز است پوست اندازی جدیدی است با لعابی از نواندیشی دینی که مهندس جوان منادی آن است.
زندگی در غرب و مشاهده احوالات مردم، شخصیتی عملگرا و پراگماتیست از مهندس بازرگان ساخته بود. چیزی که او را بسیار تحت تأثیر قرار داده بود جدیت و تلاش و دقت و سرعتی بود که محصول زندگی صنعتی بود.[۴۲۹]
در نامه ای که مهندس بازرگان به ابراهیم یزدی نوشته است به خوبی این طرز فکر را به نمایش گذاشته است: همان طور که در دنیا کسانی که با توجه به یک هدف و مطلوب مشخص و عالی به راه افتاده اند، در ضمن پیشروی و عمل، مشکلات و ممکنات را خیلی بهتر از کسانی که که عمر خود را در بحث های فلسفی، نظری و کلامی صرف می کنند، می بینند و حل می کنند. اگر ما هم با همین آمال و افکار مبهم، ولی مسلم و مشترک وارد عمل بشویم، گمان می کنم زودتر و بهتر به نتیجه برسیم.[۴۳۰]
مهندس بازرگان سوغات سفر هفت ساله خود را این چنین جمع بندی می کند:
- مختصری معلومات مهندسی و تمرینات تخصصی، تا حدودی که استعداد اخذ و فهم آن ها را داشتم.
- اعتقاد و علاقه فزون یافته به اسلام، ولی نه اسلام خرافی و انحرافی و تشریفاتی، بلکه اسلام اصلی، اجتماعی، زنده و زنده کننده.
- احساس این واقعیت بزرگ که سازنده و صاحب تمدن و سروری ممالک اروپا، یک شخص و یک مقام نبوده، تمام افراد در آن سهیم اند و تمام افراد از این جهت سهیم اند و قبول زحمات و خدمات را می نمایند که می بینند دارای ارزش و احترام و آزادی هستند.
- کشف این راز بزرگ که زندگی اروپایی و ضامن بقا و پیروزی ملت ها در شکل و نظام اجتماعی است، نه انفرادی شخصی. اجتماع و اتحاد تأمین نمی شود مگر آن که کمال مطلوب های معنوی، محرک مشترک افراد بوده و دوستی آن ها را به هم نزدیک کند و درستی به آن ها ارتباط و اعتماد بخشد تا آن که مجموعه، متحرک، مستحکم و زاینده گردد.[۴۳۱]
اکنون با چنین ره آوردی مهندس ترمودینامیک با بارقه های توأمان روشنفکری و عملگرایی در سر، با شوری فراوان در دل به کشور باز می گردد. می توان گفت توشه سفر فرانسه برای مهندس جوان عطشی سیری ناپذیر برای ورود به عرصه نظریه پردازی برای حل مشکلاتی بود که سال ها او را آزار می داد. بنابراین مهندس بازرگان با بازگشت به کشور قصد دارد راهی را بپیماید تا پاسخی بیابد برای آنچه که سالیان دراز دغدغه های او را شکل می داده است.
مسأله علم و دین
به صراحت می توان گفت که تلاش برای آشتی دادن و تلفیق اسلام با مقتضیات دوران جدید و دستاوردهای علوم جدید شاکله اندیشه دینی مهندس بازرگان را تشکیل می دهد. چنین تلاشی عظیم در شرایطی آغاز می شود که حضور اسلام سنتی در تمام ابعاد زندگی اجتماعی و فردی ایرانیان پررنگ است. از سویی دیگر تلاش مهندس بازرگان برای حضور مذهب در دانشگاه در شرایطی به وقوع می پیوندد که در میان دانشگاهیان و روشنفکران، مذهبی بودن و نماز خواندن و روزه گرفتن نشانه عقب ماندگی بود و لذا کمتر کسی و لو اینکه دیندار هم بود جرأت می کرد در میان تحصیل کردگان به دینداری تظاهر کند.[۴۳۲] در شرایطی که دانشگاه میدان یکه تازی جریان های چپ و ملی گرا بود. آنچه مهندس بازرگان در این شرایط دنبال می کند تلاش برای اثبات حقانیت و درستی دین و مذهب است. هدف مهندس بازرگان این بود که با دفاع از دین، نشان دهد که اسلام جوابگوی کلیه مسائل مادی و معنوی زندگی اعم از فردی و اجتماعی می باشد. مهندس بازرگان تلاش کرد تا نشان دهد علم و دین نه تنها با یکدیگر مخالف نیستند و وجوب یکی نفی دیگری را به دنبال ندارد بلکه علم و دین با یکدیگر سازگار هستند و می توان احکام و دستورات دینی را از طریق مباحث علمی جدید توجیه کرد. بنابراین مهندس بازرگان که سودای اندیشه احیای دینی را در سر می پروراند دانشگاه را برای این امر انتخاب کرد. زبانی که برگزید زبان نواندیشی دینی بود که عصاره های روشنفکری در آن موج می زد. مهندس بازرگان در این زمینه این چنین می گوید: در زمان تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ که اولین و تنها دانشگاه ایران بود، اندیشه دینی و اسلام و دینداری هنوز در جامعه درس خوانده ها و اداری ها و متجددین ایران مطرود یا مستور بود. دینداری و عمل به افکار و احکام دین را عقب ماندگی و املی می دانستند. اما اگر دینداری مطرود و مستور بود. دینداران به ویژه در دانشگاه ها و دبیرستان ها فراوان و مظلوم بودند. راهیابی اندیشه دینی به دانشگاه ها کار همین دسته بود که می خواستند از خجالت و احساس حقارت بیرون آمده، خودشان و عقایدشان سربلند و شناخته شوند.[۴۳۳]
بنابراین با چنین دغدغه ای نسبت به جایگاه دین و دینداران در جامعه، مهندس بازرگان تلاش خود را معطوف به آشتی و تلفیق دین و علم قرار داد. از جایی این تلاش آغاز شد که نه مسجد بلکه دانشگاه بود. سر کلاس های درسی که مخاطبین آن نه مردم کوچه و بازار بلکه دانشجویان و طبقه روشنفکر و تحصیل کرده بود. تا قبل از ورود اندیشه دینی چنین نوگرایانی، دانشگاه محملی برای جولان جریان های چپ و ملی گرایی بود که هر دو بهره از اندیشه های وارداتی در مرکز ثقل تفکرات خود می بردند. اما اکنون اندیشه دینی با فاصله گرفتن از زبان ثقیل و سنگین حوزه و اسلام سنتی و برگزیدن زبان روشنفکری و دانشگاه توانسته بود حضوری عظیم از خود در صحن و سالن های دانشگاه با خیل تریبون ها و هواداران به نمایش گذارد. مهندس بازرگان در جایی دیگر در این زمینه چنین می گوید: افکاری که از خارج آمده و در ایران شایع شد، این طرز فکر بود که به قول کسروی کیش با دانش سازگاری ندارد. زمانی که مدرسه می رفتیم مسائلی چون حرکت خورشید به دور زمین یا هفت آسمان و … چیزهایی بود که واقعا ایمان را متزلزل می کرد این بود که من برای خودم برای اینکه ایمانم درست باشد و به درستی به معتقداتم یقین کنم به این فکر افتادم که به تباینی که وجود داشت و ایرادهایی که علوم و افکار جدید و فرهنگ غربی به دین ما وارد می کرد بپردازم. روی آن زمینه کار کردم، کتاب خداپرستی و افکار روز به این مسأله می پرداخت که آیا افکار روز با خداپرستی منافات دارد.[۴۳۴]
تقریباً تمامی آثار مهندس بازرگان در این دوره (دهه ۲۰) با انگیزه دفاع از اسلام در برابر این اتهام به نگارش آمده است که اسلام با علم و تمدن و پیشرفت امروز مخالف است و لذا عامل عقب ماندگی است. مهندس بازرگان در کتاب مطهرات در اسلام کوشیده است درستی احکام دینی را با دستاوردها و داده های علوم جدید (بیوشیمی و فیزیک) اثبات کند تا مقبول علم گرایان گردد. در راه طی شده تلاش کرده است تا سه مقوله اساسی دین یعنی خدا، نبوت و معاد را با استناد به قطعیات علوم جدید و مسلمات علم فیزیک مدلل و معقول و مقبول نشان دهد.[۴۳۵]
آن چه اهمیت کار مهندس بازرگان را طی این دوره بالا می برد و ارزشمند می سازد وجود همان شرایط فکری و اجتماعی است که در ابتدای بحث بدان اشاره شد. در اوضاع و احوالی که انواع تهمت ها به اسلام زده می شد، تنها جریان های فکری غیراسلامی در عرصه اندیشه و فکر خودنمایی می کردند. در شرایطی که جوانان مسلمان در دو راهی بریدن یا باقی ماندن بر اعتقادات و باورهای مذهبی خود در تردید هستند. در چنین اوضاع و احوالی مهندس بازرگان توانست با تلاشی گسترده گام هایی اساسی در جهت بازگشایی گره های فکری نسل جوان بردارد. تأثیر این افکار و اندیشه ها نه تنها در میان نسل جوان تحصیل کرده بلکه حتی در میان طبقات متوسط سنتی نیز راه خود را باز کرد؛ تا جایی که مهندس سحابی بیان می دارد که مرحوم مطهری دو بار به من گفت از کتاب ذره بی انتهای مهندس بازرگان لذت بردم.[۴۳۶]
نقد مارکسیسم
یکی از وجوه اندیشه مهندس بازرگان در حوزه فکری مقابله با تفکرات الحادی و ضد مذهبی مارکسیستی به ویژه حزب توده است. گرچه مهندس بازرگان در این دوره سیاسی نیست و ارتباط ویژه ای با احزاب سیاسی ندارد، اما در حوزه اصلاح فکر دینی و اجتماعی با برخی از احزاب ارتباط مثبت یا منفی پیدا می کند. برای نمونه با حزب ایران در چارچوب تفکر اجتماعی همراهی و همکاری دارد و در مقابل با حزب توده ایران به دلایل فکری و ایدئولوژیک مخالف است و همواره مستقیم و غیرمستقیم در برابر ایدئولوژی آن حزب مواضع خود را اعلام می کند.[۴۳۷]
زمینه جدایی و افتراق مهندس بازرگان از حزب توده نقطه اشتراک وی با جریان مذهبی است به عبارت دیگر موضوع بر سر اصل مذهب است. مهندس بازرگان در این زمینه این چنین می گوید: مرام و مسلک توده تنها جنبه سیاسی ضد دولتی نداشت، بلکه به سراسر افکار و آداب و عقاید تجاوز می نمود. بدیهی است که با چنین وضعی نمی توانست قابل قبول و تحمل همه کس باشد. مخصوصاً از نظر یک مسلمان که مرام کمونیستی با وجود نقاط اشتراک چند از نظر طرفداری از مظلوم و کارگر و داعیه مساوات و عدالت، اختلاف های اساسی و اصولی مهمی به لحاظ جهان بینی و مبدأ و مقصد زندگی با اسلام دارد.[۴۳۸]
بنابراین مهندس بازرگان به عنوان یک مصلح اجتماعی و دینی که اصلاح طلبی اش تحت تأثیر عقاید و آموزه های دینی و مذهبی بود، نمی توانست به لحاظ اعتقادی و دینی نگرشی مثبت نسبت به حزب توده و ایدئولوژی آن داشته باشد. از اینرو مستقیم و غیرمستقیم به مصاف فکری با حزب توده می رفت که در آن سال ها در دانشگاه ها و مراکز فرهنگی بیشتر فعّالیت داشت، مهندس بازرگان چنین می گوید: در آن روزگار اداره یک دانشکده کار آسانی نبود. مشکلات از مسائل تعلیماتی و فنی و اداری و مالی و انسانی، نبرد با توده ای ها بود. یقینا می دانید که حزب توده سنگر اصلی خود را دانشگاه قرار داده بود و حداکثر قدرت رفتار توده ای ها در همان سنوات ۱۳۲۴ تا ۱۳۳۰ از حکومت قوام السلطنه تا دولت ملی جناب آقای دکتر مصدق بود. ما از هر طرف از ناحیه دانشجویان، استادان، کارمندان، پیشخدمت ها در محاصره بودیم. شاگردهای توده ای باشگاه دانشگاه را تصرف کرده بودند. در کارگاه ها میتینگ می دادند، به کارگران و کارکنان دستور تعطیل صادر می کردند. به انواع اهانت ها و جسارت ها متشبت می شدند.[۴۳۹]
مهندس بازرگان برای مقابله با این سیطره و نفوذ می نویسد: تنها راه ممکن، مبارزه در زمینه فکری و فلسفی بود که ما انتخاب کردیم. وظیفه ملی و مذهبی ما ایجاب می کرد که کار را با مکتب عقیده و منطق شروع کنیم. سخنرانی ها و نوشته های اینجانب در انجمن اسلامی دانشجویان از سال های ۱۳۲۲ به بعد عموماً متوجه و متعرض افکار مادی و اشتراکی بود. از جمله اسلام یا کمونیسم، از خداپرستی تا خودپرستی که در چند جلسه به صورت سخنرانی ایراد شد و بعد چاپ و انتشار یافت.[۴۴۰]
بنابراین با اتخاذ چنین شیوه و رویکردی از سوی مهندس بازرگان در برخورد با اندیشه های چپ و به خصوص نسبت به حزب توده، نمی توان امیدوار بود که مهندس بازرگان راهی برای همکاری و سازش و توافق میان خود و جریان های چپ و مارکسیستی باز بگذارد. در طرف مقابل جریان های چپ و مارکسیستی هم نمی توانستند با وجود چنین نگرش و حملات سنگینی از سوی مهندس بازرگان، نظر مساعدی نسبت به او داشته باشند. بنابراین هر دو طرف از نظر یکدیگر متهم بودند. وجود چنین تقابلی مفهوم مقبولیت را برای هر دو طرف بی معنا می سازد.
ورود به فعّالیت های اجتماعی و سیاسی۱۳۳۲-۱۳۲۰
در دوره ۱۳۳۲-۱۳۲۰ مهندس بازرگان به فعّالیت های اجتماعی و سیاسی روی آورد. در چند گروه و سازمان از جمله کانون اسلام، انجمن اسلامی دانشجویان، اتحادیه مهندسین، حزب ایران و جبهه ملی فعال شد. دو گروه اول اصولاً محافل مذهبی بودند. سه گروه دیگر جنبه صرفاً حرفه ای و سیاسی داشتند. در مورد وابستگی تشکیلاتی مهندس بازرگان به این سه گروه نباید اغراق کرد، زیرا این گروه ها و سازمان ها اصولاً تشکیلات منظمی نداشتند و در مواردی هم که نظمی بود مهندس بازرگان وارد کادر تشکیلاتی نشد و بیشتر در مسائل پیرامونی فعال بود. مهندس بازرگان در این دوره ۱۵ مقاله، جزوه و کتاب منتشر کرد.[۴۴۱] مهندس بازرگان در سال ۱۳۱۹ از طریق مجله دانش آموز که ارگان جمعیت کانون اسلام بود با آیت الله طالقانی آشنا شد که این جمعیت مدخلی بر شروع رابطه اش با آیت الله طالقانی شد.[۴۴۲] کانون اسلام محل معارفه و برخورد افکار و اشخاص بود. از سرتیب مقدس و صاحب منصب عالی رتبه وزارت پست و تلگراف گرفته تا دانشیار و آموزگار و دانشجو و دانش آموز و کاسب و دکاندار.[۴۴۳] اما فعّالیت کانون هرگز شکل منظمی به خود نگرفت. هنگامی که آیت الله طالقانی در سال ۱۳۲۲ پایگاهش را به مسجد هدایت در خیابان استامبول منتقل کرد، عملاً برچیده شد. در همین سال برخی از دانشجویان پزشکی که به سخنرانی های آیت الله طالقانی می رفتند انجمن اسلامی دانشجویان را تشکیل دادند. مهندس بازرگان در تشکیل انجمن اسلامی نقشی نداشت اما به سرعت حمایت خود را شامل آن کرد. در دانشگاه به آنها اتاق نماز داد. در نظرش این دانشجویان جوان، روشن، تندرو و مؤدب بهترین عامل مشوقی بودند که هر زبان بسته ای را به سخن می آوردند و هر ذهن کوری را باز می کردند.[۴۴۴] انجمن اسلامی دانشجویان از وعاظ و استادان و نویسندگانی که به نظرشان می رسید، برای همکاری و سخنرانی دعوت می کرد. از جمله از آقایان طالقانی و دکتر سحابی و از اینجانب. همچنین از امثال آقایان راشد، فلسفی، حبیب الله آموزگار، دکتر شفق، دکتر عمید، دکتر آذر، صدر بلاغی که غالب آنها نه در آن زمان و نه حال عنوان و افکار سیاسی موافق ما نداشته و ندارند. طبیعی است بنده با آغوش باز چنین دعوت و فعّالیتی را که منطبق با ماده دوم و تا حدودی چهارم برنامه خدمتی ارمغان اروپا بود، استقبال می کردم.[۴۴۵] مهندس بازرگان در جلسات سخنرانی انجمن اسلامی دانشجویان مشارکت فعال داشت و شماری از سخنرانی های خود را در آنجا ایراد کرد که تمامی آن ها به صورت جزوه و کتاب منتشر شد.[۴۴۶] اجتماع دیگری که طی این دوره تشکیل شد و مهندس بازرگان نیز از مؤسسین و فعالان آن بود کانون مهندسین ایران بود که در سال ۱۳۲۱ تشکیل شد.[۴۴۷] مهندس بازرگان خود تدوین اساسنامه و آیین نامه های جدید آن را برعهده گرفت.[۴۴۸] شاید بتوان اولین تجربه منسجم و سازمانی مهندس بازرگان را در مواجهه با سیستم سیاسی در اعتصاب مهندسین در سال ۱۳۲۱ مشاهده کرد. این اعتصاب نخستین اعتراف نسل جوان و تحصیل کرده مملکت بود و جنبه علمی و فنی آن بر جنبه سیاسی و صنفی و سندیکایی برتری داشت.[۴۴۹]
سخنرانی در حزب ایران
پس از انشعاب در کانون مهندسین، مهندس بازرگان در کانون ماند و به فعّالیتش ادامه داد. اما به مقتضای تفکر و گرایش اجتماعی و سیاسی اش با حزب ایران همکاری کرد نه شاخه دیگر آن که گرایش چپ داشت.[۴۵۰] مهندس بازرگان هیچگاه به عضویت رسمی حزب ایران درنیامد. اما آنچه او را ترغیب به همکاری با حزب کرد فکر تجدد خواهی و اقدامات اصلاحی بود. مهندس بازرگان در این زمینه چنین می نویسد: در آن موقع هنوز نسبت به فعّالیت سیاسی و حزبی تمایل نداشتم. زیرا درد اصلی مملکت را در نداشتن تشکیلات حزبی و ایدئولوژی ها نمی دانستم بلکه به معتقدات فکری و تربیت معنوی و تدارک شخصیت اهمیت می دادم و در سخنرانی های خود که به دعوت حزب ایراد می کردم عقاید و نظریات خود را از جنبه معنویات و تقوای اخلاقی جامعه شرح می دادم.[۴۵۱] روح و محرک من در این سخنرانی ها اولاً آیه شریفه «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» بود که در دوره متوسطه اولین دفعه که تفسیر قرآن می شنیدم از مرحوم میرزا ابوالحسن خان فروغی تعلیم گرفتم. و همچنین عبارتی بود که در سه سال تحصیلی در مدرسه سانترال روزی دو بار همه شاگردان در موقع قدم گذاردن روی پله های سرسرای ورودی به خط درشت در مقابل دیوار مقابل می خواندیم: فقط با گذشته است که می توان آینده را ساخت. یک زمین بدون مردگان یا میراث گذشتگان، زمینی غیرقابل سکونت می باشد.[۴۵۲]
ریاست دانشکده فنی
از مقام های علمی و اجرایی مهندس بازرگان در سال های پیش از انقلاب ریاست دانشکده فنی دانشگاه تهران بود که دو بار پیاپی و از سال ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۹ طول کشید.[۴۵۳] مهندس بازرگان درباره این انتخاب چنین می گوید: ممکن است شخص درباره خود در اشتباه و مبالغه باشد. ولی وقتی استادان یک دانشکده کسی را برای اولین بار به نمایندگی خود در شورای دانشگاه و سپس با اکثریت به ریاست انتخاب می نمایند و بعد از یک دوره سه ساله به اتفاق آرا تجدید انتخاب می نمایند، انگیزه آن ها چیزی جزء اعتماد (اولاً) و ابراز فعّالیت و خدمت (ثانیاً) نمی توانست باشد.[۴۵۴]
در اردیبهشت ۱۳۳۰ جبهه ملی به قدرت رسید. حزب ایران پست ها و مناصب بهتر را به دست گرفت. کریم سنجابی یکی از رهبران حزبی پست وزارت فرهنگ را به دست آورد. دکتر سنجابی مهندس بازرگان را به وزارت فرهنگ منصوب کرد.[۴۵۵] مهندس بازرگان خود در ارتباط با این انتصاب چنین می گوید: از طرف جناب آقای دکتر سنجابی، وزیر فرهنگ دولت مصدق به معاونت وزارت فرهنگ دعوت شدم و علی رغم میل خود از محیط تعلیم و صنعت وارد محیط دولت شدم.[۴۵۶] در همین دوران مهندس بازرگان اولین جزوه سیاسی خود به نام بازی جوانان با سیاست را به رشته تحریر درآورد. مهندس بازرگان در این جزوه جوانان را از ورود به سیاست باز می دارد و آن ها را ترغیب به تحصیل و حضور در سر کلاس درس می کند: برای جوانان دانشگاهی و دبیرستانی هنوز زود است که وارد سیاست شوند. این چه سیاست غلط و چه خیانت عظیمی است که تمام درس خوانده های ما خواب سیاست و ریاست ببینند.[۴۵۷]
مأموریت خلع ید و ریاست هیأت مدیره شرکت نفت
در زمانی که مبارزات ضداستعماری برای ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق اوج گرفت، مهندس بازرگان در خرداد ۱۳۳۰ مأمور خلع ید از شرکت نفت و رئیس هیأت مدیره موقت شد. این برای اولین بار است که مهندس بازرگان در سطح افکار عمومی کشور به چشم می آید. در خرداد ۱۳۳۰ بنا به پیشنهاد هیأت دولت و تصویب هیأت مختلط یک هیأت سه نفره به عنوان هیأت مدیره موقت شرکت ملی نفت برگزیده شدند. این هیأت متشکل بود از آقایان دکتر محمود حسابی رئیس دانشکده علوم، دکتر محمد حسین علی آبادی استاد دانشکده حقوق و مهندس محمد بیات مهندس کشاورزی. پس از تعیین هیأت مدیره موقت از طرف آقای دکتر مصدق، آقای دکتر حسابی برای قبول مسؤولیت و مدیریت شرکت تقاضای امکانات و اختیارات ویژه برای خود می کند که مورد موافقت قرار نمی گیرد و استعفاء می دهد. به این ترتیب لازم شد شخص دیگری به جای ایشان برای عضویت و ریاست هیأت مدیره تعیین و اعزام گردد. آقای مهندس حسیبی پیشنهاد کرده بود حالا که یک شخصیت دانشگاهی در رأس هیأت مدیره بوده و کنار رفته، جا دارد دانشگاهی دیگری به جای او انتخاب شود و به جای رئیس دانشکده علوم بهتر است رئیس دانشکده فنی را جایگزین کنیم و بر این اساس مهندس بازرگان را پیشنهاد دادند.[۴۵۸] مهندس بازرگان پس از ملاقات با دکتر مصدق قبول مسؤولیت می کند. مهندس بازرگان برخورد جدی هیأت با شرکت نفت را بدین گونه بازگو می کند: در یکی از روزها آقای مکی در جلسه هیأت خلع ید اظهار داشت شرکت نفت انگلیس تحویل بده تأسیسات نفت به ما نیست و باید خودمان دل به دریا بزنیم و برویم و تحویل بگیریم. دسته جمعی به دفتر مرکزی شرکت نفت راه افتادیم و مردم نیز در راه به ملحق شدند. به محوطه و ساختمان دفتر مرکزی وارد شدیم و یکراست به طبقه بالا و اتاق دریک رفتیم. او از پشت میزش بلند شد و به طرف ما آمد. پیش از آن که با او دور میز بنشینیم، مکی به من گفت برو سر جایش بنشین. من هم معطل نکردم و این کا را بی سر و صدا انجام دادم. مستر دریک هاج و واج شد. بعد از چند لحظه کلاهش را برداشت و از اتاق بیرون رفت و ما دیگر او را ندیدیم. به این ترتیب و به سادگی عمل خلع ید از شرکت نفت انگلیس انجام گردید.[۴۵۹]
مهندس بازرگان نه ما بیشتر در جنوب نبود و در این مدت دو عمل غیرقابل انکار انجام گردید: ۱- خروج انگیسی ها از ایران بدون آن که آب از آب تکان بخورد و دستگاه نفت و توزیع نفت در مملکت بخوابد. ۲-استخراج و تصفیه نفت و شروع صدور و معامله آن.[۴۶۰] اما در نهایت خود را مجبور به استعفاء دید.
لوله کشی آب تهران
مهندس بازرگان پس از استعفاء از هیأت مدیره شرکت نفت دوباره مشغول به تدریس در دانشکده فنی شد. اما مدتی نگذشته بود که مأموریتی دیگر به او محول شد که تا آن زمان کسی نتوانسته بود از عهده آن بربیاید و لاینحل باقی مانده بود و آن مدیریت شبکه آبرسانی شهر تهران بود. مهندس بازرگان طی ملاقاتی که با دکتر مصدق به انجام می رساند و شروطی که می گذارد، مدیریت کل لوله کشی آب تهران را بر عهده می گیرد. مهندس بازرگان طی مدت پنج ماه و چند روزی که این امر را بر عهده داشته با جدیت مبادرت به انجام این وظیفه می کند. اما با روی کارآمدن فضل الله زاهدی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، به دلیل جسارتی که به خرج می دهد، همراه با عده ای از دوستانش طی نامه ای به انتخابات مجلسین اعتراض می کنند؛ در آن نامه از وزیر کشور درخواست شده بود که دستور فرمایند شرایط آزادی انتخابات تأمین شود. نوشتن این نامه با خشم و ناراحتی شاه و سپهبد زاهدی مواجه می شود که در نهایت برکناری او را از مدیریت سازمان آب تهران به همراه داشت.
اکنون می توان زندگی اجتماعی و سیاسی مهندس بازرگان را طی این دوره بدین شرح جمع بندی کرد:
مهندس بازرگان در طول سال های دهه ۱۳۲۰ به کوشش و تلاش برای تقویت معتقدات فکری و تربیت معنوی جوانان به خصوص دانشجویان با صبغه دینی همت گماشت. با ایراد سخنرانی هایی در انجمن اسلامی دانشجویان و دیگر مجامع روشنفکری مذهبی، در نقش یک احیاگر نوپرداز دینی، با شیوه خاص خود همگام با زمان و نیازهای روز جامعه دانشگاهی و تحصیل کرده پیش می رفت. مخاطبین عمده او جوانان و روشنفکران مسلمانی بودند که به تفسیر و توضیح موضوعات دینی بر اساس زبان علمی نیاز داشتند. برای این طبقه جدید از مخاطبین دین زبان سنگین و ثقیل حوزه نامفهوم بود. این نسل جدید تشنه توجیهات و استدلالات علمی بودند. و این چیزی بود که مهندس بازرگان بدان پاسخ گفت. در این دوره مهندس بازرگان به عنوان یک مصلح و روشنفکر اجتماعی و دینی تلاشی عظیم را به پاداشت تا دغدغه علم و دین را جوابگو باشد. از سوی دیگر در این دوره ورود مهندس بازرگان را به فعّالیت های اجتماعی و سیاسی شاهد هستیم که شاه بیت فعّالیت او را می توان حضور در هیأت خلع ید در جریان ملی کردن صنعت نفت دید.[۴۶۱] اما هنوز مهندس بازرگان خود را فرد سیاسی نمی داند و حضور در دانشگاه و تربیت جوانان متعهد را بر هر چیزی ترجیح می دهد. اما حس وطن پرستی و میهن دوستی و شوق و عطشی که به خدمت و کار و فعّالیت دارد سبب می شود هر کجا او را فرا بخوانند با قبول مسؤولیت و آری گفتن با جدیت وظیفه خود را به انجام رساند. چند نکته مهم را می توان از عملکرد و کارنامه مهندس بازرگان در این دوره دریافت:
- پای بندی به اندیشه دینی و مذهبی و احساس تکلیف برای آشتی علم و دین.