ج
(قیصر امین پور، ۱۳۸۸: ۳۹۶)
۴-۵-۵-پری
«پری در اوستا به صورت پائریکا Pairika و در پهلوی پریک Parik و در فارسی پری گفته میشود. جنس مؤنث و از پیروان اهریمن است پری را اهریمن برای گمراهی نهاد. آنان را از انجام کارهای نیک باز میدارد. پریها برضد زمین، گیاه، آب، آتش و ستوران هستند.»
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
(عفیفی،۱۳۸۳: ۴۶۹)
به نقل از یا حقی: «پری موجودی موهوم به افسانههای، زیبا و دلپذیر است چنان که از روایات کهن بر میآید، پری موجودی است لطیف و بسیار زیبا که اصلش از آتش است و با چشم دید نمیشود و با زیبایی فوقالعاداش آدمی را میفریبد..» (یاحقی،۱۳۸۶: ۲۴۴) به نقل از صفاری: «در متون فارسی و ادبیات پهلوی پری از موجودات اهرمنی است و میتواند به هر شکلی که بخواهد در آید تا پهلونان را فریب دهد و به موجودات اهورامزدا، آسیب رساند؛ اما آنچه از ادبیات فارسی بر میآید پری نه تنها موجودی زشت و اهریمنی نیست، بلکه مظهر زیبایی و به صورت زن اثیری جلوه گر است.»(صفاری،۱۳۸۳: ۱۶۲)
به نقل از صفاری: «پریان ویژگیها و فضایل مشترکی را دارا هستند که گویای شخصیت پریان در پندارهای کهن ایرانیان است و کمتر به صورت موجودات اهریمنی جلوه میکنند و توانستهاند تا حدی جنبههای کهن سرشت اساطیری خود را حفظ کنند و به عنوان موجودات نامرئی زیبا و فریبنده که دلباختهی پهلوانان میشوند و آنان را افسون میکنند و با آبتنی و زایش سروکار دارند و گاه نوزادان را درگاهزادن میربایند و یا جادو و پری زدگی و پری خوانی وابستهاند و دلبستگی زیاد به رامش و رقص و آوازهای شبانه دارند.» (همان: ۱۶۳)
۴-۵-۶-پتیاره:
این واژه در اوستا paityara و در فارسی میانه petyarg و در فارسی پتیاره است. واژه پتیاره به معنای ضد و مخالف است و بر اضداد و بدهایی اطلاق میشد که اهریمن بر ضد آفریدگان هر مزدی پدید آورده است.» (صفاری،۱۳۸۳: ۱۵۵)
از جمله معانی که برای این واژه آمده است. «مخالف، بغضا و ستیز و خصوصا مخلوقات اهریمنی که برای تباه کردن آفریدگان اهوره مزدا پدید آمدهاند، مخالف، ضدیت، بغضا، عدوان، عداوت.»
طلسم قهر شما با کدام پتیارست
شفای شهر شما در کدام بیغارست
ج
( رجعت سرخ ستاره معلم، ۱۳۸۷: ۱۸۱)
۴-۵-۷-غول:
غول در عربی به معنی مودار است و گاهی آن را به بز ترجمه کردهاند و در بعضی موارد نیز دیو گفتهاند.» (دهخدا لغتنامه)
به نقل از فسایی در موجوداتی هستند که از سر تا ناف به شکل انسان و از ناف تا آخر به شکل اسب هستند و سمهای آنها چون سم بز است. (فسایی،۱۳۸۳: ۴۶۱)
به نقل از صفاری در غول یعنی افسونگر و آنچه سختی و بلا بر انسان وارد کند جانوری خیالی که نیم آن انسان و نیم آن جانور است.» (صفاری،۱۳۸۳: ۲۸۳)
«غول (جمع آن غیلان و اغوال) نوعی دیو زشت است که مردم را در صحراها هلاک کند و به هر شکل که بخواهد درآید و مردم را در بیابان به نام خواند و از راه ببرد. در ادبیات فارسی و فرهنگها غول مجازاً به معنی مردم وحشی و آدمخوار و کنایه از شیطان و نفس آدمی و زشت اندام و دراز قد به کار رفته است.» (یاحقی،۱۳۸۶: ۶۰۶)
شهریار در تصویر زیر غولها را دشمنان ایران فرض کرده است و معانی آن زنده شده از همون واژه اساطیری است. غولان مردم را گمراه میکنند معانی آن مردمی وحشی و آدمخوار به کار رفته است.
غولها هستی ایران به چپاول بردند
نا چشیده مزهی حنظل باد افراهی