۵- عدل و حکمت الهی
در دین اسلام اعتقاد بر این است که خداوند دارای صفاتی چون عدل و حکمت است. صفت عدل خدا مبین این حقیقت است که خداوند در مقام خالق هستی و تکوین و نیز در مقام تشریع و قانونگذاری عادل بوده و به هیچ عنوان فعل او منجر به ظلم به مخلوقات نمی گردد. صفت حکمت خداوند نیز دلالت بر این نکته دارد که فعل حکیم بدون علت و غایت صورت نمی گیرد و خلقت هستی هم که فعل خداوند حکیم است پوچ و عبث صورت نگرفته بلکه دارای هدف و غایتی متعالی است.
با عنایت به این دو صفت خداوند است که اعتقاد بر نظام احسن بودن در مورد خلقت هستی در میان مسلمانان وجود دارد. در واقع چون خداوند عادل و حکیم است نظام خلقت را نیز به بهترین و مطلوب ترین شکل خود آفریده و تمام عناصر موجود در آن در بهترین حالت ممکن خود قرار دارند. جهان آفرینش طوری با اتقان و استحکام خاصی آفریده شده که نشان می دهد طراح این جهان آن چنان کاردان و حکیم است که هر چیز را به جای خویش به بهترین صورت ممکن قرار داده است. بنابراین تفاوت های تکوینی و تشریعی میان زن و مرد چون از جانب خداوند عادل و حکیم صورت گرفته است نمی تواند بی حکمت و یا غیرعادلانه باشد و قطعا در پس هر کدام فلسفه ای وجود دارد. آیات بسیاری در قرآن درباب این مساله به چشم می خورند:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
«الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ..»
«همان کسى که هر چیزى را که آفریده است نیکو آفریده..» (قرآن کریم، سجده:۷).
«الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى - وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى»
«همان که آفرید و هماهنگى بخشید - و آنکه اندازهگیرى کرد و راه نمود» (قرآن کریم، اعلی:۲و۳).
«وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلًا..»
«و آیات پروردگارت به راستى و عدالت سرانجام گرفته است..» (قرآن کریم، انعام:۱۱۵).
جمع بندی
از آنجا که حیطه پژوهشی تحقیق حاضر در حوزه الهیات کاربردی اجتماعی است، می بایست ارتباط و نسبت مبانی الهیاتی و اسلامی این تحقیق با موضوع سبک زندگی و جهت تاثیر آنها در ترسیم الگوی مطلوب مشخص گردد. اگر قرار باشد نگاه ما به انسان، به هستی، به علم و معرفت و به دین تغییر کرده و یک نگاه منطبق با اصول اسلااست، واضح است که تعاریف و تبیین های ما از مفاهیمی چون کمال، پیشرفت، آسایش، هدف و… تغییرات اساسی پیدا خواهند کرد و متناسب با این تغییرات در مبانی و اصول، تغییرات بنیادی نیز در رفتار و شیوه های زندگی ایجاد خواهد شد. یقینا سبک زندگی ای که مبتنی بر عدم اصالت دنیا، نظم و هدفمندی حاکم بر مناسبات موجود در هستی، وجود عالم غیب و عدم دستیابی انسان عادی به آن و تناسب میان تکوین و تشریع باشد یک شیوه کاملا متفاوت با سبک زندگی امروز خواهد بود. به عبارت دیگر واضح است که وقتی یک شیوه زندگی ابتنائش بر دنیا گرایی و عدم اعتقاد به آخرت باشد، مصرف، پوشش و نقش اجتماعی افراد کاملا متفاوت با سبک زندگی ای خواهد بود که مبتنی بر فانی بودن دنیا و باقی بودن آخرت است.
اگر انسان به این حقیقت باور پیدا کند که تفاوت های ذاتی و تکوینی در میان موجودات، از جمله زن و مرد وجود دارد و این تفاوت های تکوینی مبنای تشریع و قانونگذاری است، به راحتی می تواند پذیرای تمایزات اجتماعی موجود میان شخصیت اجتماعی زن و مرد و تفاوت های هنجاری این دو جنس باشد و اگر برخلاف این حقیقت فکر کند روشن است که نتیجه ای جز اعتراضات و مطالبات فمینیستی و لیبرالیستی در عرصه اجتماع نخواهد داشت. و یا اگر افراد جامعه انسانی به وجود مناسبات غیبی و نامحسوس در معادلات فردی و اجتماعی خود قائل باشند و به این مهم پی ببرند که فقط خداوند از اسرار پنهان هستی آگاه است، تلقی آنها از مفاهیمی چون ظلم، عدل، تدبیر، نقش اجتماعی و بسیاری دیگر از این قبیل مفاهیم متفاوت خواهد شد تا اینکه به این موضوع اعتقاد نداشته و هر آنچه در معادلات فردی و اجتماعی که قابل اندازه گیری و محسوس باشند را مبنای شیوه زندگی و نگرش و گرایشات خود بداند.
سبک زندگی انسانی که به این حقیقت باور دارد که او با تمام برتری که نسبت به سایر مخلوقات هستی دارد، عبد و بنده خدا محسوب می گردد و خداوند او را به صورت فطری مورد هدایت خود قرار داده است و به جز جسم مادی و طبیعی اش، یک بعد روحانی و معنوی نیز در وجود او به ودیعت نهاده که می بایست برای رشد آن هم در زندگی برنامه داشته باشد، قطعا یک سبک زندگی عزتمندانه و متعالی خواهد بود که در آن مقولاتی چون نیاز، برنامه ریزی، نظم، آرامش و… در نسبت با دو بعد وجودی او تعریف می گردند و نه صرفا مادی و این دنیایی.
اگر نگاه انسان به هستی نگاهی دینی باشد، به دلیل اینکه همه ابعاد زندگی طبیعی و مادی خود را در احاطه غیب آن میداند، هیچگاه در مناسبات و رفتار طبیعی خود از باطن امور که نقشی تعیینکننده نسبت به ظاهر دارد، غافل نمیماند و بر همین اساس نیز کردار فردی و اجتماعی خود را توجیه یا تبیین میکند. انسان دینی می داند که به تنهایی و با ابزار محدودی که در اختیار دارد قادر به شناخت تمام حقوق و هنجارهای فردی و اجتماعی خود در زندگی نیست و از طرفی هم می داند که خداوند عادل و حکیم برای مسیر زندگی او هنجارها و بایسته های دقیق و هدفداری را تنظیم نموده است که اگر رعایت آنها را بر خود فرض بداند قطعا به کمال و سعادت خود در زندگی دنیایی و اخروی خواهد رسید.
در ادامه به صورت کاربردی به ارتباط مبانی نظری تحقیق حاضر با مولفه های الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی اشاره می گردد:
ارتباط میان مبانی دین شناختی و الگوی سبک زندگی
یکی از مهمترین تاثیرات و مصادیق بارز دخالت مبانی نظری تحقیق در الگوی مورد نظر، در نسبت میان مقوله معیار ارزشمندی و ارزشگذاری نقش ها از نگاه اسلام و کیفیت نقش اجتماعی زنان است. اگر مطابق دیدگاه اسلام پذیرفته شود که ملاک ارزشمندی افراد دخالت مستقیم در مناسبات اجتماعی و اقتصادی نیست و نقش های افراد در جامعه مکمل یکدیگر و نه موازی هستند، پذیرش نقش مادری، همسری و خانه داری برای زنان که به ظاهر هیچ نسبتی با مناسبات مذکور ندارند، برای آنها سهل تر و شیرین تر است.
و یا اگر طبق دیدگاه دین مبین اسلام فرض بر این باشد که نسبت فرد و جامعه اینگونه است که تعالی افراد در گرو تعالی جامعه است و ساختن جامعه متعالی منوط به تعالی و تقویت نظام خانواده است، پذیرش محور بودن خانواده در جامعه به عنوان یک اصل برای زن و مرد هموار می گردد و اصالت نهاد خانواده تاثیر مستقیم در کیفیت و کمیت نقش افراد و به خصوص زنان خواهد گذاشت. همچنین اگر بپذیریم که تعالی جامعه با زدودن موانع تعالی و رشد میسر شده و از سوی دیگر فساد تک تک افراد جامعه زمینه ساز فاسد گردیدن جامعه می شود، لزوم توجه به حجاب زنان به عنوان یکی از مهمترین عوامل بازدارنده فساد در جامعه اثبات می گردد.
همچنین اگر به نقش دین در تشریع و قانونگذاری در جامعه قائل بوده و حوزه دخالت دین به گستردگی همه شئون فردی و اجتماعی زندگی انسان ها فرض گرفته شود، دستورات، ملاحظات و منویات دین اسلام در ساحت رفتار اجتماعی زنان می تواند در تعیین کردن کیفیت نقش و حضور اجتماعی زنان دخالت داشته باشد. این مقوله در تعیین کیفیت و نحوه و میزان مصرف در زندگی زن مسلمان نیز به همین ترتیب تاثیرگذار است.
ارتباط میان مبانی زن شناختی با الگوی سبک زندگی
تعریف از زن و مختصات و ویژگی های تکوینی او از عوامل اصلی تعیین کننده کیفیت سبک و شیوه زندگی تجویزی او از دیدگاه اسلامی است. اگر مطابق با دیدگاه اسلامی فرض بر این باشد که زنان به لحاظ جسمی، روحی و عقلانی تفاوت های مشخصی با مردان دارند، کیفیت و سبک حضور و نقش های خانوادگی و اجتماعی آنها با یکدیگر متفاوت خواهد بود. به عبارت دیگر وقتی در مبانی زن شناختی به این نتیجه می رسیم که زنان از مردان ضعیف الجسم تر هستند عقلا به این نکته توافق می رسیم که نقش های زنان در مقایسه با مردان می بایست از خشونت و سختی کمتری برخوردار باشند. و یا اگر در دیدگاه اسلامی درباره زنان فرض بر این است که زنان از قوه عاطفه و احساس قوی تری نسبت به مردان برخوردارند، خواه ناخواه الگوی تجویزی دینی برای نقش زنان نیز با تاکید بر کارکرد تربیتی آنان ترسیم خواهد شد.
همین تفاوت های تکوینی زن و مرد در مقوله مصرف نیز موضوعیت پیدا می کند به این ترتیب که وقتی در مبانی زن شناختی اسلام این حقیقت تایید می گردد که زنان میل به خودنمایی و تبرج را به صورت ذاتی در خود دارند الگوی مصرف آنان هم در بعد پوشش و هم در بعد آرایش تحت تاثیر واقع می گردد.
در مقوله پوشش و حجاب نیز علاوه بر تاثیر تفاوت های زن و مرد در قواعد و هنجارهای پوشش اعتقاد بر آفرینش اصیل زن و برابری ارزشی او با جنس مرد نیز تعیین کننده و دلیل موجه ای برای رعایت حجاب است. چرا که زنان بدون رعایت حجاب و با بروز دادن زیبایی ها و جذابیت جنسی خود در برابر مردان، به عنوان سوژه جنسی شناخته خواهند شد و اسلام برای حفظ ارزش و احترام و نیز امنیت اجتماعی زنان حفظ حجاب را برای آنان فرض دانسته است و این مقوله از ظرافت های دین مبین اسلام است.
ارتباط مبانی انسان شناختی با الگوی سبک زندگی
فهم پیچیدگی های خلقت انسان یکی از راه های اصلی رسیدن به الگوی صحیح سبک زندگی وی است. زنان به عنوان نیمی از انسان های موجود در جهان هستی برخوردار از تمام ویژگیها و خصوصیات انسانی هستند. به عنوان نمونه فطرت یکی از خصوصیات انسانی زن است که در تعیین ابعاد سبک زندگی او تاثیر معین و بارزی ایفا می کند. تاکید و گرایش به حفظ شان و حرمت زن و یا تمایل به ملاحظات تربیتی و پرورش نسل در وجود زن از عوامل اصلی تعیین کیفیت نقش اجتماعی و خانوادگی زنان است.
همچنین اگر بپذیریم که انسان موجودی ذوابعاد و دارای دو بعد جسم و روح است قطعا در الگوی مصرف وی هم اقتضائاتی می بایست مورد لحاظ قرار گیرد. در دیدگاه اسلامی ارتباط میان روح و جسم انسان یک ارتباط متقابل و دوسویه است، به این معنا که اگر انسان در پرداختن به جسم و منویات آن بیش از حد معمول افراط کند، به طوری که تمام همت و تلاش خود را صرف رسیدن و ارضاء نیازهای جسمی خود اعم از خور و خواب و شهوت و… نماید، بلاشک به منویات روحی خود بی توجه شده و از تعالی و ارضاء نیازهای روحی و معنوی خود بازخواهد ماند. لذا الگوی مصرف می بایست متناسب با هر دو بعد تبیین و تجویز گردد.
و نیز فهم محدودیت و ضعف انسان در برابر نفس و کشش های آن و بررسی این ویژگی با لحاظ کردن متغیر جنسیت می تواند ما را در تبیین حجاب زن به عنوان راهکار موثر برای جلوگیری کردن از دچار شدن مردان به هوای نفس یکی دیگر از محورهای ارتباط میان مبانی نظری تحقیق با الگوی سبک زندگی زن مسلمان است.
ارتباط میان مبانی معرفت شناختی با الگوی سبک زندگی
ترسیم و ارائه سبک زندگی زن مسلمان می بایست مبتنی بر منابع معرفتی موثق باشد و از منظر اسلام منابع معتبر و مورد وثوق کسب معرفت و شناخت، دو منبع وحی و عقل می باشند که التزام به این دو منبع و وجدانیات آنها نقش تعیین کننده ای در کیفیت الگوی مورد نظر تحقیق حاضر خواهد داشت. واضح است که عایداتی که از ملاحظه مجموعه آیات و روایات اسلامی پیرامون اجتماع، خانواده، تربیت و آموزش، حقوق و تکالیف زن و مرد و… نصیب یک محقق دینی می گردد می تواند تصور دقیق تر و جامع تری را نسبت به ماهیت نقش اجتماعی و خانوادگی زن مسلمان برای او ایجاد نماید. همین طور تاثیر این عامل بر الگوی مصرف و حجاب زن مسلمان نیز مشخص می گردد.
و یا وجدانیات و مکاشفات عقل انسان در شناخت مسائل و ملاحظات زندگی خانوادگی و اجتماعی خویشتن در اخذ تصمیمات و برنامه ریزی اجتماعی در جامعه اسلامی نقشی تعیین کننده و مورد پذیرش دین اسلام دارد. عقل انسان متناسب با شرایط و اقتضائات آن تعیین و مشخص می نماید که آسیب ها و یا فرصت های متصور بر کیفیت های حضور اجتماعی زنان چه خواهند بود. لذاست که هم خانه داری و مادری و همسریپشتوانه عقلی و استدلالی دارند و هم حجاب زنان.
ارتباط مبانی هستی شناختی با الگوی سبک زندگی
مطابق با دیدگاه اسلامی، عالم هستی دارای قوانین و سنت های خاص خود است که از جمله آنها تناسب میان تکوین و تشریع است. پذیرش این حقیقت به عنوان یکی از مولفه ها و مبانی نظری پژوهش حاضر ما را به این سمت رهنمون می سازد که الگوی نقش و وظایف و تکالیف زن متاثر از شرایط، امکان ها و مختصات روحی، جسمی و شخصیتی که در تکوین خلقت آنان قرار گرفته شده است، است. همچنین نظام حقوق و تکالیف نیز از همین اصل تاثیر پذیرفته است. بدین صورت که تکلیف زنان به حجاب برخاسته از ملاحظات تکوینی خلقت اوست.
همچنین نسبت میان زندگی دنیوی و اخروی و نظم و هدفمندی حاکم برنظام خلقت در تعیین الگوی مصرف تاثیر مستقیم دارد.
فصل سوم
مولفه های الگوی نقش اجتماعی زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی
مقدمه
در ادبیات علوم اجتماعی یکی از محورهای مهم سبک زندگی را می توان نقش های اجتماعی افراد دانست. این نقش های اجتماعی به طور کلی شامل اشتغال، مشارکت سیاسی و اجتماعی، نقش های خانوادگی و… سایر شئون حضور اجتماعی افراد می گردد. حال با عنایت به این نکته، ما در این تحقیق برای ترسیم الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی یکی از محورهایی را که مورد بررسی قرار می دهیم نقش اجتماعی زن مسلمان ایرانی است که در ادامه سعی می کنیم مولفه های مورد تایید دین اسلام در باب نقش اجتماعی زنان را ارائه نماییم.
پیش از پرداختن به مولفه های مورد پذیرش اسلام در مورد نقش اجتماعی زن مسلمان ابتدا به بررسی پیش فرض های حاکم بر دیدگاه اجتماعی اسلام پرداخته، سپس نظام ارزشی حاکم بر الگوی نقش اجتماعی زن مسلمان را تشریح و در پایان به تبیین و تفصیل مولفه های نقش اجتماعی زن مسلمان می پردازیم.
الف- اصول و پیش فرض های حاکم بر دیدگاه اجتماعی اسلامی
اگر بگوییم که دین اسلام یک دین کاملا اجتماعی است قطعا سخن به گزاف نرانده ایم زیرا با اندک تاملی در احکام، هنجارها و آموزه های دین اسلام در می یابیم که اکثریت قریب به اتفاق آنها ناظر به عمل و رفتار و کیفیت حضور فرد در جامعه است. لذا این دین که یک دین اجتماعی است یک سری پیش فرض ها و مبانی در مورد جامعه و نسبت فرد با آن دارد که این مبانی و پیش فرض ها عبارتند از:
۱- تعالی فرد در گرو تعالی جامعه
یکی از مهمترین پیش فرض های حاکم بر دیدگاه اجتماعی اسلام این است که اسلام معتقد است در نسبت فرد و جامعه، این فرد است که اصالت دارد و محل اصلی سرمایه گذاری دین نیز فرد فرد انسان ها هستند و جامعه صرفا از آن جهت دارای اعتبار و اصالت است که فرد بدون حضور در اجتماع قادر به رفع نیازهای خود و بالتبع رسیدن به رشد و کمال شخصیتی نخواهد بود (مصباح یزدی،۱۳۵:۱۳۸۰). در واقع از آنجا که دین اسلام هدفی جز کمال و سعادت انسان ها ندارد و به این منظور و هدف است که ارسال رسل نیز صورت گرفته است، و نیز از آنجا که انسان مدنی الطبع بوده و بدون حضور در جامعه و تعامل با سایر افراد قادر به ادامه حیات و رفع نیازهایش نیست، و باز با عنایت به این نکته که جامعه بر روی افراد خود تاثیر می گذارد و اگر محیط جامعه ناسالم باشد افراد برای رسیدن به تعالی دچار سختی خواهند شد، به همین دلیل اکثر توجه اسلام به ساختن جامعه ایده آل و آرمانی معطوف شده تا زمینه های رشد و تعالی تک تک افراد حاضر در این جامعه فراهم گردد (جوادی آملی:۱۳۸۵). وجود انبوه آموزه ها و هنجارهای اجتماعی ناظر به رفتار جمعی مسلمانان در دین مبین اسلام در برابر اندک موارد احکام و توصیه های فردی در این دین، تاکید بیش از حد اسلام به تشکیل حکومت دینی با محوریت احکام الهی، سیره ی تاریخی پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) در گرایش آنان به در دست گرفتن زمام امور سیاسی و اجتماعی مسلمانان، همه و همه نشانگر این حقیقت می باشند که اسلام توجه ویژه ای به اصلاح جامعه دارد.
۲- معیار ارزشمندی نقش ها
به نظر می رسد قبل از آنکه معیار ارزشمندی نقش ها در نگاه اجتماعی اسلام را بیان کنیم، توضیحی راجع به همین معیار در دیدگاه مدرن ارائه دهیم تا فهم دیدگاه دینی که دیدگاهی متضاد با آن است آسانتر گردد. دوران جدید اروپا که از قرن شانزدهم با نهضت فرهنگی ـ اجتماعی رنسانس[۴۱] خود را از قرون وسطا متمایز ساخت، در واقع، محصول قیام طبقه متوسط شهری بر ضد اقتصاد فئودالی بود و سبب شد که طبقه جدیدی به نام بورژوازی نبض تحولات اقتصادی را بهدست گیرد. این طبقه اساساً به ارزشهای اخلاقی پایبند نبود و سودجویی و لذتخواهی در کانون توجه این قشر نوپا قرار داشت، و از همین روی به ترویج ارزشهای مادی و فردگرایانه پرداخت و فلسفه زندگی تازهای پیش روی انسان غربی نهاد.
در این فرهنگ «اومانیسم» به این معنا بود که انسان مادی و زمینی تنها موضوع ارزشمند برای تلاش و اندیشهورزی است و چیزهای دیگر باید تنها بر این پایه تحلیل و ارزیابی شود. «سکولاریسم» به معنای تفکیک حوزه دخالت دین از حیات اجتماعی و پاکسازی جامعه و فضای زندگی از قیود و ارزشهای دینی بود. «پلورالیسم» به این معنا بود که هیچ اصل اخلاقی فرازمانی و فرامکانیای بر بشر حکومت نمیکند و هیچ چیز جز آزادی بشر ارزشمند نیست. «فردگرایی» نیز عنصری اساسی بود که نشان میداد فرد، با همه ویژگیهای فردیاش، معیار است و نمیتوان به بهانه ارزشهای جمعی محدودیتهایی را بر فرد تحمیل کرد. این اصول مبین این ادعا بود که هر کس آزادانه در پی خواستهها و امیال خویش باشد و هیچ چیز جز خواستههای دیگران نباید آن را محدود سازد. این انگاره همان چیزی است که اصطلاحاً به «لیبرالیسم» معروف است (زعفرانچی،۴۵:۱۳۸۹).
لیبرالیسم اقتصادی، که آن را «نظام سرمایهداری[۴۲]» نیز میخوانند و مبتنی بر تبادل آزاد سرمایه و آزادی عمل سرمایهدار است، در پی مفاهیم، نظریهها، روشها، شاخصها، و سیاستهایی بود که به توسعه ثروت بیانجامد. در ادبیات سرمایهداری کار، سود، بازار و کارفرما عناصری تعیینکنندهاند. بنابراین میتوان حدس زد که در این ادبیات، ارزشمندی مقولهای است که بر پایه تعریفی مادی از انسان، بدون توجه به اصول ثابت اخلاقی و با معیار قرار گرفتن موقعیتهای اجتماعی فرد و جایگاه وی در تولید ثروت و در تبادل آزاد سرمایه تفسیر گردد.
با نهادینه شدن این معیارها، زنان اروپایی رفتهرفته به این احساس دست یافتند که زنان در سراسر تاریخ در موقعیت فرودست بودهاند؛ چون نه مناصب اجتماعی در میان آنان دست به دست شده و نه ثروت مستقیماً در دست آنان بوده است. از این روی، دستیابی به مشاغل درآمدزا و احراز مناصب اجتماعی به مطالبهای برای زن غربی در فضای اجتماعی پس از انقلاب فرانسه تبدیل شد (همان،۲۵:۱۳۸۹). لذا با عنایت به مقدمه فوق می توان معیار ارزشمندی نقش ها در جامعه مدرن را تاثیر مستقیم آنها بر تولید و کسب ثروت و به تبع آن مصرف بیشتر دانست و لذا فعالیت هایی چون خانه داری که نه درآمدی دارند و نه مستقیما در تولید ثروت دخیل هستند، کارهایی بی ارزش و پست تلقی می گردند.
در دیدگاه اسلامی معیار ارزشمندی نقش ها اختلاف مبنایی با نظام ارزشی جامعه مدرن دارد. یکی از تفاوت های کلیدی نظام اسلامی با جامعه مدرن، هدف و غایت انجام هر نقش است. در نظام اسلامی غایت فعل فردی یا اجتماعی باید تقرب الهی و عاملی برای نزدیکی به خداوند متعال باشد. لذا حتی اگر نقشی مثل پدری یا مادری و یا ایفای یک فعالیت اجتماعی مشروع در نیت انجام خالص برای خدا نباشد در آن شایبه شرک وجود دارد و این هم یعنی دوری از خداوند. بر این مبنا نقشی به ظاهر مشروع و موجه اگر از حیث نیت مندی خالی از غیر باشد مقبول حضرت حق واقع شده و ارزشمند تلقی می گردد.
قال رسول الله(ص) : إِنَّمَا الأَعمالُ بِالنیِّاتِ.. (بحارالانوار، ج۸۱، ص۳۸۱).
نکته کلیدی دیگر در این رابطه توجه به روش های منسجم سازی در نظام مدرن و نظام اسلامی است که نقش ها نیز در این میان، سهم خویش را می یابند. به عبارت دیگر، ارزشمندی نقش ها از باب توجه به کارآمدی آنها در جامعه و حتی بهره وری آنان، ارتباط وثیقی با ساز و کارهای تقسیم کار و مکانیزم های همبسته سازی اجتماعی پیدا می کند. در جامعه مدرن معیار تقسیم کار با فرایند تمایز پذیری و تفکیک مشخص می شود ولی در نظام اسلامی ضمن بهره گیری از این ساز و کار، از ساز و کار ادغام و یکپارچه سازی نیز استفاده می شود. قابل توجه است که باید ارزشمندی نفش را با توجه به این معیار هم ارزیابی کرد (باقری:۱۳۹۰). در این دیدگاه نه تاثیر مستقیم در کسب و تولید ثروت، بلکه دخالت مستقیم در حرکت جامعه و افراد آن به سمت کمال و سعادت اخروی و زمینه سازی برقراری عدالت در جامعه معیار ارزشمندی نقش ها است.
۳- جایگاه مرد و زن در اقتصاد خانواده