ح: مدل مارش و همکاران (۲۰۰۰)
در بین جهت گیری های دو بخشی با نظریه هایی مواجه میشویم که سعی بر ارائه رویکردی تلفیقی به جهت گیری های انگیزشی دارند. از جمله این رویکردها نظریه مارضش و همکاران (۲۰۰۰) است. این پژوهشگران باور دارند که انواع جهت گیری های هدف را می توان علی رغم تفاوت میان آن ها به صورت دو جهت گیری بزرگ انگیزشی- جهت گیری یادگیری و جهت گیری عملکردی- مورد توجه قرار داد. فر این محققان این است که این دو جهت گیری انگیزشی به طور بنیادی با سازههای مشابه همپوشی دارند و شاید این موضوع ناشن دهنده این است که عوامل متفاوت در واقع دو عامل مرتبه بالاتر[۶۴] هستند. منطق فرضی این محققان بر پایه ارزیابی نظریه های انگیزشی و دیگری بر پایه تمثیلی از تئوری پنج عامل بزرگ شخصیت است.
این پژوهشگران با استدلال ویگینز و تراپنل[۶۵](۱۹۹۷) توافق دارند که مدل پنج عامل بزرگ شخصیت تحولی شگرف در سازمان دهی و طبقه بندی آرایه های ناهمگون سازههای شخصیتی ایجاد نمود و اهمیت بارز این نظریه ایجاد همگرایی در بررسی مطالعه سازههای شخصیتی است که ارتباط بین محققان با رویکردهای نظری مختلف در ضخصیت را فراهم می آورد. مارش و همکاران (۲۰۰۰) معتقدند که تئوری دو عامل بزرگ[۶۶] جهت گیری های انگیزشی به گونه ای مشابه میتواند سازه هخای مختلف در جهت گیری های انگیزشی را پوشش دهد. بعبارتی بسیاری از سازههای انگیزشی در مرتبه بالاتر در این دو جهت گیری بزرگ قرار می گیرند.
مارس و همکاران (۲۰۰۰) مدعی نیستند که جهت گیری یادگیری و جهت گیری عملکردی کلیه سازههای مطرح در جهت گیری های انگیزشی را پوشش میدهند و بر این موضوع صحه میگذارند که جهت گیری هایی نیز وجود دارد که به طور کامل به این دو سازه ملحق نمی شوند. لیکن تأکید دارند که سازههای کلیدی در رویکردهای انگیزشی در این دو سازه متجلی میشوند. این پژوهشگران هشت نوع جهت گیری انگیزشی که در پیشینه پژوهش ها بیشتر مورد تأکید بوده است در پرسشنامه انگیزش مدرسه (SMQ) مدون میسازند. جهت گیری های تبحری، درونی، مشارکتی، فردی، من، رقابتی، کسب موفقیت و اجتناب از شکست سازه هایی مورد مطالعه در مدل مارش و همکاران (۲۰۰۰) بوده است. این پژوهشگران بر اساس یافت های تحلیل عوامل تصدیقی[۶۷](CFA) شواهدی مبنی بر استقلال هر یک از این هشت سازه مییابند. علاوه بر این نتایج تحلیل عاملی مرتبه بالاتر نظریه دو عامل بزرگ جهت گیری انگیزشی را مورد حمایت قرار میدهد. بر اساس این دیدگاه جهت گیری های تبحری، درونی، مشارکتی و فردی به وسیله جهت گیری یادگیری و جهت گیری های من، رقابتی، کسب موفقیت و اجتناب از شکست به وسیله جهت گیری عملکردی توصیف میشوند.
خ: روند تحول مدل های جهت گیری هدف
به نظر میرسد روند تحول مدل های جهت گیری هدف دو رویکرد همسو را دنبال می کند. در رویکرد اول سعی در ارائه طرحی کلی برای طبقه بندی جهت گیری های هدف می شود. این خط فکری در مدل هایی مانند مدل الیوت و مک گریگور (۲۰۰۱) و دیدگاه نظریه پردازانی مانند پنتریچ و شانک (۲۰۰۲) قابل مشاهده است. در این رویکرد مدل های سه بخشی که در روند تحول سازههای جهت گیری هدف از تفکیک جهت گیری عملکردی به دو سازه عملکرد گرایشی و عملکرد گریزی یا سازههای مشابه مانند من خودافزایی و من خود کاستی به وجود امده بودند، مجددا در شکلی جدید و با تغییر و تحولاتی به دیدگاه های دو بخشی تبدیل میشوند. در این طرح کلی امکان طبقه بندی دو نوع جهت گیری هدف با توجه به تمایز گرایش و گریز فراهم شده است. مدل الیوت و مک گریگور (۲۰۰۱) که پیش از این تشریح گردید، نوعی از این طبقه بندی است. پنتریچ (a2000، b2000) برای نشان دهی این طبقه بندی ماتریسی دو بعدی فرض می نمایند (جدول۳-۱). ستون جدول تمایز کلی گرایش و گریز مطرح در دیگر تئوری ها (مثل اتکینسون[۶۸]، ۱۹۵۷، الیوت،۱۹۹۷، مک للندف اتکینسون، کلارک و لاول[۶۹]، ۱۹۵۳) را نشان میدهد. گرایش و گریز در سال های اخیر در دیدگاه های شناختی- اجتماعی (برای مثال کاوینگتون و روبرتز[۷۰]،۱۹۹۴، هاراکی ویکز و همکاران[۷۱] ،۱۹۹۸ و هیگینز[۷۲]،۱۹۹۷) به وضوح تمایز بین گرایش و گریز یا به اصطلاح ویگینز جلو روی-ممانعت[۷۳] در فرایند خود تنظیمی مورد بحث قرار گرفته است. گرایش حرکت به سمت مثبت است، بعبارتی کوششی برای اینکه واقعه ای رخ دهد. در حالی که گریز حرکت به سمت منفی است، بعبارتی ممانعت از این که واقعه ای به وقوع پیوندد (هگینز ،۱۹۹۷).
تمایز بین گرایش و گریز در اهداف تاثیرات مهمی در یادگیرندگان باقی میگذارد. برای مثال انتظار می رود که جهت گیری گرایشی به طور کلی با شناخت، انگیزش و رفتار رابطه ای مثبت داشته باشد. در حالی که انتظار می رود جهت گیری گریز با سازههای مرطح رابطه ای منفی داشته باشد. ردیف جدول (۳-۱) دو هدف کلی تبحری و عملکردی را نشان میدهد. همان گونه که پیش از این اشاره شد این دو نوع جهت گیری در اکثر مدل های جهت گیری هدف مورد بحث قرار گرفته است. عناوین دیگر مدل ها برای این جهت گیری ها در پرانتزهای خانه۸ های جدول آمده است. همه مدل ها بر این موضوع اتفاق نظر دارند که اهداف تبحری و نام های مشابه مانند اهداف یادگیری، تکلیف و تکلیف مشغولی بر پیشرفت در شایستگی، دانش، مهارت و یادگیری تأکید دارند، معیار قضاوت در این نوع جهت گیری نیز خود گزیده است. در همه مدل های مطرح به جز مدل الیوت و مک گریگور (۲۰۰۱) تنها سمت و سوی گرایشی در اهداف تبحری مورد بحث و پژوهش قرار گرفته است و بعد گریز آن مورد نظر نبوده است و این موضوع مشخص نیست که ایا از لحاظ نظری اهداف تبحر گریزی نیز وجود دارد. پژوهش های تجربی اندکی در این زمینه انجام شده است (نگاه شود به الیوت و مک گریگور،۲۰۰۱).
جدول (۲-۱) دو نوع جهت گیری هدف و شکل های گرایش و گریز این اهداف (گرفته شده از پنتریچ و شانک،۲۰۰۲)
اهداف گرایش گریز -جهت گیری تبحری
-جهت گیری عملکردی
-تأکید بر تبحریابی در انجام تکلیف، یادگیری، فهمیدن، کاربرد ،معیارهای خود گزیده پیشرفت و یادگیری عمیق (عناوین دیگر مدل ها، اهداف یادگیری، هدف تکلیف، تکلیف مشغولی)
“