-
- اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸)
-
- اعلامیه حقوق کودک (۱۹۵۹)
-
- کنوانسیون حقوق مدنی و سیاسی (۱۹۶۶)
-
- پیمان بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (۱۹۶۶)
-
- کنوانسیون سازمان بینالمللی کار (۱۹۷۳)
-
-
-
- حداقل مقررات استاندارد سازمان ملل متحد برای دادرسی ویژه نوجوانان (مقررات پکن ۱۹۸۵)
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
-
-
-
- پیماننامه حقوق کودک (۱۹۸۹)
-
- رهنمودهای سازمان ملل متحد برای پیشگیری از بزهکاری اطفال و نوجوانان (رهنمودهای ریاض ۱۹۹۰)
-
- مقررات سازمان ملل متحد برای حمایت از نوجوانان محروم از آزادی (۱۹۹۰)
مبحث سوم: خانواده
خانواده عبارت است از یک واحد اجتماعی که از ازدواج زن و مردی به وجود میآید و فرزندان آنها کاملکننده آن خواهند بود. [۳۱]
خانواده از مهمترین ارکان رشد و پرورش اطفال و نوجوانان در همه زمینههاست. پدران و مادران دنیای کودکاناند و طفل بخش اعظم آموختهها و مکتسبات خود را از آنان دارد. آموزشهای مستقیم و غیرمستقیم والدین، القائات، امر و نهیها، رفتارهای آنان همه و همه در کودک مؤثرند.
گفتار اول: مفهوم خانواده
خانواده عبارت است از نخستین سلول و واحد زندگی اجتماعی و اساسیترین نهاد جامعه است مرکب از یک یا چند زن که با یک یا چند مرد زندگی میکنند و ممکن است کودکانی هم داشته باشند. روابط جنسی معینی که مورد قبول جامعه است و حقوق و تکالیف افراد نسبت به یکدیگر از ویژگیهای خانواده است. [۳۲]
«جرج مرداک» انسانشناس، تعریفی جهانی از خانواده را بر اساس تحلیل خودش از ۵۰۰ جامعه ارائه کرد. او عنوان کرد که خانواده: یک گروه اجتماعی است که بهوسیله اقامت مشترک، همکاری اقتصادی و تولیدمثل مشخص شده است. آن شامل بزرگسالانی از هر دو جنس که حداقل دو نفر از آنان رابطه جنسی مورد تأیید به لحاظ اجتماعی با یکدیگر دارند و دارای یک یا چند فرزند خودشان یا فرزندخوانده هستند و بزرگسالانی هم به لحاظ جسمی بدون ازدواج رسمی با هم ارتباط دارند میشود.[۳۳]
مطالعات فرا فرهنگی در مورد ترتیبها و روابط خانوادگی نشانگر گوناگونی فراوان نقشها و عملکردهای اعضای خانواده است و تجزیه و تحلیل تاریخی فرهنگ خودمان نیز به همین شکل، نشانگر وجود تفاوتهایی کاملاً آشکار است.
اکنون دیگر چندان اثری از خانوادههای بسیار بزرگ و گسترده باقی نمانده و در فرهنگ ما اغلب خانوادهها بهطور منفرد و جداگانه به حیات خویش ادامه میدهند و حتی شبکههای محلی بستگان و آشنایان نیز به تدریج بر اثر الگوهای تازه مسکن، نیاز به تحرک شغلی و غیره، درهم فرو ریخته است. همراه با مهار گسترده موالید از اواسط قرن بیستم، شاهد کاهش سریع اندازه واحدهای خانوادگی بودهایم و الگوهای تغییر یافته طلاق و ازدواج مجدد نیز، توجه همگان را به نیازها و الگوهای متفاوت دخیل در خانوادههای دارای ترکیب تازه معطوف کرده است.
الگوهای آموزشی و انتظارات شغلی در حال تغییر و ضرورتهای اقتصادی، تعداد فزایندهای از زنان را به محل کار آورده که پیامدهای مهمی را برای درآمد و الگوهای هزینه خانواده و نقش فرزندان در پی داشته است. [۳۴]
بند اول: خانواده از دیدگاه جامعهشناسان
خانواده از آغاز تاریخ بشر به اشکال مختلف و عناوین زیر نمودار شده است:
-
- خانواده هستهای شامل زن، شوهر و فرزندان آنها
-
- خانواده گسترده شامل خانواده هستهای و سایر بستگان سببی و نسبی
-
- خانواده به اعتبار تعداد همسر، تکهمسری، چندهمسری، و گروهی
-
- خانواده به اعتبار مالکیت (پیوسته یا اشتراکی، گسسته یا مالکیت اختصاصی)
-
- خانواده از لحاظ قدرت (پدرسالاری، مادر سالاری، تساوی زوجین) [۳۵]
هرچند تمامی جامعهشناسان و اندیشمندان به اهمیت خانواده در حیات اجتماعی تأکید دارند، لیک این مفهوم هنوز هم یکی از ابهامبرانگیزترین مفاهیم این علم است. [۳۶]
لوی مینویسد: «خانواده واحدی است اجتماعی که بر اساس ازدواج پدید میآید.»[۳۷]
«ویلیام گراهام سمنر» و «آلبرت کلر»، جامعهشناسان آمریکایی در خصوص خانواده اظهار میدارند: «خانواده عبارت است از یک مینیاتور سازمان اجتماعی که دستکم شامل دو نسل است و مبتنی بر ارتباط خونی است.»[۳۸]
خانواده یک نهاد اجتماعی است و نهاد اجتماعی بخش نظامی از ارزشها، شیوههای قومی، آداب و رسوم و قوانین تعریف شده است که نقش آن استقرار رفتارهای مناسب برای ایفای کارکردهای اساسی در یک جامعه است. [۳۹]
«آگوست کنت»، جامعهشناس فرانسوی اعتقاد داشت که خانواده باید واحد اجتماعی علم در حال گسترش جامعهشناسی قرار گیرد. [۴۰]
چارلز مورتن کولی، جامعهشناس آمریکایی، خانواده را اولین و ایده آل ترین مثال برای گروههای نخستین میداند، گروههایی که وظیفه نگهداری و حمایت از موجود انسانی را بر عهده دارند و خالق زیباترین احساسات شناخته شده بشری هستند. [۴۱]
در تعریفی نهایی که گیدنز ارائه داده است و مبتنی بر جمع بندی نهایی میباشد، خانواده را گروهی از افراد که با پیوندهای خونی ازدواج یا فرزندخواندگی با یکدیگر مربوط بوده، یک واحد اقتصادی را تشکیل میدهند و اعضای بزرگسال آن مشغول پرورش کودکان هستند.
همه جوامع شناخته شده دارای شکلی از نظام خانواده هستند، اگرچه ماهیت روابط خانواده بسیار متغیر است. هرچند در جوامع امروزی شکل اصلی خانواده، خانواده هستهای است، اما انواع روابط گسترده نیز یافت میشود. [۴۲]
بدین قرار خانواده واحدی است اجتماعی چند ساختی با ابعاد گوناگون زیستی، اقتصادی، روانی و جامعهشناختی و متشکل از افرادی است که دارای روابط سببی (زن و شوهر) احیاناً نسبی در صورت وجود فرزندان، و گاه فرزند پذیری با یکدیگرند و تداوم زمانی و مشروعیت اجتماعی آن از دیگر ویژگیهای اساسی به شمار میرود و در همه زمانها و همهجا خانواده واحد تولید مثل به شمار میرود و علاوه بر آن خانواده نهادی است اجتماعی که همچون آینهای عناصر اصلی جامعه را در خود دارد و انعکاسی از نابسامانیهای اجتماعی است.
گذشته از این خانواده از اهم عوامل مؤثر بر جامعه است. هرگز هیچ جامعهای نمیتواند به سلامت برسد، مگر آنکه از خانوادههای سالم برخوردار باشد. [۴۳]
بند دوم: خانواده از دیدگاه حقوقدانان
عبارت است از گروهی مرکب از شخص و خویشاوندان نسبی و همسر او و گروهی که از یکدیگر ارث میبرند. مواد ۸۶۱ و ۱۰۳۲ قانون مدنی که طبقات اقربای نسبی را بیان میکند ناظر به اعضای خانواده بدین مفهوم است. ضابطه این خانوادهها همان ارث بردن از یکدیگر است.
گاهی خانواده را به معنای گستردهتری به کار برده و کلیه خویشاوندان سببی را هم داخل در آن دانستهاند. [۴۴]
در قوانین ما واژه «خانواده» به علت وضوح ترکیب و نقش و کنش آن در بین عامه مردم، تعریف نشده است و شناخت عرفی آن را قانونگذاران برای مقاصد خود و مردم کافی دانستهاند و حقوقدانان نیز از وجود بابی تحت عنوان «خانواده» در قانون مدنی و بحث قرابت اعم از نسبی، سببی، ازدواج و طلاق، اولاد، اجداد، برادر و خواهر، اعام، عمات، اخوال، خالات و با توجه به مقررات دیگر، خانواده را مجموعه ای از اشخاص خواندهاند که بهواسطه قرابت به همبستگی دارند و محور این قرابت اعم از اینکه نسبی باشد یا سببی، ازدواج است. [۴۵]
فرهنگ حقوقی دالوز، خانواده را چنین تعریف کرده است: «خانواده یک نهاد حقوقی است متشکل از اشخاصی که بهوسیله رشتههای زناشویی با خون یا فرزندخواندگی به یکدیگر پیوند یافتهاند. در معنای محدودتری کلمه خانواده معرف شرکت ناشی از زناشویی است که شامل زن و شوهر و فرزندانشان میشود.»
بندهای ۱ و ۲ ماده ۱۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر، خانواده را ثمره ازدواج دانسته و بند ۳ این ماده درباره آن چنین اعلام میدارد: «خانواده رکن طبیعی و اساسی اجتماع است و حق دارد از حمایت جامعه و دولت بهرهمند شود.»
در همین زمینه است که اصل مهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ضمن تعریف ماهیت خانواده برای قانونگذاران آینده، خطمشی و اصول کلی به این شرح تدوین کرده است:
«از آنجا که خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است، همه قوانین و مقررات و برنامهریزیهای مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد.»[۴۶]
و در بند ۳ اصل ۲۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دولت موظف است که برای حفظ و کیان و بقای خانواده «دادگاه صالح» ایجاد کند.
هیچ کودکی خانواده خود را بر نگزیده است، زیرا انتخاب فرع بر وجود اراده است و در مورد کودک این امر سالبه به انتفاع موضوع است. [۴۷]
گفتار دوم: اهمیت خانواده در بزهکاری اطفال و نوجوانان
اساساً افراد پس از تولد تحت تأثیر افکار، عقاید و رفتار اعضای خانواده خود قرار دارند، لذا خانواده اولین محل و عاملی است که در رفتار تأثیر میگذارد. خانواده حکم کانالی را دارد که بدان وسیله طفل با فرهنگ اجتماع خود مأنوس و عادت و عواطفی در انسان ایجاد میکند که شخصیت او را تحت تأثیر قرار میدهد. بهطور کلی طرز تفکر والدین با سایر اعضای خانواده به هر شکلی که باشد، کم و بیش در فرزندان آنان اثرپذیر است. آنچه در این مورد بیشتر تحت توجه است آثار سوء، نواقص و کمبودهای خانوادگی است که متوجه سایر اعضای خانواده نیز میشود. چه نتیجه همین کمبودها و اختلالات و آثار آن است که تحت شرایط خاص کودکان و نوجوانان را در معرض فساد و تباهی قرار داده و آنها را به بزهکاری سوق میدهد.