واژگان: آنک: کلمهای است دال بر اشاره به دور اعم از مکان و زمان، مقابل اینک. (فرهنگ لغات) قلم درکشیدن: قلم زدن، خطکشیدن، محو کردن ، از میان بردن چیزی را. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: اگر قصد طلب عشق و ارادهای قوی برای پوییدن راه داری، قدم بردار(قدم در راه بگذار) که راه آن جا آماده است. در طریق عشق تمام راهنمایان را نادیده بگیر؛ زیرا معشوق آشکارا آماده است و نیازی به راهنمایی دیگری نیست .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
آرایههای ادبی: پای طلب اضافهی اقترانی . قلم درکشیدن کنایه از محو و باطل کردن . قدم در نهادن کنایه از به راه افتادن و به کاری اقدام کردن. ماه استعاره از پیامبر(ص) که منبع نور و هدایت است.
۲۷ - نخست از عاشقی خود را به راه جست او گـم کـن
که خود زآنجا ندا آیدکه ای گمگشته ، راه آنک
معنی و مفهوم: در طریق عاشقی گام نخست آن است که خود را در راه طلب دوست ناچیز انگاری و گم کنی؛ چرا که از جانب دوست ندا خواهد آمد که ای(عاشق) گم گشتهی من، راه آن جاست . (از راه عشق تو را راهنمایی خواهند کرد)
۲۸ - به سـربازی تــوان دیــدن بســاط بارگــاه او
اگر داری سـر ایـن سـر، درِ آن بارگـاه آنـک
معنی و مفهوم: فقط با جانفشانی و گذشتن از خود میتوان بساط بارگاه باشکوه معشوق حقیقی را مشاهده کرد. اگر قصد و عزم رسیدن به معشوق و قدرت گذشتن از جان را داری درِ آن بارگاه ، آن جا آماده است .
آرایههای ادبی: سر اول در مصراع دوم مجاز از قصد به علاقهی حال و محل ، از آن جا که سر، جایگاه قصد و اندیشه است .
۲۹ - سری چه بود؟ برو دربـاز کانـدر کـوی وصــل او
سری را صد سر است و هر سری را صد کلاه آنک
شاهد: سـر بنه کاینجا سری را صد ســر آیـد در عــوض
بلــکه بر ســر هر ســــری را صــد کلاه آیـــد عطا
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۱)
معنی و مفهوم: سر و جانِ ناقابل چیست؟(در مقابل معشوق ارزشی ندارد) آن را برای معشوق درباز ؛ چرا که در گذرگاه وصال او هر سر به اندازهی صد سر بها مییابد و برای هر سر، صد کلاه آماده و مهیّاست. (سربازی در کوی عشق سبب سروری می شود)
آرایههای ادبی: کوی وصل اضافهی تشبیهی ، واج آرایی حرف «س».
۳۰ - تو را چون عشق او پذرفت دعوی دو عـالـم کـن
کـه بر تحقیـق این دعـوی، قبـول او گـواه آنـک
واژگان: تحقیق: درست کردن، رسیدن، بررسیدن ، پژوهیدن .(معین)
معنی و مفهوم: چون عشق معشوق حقیقی تو را پذیرفت ، ادعای دو جهان کن و دم از دو عالم بزن (هر دو از آن توست) که برای تأیید ادعای تو قبول و پذیرش معشوق، گواهی راستین است .
آرایههای ادبی : عشق استعاره مکنیه از نوع تشخیص .
۳۱ - چـو دار الملـک جانت را به مُهـر مِـهر او بینـی
مترس از زحمت غوغا به میدان آی، شاه آنـک
واژگان: دارالملک: کرسی مملکت، پایتخت.(دهخدا) غوغا : غوغاء (عربی) جمعیّت و انبوه مردم ، در فارسی به معنی آواز درهم و برهم مردم و جمعیّت مردم آمده. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: هنگامی که نقش محبت جانان بر جانت حک شد ، از زحمت انبوهی و جمعیّت مترس و به میدان بیا که میتوانی شاه حقیقت را ملاقات کنی.
آرایههای ادبی: دارالملک جان اضافهی تشبیهی، مُهر و مِهر جناس مُحرّف. مُهر مِهر اضافهی تشبیهی .
۳۲ - تو در چاه تحیـّر مـانــده وز بهــر خـلاص تـو
خیـال او رسن در دست بـر بـالای چاه آنـک
معنی و مفهوم : تودر اعماق چاه تحیّر و سرگردانی اسیر و حیران مانده ای ، برای رهایی تو از این سرگردانی ،خیال معشوق طناب دردست بالای چاه ایستاده است تا تو را از این سرگردانی نجات دهد .
آرایههای ادبی: چاه تحیّر اضافهی تشبیهی . خیال معشوق به انسانی تشبیه شده است که طناب به دست گرفته تا عاشق را از چاه تحیّر برهاند(تشخیص). چاه و چاه تکرار(رد صدر الی العجز) .
۳۳ - برون تاز اسب همت را ،جا بیـرون از ایـن گنـبد
وگر چرب آخورش خواهی هم آب و هم گیاه آنک
واژگان: چربآخور: کنایه از فراخی عیش باشد (برهان)، جای پر آب و علف و پر گیاه مقابل خشک آخور. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: به کمک عزم و ارادهی قوی و استوار خود از این جهان (آسمان) بیرون برو و اگر برای همّت خود به دنبال آسایش و فراخی هستی ، همهی وسایل رفاه و آسایش آن جا فراهم است .
آرایههای ادبی: اسب همّت اضافهی تشبیهی. گنبد، استعاره از آسمان . چرب آخور کنایه از فراخی نعمت و عیش .
۳۴ - بیار آهی کـه چـون از تنگـنای لـب رهـا گـردد
تو را گویند بر کیوان نگـر کـایـوان آه آنــک
واژگان: کیوان: ستارهی زحل که در آسمان هفتم قرار دارد ، از سیّارات منظومهی شمسی میان مشتری و اورانوس. (فرهنگ لغات) توضیحات. ایوان: صفّه، پیشگاه، اتاق، بخش مسقّف از ساختمان که جلو آن باز است و در و پنجره ندارد.(معین)
معنی و مفهوم: از سوز درون آهی برآور ، چنان آهی که چون از تنگی دهان بیرون آید ارتفاع بگیرد و بالا برود به گونهای که از کیوان که نماد بلندی است بالاتر برود و مانند یک ایوان بزرگ آشکار باشد.
آرایههای ادبی : کیوان و کایوان جناس شبه مرکب . ایوان آه اضافهی تشبیهی .
توضیحات:
کیوان: کیوان (زحل) از سیّارههای منظومهی شمسی است. مدار آن بین مشتری و اورانوس است. فاصلهی آن از خورشید تقریباً دو برابر فاصلهی مشتری از خورشید و حدود ۵۴ ، ۹ واحد نجومی است. حجم زحل ۷۳۸ برابر حجم زمین و جرم آن ۹۵ برابر جرم زمین است … دارای دو قمر است که بزرگترین آنها تیتان با قطری در حدود ۴۸۰۰ کیلومتر است. جوّ زحل مرکب از آمونیاک و متان است. در اطراف زحل دو حلقهی روشن دیده میشود که به وسیلهی حلقهی تیره رنگی موسوم به حلقهی تار از یکدیگر جدا میشود … .(مصفّی ، ۱۳۶۶: ۳۷۷-۳۳۶)
۳۵ - ز صـفّ تفـرقـه برخیـز و بر جمـع صــفا بـگذر
که از رندان سـلطان دل سـپاه انـدر سپاه آنک