در قرآن، همچنین شخصیت بهنجار و نابهنجار و نیز عوامل سازنده بهنجارى و نابهنجارى شخصیت توصیف شده است.
براى درک دقیق و درست شخصیت انسان، لازم است عوامل مختلف مشخص کننده شخصیت به دقت مورد مطالعه قرار گیرد. روان شناسان معاصر به هنگام تحقیق پیرامون عوامل شخصیت ساز، معمولا عوامل بیولوژیک، اجتماعى و فرهنگى را مورد بررسى قرار مىدهند و در بررسى عوامل بیولوژیک، به مسأله تأثیر وراثت و ساختمان بدنى و ماهیت ساختارى سیستم مغز و اعصاب و دستگاه غددى اهمیت مىدهند. و در تحقیق پیرامون تأثیر عوامل اجتماعى بر روى شخصیت به مطالعه مهارت هاى دوره کودکى به ویژه در خانواده و روش رفتار والدین و نیز تأثیر فرهنگ هاى جنبى و طبقات مختلف مردم و مؤسسات گوناگون اجتماعى و گروه هاى رفیق و دوست بر شخصیت فرد، مىپردازند. بنابراین، عوامل مشخص کننده شخصیت را مىتوان به دو گروه اصلى تقسیم کرد: عوامل وراثتى یعنى عواملى که از ساختمان طبیعى خود فرد منبعث مىشود و عواملى محیطى، یعنى عواملى که از محیط اجتماعى- فرهنگى خارج از وجود انسان، نشأت مىگیرد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
روان شناسان هنگام بحث درباره خصوصیات شخصیت منبعث از طبیعت ساختمان خود فرد، تنها به مطالعه عوامل جسمى- بیولوژیک توجه مىکنند و جنبه روانى انسان را به فراموشى مىسپارند و از آن غافل مىمانند، البته عذر روانشناسانى که در پژوهش هاى خود، از روش تجربى پیروى مىکنند و متعرض جنبه معنوى انسان نمىشوند تا اندازهاى پذیرفته است، زیرا نمىدانند چگونه از راه پژوهش علمى به روان انسان دست یابند، اما ناتوانى آنان در رسیدن به جنبه معنوى انسان از طریق کاوش علمى نباید باعث شود که به هنگام کوشش براى درک شخصیت و علل رفتار او اعم از بهنجار و نابهنجار، از این جنبه معنوى به طور کامل غفلت ورزند. همین غفلت روان شناسان از جنبه روحى در بررسى شخصیت انسان، به وضوح منجر به قصور درک آنها از انسان و کوتاهى در کوشش براى شناخت خصوصیات شخصیت بهنجار و نابهنجار و عدم دستیابى به روش ایدهآل در روان درمانى اضطراب هاى شخصیت، شده است. اریک فروم، روانکاو معروف، قصور و عجز روانشناسى جدید را در خصوص شناخت صحیح انسان که ناشى از عدم توجه به بررسى جنبه روانى انسان است، مشاهده کرده است. او چنین مىگوید: «… سنّتى که روانشناسى را علم بررسى روح انسان، آن هم با توجه به فضایل و خوشبختى او، مىشمرده اکنون کاملا کنار گذاشته شده است و روانشناسى آکادمیک به تقلید از علوم تجربى و روش هاى آزمایشگاهى در ارائه آمار و ارقام، اینک مبدل به علمى شده است که درباره همه چیز، بجز روان انسان بحث مىکند و مىکوشد جنبههایى از انسان را که امکان آزمایش آن در آزمایشگاه وجود دارد، بشناسد و مىپندارد که احساس و معیارهاى ارزش و شناخت خیر و شر، صرفا تصوراتى متافیزیک هستند و ربطى به مسائل روانشناسى ندارند. به این ترتیب علم روانشناسى به موضوع اصلى خود یعنى روح انسان نیازمند شد، حال آن که پیشتر، به بررسى مکانیسم ها و واکنش سازی ها و غرایز مىپرداخت و از مطالعه پدیدههاى انسانى که او را از موجودات دیگر کاملا متمایز مىسازد، مانند محبّت، عقل، احساس و ارزشها، غافل بود».
بدون شناخت ماهیّت و حقیقت عوامل تعیین کننده شخصیت، اعم از عوامل مادى و معنوى، درک روشن و کامل شخصیت انسان، امکان پذیر نیست.[۳]
۱-۲-۲ تعریف تفسیر در لغت و اصطلاح علوم قرآنی:
« تفسیر» از ریشه «فسر» گرفته شده و فسر به معناى جدا کردن، بیان، توضیح دادن و کشف و آشکار ساختن امر پنهان یا معناى معقول آمده است. برخى، واژه «تفسیر» را مرادف «فسر» و برخى مبالغه آن دانستهاند، ولى اکثر قریب به اتفاق لغتشناسان، تفسیر را به کشف و شرح معانى الفاظ و عبارات اختصاص داده اند. مىتوان گفت با توجه به این نکته که تفسیر مصدر باب تفعیل است، مفهوم مبالغه نیز در آن نهفته و معناى آن، به خوبى آشکار نمودن معانى الفاظ و حقایق پنهان است.[۴]
برخی بر آنند که واژه «فسر» در اشتقاق کبیر، مقلوب « سفر » است.[۵]
در کتب تفسیر و علوم قرآن، براى واژه تفسیر دو دسته معناى اصطلاحى ذکر شده است؛ برخى تفسیر را به عنوان یک علم “منظومه معرفتى” تعریف کردهاند و برخى آن را به عنوان یک تلاش فکرى مورد توجه قرار داده اند. آنچه در این کتاب مدنظر است، تفسیر به عنوان یک “تلاش فکرى” است. از میان تعریفهاى فراوانى که درباره تفسیر،به عنوان یک تلاش فکرى، ارائه شده، به بررسى دو تعریف ارائه شده از سوى راغب اصفهانى و علامه طباطبایى که کاملتر از تعریفهاى دیگر است، مىپردازیم.
راغب اصفهانى : تفسیر در عرف دانشمندان، کشف معانى قرآن و بیان مراد آن است، خواه به جهت مشکل بودن لفظ باشد و خواه به جهتى دیگر، و خواه بر حسب معناى ظاهر باشد و خواه غیر آن. بهترین توجیه و تفسیر این تعریف، آن است که مقصود از «کشف معانى»، مفاد استعمالى الفاظ قرآن و مقصود از«بیان مراد»، تعیین مراد جدى خداوند از عبارتهاى قرآن باشد و عبارت «خواه به جهت مشکل بودن لفظ باشد و خواه به جهتى دیگر» قید «کشف معانى»، و مقصود آن است که روشن نبودن معانى و مفاد استعمالى، گاه به علت مشکل بودن لفظ و گاهى به علل دیگر است. عبارت «خواه بر حسب معناى ظاهر باشد و خواه غیر آن» ناظر به «بیان مراد» است. بدین معنا که کشف مراد جدى خداوند، خواه طبق معناى ظاهر باشد یا برخلاف معناى ظاهر، در قلمرو تفسیر قرار داد.[۶]
۱-۲-۳: ضرورت و اهمیّت تفسیر:
قرآن، شگفتترین کتاب و بزرگترین معجزه تاریخ است که از آغاز جهان هستى تا کنون بىنظیر مانده و خواهد ماند. ضرورت تفسیر و فهم قرآن، به ضرورت شناخت آنکه سرچشمه هدایت، دانشها و شفاى دلها است، بازمىگردد. قرآن به عنوان کتاب هدایت شایسته تأمّل، آگاهى و جستوجو است تا از رهنمودهایش استفاده کنیم.
این کتاب آسمانى، داراى معانى کنایى، استعارات و اشارات فراوانى است که وصول به آنها نیازمند تدبّر و تفکّر در آنها است. در اهمیت اندیشیدن و تدبّر در قرآن، خداوند متعال مىفرماید: کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ؛ قرآن کتابى است مبارک که آن را برتو فرستادیم، تا در آیات آن اندیشه کنند و خردمندان از آن پند گیرند.
ضرورت تفسیر قرآن را مىتوان در چند امر دانست:
الف) قرآن دربردارنده حقایقى بزرگ از عالم غیب براى عالم محسوس و ماده است که رسیدن به آنها نیازمند تفسیر و تبیین است، لذا خداوند به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و سلّم خود دستور داد تا به شرح و تبیین آنها بپردازد: وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ؛ ما قرآن را برتو نازل کردیم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است، براى آنها روشن سازى[۷]. عمیق بودن معانى قرآن اقتضا دارد که پیامبر و معصومان به تفسیر آنها بپردازند. حضرت على علیه السّلام مىفرماید: انّ القرآن ظاهره أنیق و باطنه عمیق لا تفنى عجائبه و لا تنقضى غرائبه؛ ظاهر قرآن زیبا، باطن آن ژرف و ناپیدا، عجایب آن سپرى نگردد و غرایب آن به پایان نمىرسد. ازاین جهت، قرآن مؤلفهاى است از عالم غیب با معانى بلند و الفاظ کوتاه و گنجینه علم الهى که فهم آن براى همگان، بهویژه مسلمانان ضرورى است. ب) قرآن کتابى است که بهتدریج و در سالیان دراز نازل شد. درهر مورد، به تناسب نزول آن، نکاتى بیان شده که با در کنارهم قرار گرفتن همه آنها از نظر موضوع و هدف، پرده از معانى نهایى آن برداشته و درک و عمل به آن روشن خواهد شد.
ج) قرآن کتابى است که به اقتضاى ساختار خود، به ایجاز و اشاره، در بیان احکام عبادى و عملى، عقاید و تاریخ، مطالبش را بهگونهاى موجز بیان داشته و تفسیر و تبیین آنها را برعهده پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و سلّم گذارده است، ازاینرو، ذکر خصوصیات و توضیحات هرآیه، اعم از عبادى و غیر آن، از اساسىترین وظایف پیامبر علیه السّلام و ائمه معصومان علیهم السّلام شمرده شده است و سپس عالمان اسلام با کمک از رهنمودهاى معصومان، ضرورت این کار را بدیهى دانسته و بر فراهم کردن زمینههاى آن، تأکید فراوان داشتهاند.
از اینرو، ابن عباس مىگوید: آنکه قرآن را بخواند، ولى تفسیر آن را نیکو نمىداند، همچون بادیهنشینى است که شعر را به سرعت مىخواند. جمعى از علما نیز علم تفسیر را از واجبات کفایى دانسته و آن را اشرف علوم بهشمار آوردهاند، زیرا موضوع تفسیر، بیان کلام خدا و هدف آن، رسیدن به کمال نهایى و حقیقت سعادت است.[۸]
۱-۲-۴ : تعریف روش ها و گرایش های تفسیری در لغت و اصطلاح علوم قرآنی:
مقصود از « روش » استفاده از ابزار یا منبع خاص، در تفسیر قرآن است که معانی و مقصود آیه را روشن روشن ساخته و نتایج مشخّصی را به دست دهد . به عبارت دیگر: چگونگی کشف واستخراج معانی و مقاصد آیات قرآن را « روش تفسیر قرآن » گویند. [۹]
مقصود از روش تفسیرى، مستند و یا مستنداتى است که مفسران در فهم و تفسیر آیات قرآن از آنها بهره گرفتهاند که از آن مىتوان به «منهج تفسیرى» نیز تعبیر کرد. آن مستند یا نقل است یا عقل. به تفسیرهایى که با استناد نقل به فهم و درک معانى آیات پرداخته مىشود، «تفسیر به مأثور» گویند و روش تفسیرى آنها را «تفسیر اثرى» نامند که خود داراى اقسامى است و بدانها اشاره خواهد شد. اما تفسیرهایى که با استناد عقل و مدرکات حوزه اندیشه و تدبّر، فراهم آمدهاند، «تفسیرهاى اجتهادى» گویند و روش تفسیرى آنها را «تفسیر عقلى» نامند که آنها نیز داراى اقسامى هستند.[۱۰]
مقصود ازروش تفسیر کامل قرآن، روشی است که در آن از همه ی روش های صحیح تفسیرکه عبارتند از: ۱- روش تفسیر قرآن به قرآن؛
۲- روش تفسیر روایی ( تفسیر بر اساس سنت ) ؛
۳- روش تفسیر علمی ( تفسیر با استخدام علوم تجربی درفهم قرآن ) ؛
۴- روش تفسیر اشاری ( عرفانی ، صوفی ، باطنی ، رمزی ، شهودی ) ؛
۵- روش تفسیر عقلی و اجتهادی . در جای مناسب استفاده می شود تا مقصود آیات به طورهمه جانبه دریافت و بیان می شود.[۱۱]
گرایش: در اینجا مقصود از «گرایش»، تأثیر باورهاى مذهبى، کلامى، جهتگیرىهاى عصرى و سبکهاى پردازش و در تفسیر قرآن است که بر اساس عقاید، نیازها و ذوق و سلیقه و تخصّص علمى مفسّر شکل مىگیرد.
اساسىترین تفاوتهاى گرایشها و روشهاى تفسیرى چنین است:
۱- مبحث روشها بر اساس چگونگى روش کشف معنا و مقصود آیه استوار است.
۲- مبحث روشها بر اساس منبع و ابزار تفسیرى (همچون کاربرد عقل و روایات) شکل مىگیرد.
۳- در مبحث «گرایش» ها بیشتر شخص مفسّر مطرح است؛ یعنى باورها و سلیقهها وجهتگیرىهاى شخص مفسّر است که به تفسیر جهت مىدهد و متنى متناسب با آنها پدید مىآید.
۴- در مبحث «گرایش»، متن تفسیر مطرح است که با چه اسلوبى نگارش یافته و بیشترچه مطالب کلامى، ادبى یا … در آن راه یافته است.
تذکر: در مورد روشها و گرایشهاى تفسیر قرآن، تعبیرهاى متعددى همچون: مناهج، مذاهب،مکاتب، اتجاهات، الوان، سبک، اسلوب و … به کار مىرود.[۱۲]
۱-۲-۵: ضرورت و اهمیّت پزوهش از روش ها و گرایش های تفسیری در تفسیر أحسن الحدیث:
ما بر اساس باور و حدس خویش مبنی بر اینکه مفسّر أحسن الحدیث، به طرز عالمانه از اقسام روش های تفسیری قرآن به قرآن، قرآن با روایت، روش تفسیر عقلی واجتهادی، روش تفسیر علمی، روش تفسیر اشاری وگرایش های تفسیری، در اثر تفسیری خودش، بهره جسته است؛ لذا بررسی روش ها و گرایش ها در تفسیر أحسن الحدیث را یک امر ضروری دانستیم.
۱-۲-۶: تبیین شخصیت فردی مفسر :
در این پروژه شخصیت مفسر احسن الحدیث، بر اساس مدارک و اسناد موجود مورد ارزیابی و شناسایی قرار می گیرد.
مفسّر أحسن الحدیث در این زمینه می نویسد: اینجانب سید علی اکبر قرشی در ۱۴ شعبان ۱۳۴۷، ۹ آبان ۱۳۰۷ در شهر بناب که در آن زمان یکی از قصبات آذربایجان شرقی بود ، در خانواده ای روحانی و سادات متولدشدم. خاندان ما از سلاله پاک سادات «موسوی» است . پدرم شادروان حجت الاسلام و المسلمین سید محمد قرشی ، فرزند سید محمد حسین بن سید صادق بن سید مرسل موسوی ، از علمای برجسته و بانفوذ و پاک نفس منطقه ی آذربایجان شرقی و شهر بناب بود و نزد همه محبوبیت و مقبولیت روحانی ، علمی و اخلاقی داشت و این امر از افتخارات خاندان ما و از الطاف خداوند متعال بر ما بود[۱۳]. مادرم ، شاد روان معصومه خانم، فرزند یکی از ثروتمندان صالح شهر به نام مرحوم حاج علی اکبر بنابی بود . زنی به غایت عفیفه، پاکدامن، مومنه و اهل ولایت و معنویت بود[۱۴].
۱-۲-۷: تحصیلات مفسر :
خود مفسر چنین می فرماید:«دوران کودکی ما که مصادف با دوره ی استبداد رضا خان خبیث بود . مدارس دولتی به تازگی تاسیس و دایر می شد. با توجه به اینکه رضا خان پهلوی تمام امور کشور را در مسیر وابستگی و دین زدایی پیش می برد و با مظاهر و مبانی دینی و معنوی به شدت مبارزه می کرد . اهل دیانت و معنویت حتی الامکان از پیوستن به امور دولتی و مراجعه به دوایر حکومتی پرهیز می کردند. از جمله خانواده های مذهبی و دینی اغلب از فرستادن فرزندانشان برای آموزش به مدارس ملی و دولتی ابا داشتند ، چون اصول آموزش و پرورش بر خلاف اخلاق و معنویات بود. از این رهگذر بود که من وقتی مقداری ازدروس ابتدائی و زبان فارسی را در مدارس ملی بناب خواندم، دروس مقدمات و ادبیات عرب و علوم حوزوی را نزد پدرم آغاز کردم و در مدرسه ی علمیه ی بناب ادامه تحصیل دادم. در آن موقع هفت هشت ساله بودم. من تا سال ۱۳۲۴ در بناب تحصیل کردم. در آن سال به همراه تنی چند از طلاب بنابی به قصد ادامه تحصیل در سطوح بالاتر ، عازم قم شدم[۱۵]. » ایشان در حوزه ی علمیه ی قم درس هایش را از کتاب شریف ((شرح لمعه)) و کتاب ادبی مطول در فن فصاحت و بلاغت شروع کرده و ادامه داده است.[۱۶]
۱-۲-۸: ازدواج و فرزندان :
سید قرشی دوبار همسر اختیار می کند. ازدواج اول وی،در حدود۱۳۲۸ شمسی می باشد. زن اول او به نام (( عزت الملوک )) که به هنگام پختن غذا از اجاق گاز آتش می گیرد و در اثر سوختگی شدید ، بعد از ۲۷ روز بستری شدن در بیمارستان و تحمل رنج و درد فراوان به رحمت خدا می پیوندد و از این همسر ، دو دختر به نام های صدیقه و بتول دارد.[۱۷]
ازدواج دوم ایشان،درسال۱۳۳۴ شمسی بوده است. همسر دوم، بانو سیده ((منصوره)) را از اقوام خودش انتخاب کرده است و خداوند از این همسر سه دختر به نامهای ((علویه،وجیهه، معصومه )) و دو پسر به نامهای(( سید مهدی و سید فضل الله)) دارند که در مجموع پنج دختر و دو پسر دارند. ایشان در این باره یک بیان زیبایی دارند که می فرمایند: اینجانب از بابت نعمت خانواده و فرزندان صالح، دامادهای محترم و همسر مهربان و متدین خود به درگاه خداوند شاکرم و خودم را خوشبخت می دانم.[۱۸]
۱-۲-۹: تبیین جایگاه اجتماعی و فرهنگی مفسر :
مفسر احسن الحدیث پس از سالها تحصیل و تهذیب و کسب معارف دینی در حوزه ی علمیه قم تصمیم کوچ از شهرستان قم به شهرستان ارومیه می گیرد، خودش چنین می نویسد:«در سال های تحصیل در قم در ایام محرم و رمضان طبق سنت سلف صالح و شیوه ی علما و طلاب به سفرهای تبلیغی می رفتم دو سال پشت سرهم ارومیه آمدم. در سال سوم که برای تبلیغ به ارومیه آمدم، عده ای از اهالی پیشنهاد کردند که شما از قم بازگردید و در ارومیه ساکن شوید و به تبلیغ و انجام امور روحانی و حل و فصل مسائل شرعی مردم بپردازید. من گرچه نمی خواستم به این زودی از قم و حوزه علمیه جدا شوم ولی از یک طرف در فشار شدید اقتصادی بودم و خانواده هم داشتم ، از طرفی برای تبلیغ مکتب اهل بیت (علیهم السلام ) و احکام الله ، زمینه را در ارومیه مساعد می دیدم و اهالی خود استقبال می کردند. لذا بعد از مدتی اندیشه و تامل ، پیشنهاد اهالی مومن و متدین این شهر را قبول کردم. حدود سال ۱۳۳۴ در ارومیه ماندگار شدم».[۱۹]
ایشان در ادامه می نویسند: «بعد از سکونت من در ارومیه ، عده ای از طلاب و علماکه ااز آذربایجان شرقی و غربی در قم بودند ، آمدند و در این شهر ساکن و ماندگار شدند. با شش هفت نفر که از اطراف به ارومیه مهاجر ت کرده بودیم به نوعی با هم اتحاد فکری و وحدت رویه و تبادل نظر داشتیم و در ارتباط بودیم. در نتیجه این ارتباط با هم به بحث و تحقیق و مناظره علمی در موضوعات حدیث ، روایت شناسی، کلام، فلسفه، تفسیر قرآن و ……………… پرداختیم و هر روز از ساعت ۱۰ تا ۱۲ صبح به تناوب در منزل یکی از ما ، این مباحث را ادامه دادیم که بلا استثنا چهارده سال تداوم یافت. بنده از اول اقامت در ارومیه برای اقشار مختلف مردم ، بیش از ده دوره قرآن کریم را از اول تا به آخر تفسیر کرده ام. نزدیک به نیم قرن به تالیف ده ها جلد کتاب در زمینه های مختلف علوم دینی از جمله تفسیر قرآن ، اخلاق ، تاریخ، کلام وحدیث موفق شده ام[۲۰]».
مفسر احسن الحدیث به مدت پنجاه سال امام جماعت مسجد وکیل باشی را عهده دار شده که هم اکنون نیز نماز صبح را در مسجد وکیل باشی اقامه می کنند و از سال ۱۳۳۶ هجری شمسی بعد از وفات مرحوم شیخ علی عسگر آبادی و با پیشنهاد هیات امناء مسجد اعظم ، به عنوان امام جماعت نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را هر روز در این مسجد بزرگ اقامه می کنند. این مسجد قبل از انقلاب و در سالهای مبارزه با نظام پهلوی ، حکم سنگر و ستاد مرکزی در بین مساجد شهر را داشت[۲۱].
۱-۲-۱۰: مدرس حوزه علمیه :
ایشان در این باره چنین می نویسد:« بنده بحمدالله در طول اقامت بیش از نیم قرن خود در ارومیه، در کنار تمام فعالیتهای دینی، اجتماعی، سیاسی، ارشادی و تبلیغاتی ، مدرس حوزه ی علمیه ی این شهر بوده و دروس سطح (فقه، اصول، منطق و ادبیات) را در مسجد جامع برای طلاب علوم دینی تدریس کرده ام و در خدمت طلاب جوانی بوده ام که امروزه در رده های مختلف نظام جمهوری اسلامی و در مسئولیتهای ارشادی ، اجتماعی، روحانی و علمی انجام وظیفه می کنند و در خدمت دین خدا و امت محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند». [۲۲]
۱-۲-۱۱: همراه با نهضت امام خمینی (رحمه اللّه علیه) و همگام با انقلاب اسلامی :