۱۹٫۲۰٫c axvafnō. ahi.
۱۹٫۲۰٫d abaŋhō. tūm.
۱۹٫۲۰٫e yō. ahurō. mazdā̊:
” پرسید زرتشت اهورامزدا را : ای از همه چیز آگاه ، ای اهورامزدای بی خوراک و بی بنگ ( بدون مستی ، بدون بی هوشی ) تو که اهورامزدایی … (همان ،۹۶۵) . در یشت ۱۳ بند ۱۲۴: ۱۳٫۱۲۴. pouru.baṇŋhahe.1 zaoṣ̌ahe.2 aṣ̌aonō. frauuaṣ̌īm. yazamaide ” فروهر پاکدین پئورو بنگهه ( دارنده ی بنگ بسیار )را می ستائیم “(بویس،۳۳،۱۹۸۴) . vohu – baŋha - در دین یشت همان ماده ی سکر آوری است که هووی از همسرش ،زرتشت تقاضا می کند تا به او توان درست اندیشی ، درست گفتاری و درست رفتاری را در برابر دین بدهد . اما در فرگرد ۱۵ این مخدر نیک ابزاری اهریمنی برای سقط جنین می شود که در کیش زرتشتی مذموم و نکوهیده شده است. در فرگرد ۱۹ به اهورامزدا صفت بی بنگی داده شده است ، چراکه او همیشه آگاه و همیشه هوشیار است و به طور غیر مستقیم این صفت دلالت بر حالت تخدیری و سکر آور بودن بنگ دارد . در یشت ۱۳ نام pouru . baŋha - باز دلالت برجنبه ی نیک این مخدر دارد . نیبرگ واژه ی mang - را مشتق از واژه ی اوستایی baŋha - و ودایی bangha – می داند (نیبرگ ،۱۲۵:۱۹۶۴) . ” در متون پهلوی از بنگ یا منگ یاد شده است . در بهمن یشت بند ۵ آمده است که گشتاسب از زرتشت تقاضا می کند که جایگاه وی را در بهشت به او نشان دهد . زرتشت نیز به او منگ می دهد . پس از نوشیدن منگ می دهد .پس از نوشیدن منگ او در حالت خلسه جایگاهش را در بهشت می بیند . به همین دلیل آن را منگ یا بنگ گشتاسپی هم نامیده اند (چرتی،۱۷:۱۹۹۵) . در ارداویراف نامه سرگذشت ارداویراف و می و منگ نوشیدن وی ، برای دیدن عالم غیب به تفصیل آمده است : pas ōy wirāz
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
čiyōn-iš ān saxwan ašnūd abar ō pāy ēstād
ud dast pad kaš kard ud guft kū agar-itān sahēd
ēg-im a-kāmagōmand mang ma dahēd… ud pas ōy
wirāz pēš ī māzdēsnān dast pad kaš kard ud ō
awēšān guft kū dastwarīh ast tā ruwānī/gān
yazam ud xwarišn xwaram ud handarz kunam
pas may ud mang be dahēd dastwarān framūd
kū ham-gōnag kun pas awēšān dēn-dastwarān
andar mān ī mēnōg gyāg-ē ī sīh gām pad ān ī xūb wizīd …
” پس ویراف چون سخن را شنود ، برپای ایستاد و دست برکش کرد و گفت که : اگر شما را پسند افتد ، پس بی میل من ، مرا منگ مدهید تا شما مزدسینان نیزه افکنید … پس ویراف پیش مزدسینان دست به کش کرد و بدیشان گفت که … می و منگ بدهید . دستوران دیس می و منگ گشتاسبی را در سه جام زرین پر کردند… و به ویراف دادند . او آن می و منگ را بخورد و با طهارت باژ بگفت و به بستر بخفت … ” (ژینیو،۴۵:۱۳۷۲) . در زراتشت نامه در اولین سالهای پیامبریش به بلخ به بارگاه گشتاسب می رود سپس در مناظره و مباحثه با حکیمان پیروز شده ودر نتیجه گشتاسب به دین زرتشت ایمان می آورد . گشتاسب چهار تقاضا از زرتشت می نماید تا زرتشت برآورده شدن آنها را از یزدان بخواهد . سه خواسته ی گشتاسب درباره ی اسفندیار ، پشوتن و جاماسب بود و آخرین خواسته دیدار جایگاه گشتاسب در بهشت است . زرتشت به گشتاسب می نوشاند ، او سه روز در خواب به سر می برد و در نهایت جایگاه خویش را در مینو دید (بهرام پژدو،۱۳۳۸ : ۷۷-۷۹). در گزیده های زادسپرم فصل ۲ بند ۹ منگ حافظ گاو یکتا آفریده از گزند اهریمن است : ” … ohrmazd mang , ī bang iz xwānīhē , pad xwardan dād ud pēš čašm be mušt , kū tā – š az zanišn ud bazag , a-šādīh kam bawēd …” ” … اورمزد منگ را که بنگ نیز خوانده شود ، برای خوردن به گاو داد و پیش چشم او نیز بمالید تا او را (گاو را ) از نابودی و بزه و ناشادی کم باشد …” (راشد محصل،۳۷:۱۳۶۶). بعد از کشته شدن گاو نخستین از تن او گیاهان دارویی و غلات در زمین می رویند در گزیده های زادسپرم فصل ۳ بند ۴۶آمده است : ” az ān ī- iz gōwēd kū az xōn kōdak – may ,čiyon may xwad xōn ast . ast ī urwarīg ō drust –čihrīh ī xōn ayārtar ” . ” آن نیز گوید که : از خون کودک می (=نبید ، شراب ) چون می خورد ، خون است که از دیگر داروهای گیاهی برای درست چهری (= سلامت ) خون مددگارتر است” (راشد محصل،۴۷:۱۳۶۶) . راشد محصل می گوید kōdak – may – در بندهش به صورت ” kōdak raz” آمده است و عبارت ka may aziš kunēnd که می از آن سازند ، در بندهش هم به معنای می و هم نهال تازه رسته است در حالیکه در گزیده های زادسپرم به معنای شراب و نبید است (همان :۲۸۰) . در متن پهلوی بزرگداشت سور آفرین بند ۱۹ و ۲۰، خرمی ، به سبب خوردن شیر و می حاصل می شود : bê man soxan vêš abâyed guftan pêš ašmâ vehân, kû sagr ham
az xvarišn, ud purr ham az may, ud huram ham az râmišn. bê, ašmâ
vehân, stâyišn î yazdân ud âfrîn î vehân bavandag guftan nê šâyam.
ašmâ vehân <î> êdar mad êsted harv cê vehdar dâned guft gôbed. (20)
cê an frahangîgdar; cê man xrad nihang; ud may abêr xvârd êsted.
” اما من پیش شما بهان ، سخن بیش (تر) می باید گفتن (زیرا) که سیرم از خورش و پرم از می و خرمم از رامش . (اما) به شما بهان ستایش ایزدان و آفرین بهان به کمال گفتن نشاید … بند ۲۰ :چه من (از) هر چه (ممکن است) فرح تر (ام) ، چه من (بیش از اندازه) آرد و شیر و می خورده ام … “(عریان،۱۵۷:۱۳۸۲). مزدا پور با استناد به نیرنگستان فصل ۱۰ بند ۵ : “may šāyēd hur ud “styk” šāyēd ,ka andak trušag ā šāyēd ,ka – š āb padiš ā šāyēd , “sik” nē šāyēd ” ” می شاید (= جایز است ) هور و سیکی شاید . اگر اندک ترش [باشد] ، پس شاید، اگر آب بدان [کرده باشند ] ، پس شاید ؛سرکه نشاید “. در تعریف sik می گوید: “سیک باید نوشابه ایی الکلی در رده ی ” هور و می ” باشد . در فرهنگ معین نوشابه ی الکلی چنین تعریف شده است : ” شراب ثلثان شده ، باده ایی که به سبب جوشش دو سوم آن بخار شده و۳/۲۱ آن باقی مانده باشد” ؛ هنوز سیک در زبان دری زرتشتی به معنای نوشابه ی الکلی عرق به کار می رود . وی بخش نخستین این واژه را از صورت فارسی باستان ϴray – به معنای سه گرفته ، و آن را احتمالا بازمانده ی واژه ی دیگری مثل “tap-” به معنای تابیدن و گرم کردن یا tav- ” ” فرض کرده است . و بند ۵ فصل۱۰ نیرنگستان را چنین تصحیح می کند : may šāyēd ud hur – iz ē šāyēd “stwkyk ” / seyak / gīg čak می شاید و هور نیز ،[و] شاید(= جایز است ) سیکی مقطر دراین قرائت وی واژه ی čak - را به اعتبار چکیدن و تقطیر شدن اینچنین خوانده است “(مزداپور ، ۴۵۶،۴۵۴،۱۳۸۴) . در درخت آسوریک بند۲۶ : ān-iž mardōmag kē-š nēst may ud nān آن مردم نیز کش[ﺎ]ن نیست می و نان hawiž mardumag kē – š nēst may ud nān (نوابی،۵۳:۱۳۴۶). ودر بند ۹۵: pēš-pārag až man karēnd anōšag-xwar-mān پشپاره از من کنند به [خوردن] آبجو و هور و مانند آن wašk- : هنینگ آن را آب جو می داند .به این دلیل که از مشروبات سخن گفته شده است ، پشپاره را نمی توان به گمان برخی نوعی غذا یا حلوا فرض کرد ، بلکه احتمال دارد پشپاره هم نوعی مشروب باشد که از شیر تهیه می شود ( نوابی،۷۵:۱۳۴۶) . در مینوی خرد فصل ۱۵ ، درباره ی آداب می خوردن چنین گفته شده است : cē ōy ī nēk-gōhr mard ka may xvāred, ēdōn humānāg cōn jāmag ī zarrēn
ud sēmēn ī andcand vēš abrōzēnend pāktar ud rōšndar baved; 26) چه مرد نیک گوهر چون می خورد ، مانند جام زرین و سیمین است که هرچه بیشتر آن را بیفروزند (= صیقل دهند ) ، پاک تر و روشن تر می شود . ud menišn ud gōbišn ud kunišn frārōndar dāred; 27 ) اندیشه و گفتار [خویش را ] نیک تر می دارد ud andar zan ud frazend ud hamālān
dōsttar ud carbdar ud šīrēndar baved 28) و نسبت به زن و فرزند و همالان (= دوست ،یاران ) دوست تر و چرب تر شود ۳۰) وچون مرد بد گوهر می خورد خویشتن را از اندازه بیشتر اندیشد و پندارد ud abāg hamālān nibard bared, ud cērīh nimāyed, ud afsōs ud riyahrīh kuned; 31) و با همالان نبرد کند و استهزاء کند ud veh mardōm tar kuned 32) و مردمان نیک را تحقیر کند … ۳۵) و آشتی را ببرد و قهر آورد ud āštīh bē bared, ud anāštīh andar āvared. در مینوی خرد بر اعتدال در خوردن می تاکید شده است : cē xvarišn gugāred 38) چه غذا را گوارد ( هضم کند ud ātaš abrōzed; 39) آتش [بدن را] بیفروزد <xrad> ud uš ud vīr ud tōhm ud xūn abzāyed; 40) وهوش و حافظه و تخم و خون را بیفزاید ud bēš spōzed 41) و رنج را دور کند ud gōnag abrōzed 42) و گونه را (= رنگ چهره ) برافروزد ud tis ī framušt āyād kuned; 43) و چیز فراموش شده را به یاد می آورد ud vehīh ped menišn gāh gīred; 44) و نیکی در اندیشه جای گیرد ud vēnišn ī cašm, ud ašnavišn ī gōš, ud guftārīh ī uzvān abzāyed;