صلاحیت دیوان منحصر است به خطیرترین جرایم مورد اهتمام مجموعه جامعه بین المللی،دیوان به موجب این اساسنامه نسبت به جرایم زیر صلاحیت رسیدگی دارد:
الف-جنایت نسل کشی
ب-جنایات علیه بشریت
ج-جنایت جنگی
د-جنایات تجاورز.
۱- جنایات نسلکشی:منظور از نسلکشی عبارت است از اعمال مشخص شده(ماده ۶) که بهقصد نابود کردن تمام یا قسمتی از یک گروه ملی،قومی،نژادی یا مذهبی انجام میپذیرند.
افراد غیردولتی چه در زمان صلح و چه در زمان یک مخاصمه مسلحانه بین المللی یا غیر بین المللی ارتکاب یابند.بنابراین جرم نسلکشی زمانی بوجود میآید که شخص یکی از اعمال مقرر در ماده ۶ اساسنامه را مرتکب گردد.البته شرط اساسی این جرم همان قصد مندرج در ماده ۶ یعنی«به قصد نابود کردن»میباشد.که در واقع عنصر معنوی جرم را تشکیل میدهد و در صورت فقدان این شرط این عمل ممکن است جزء جرایم علیه بشریت یا جرایم جنگی قلمداد شوند.یکیدیگر از ویژگیهای این جرم این است که برای وقوع جرم نسلکشی حتما وجود یک سیاست دولتی یا سازمانی شرط نمیباشد.برای تحقق جنایات نسلکشی وجود عناصر نابودی تمام یا بخشی از یک گروه،قصد و انجام اعمال ممنوعه در ماده ۶ اساسنامه لازم است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
یک نکته در خصوص جنایات نسلکشی این است که تعریف آن از تعریف ماده ۲ کنوانسیون ۸۴۹۱ نسلکشی تبعیت می کند.البته اساسنامه به کنوانسیون هیچ اشارهای ندارد.
۲- جنایت علیه بشریت:در تعریف این دسته از جنایات بیان شده است:«هریک از اعمال مشخص شده در بند ۱ ماده ۷ اساسنامه است که در قالب حملهای گسترده یا سازمان یافته علیه یک جمعیت غیرنظامی و با علم به آن حمله ارتکاب مییابند.حمله گسترده و سازمان یافته شامل رفتاری میشود که علیه هر جمعیت غیرنظامی در تعقیب یا پیشبرد سیاست یک دولت یا یک سازمان انجام میگیرد.
جرایم علیه بشریت از زمان عهدنامه ورسای شناخته شدهاند،اما زمان تبلور مشخص آن در اساسنامه دادگاه نورنبرگ بود،البته تاکنون جرایم علیه بشریت در یک سند چند جانبه بهطور مشخص نیامده است.باوجوداین برخی مواد آن در اساسنامههای دادگاههای کیفری بین المللی برای یوگسلاوی سابق و رواندا دیده میشود.(به ترتیب در مواد ۳ و ۵ اساسنامههای مذکور)همچنین در اساسنامه دیوان اختصاصی سیر الئون جنایت علیه بشریت مدنظر قرار گرفته است.(ماده ۲)بههرحال اجزاء متغیر جنایت علیه بشریت قبل از ایجاد اساسنامه در تحولات بین المللی حقوقی عرفی و حقوق قراردادی شکل گرفته است.
سهعامل وقوع حمله علیه جمعیت غیرنظامی،گستردگی یا سازمان یافتگی حمله و عم به حمله برای تحقق جنایات علیه بشریت مهم و ضروری میباشند.
جرایم علیه بشریت هم میتوانند در زمان صلح و هم در زمان یک مخاصمه مسلحانه بوقوع بپیوندند.این مخاصمه میتواند بین المللی یا غیر بین المللی باشد بعلاوه هم میتواند توسط نیروهای دولتی و یا توسط منابع غیر دولتی ارتکاب یابد.
۳-جنایات جنگی:اساسنامه دیوان رهیافت متفاوتی درخصوص جنایت جنگی در ماده ۸ اتخاذ نموده است.برخلاف سایر جنایات ،جنایات جنگی در حقوق بین الملل شناخته شدهاند و رویههای بین المللی و ملی فراوانی در خصوص آنها وجود دارد.یک سئوال این است که تا چه میزانی اساسنامه فراتر از این رویهها رفته است؟ بطور کلی اساسنامه ۵ مورد از جنایات جنگی در ماده ۸ اساسنامه ذکر شده است که برخی از آنها دارای ریشه عرفی بوده و برخی مبتنی بر اصول قراردادی میباشند.اساسنامه جنایات جنگی را در قالب مخاصمه مسلحانه بین المللی و غیر بین المللی عنوان نموده است.در اساسنامه سعی شده است که آن دسته از جنایاتی بعنوان جنایات جنگی گنجانیده شوند که در مورد عرفی بودن آنها شک و تردیدی وجود ندارد.درج جنایت ارتکابی در قالب کنوانسیونهای چهارگانه ژنو هیچ بحثی را بهدنبال نداشت و موارد عمده نقض حقوق درگیریهای مسلحانه در قالب کنوانسیونهای چهارگانه ژنو، تحت صلاحیت دیوان قرار گرفت.این پیش شرط که این جنایات در ابعاد گسترده انجام شده باشد،تفاوت اصلی اساسنامه با ترتیبات کنوانسیونهای چهارگانه میباشد.
یکی از نکات ابهامآمیز در جنایات جنگی عناصر جرمهای ذکر شده برای هرکدام میباشد.بعبارت دیگر نیاز است عناصر هریک از جرمها تعیین گردد.
۴-جنایت تجاوز:هرگاه مطابق مواد ۱۲۱ و ۳۲۱ اساسنامه مقررات مربوط به جنایت تجاوز تصویب شود،دیوان برای رسیدگی به این دسته از جرایم صالح است.در کنفرانس رم بسیاری از کشورها گمان میکردند که مساله تجاوز باید خارج از دیوان بررسی شود. بعلاوه تعریف مشخصی از تجاوز مورد موافقت قرار نگرفت.بنابراین دیوان میتواند نسبت به این جرایم اعمال صلاحیت کند مگر اینکه مقررات آن با توجه به شرایط اصلاح اساسنامه به تصویب برسد.که این مساله نیازمند گذشت حد اقل ۷ سال پساز لازم الاجرا شدن اساسنامه است(ماده ۳۲۱).
یکی از نکات مبهم اساسنامه بند ۲ ماده ۵ میباشد،در ماده ۵ شرط مطابق بودن مقررات جنایت تجاوز با منشور ملل متحد آمده است که جای تامل دارد.بسیاری از کشورها مطابق بودن consistency را بدینگونه تفسیر میکنند که نیازمند یک پیش شرط است و آن اینکه شورای امنیت براساس فصل هفتم منشور ابتدائا یک تجاوز بوقوع پیوسته را شناسایی نماید.اما بهنظر می رسد که تفاوتی ماهوی میان جرم تجاوز در مفهوم جنایت بین المللی و وقوع تجاوز در ارتباط با صلح و امنیت بین المللی وجود دارد.به عبارت دیگر هریک از این دو مفهوم غایت و هدف خاص خود را دارا هستند.نکته خاصی که میتواند موید این نظریه باشد این است که شورای امنیت تنها در صورت نقض صلح و امنیت بین المللی تجاوز را براساس ماده ۹۳ احراز می کند.بهبیان دیگر در همه موارد تجاوز را احراز نمیکند.
شاید بتوان علت طرح این پیش شرط را هماهنگ نمودن هرگونه« برداشت مشترک از واژه تجاوز»دانست.ولی از طرف دیگر با توجه بهعدم وجود تعریف مشخص از مفهوم تجاوز و عدم وجود اجتماع بین الملل،پیشبینی نمیشود که در آینده نزدیک این جرم در صلاحیت دیوان قرار گیرد.
۵-جرایم مبتنی بر معاهده:در کنفرانس دیپلماتیک رم توجه زیادی نسبت به قابلیت اعمال صلاحیت دیوان به جرایم تروریسم و قاچاق مواد مخدر شد لکن جزء جنایات در صلاحیت دیوان قرار نگرفتند.البته در قطعنامهای که به سند نهایی ضمیمه شد عنوان گردید که میتوان در زمان مناسب کنفرانسی را برای بررسی جرایم تروریست و مواد مخدر جهت رسیدن به یک تعریف مشترک و قرار دادن آنها در صلاحیت icc برگزار نمود.براساس مواد اساسنامه این کنفرانس نمیتواند زودتر از ۷ سال پساز لازم الاجرا شدن اساسنامه باشد(یعنی سال ۹۰۰۲)
گفتار سوم: صلاحیت زمانی دیوان بین المللی کیفری
درخصوص صلاحیت زمانی دیوان نکات ذیل حائز اهمیت میباشند: ۱-دیوان تنها نسبت بهآن دسته از جرایم ارتکاب یافته صالح برای رسیدگی است که پساز لازم الاجرا شدن اساسنامه ارتکاب یافته باشند.(اصل عدم عطف به ما سبق شدن) طبق بند ۱ ماده ۶۲۱ اساسنامه، اساسنامه دیوان از اولین روز ماه پساز شصتمین روز از تاریخ تودیع شصتمین سند تصویب، پذیرش، موافقت یا الحاق نزد دبیرکل سازمان الاجرا میشود. اساسنامه دیوان از اول ژولای ۲۰۰۲ لازم الاجرا گردیده است. برای آن دسته از کشورها که پس از این مدت اساسنامه را تصویب مینمایند یا با آن موافقت میکنند یا به آن ملحق میشوند، اساسنامه از نخستین روز ماه بعد از تاریخ سپردن سند تصویب، پذیرش موافقت یا الحاق توسط آن دولت نزد دبیرکل سازمان ملل متحد لازم الاجرا خواهد شد.
۲-آن دسته از جرایم مشخص شده که دیوان صالح بهرسیدگی به آنهاست مشمول مرور زمان نمیگردند.
گفتار چهارم: صلاحیت شخصی دیوان بین المللی کیفری
در ماده ۱۱ اساسنامه دیوان آمده است که تنها دیوان صالح به رسیدگی به جرایم اشخاص میباشد بنابراین مسئولیت کیفری دولتی در این دیوان قابل رسیدگی نیست.البته شخص موردنظر باید دارای مشخصههایی باشد:
الف-شخص باید حقیقی باشد نه شخص حقوقی.
ب-اشخاص در زمان ارتکاب جرم باید بیشتر از۱۸ سال داشته باشند.بنابراین اشخاص زیر ۱۸ سال در صورت امکان توسط دادگاههای داخلی و براساس قوانین ملی محاکمه میگردند.
ج-یکی از جرایم مشروحه در مواد ۵ و ۶ و ۷ و ۸ را مرتکب شده باشند. بعبارت دیگر دارای مسئولیت کیفری باشد.
ملاحظاتی درخصوص صلاحیت شخصی دیوان:
۱) اگر شخصی در زمان ارتکاب جرم مبتلا به نوعی بیماری یا اختلال روانی یا بطور کلی فاقد اراده بوده مسئولیت ندارد.
۲) اگر شخصی جرم را مرتکب نشده باشد لکن ارتکاب جرم مذکور را دستور داده یا تشویق به انجام آن نیز کرده باشد مجرم است.
۳) اگر شخصی در ارتکاب جرم از هرنوع مساعدتی برای ارتکاب جرم یا تلاش برای ارتکاب جرم دریغ ننموده باشد،نیز مجرم است.
۴)سمت رسمی افراد متهم تاثیری در صلاحیت ندارد.بنابراین هرگونه مصونیت چه براساس حقوق داخلی و چه براساس حقوق بین الملل به مقامات اعطا شده باشد مانع از رسیدگی نمیباشند. (ماده ۷۲ اساسنامه) لازم به ذکر است که این مساله قبلا نیز در اساسنامه دادگاههای کیفری یوگسلاوی و رواندا نیز آمده است. بعلاوه مجمع عمومی طی قطعنامه ۹۱(۱۱) مورخ ۱۱ دسامبر ۶۴ خود بهاتفاق آراء اصل مذکور را تایید نموده بود. شاید بتوان گفت ماده مذکور که مصونیت مقامات مانع از رسیدگی نمیداند در واقع اوج تحدید حاکمیت دولتها باشد چرا که در گذشته مصونیت مقامات دولتی از مصادیق بارز حاکمیت بوده است.دولت فرانسه قبل از پیوستن به اساسنامه مقررات قانون اساسی خود مربوط به مصونیت رئیس جمهور را اصلاح کرد.
۵-فرماندهان نظامی یا شخصی که عملا وظایف فرماندهی نظامی را انجام میدهند نسبت به جرایمی که رسیدگی به آنها در صلاحیت دیوان است و حسب مورد توسط نیروهایی که تحت فرماندهی و کنترل موثر او یا تحت اقتدار و کنترل موثر او ارتکاب یافتهاند مسئول است،چنانچه وی کنترلی را که میبایست در مورد نیروهای تحت امر خود اعمال نماید،انجام ننموده باشد (ماده ۸۲ اساسنامه).
مبحث پنجم: کشتار جمعی
کشتار جمعی[۵۵] مردم در قرن بیستم بارها اتفاق افتاد. بد نامترین آنها، کشتار ارمنیان بوسیله امپراطوری عثمانی در سال ۱۹۱۵- ۱۹۱۶ در طی جنگ جهانی اول، قتل عام یهودیان به دست نازیها و قتل میلیونها کامبوجیایی به وسیله رژیم خمر سرخ در کامبوج در دهه ۱۹۷۰ بودند
اصطلاح «کشتار جمعی» توسط رافائل لومکن[۵۶] با بهره گرفتن از ترکیب لغت یونانی genos (قوم یا نژاد) و لغت لاتین (cide کشتن) ابداع گردید. در منشور نورنبرگ یا رای دیوان نورنبرگ هیچ اشاره خاصی به اصطلاح کشتار جمعی نشده بود اما در کیفر خواست متجلی بود و توسط دادستان از زمانی تا زمان دیگر مورد اشاره قرار گرفته بود.[۵۷]
گفتار اول: عنصر مادی[۵۸]
عنصر مادی کشتار جمعی متضمن نابود کردن واقعی گروه نیست، کشتار جمعی میتواند ارتکاب یابد وقتی که یکی از اعمال مشروحه فوق با عنصر روانی لازم واقع میشود. (عنصر مادی) کشتار جمعی میتواند از طریق فعل یا ترک فعل واقع شود. در قضیه کامباندا[۵۹]، متهم، از جمله، به خاطر ترک انجام وظیفهاش به عنوان نخست وزیر رواندا برای اقدام در جهت توقف قتل عامهای در حال وقوع که وی از آن آگاه شده بود، یا عدم اقدام برای حمایت از اطفال و غیر نظامیان در مقابل قتل عامهای احتمالی، بعد از اینکه منجر شد، به کشتار جمعی مقصر شناخته شد. برای تعقیب کردن متهم نیازی به احراز دقیق شمار قربانیان عمل کشتار جمعی که به وی نسبت داده میشود نیست.
گفتار دوم: عنصر روانی[۶۰]
چنان که دیوان کیفری بین المللی برای یوگسلاوی سابق در قضیه یلسیچ تصریح میکند «در حقیقت این عنصر روانی است که به کشتار جمعی ویژگی خاص خودش را میدهد و او را از یک جرم عادی و سایر جرایم علیه حقوق بشردوستانه بین المللی متمایز میکند… »
برای محکوم کردن متهم به کشتار جمعی، باید ثابت شود متهم قصد خاص[۶۱] داشته، یا رابطه روانشناختی بین نتیجه مادی و حالت روانی مباشر، برای نابود کردن حداقل بخشی از یک گروه ملی، قومی، نزادی یا مذهبی به عنوان یک کل وجود داشته، یا متهم به وضوح آگاهی داشته[۶۲] از اینکه در یک کشتار جمعی یعنی، نابود کردن حداقل بخشی از یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی به عنوان یک کل شرکت میکند. به بیان دیگر، آگاهی لازم به معنای این است که متهم میدانسته یا باید میدانسته که عمل او کلاً یا بعضاً، چنین گروه مورد حمایتی را نابود خواهد کرد. ماهیت خاص این قصد، تبعیض آمیز بودن عمل را نشان میدهد، یک گروه به عنوان یک کل از نظر تبعیض آمیزی هدف قرار میگیرد و در این زمینه، کشتار جمعی با جنایت علیه بشریت تعقیب و آزار به شمار میرود. آنچه تعقیب و آزار را از کشتار جمعی متمایز میکند این است که مرتکب تعقیب و آزار، قربانیانشان را به دلیل وابستگی به یک جامعه خاص انتخاب میکند، اما لزوماً نابود کردن آن جامعه را به عنوان یک کل دنبال نمیکند. بنابراین، ماهیت تبعیض آمیز بودن هدف یکسان نیست، همچنان که قصد خاص نابود کردن یک گروه یا جامعه به عنوان یک کل یکسان نیست. برای اینکه متهم به کشتار جمعی مقصر شناخته شود، قصد خاص او برای نابود کردن گروه یا جامعه باید فراتر از شک معقول ثابت شود. این واقعیت که متهم علیه یک گروه تبعیض قائل شده است کافی نیست، زیرا در حالی که قصد تبعیض آمیز ممکن است یک عنصر ذهنی عمده تقصیر در مورد تعقیب و آزار که جنایتی علیه بشریت است باشد، اما عنصر ذهنی قاطع برای اینکه متهم را به کشتار جمعی مقصر بشناسیم نیست. در پرونده یلسیچ، قصد متهم برای آزار و اذیت گروه قربانی ثابت شده بود، اما مقصر کشتار جمعی شناخته شد زیرا او فاقد قصد خاص برای نابود کردن گروه مورد نظر بود [۶۳].
مبحث ششم: جنایــــت علیه بشـــریت
جنایت علیه بشریت [۶۴]، جرمی علیه مروت است که برخی اصول کلی حقوقی را نقض میکند و موجب نگرانی جامعه بین المللی میشود. این جرم به ورای مرزهای بین المللی برمیگردد یا در عظمت یا بیرحمی بیش از اندازهای است که از سوی تمدن جدید تحمل شده است. جنایات علیه بشریت با (جرم) کشتار جمعی، در اینکه قصد خاص نابود کردن اعضای گروه معین در مورد جنایات علیه بشریت لازم نیست، تفاوت دارد.
اصطلاح جنایات علیه بشریت تا ۱۹۱۵ در یک معنی غیر فنی استفاده شده بود، در اعلامیه ۲۸ مه ۱۹۱۵ دولت های فرانسه، بریتانیای کبیر و روسیه، از قتل عام ارامنه توسط ترکیه به عنوان جنایات علیه بشریت و تمدن یاد کردند به طوری که کلیه اعضای حکومت ترکیه همراه با عوامل آنها که در قتل عام دست داشتند مسئول شناخته شدند. این اصطلاح، در اعلامیههای بعدی مربوط به جنگ جهانی اول نیز استفاده شده بود. یک کمیسیون ۱۵ نفری توسط کنفرانس مقدماتی صلح در ۱۹۱۹، برای تحقیق درباره مسئولیت مسببان جنگ جهانی اول تشکیل شده بود. فصل دوم گزارش کمیسیون به تاریخ ۲۹ مارس ۱۹۱۹ از جمله، بیان میداشت که کلیه اشخاص وابسته به کشورهای دشمن … که به جرایم بر ضد قوانین و عرفهای جنگی یا قوانین بشری متهم بودند، در معرض تعقیب کیفری قرار دارند. ضمیمه شماره یک گزارش علاوه بر اتهام جنایات جنگی، چنان که آنها عموماً در آن زمان فهمیده میشدند، اتهامات قتل عمد و قتل عام، تروریسم سازماندهی شده، کشتن گروگانها، شکنجه غیر نظامیان، هتک ناموس به عنف، ربودن غیر نظامیان زن با هدف فحشاء اجباری، اخراج غیر نظامیان و غارت ارتکابی از سوی مقامات ترکیه و آلمان علیه اموال ترکیهای، همچنین اتهام غارت از سوی سربازان اتریشی علیه مردم یک شهر اتریش را اضافه کرد. اضافه کردن قوانین بشری به خاطر اعتراض اعضای ارمنی کمیسیون با شکست مواجه شد، به این دلیل که اساساً دیوان قضایی تنها میتواند حقوق موجود، نه مفاهیم مبهم قوانین و اصول بشریت که در قلمرو اخلاق قرار دارند را اجرا کند.
گفتار اول: عنصر مادی
تفکیک قتل و اذیت در بین جنایات علیه بشریت،امری معمول است چرا که اساس بند (ج)مادهء ۶ منشور نورمبرگ را تشکیل میدهد.پیشنویس مجموعه قواعد ۱۹۹۱ در مقایسه با کیفری یوگسلاوی سابق،دیوان بینالمللی کیفری روآندا و دیوان بینالمللی کیفری نیز به همین نحو است و هیچ تمایزی را مطرح نمیکنند.تفکیک قتل و اذیت از جنایات علیه بشریت را میتوان در وهلهء اول با این حقیقت روشن کرد که عنصر معنوی جنایات ایذاء و اذیت،مستلزم انگیزههای تبعیضآمیز است و این انگیزهها در مورد جنایات از نوع قتل ضروری نیستند [۶۵]. بنابراین، عنصر مادی جنایت علیه بشریت، ارتکاب حملهای که در ماهیت و خصوصیت غیر انسانی است و به قصد ایجاد رنج عظیم یا صدمه شدید به جسم یا به سلامت روحی و جسمی صورت پذیرد را شامل میشود. عمل غیرانسانی باید در چارچوب یک حمله گسترده و سازمان یافته علیه جمعیت غیرنظامی واقع شود. در مورد اساسنامه دیوان کیفری بین المللی برای رواندا، عمل ارتکابی باید به یک یا چند دلیل تبعیض آمیز، یعنی به دلایل ملی، سیاسی، قومی، نژادی یا مذهبی واقع شده باشد. در مورد اساسنامه دیوان کیفری بین المللی برای یوگسلاوی سابق، دیوان مزبور تنها صلاحیت رسیدگی به جنایات علیه بشریت که در یک مخاصمه مسلحانه واقع میشوند را دارد.
گفتار دوم: عنصر روانی
علاوه بر عناصر خاص که در هر جنایت علیه بشریت وجود دارد، به منظور تبدیل یک جرم به جنایت علیه بشریت مرتکب باید این جرم را آگاهانه انجام دهد، به این معنی که، وی باید زمینه کلی گستردهتری را که عمل او در آن واقع میشود بداند [۶۶]. مرتکب باید واقعاً یا بطور ضمنی آگاه باشد که عمل یا اعمال او بخشی از یک حمله گسترده به جمعیت غیرنظامی و در تعقیب یک سیاست یا برنامه هستند. باید ثابت شود که متهم میدانسته که جنایاتش در حمله بر ضد غیرنظامیان، به معنای تشکیل بخشی از زمینه جنایات انبوه یا مناسب با چنین الگویی میباشد. بند یک ماده ۱۷ اساسنامه دیوان کیفری بین المللی تاکید میکند که جنایت علیه بشریت باید از سوی مرتکب با علم به حمله (هدایت شده علیه جمعیت غیرنظامی که قربانی جرم هستند) ارتکاب یافته باشد. بدون این آگاهی، مرتکب عنصر روانی جهت یک جرم عادی، نه یک جنایت علیه بشریت را خواهد داشت [۶۷].
مبحث هفتم: جنایات جنگی
جنایات جنگی[۶۸] جنایاتی هستند که، مغایر با حقوق بشردوستانه بین المللی قابل اجرا در مخاصمات مسلحانه واقع میشوند. مطابق با این حقوق، در رفتار متخاصمین با نیروهای مخالف باید سه اصل حاکم باشد: ضرورت، انسانیت و مروت. ضرورت مراقبت میکند که تنها رفتار ضروری برای دستیابی به پیروزی مجاز است؛ از اینجا ناشی میشود اصل تناسب بین سهم حمله به یک هدف برای رسیدن به پیروزی نهایی، و خسارت یا صدمهای که بر آن هدف وارد میشود. به عبارت دیگر، ضرورت تنها برای دستیابی به هدف نظامی در میدان نبرد خواسته شده است نه اهداف سیاسی یا اهداف دیگر. انسانیت، یا بشردوستانه بودن، میزان خشونت مجاز را از طریق ممنوع کردن اقدام غیر ضروری یا افراطی کنترل میکند. مروت اعمال انصاف و احترام متقابل بین نیروهای مخالف را اقتضاء دارد؛ بنابراین، استفاده از وسایل و شیوه های جنگی غیر شرافت مندانه مانند نقض عهد، استفاده نادرست از علایم حمایت شده مادامی که مشغول حمله است و نفی برابری را، ممنوع میسازد [۶۹].
مبحث هشتم: جنایت تجاوز[۷۰]
صلاحیت دیوان کیفری بین المللی در رسیدگی به جرایم ارتکابی توسط افراد است؛ اما مسأله وقوع تجاوز توسط کشورها به عنوان پیش شرط رسیدگی به جنایت تجاوز ارتکابی توسط اتباع آن کشور، مسأله ای خارج از حیطه عملکرد افراد و به عنوان عمل کشورها محسوب می شود[۷۱]. هنگام مذاکرات رم درخصوص تصویب اساسنامه دیوان بین المللی کیفری، تعریف جنایت تجاوز ارضی و شروط اعمال صلاحیت دیوان نسبت به آن مورد اختلاف جدی بود؛ به طوری که تا واپسین روزهای کنفرانس رم که به تصویب اساسنامه دیوان منجر شد تعریف جنایت تجاوز و شرایط اعمال صلاحیت دیوان نسبت به آن مشخص نشد. البته فرصت هم برای دستیابی به توافق در این زمینه واقعاً کوتاه بود. رئیس اجلاس نهایی کنفرانس رم، تنها راه حل را در این دید که اعلام حل و فصل اختلافات راجع به این موضوع را به وقت دیگری موکول کند.
مطابق ماده ۵ (۱) (د) اساسنامه، دیوان مزبور مطابق با مقررات اساسنامه درخصوص جنایت تجاوز صلاحیت داشته باشد؛ اما بند ۲ ماده ۵ اساسنامه[۷۲] پیش بینی می کرد که دیوان زمانی بر این جنایت اعمال صلاحیت می کند که مطابق مواد ۱۲۱ [۷۳] و ۱۲۳ [۷۴] اساسنامه، مقررات مربوط به تعریف تجاوز و شرایط اعمال صلاحیت دیوان نسبت به آن تصویب شده باشد. بدین ترتیب، وظیفه تعریف جنایت تجاوز، عناصر آن و شروط اعمال صلاحیت دیوان نسبت به این جرم، به کنفرانس بازنگری محول شد که هر هفت سال یک بار بعد از لازم الاجرا شدن اساسنامه تشکیل می شود.
به طور کلی، عقیده بر آن است که جنایت تجاوز، شدیدترین و خطرناک ترین شکل استفاده غیرقانونی از زور است و مادر سایر جنایات بین المللی شناخته می شود. در نتیجه پیش بینی جنایت تجاوز در اساسنامه دیوان مطلوب به نظر می رسد؛ زیرا جنبه پیشگیرانه دارد[۷۵] و اطمینان خاطر ایجاد می کند که این جرم بدون مجازات رها نخواهد شد [۷۶].
فصل سوم: آیین دادرسی کیفری ایران
مبحث اول: تاریخچه آیین دادرسی کیفری در ایران
در دوران پیش از اسلام، در فرهنگهای کهن ایران یعنی تا پیش از تأسیس دولتهای ماد و پارس مفاهیم حقوقی و آیینهای قضایی با باورهای دینی و اعتقاد به انتقام الهی پیوند داشت. شواهد این ارتباط پیش از تأسیس دولتهای نیرومند ایران در آموزهها و باورهای عیلامی از یک سو و آیین مهر [میترایسم] از سوی دیگر نمایان بود، ولی اندک اندک نظام قضایی با پشتوانه حکومتهای متمرکز به صورت امری عرفی پذیرفته شد. حکومتهای نیرومندی مانند مادها، هخامنشیان اسکندر و سلوکیان و اشکانیان و ساسانیان در طول تاریخ بر این کشور پهناور حکومت کردهاند [۷۷].