دشمنان اسلام پس از شکست در تضعیف رهبری الهی و ناتوانی در ساقط نمودن او از حاکمیّت سیاسی برای مبارزه با مبانی مکتب الهی آماده میشوند تا دژ مستحکم آیین الهی را در برابر خودشان از بین ببرند. قرآن کریم، این موضوع را چنین میفرماید:« یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»[۶۰۹]: آنها مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولى خدا جز این نمىخواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند!
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
زمخشرى در تفسیر کشاف نوشته: این آیه حال اهل کتاب را در باطل کردن نبوت خاتم الانبیاء به وسیله تکذیب مثل زده به حال کسى که مىخواهد نور عظیمى را که همه آفاق را فراگرفته و خدا هم اراده کرده که روز به روز پرتوش بیشتر شود تا در اشراق و پرتوافکنى به نهایت درجه برسد، با فوت دهنش خاموش کند.[۶۱۰]
علامه طباطبایی میگوید: این آیه شریفه، هم حال دعوت اسلامى را بیان مىکند و آن را نورى عالم آرا معرفى مىنماید و هم اینکه وعده و نوید مىدهد به اینکه خداىتعالى به زودى نور خود را به حد کمالش مىرساند.[۶۱۱]
برخورد دشمن با دین و مذهب و مبانی مکتب نیز دارای شکل ثابتی نمی باشد. بلکه دشمن همواره در طول تاریخ حسابگرانه وارد عمل شده و در شرایطی که مذهب در رگ و پوست مردم ریشه دوانده است، دشمن برای ضربه زدن، خود را مزیّن به لباس مذهب می کند و اتهامات و برچسبهای گوناگون را به رهبر، مکتب و امت اسلامی بیان میدارد. البته این شیوه ها خود نشان دهنده ضعف و زبونی دشمنان امت اسلامی است چون نمی توانند در قداست و عظمت اسلام و مسلمانان عیب و نقصی پیدا کند، به این شیوه ها متوسل میشوند و برای تضعیف و تحریف مبانی مکتب اسلام و گمراه کردن پیروان حق، به راهکارهای گوناگونی ممکن است روی بیاورد که عبارت اند از:
۴-۱-۲-۱) استفاده از سوژههای مذهبی:
دشمن گاهی با آراستگی به لباس مذهب و به نام مذهب برضدِّ مذهب به دشمنی برمیخیزند. نمونه بارز آن ساختن مسجد ضرار است، قرآن این موضوع را این چنین بیان میفرماید:
«وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلَّا الْحُسْنى وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ»[۶۱۲]: (گروهى دیگر از آنها) کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان (به مسلمانان) و (تقویت) کفر و تفرقهافکنى میان مؤمنان و کمینگاه براى کسى که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود آنها سوگند یاد مىکنند که: «جز نیکى (و خدمت)، نظرى نداشتهایم!» امّا خداوند گواهى مىدهد که آنها دروغگو هستند!
صاحب تفسیر نمونه درمورد ماجرا مسجد ضرار مینویسد: داستان مسجد ضرار درسى است براى عموم مسلمانان در سراسر تاریخ زندگیشان، گفتار خداوند و عمل پیامبر(ص) به روشنى نشان مىدهد که مسلمانان هرگز نباید آنچنان ظاهر بین باشند که تنها به قیافههاى حق به جانب نگاه کنند و از اهداف اصلى بىخبر و بر کنار مانند. مسلمان کسى است که نفاق و منافق را در هر زمان، در هر مکان و در هر لباس و چهره بشناسد حتى اگر در چهره دین و مذهب و در لباس طرفدارى از قرآن و مسجد بوده باشد! استفاده از«مذهب بر ضد مذهب» چیز تازهاى نیست، همواره راه و رسم استعمارگران و دستگاههاى جبار و منافقان، در هر اجتماعى این بوده که اگر مردم گرایش خاصى به مطلبى دارند از همان گرایش براى اغفال و سپس استعمار آنها استفاده کنند و حتى از نیروى مذهب بر ضد مذهب کمک بگیرند.
اصولاً فلسفه ساختن پیامبران قلابى و مذاهب باطل همین بوده که از این راه گرایشهاى مذهبى مردم را در مسیر دل خواهشان بیندازند.
بدیهى است در محیطى مانند مدینه آن هم در عصر پیامبر (ص) با آن نفوذ فوقالعاده اسلام و قرآن، مبارزه آشکار بر ضد اسلام ممکن نبود، بلکه باید لا مذهبى را در لفافه مذهب و باطل را در لباس حق به پیچند و عرضه کنند، تا مردم ساده دل جذب شوند و نیات سوء آنها لباس عمل به خود بپوشد.
ولى مسلمان راستین کسى نیست که آنچنان سطحى باشد که فریب اینگونه ظواهر را بخورد، باید با دقت در عوامل و دستهایى که براى اینگونه برنامهها شروع به کار مىکند و بررسى قرائن دیگر به ماهیت اصلى پى ببرد و چهره باطنى افراد را در پشت چهره ظاهرى ببیند.
مسلمان کسى نیست که هر ندایى از هر حلقومى برخاست همین اندازه که ظاهراً حق به جانب باشد بپذیرد و به آن لبیک گوید، مسلمان کسى نیست که هر دستى به سویش دراز شد آن را بفشارد و هر حرکت ظاهراً دینى را مشاهده کرد با آن همگام شود و هر کسى پرچمى به نام مذهب برافراشت پاى آن سینه زند و هر بنائى به نام مذهب ساخته شد به سوى آن جذب گردد. مسلمان باید هوشیار، آگاه، واقع بین، آیندهنگر و اهل تجزیه و تحلیل در همه مسائل اجتماعى باشد.
دیوان را در لباس فرشته بشناسد، گرگها را در لباس چوپان تشخیص دهد و خود را براى مبارزه با این دشمنان ظاهراً دوست آماده سازد.
یک اصل اساسى در اسلام این است که باید قبل از همه چیز نیّات بررسى شود و ارزش هر عمل بستگى به نیّت آن دارد، نه به ظاهر آن، گرچه نیّت یک امر باطنى است، اما ممکن نیست کسى نیتى در دل داشته باشد، اثر آن در گوشه و کنار عملش ظاهر نشود، هر چند در پردهپوشى فوقالعاده استاد و ماهر باشد.
و از اینجا جواب این سؤال روشن مىشود که چرا پیامبر(ص) با آن عظمت مقام دستور داد مسجد یعنى خانه خدا را آتش بزنند و مسجدى که یک ریگ آنرا نمىتوان بیرون برد ویران سازند و مکانى را که اگر آلوده شود باید فوراً تطهیر کنند مزبله گاه شهر سازند! پاسخ همه این سؤالها یک مطلب است و آن این که مسجد ضرار مسجد نبود در واقع بت خانه بود، مکان مقدس نبود کانون تفرقه و نفاق بود، خانه خدا نبود بلکه خانه شیطان بود و هرگز اسم و عنوان ظاهرى و ماسکها، واقعیت چیزى را دگرگون نمىسازد. این بود درس بزرگى که داستان مسجد ضرار به همه مسلمانان براى همه اعصار و قرون داد.[۶۱۳]
۴-۱-۲-۲) تهمتهای گوناگون:
یکی از حربههای دشمن، روا داشتن اتهامات و برچسبهای گوناگون به رهبر، مکتب و امت اسلامی است. این شیوه، نشان دهنده نهایت ضعف و زبونی دشمن است. قرآن کریم به برخی از این تهمتهای دشمن اشاره می کند از جمله:
۴-۱-۲-۲-۱) ارتجاعی و افسانه دانستن سخنان پیامبر(ص):
« …یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ»[۶۱۴]: کافران مىگویند: اینها فقط افسانههاى پیشینیان است! در شأن نزول این آیه آمده است که ابو سفیان، ولید بن مغیره، عتبه، شیبه و نضر بن حارث، در کنار کعبه به تلاوت قرآن پیامبر گوش مىدادند، به نضر گفتند: چه مىخواند؟ گفت: به خداى کعبه نمىفهمم چه مىخواند، ولى چیزى جز افسانهها و داستانهاى پیشینیان نیست، من مشابه این داستانها را براى شما گفتهام. سپس این آیه نازل شد.[۶۱۵]
۴-۱-۲-۲-۲) دروغ و افترا دانستن سخنان پیامبر(ص) و مسلمانان:
« أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللَّهِ شَیْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ فِیهِ کَفى بِهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»[۶۱۶]: بلکه مىگویند: «این آیات را بر خدا افترا بسته است!» بگو: «اگر من آنرا به دروغ به خدا نسبت داده باشم (لازم است مرا رسوا کند و) شما نمىتوانید در برابر خداوند از من دفاع کنید! او کارهایى را که شما در آن وارد مىشوید بهتر مىداند همین بس که خداوند گواه میان من و شما باشد و او آمرزنده و مهربان است!
أم منقطعه است به معنى «بل» یعنى بلکه مىگویند: قرآن را به خدا افتراء بسته است. درباره افتراء نبودن قرآن در این آیه دو دلیل اقامه شده است اول: إِنِ افْتَرَیْتُهُ … یعنى: اگر من قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده باشم خدا مرا معاقب مىکند و شما نمىتوانید مرا از دست خدا بگیرید، پس چرا خودم را به خاطر شما در عذاب خدا قرار بدهم؟! و یا منظور آنست که: اگر چنین باشد خدا از پیشرفت من جلوگیرى مىکند شما نیز قدرت دفاع از من ندارید.[۶۱۷]
و تهمتهای دیگر که به دلیل اجتناب از طولانی شدن بحث فقط به نام آنها اشاره میکنیم از جمله: تخیّل و رؤیا دانستن سخنان پیامبر(ص)[۶۱۸]، سطحی و بیارزش دانستن سخنان پیامبر(ص)[۶۱۹]و…
۴-۱-۲-۳) شریعت سازی:
مسلمانان باید بسیار مواظب و مراقب اعمال خود باشند؛ چون اینکه گاهى دشمن در لباس مذهب و با اسلحه دین به جنگ دین و مذهب مجهّز مىشود! از این رو، وقتى به تاریخ اسلام مراجعه مىکنیم با انبوهى از مذاهب ساختگى دشمن مواجه مىشویم که تنها براى ضربه زدن به «اسلام ناب» نهادینه شدهاند. نمونه بارز این حرکت دشمن را میتوان در پیدایش و ظهور برخی از مکاتب و فرقههایِ نوظهور از جمله بهائیّت و وهابیّت که ساخته و پرداختهی دشمن است مشاهده نمود.
فرقهی بهائیّت در دامن روسها متولّد شد و در آغوش انگلیسها پرورش یافت و در خدمت آمریکایىها قرار گرفت و الآن هم در حال حاضر چه دفاع سختى از سوى کنگره آمریکا از آنها مىشود و نشان مىدهد که تا چه حدّ مورد علاقه و حمایت آنها هستند.[۶۲۰]
در یک قرن گذشته واقعه تلخى در سرزمین وحى روى داد که مسلمین را از آثار تاریخى اسلامى براى همیشه محروم ساخت و آن حادثه قدرت گرفتن وهّابیّت بود.
بذر نخستین فرقهی وهابیت در قرن ۷ هجری توسط ابن تیمیّه پاشیده، امّا رشد و ظهورش در قرن ۱۲ توسط محمد بنعبدالوهاب شد بدین صورت که بیش از ۲۵۰ سال پیش جاسوسی از انگلستان به نام مستر همفر مسیحی به عربستان رفته و پس از نفوذ در میان مسلمانان و تحریک محمد بن عبدالوهاب و همکاری محمد بن سعود در سال ۱۲۱۶ق، سعود بن عبدالعزیز به کربلا یورش برد و پنج هزار نفر از زوار بیدفاع از زن و کودک را کشتند و به منظور هتک حریم مقدس امام (ع) با اسبها وارد صحن شدند و ضریح را از جا کنده و صندوق قبر را شکستند و همانجا هاون نهاده و قهوه کوبیدند و نوشیدند و تمام اشیاء قیمتی حرم را، حتی خشتهای طلای ایوان را کنده و بردند، قرآنها و کتابهای حدیث را در کوچه و بازارها لگدکوب اسبها ساختند. در سال ۱۲۱۸ق، به منظور تصرف مکه و هدم قبور بزرگان اسلام به آنجا رفتند. اهل مکه تسلیم شدند، آنها وارد حریم خدا شده و تمام قبهها که حول و حوش کعبه بود از بین بردند سپس در سال ۱۲۲۱ق، دست به تخریب آثار اسلامی در مدینه و غارت اموال روضه رسول اکرم (ص) زدند و آنچه که اشیاء قیمتی بود همه را بردند و قبههای قبور ائمه بقیع و سایر بزرگان را ویران کردند و مردم را از زیارت پیامبر(ص) منع کردند، ولی جرأت تخریب قبر مطهره رسول اکرم (ص) را نکردند.[۶۲۱]
اکنون نیز تمام قراین و شواهد نیز نشان مىدهد که عمر «وهّابىگرى افراطى» به سرآمده و طرفداران و حامیان خود را به سرعت از دست مىدهد و به گذشته تاریخ سپرده مىشود و هماکنون آثار این فروپاشى نمایان شده است، زیرا در بطن اصول «وهّابیّت تندرو» امورى نهفته است که قابل بقا و دوام به خصوص در دنیاى امروز نیست.این اصول عبارتند از:
۱- خشونت فوقالعاده
۲- تحمیل عقیده
۳- تعصّب شدید و افراطى
۴- عدم آشنایى به ارزشهاى فرهنگى
۵- جمود و مخالفت با هر پدیده نوین
۶- ضعف منطق و برداشت نادرست از شش واژه قرآنى.[۶۲۲]
امام خمینی(ره)، در تبیین این شیوه پلید دشمنان چنین میفرماید:
پیامبر اسلام(ص) نیازى به مساجد اشرافى و منارههاى تزئیناتى ندارد. پیامبر اسلام(ص) دنبال مجد و عظمت پیروان خود بوده است که متأسفانه با سیاستهاى غلط حاکمان دست نشانده به خاک مذلت نشستهاند. مگر مسلمانان جهان فاجعه قتل عام صدها عالم و هزاران زن و مرد فرقههاى مسلمین را در طول حیات ننگین آل سعود و نیز جنایت قتل عام زائران خانه خدا را فراموش مىکنند؟ مگر مسلمانان نمىبینند که امروز مراکز وهابیّت در جهان به کانون هاى فتنه و جاسوسى مبدل شدهاند، که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابو سفیان، اسلام ملّاهاى کثیف دربارى، اسلام مقدسنماهاى بیشعور حوزههاى علمى و دانشگاهى، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنهها و در یک کلمه «اسلام امریکایى» را ترویج مىکنند؛ و از طرف دیگر، سر بر آستان سرورخویش، امریکاى جهانخوار، مىگذارند.
مسلمانان نمىدانند این درد را به کجا ببرند که آل سعود و «خادم الحرمین» به اسرائیل اطمینان مىدهد که ما اسلحه خودمان را علیه شما به کار نمىبریم! و براى اثبات حرف خود با ایران قطع رابطه مىکنند. واقعاً چقدر باید رابطه سران کشورهاى اسلامى با صهیونیستها گرم و صمیمى شود تا در کنفرانس سران کشورهاى اسلامى مبارزه صورى و ظاهرى هم با اسرائیل از دستور کار آنان و جلسات آنان خارج شود. اگر اینها یک جو غیرت و حمیت اسلامى و عربى داشتند، حاضر به یک چنین معامله کثیف سیاسى و خودفروشى و وطنفروشى نمىشدند.[۶۲۳]
امام خمینی(ره) در وصیتشان به عموم مسلمانان چنین میفرمایند: « صهیونیسم و بهاییت به وجود آمده، که مردم را گمراه کند و از احکام و تعالیم اسلام دور سازد.(ای جوانان مسلمان) به داد اسلام برسید و مسلمانان را از خطر نجات دهید. اسلام را دارند از بین مىبرند. به اسم احکام اسلام به اسم رسول اکرم (ص) اسلام را نابود مىکنند. مبلغین همه جوره داخلى و خارجى، چه آنهایى که تبعه استعمارند و چه مبلغین داخلى و بومى آنها، به تمام دهات و بخشهاى ایران رفتهاند؛ و بچهها و نوجوانان ما را، آنهایى را که به درد اسلام مىخورند، منحرف مىکنند. به داد آنها برسید».[۶۲۴]و همچنین میفرماید: «و اخیراً قدرتهاى شیطانى بزرگ به وسیله حکومت هاى منحرفِ خارج از تعلیمات اسلامى، که خود را به دروغ به اسلام بستهاند، براى محو قرآن و تثبیت مقاصد شیطانى ابرقدرتها قرآن را با خط زیبا طبع مىکنند و به اطراف مىفرستند و با این حیله شیطانى قرآن را از صحنه خارج مىکنند. ما همه دیدیم قرآنى را که محمد رضا خان پهلوى طبع کرد و عدهاى را اغفال کرد و بعض آخوندهاى بی خبر از مقاصد اسلامى هم مداح او بودند. و مىبینیم که ملک فهد هر سال مقدار زیادى از ثروت هاى بىپایان مردم را صرف طبع قرآن کریم و محالّ تبلیغاتِ مذهبِ ضد قرآنى مىکند و وهابیت، این مذهب سراپا بىاساس و خرافاتى را ترویج مىکند؛ و مردم و ملتهاى غافل را سوق به سوى ابرقدرتها مىدهد و از اسلام عزیز و قرآن کریم براى هدم اسلام و قرآن بهرهبردارى مىکند»[۶۲۵].
۴-۱-۲-۴) اقدامات ضدّ تبلیغی:
یکی از روشهای قدیمی دشمنان اسلام در طول تاریخ برای مبارزه با حق در راستای انحراف افکار مردم و خاموشی صدای منادیان حق این است که محیط را چنان ملتهب و پر جنجال می کنند که هیچ کس صدای حقخواهان را نشنوند. قرآن کریم این موضوع را این چنین بیان می کند:
«وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ»[۶۲۶]: کافران گفتند: «گوش به این قرآن فرا ندهید و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید، شاید پیروز شوید!
مکارم شیرازی در تفسیر این آیه مینویسد: جنجال کنید تا صداى دل نواز قرآن را نشنوند! به تناسب بحثهایى که درباره بعضى اقوام پیشین، در آیات گذشته آمد و نیز به تناسب همنشینان بد سیرتى که حقایق را در نظر انسان وارونه جلوه مىدهند در اینجا گوشهاى از انحراف و بداندیشى مشرکان عصر پیامبر(صلّى اللّه علیه و اله) را مجسم ساخته، مىگوید: «و کافران گفتند: گوش به این قرآن فرا ندهید و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید شاید غالب شوید»[۶۲۷]
علامه طباطبایی مینویسد: کلمه «الغوا» امر از مصدر«لغو» است و لغو به معناى هر چیزى است که اصل و ریشهاى نداشته باشد و در کلام به معناى آن گفتارى است که معنا نداشته باشد. وقتى گفته مىشود«لغى»، و« یلغو»،«لغوا» معنایش این است که کار لغو کرد و مىکند. و کلمه« هذا» که اشاره به قرآن است و دو باره نام قرآن را آوردن، «این قرآن»، دلیل بر این است که کمال عنایت را به قرآن و از بین بردن آن داشتهاند و این آیه دلالت مىکند بر نهایت عجز کفار در مبارزه علیه قرآن، بهطورى که بعد از آنکه نتوانستند کلامى مثل آن را بیاورند و یا اقامه برهانى علیه آن بکنند، کارشان در بیچارگى به اینجا کشید که به یکدیگر سفارش کنند که گوش به قرآن ندهند و هر جا قرآن خوانده شود سر و صداهاى بىمعنا در آورند، تا صداى آن شخص به گوش کسى نرسد و در نتیجه اثرش لغو گردد. و منظور از جمله«باشد که شما غالب شوید» این غلبه است.[۶۲۸]
۴-۱-۲-۵) بدگویی و عیب جویی:
«وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ…»[۶۲۹]: و اگر پیمانهاى خود را پس از عهد خویش بشکنند و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید زیرا که آنها پیمانى ندارند شاید (با شدّت عمل) دست بردارند!
طعنه، نیزه را گویند که سوراخ می کند بدن را و طعن در دین القاء شبهه است در قلوب مؤمنین و رخنه در دین است که امروز مبلّغین سوء نسبت به ضعفاء اهل ایمان دارند و از این آیه استفاده می شود که واجب است با اینها مقاتله نمود بالاخص کسانى که در شئونات ائمه القاء شبهه می کنند.[۶۳۰]
۴-۱-۲-۶) تمسخر و تحقیر:
تحقیر و استهزاء و تمسخر از جمله شیوه های دشمنان در تمامی عصرها و نسلها بوده و می باشد. قرآن کریم در اینباره میفرماید: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاهِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ»[۶۳۱]:اى کسانى که ایمان آوردهاید! افرادى که آیین شما را به باد استهزاء و بازى مىگیرند از اهل کتاب و مشرکان ولىّ خود انتخاب نکنید و از خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید! آنها هنگامى که (اذان مىگویید و مردم را) به نماز فرا مىخوانید، آنرا به مسخره و بازى مىگیرند این به خاطر آن است که آنها جمعى نابخردند.
راغب گفته است «هزو» به معناى مزاحى است که در غیاب کسى و یا پنهان از چشم او انجام شود و گاهى هم این کلمه اطلاق مىشود به شوخىهایى که نظیر مزاح علنى است.[۶۳۲]