۳.سازگاری :شامل توان حل مسائل وآگاهی به واقعیت
۴.مدیریت استرس :شامل کنترل تکانه ها وتحمل فشارها
۵.خلق وخوی :شامل شادکامی وخوش بینی
همانگونه که از اجزاء هوش هیجانی مشخص می گردد این مفهوم می تواند زمینه ساز پیشرفت شغلی ،رضایت در روابط فردی و…باشد که دراین مقاله به ارتباط EQبا پیشرفت تحمیلی در سطوح بالاتر می پردازیم . در تعیین سهم عوامل مربوط به موفقیت تحمیلی تنها ۲۰%به IQاختصاص یافته است که این میزان برای دانشجویانی که در مقاطع بالای تحصیلی قرار داشته ورشته خوبی نیز دارند حتی به مقادیر پایین تری نیز تنزل می یابد . پس نقش عوامل انگیزشی ،هیجانی وبین فردی در پیشرفت تحصیلی در این گروه از دانشجویان که همگی از هوش عملکرد بالایی برخوردار دارند بسیار مهّم خواهد بود . نکته حائز اهمیت دیگر آن است که اصولاًهوش شناختی یاIQرا نمی توان چندان تغییر داد ولی هوش هیجانی EQقابل تغییر ،اصلاح وارتقاءمی باشد . پس شناخت EQیک استفاده کاربردی نیز خواهد داشت . پژوهش های اخیر نشان داده است که برخلاف نظر اغلب فلاسفه وروانشناسان شناخت وعاطفه مستقل از یکدیگر نیستند . تجارب عاطفی ما به نحوی با ذخیره سازی وبازیابی اطلاعات پیرامون ما مربوط است . حالات خلقی ما تأثیر عمیقی بر اطلاعاتی که به ذهن می سپاریم یا مورد توجه قرار می دهیم و شیوه ای که به موقعیت های اجتماعی واکنش نشان می دهیم ارد در نتیجه به عنوان یک اصل کلی در این دیدگاه می توان گفت :عاطفه خوب ـ تفکر خوب هنگامیکه احساس خوبی داریم دنیارا با عینک خوش بینی می بینیم وبرعکس . عملکرد عاطفی بر کارکرد عصبی روان شناختی فرد نیز تأثیر می گذارد وقتی خوش خلق هستیم . خاطرات خوب را به یاد می آؤریم ووقتی افسرده هستیم خاطرات بد اتوماتیک وار به ذهن وارد می شوند . هر چقدر هوش عاطفی فردی بالابر باشد به نقش وتأثیر عواطف بر کنش ها ورفتارهایش آگاه تر است وسعی می کند متناسب با موقعیت بهترین عاطفه را در خود ایجاد کند تا بهترین نوع تفکر وحل مسأله را انجام دهد فردی که EQبالا دارد می داند که چگونه تأثیر منفی هیجانات را بر تفکر خود اصلاح نماید . امروزه بین یادگیری،امتحان دادن ونمره گرفتن با آنچه که لازمه زندگی مدرن وروابط پیچیده بین فردی کنونی است تفاوت زیادی قایل شده اند همه ما انسان هایی را می شناسیم که در ظاهر تحصیلات بالایی برخوردارند ونمرات درخشانی گرفته اند ولی در عمل وصحنه اجتماع ومسئولیت . بسیار شکننده ودارای زندگی نه چندان خوب وحتی گاه بسیار ملالت بار هستند . واقعیت هوش هیجانی ومؤلفه هایآن در این زمینه نیز می تواند پاسخگوی بسیاری از چراها باشد مثل اینکه چرا یک مهندس تحصیل کرده نمی تواند با همسر خودزندگی شادمانه ای داشته باشد ؟چرا یک شاگرد اول دانشگاه نمی تواند در کنکور کارشناسی ارشد موفق شود ؟
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
سنجش برای هوش هیجانی
با فکر کردن به باهوش ترین افرادی که می شناسید احتمالاًچند خصیصه بارزشان را به خاطر می آورید به احتمال زیاد این افراد با کمترین تلاش ،بالاترین نمره ها را در مدرسه می گرفتند . آنها شغل های خوبی دارند ولی در ارتباط با همکارنشان موفق نیستند وبا اینکه دوستان زیادی دارند ولی روابط جدی شخصی شان اندک است . حالا به چند نفر از موفق ترین افراد در زندگی تان وبه خصیصه های مشترکی که آنها با یکدیگر دارند فکر کنید . بی شک ،دایره دوستان این افراد بزرگ ومتنوع است . ارتباطات شخصی شان قوی وزندگی خانوادگی شان مملو از افتخار وکامیابی است . آنها نسبت به دیگران حتی نسبت به کسانی که تازه ملاقات می کنند ،علاقه نشان می دهند آنها رضایت بیشتری از شغل خود دارند همسالانشان را بر می انگیزند وبه خاطر خوب انجام دادن مسئولیت شغلیشان ،از سرپرست خود امتیاز وترفیع می گیرند . آنها عواطفشان بدون ریا کاری ،احساساتشان بدون نخوت ،واعتماد به نفسشان عاری از هر خودنمایی است . تفاوت بین این دوگروه ،تفاوت میزان IQیا ضریب هوشی وچیزی است که EIیا «هوش هیجانی »نامیده می شود . هوش هیجانی شیوه ای پذیرفته شده برای ارزیابی موفقیت یک فرد است شیوه ای که امروزه در آمریکا رو به گسترش است .
هوش هیجانی EI
به طور خلاصه باید گفت که تفاوت بین معلومات کتابی ومهارت در زندگی روزمره وارتباطات افراد ،در واقع همان تفاوت بین IQیا ضریب هوشی وIEیا هوش هیجانی آنهاست . از اواسط سالهای ۱۹۸۰ مطالعات روز افزونی در این مورد انجام می شود که هیجانات ما ،وواکنش بعدی ما نسبت به آنها ،چه مقدار سلامت عمومی وموفقیت ما در زندگی نقش دارند وبه خصوص در سال های اخیر این مطالعات به شدت مورد توجه قرار گرفته است . در واقع ،مطالعات وسیعی انجام شده تا نشان دهد ضریب هوشی بالا به تنهایی لازمه موفقیت نیست . دکتر ریچاردبویاتسیز ،استاد دانشکده مدیریت «ودرهد »در دانشگاه کیلولند« هوش هیجانی را مجموعه ای از شایستگی ها وتواناییهایی می داند که مارا قادر می سازد تا کنترل خودرا به دست گیریم ودر مورد دیگران نیز آگاه باشیم »به بیان ساده ،هوش هیجانی استفاده هوشمندانه از هیجانات است ودر زمینه حرفه ای به این معناست که احساسات وارزش های خود را نادیده نگیریم وتدثیرشان را بر رفتارمان بشناسیم . دکتر «بویاتسیز »می گوید (برای پی بردن به شدت میزان هوش هیجانی باید توجه کنیم که چقدر نسبت به دیگران دلسوز وحساس هستیم وهمیشه در نظر داشته باشیم که بالاترین درجه همدلی ،درک کردن افرادی است که مثل شما نیستند ضریب هوشی ما حتی باروند بلوغ مان نسبتاًثابت می ماند ،ولی هوش هیجانی می تواند قوی تر شود .)دکتر بویاتسیز می گوید (بسیاری از مدیران ورؤسا به آن چیزی که می دانند بهتر است عمل نمی کنند وبه این علت شکست می خورند ).وی همچنین اضافه می کند : (با اینکه کودکان ،قوی تر کردن هوش هیجانی کار ساده تری است حتی بزرگسالان هم می توانند هوش هیجانی را در خود بپرورانند . به عنوان یک بزرگسال شکوفا کردن توانایی های شناختی مشکل است . امّا شما در هرسن وهر مرحله ای از زندگی می توانید هوش هیجانی خودرا پرورش دهید .)طبیعتاًبهتر است که هرچه زودتر شروع کنید . هوش هیجانی خود را بیازمایید .
مایلید بدانید که هیجانات خودرا چقدر هوشمندانه به کار می برید ؟
پاسخ های شما به سئوالات زیر :
به شما بینشی در مورد هوش هیجانی تان می دهد .
این سئوالها ،قسمتی از یک آزمون بزرگ است که به وسیله دکتر ژان سگال روانشناس بالینی در جنوب کالیفرنیا ونویسنده کتاب هوش هیجانی خودرا با یک راهنمای عملی بالا ببرید )تنظیم شده است .
نکته مّهم در این آزمون آن است که :
به سئوالات ،هر چه سریعتر پاسخ دهید.
برای فکر کردن در مورد پاسخ مکث نکنید .
با کلمات هرگز به ندرت گاهی بسیاری اوقات وهمیشه پاسخ دهید .
به سراغ سؤالات قبلی نروید وآنها را تغییر ندهید .
۱.احساس کنار گذاشته شدن یا نا دیده گرفته شدن مرا اذیت می کند .
۲.وقتی کاری انجام می دهم که از آن شرمنده ام آن را می پذیرم.
۳.اینکه رفتار غریبه با من دوستانه نیست مرا ناراحت می کند .
۴.می توانم به ضعفهایم بخندم .
۵.به خاطر اشتباهاتم بسیار ناراحت میشوم .
۶.می توانم بدون احساس گناه معایبم را بشناسم .
-
- وقتی کسی نسبت به من خشمگین می شود تمام روزم خراب است .
۸.تصمیم گرفتن برایم عذاب آور است یا از آن سرباز می زنم .
۹.هیجانات شدید افراد دیگر باعث می شود احساس کنم کنترلی بر امور ندارم.
بنا بر نظر دکتر سگال :اگر به سوالات فرد پاسخ هرگز یا به ندرت وبه سوالات زوج ،پاسخ همیشه یا بسیاری اوقات داده باشید هوش هیجانی شما( به اوج ظرفیت خود نزدیک شده است) .
در اینجا تمرین ساده ای توسط دکتر سگال پیشنهاد شده تا از یک روش ارتباطی بر پایه تفکر به جای روشی که احساسات هم در آن دخیل است ،استفاده کنید برای بیان عقیده محکم به جای اینکه بگویید (من فکر می کنم) .عبارت (من احساس می کنم )را به کار ببرید . دکتر سگال می گوید :به این ترتیب عبارت ما معتبرتر ومتقاعد کننده تر خواهد بود . واحتمالاًکمتر به نظر خواهد رسید که چیزی می گوییم که خود اعتقادی به آن نداریم …وبه این ترتیب ما از اشتغال ذهنی در مورد نگفتن آنچه که باید می گفتیم ویا گفتن آن به صورت دیگر رها می کند ).
اهمیت اندازه گیری هوش هیجانی :
واندازه گیری هوش هیجانی بیشتر به توان بالقوه انجام کار توجه می شود تا حاصل کار یعنی بیشتر فرآیندها توجه داریم تا پیامدها . جلالی تأکید نموده است که نتایج پژوهش های انام شده در خصوص هوش هیجانی در خارج از کشور نشان داده است که مدارسی موفق هستند که به ایجاد رابطه مناسب بین دانش آموزان دانش آموزان ومعلمان و دانش آموزان وسایر اعضای مدرسه کمک می کنند .(جلالی ۱۳۸۱)
این نتایج با یافته های پژوهش دیگری در خصوص فرهنگ مدرسه School euiturدر داخل کشور مشابهت دارد (متقی زاده ۱۳۸۰)در یافته های این پژوهش که در مقاله ای تحت عنوان «ارتقای فرهنگ مدرسه »بنیانی برای اصلاح مدرسه در فصلنامه تعلیم وتربیت شماره مسلسل ۷۱ منتشر شده براین نکته تأکید شده است که مدرسه صرفاًیک سازمان آموزشی نیست بلکه جامعه ای کوچک است که از طریق فعالیت ومشارکت دانشآموزان خود به عنوان عناصر اصلی وبزرگسالان مدرسه ،سمت وسو وفرهنگ خاص خویش را پیدا می کند ودارای هویت است.(متقی زاده ۱۳۸۱)
با توجه به اهمیت هوش هیجانی وتازه گی مطالب طرح شده توسط جلالی ،بخشی از مقاله وی که در آن تعریف وبررسی پیشینه نظری هوش هیجانی وپیشینه مطالعات تجربی هوش غیر شناختی وتعریف مختصری از مؤلفه های اصلی هوش هیجانی واجتماعی وعوامل تشکیل دهنده آن ارائه شده،عیناًبه تفکیک عناوین مربوطه درج می نمائیم .
تعریف وپیشینه هوش هیجانی
تعریف هوش هیجانی نیز همانند هوش شناختی شناور است . این اصطلاح از زمان انتشار کتاب معروف گولمن (Goleman 1995)به گونه ای گسترده به صورت بخشی از زبان روزمره در آمد وبحث های بسیاری را برانگیخت .گولمن طی مصاحبه ای با جان انیل (۱۹۹۶)هوش هیجانی را چنین توصیف می کند :
هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است . این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن واستفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است .توانایی اداره مطلوب خلق وخوی ووضع روانی وکنترل تکانش هاست . علمی است که به هنگام شکست ناشی از دست یافتن به هدف ،در شخص ایجاد انگیزه وامید می کند .
هم حسی یعنی آگاهی از احساسات افراد پیرامون شماست .مهارت اجتماعی یعنی خوب تا کردن با مردم وکنترل هیجانهای خویش در رابطه با دیگران وتوانایی تشویق وهدایت آنان است .
گولمن در همین مصاحبه ضمن مهّم شمردن هوش شناختی وهیجانی می گوید :
هوش بهر (IQ)در بهترین حالت خود تنها عامل ۲۰درصد از موفقیت های زندگی است. ۸۰درصد موفقیت ها به عوامل دیگر وابسته است وسرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گرو مهارتهایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهد .
هوش غیر شناختی ،ابعاد شخصی ،هیجانی ،اجتماعی وحیاتی وحیاتی هوش را که اغلب بیش تر از جنبه های شناختی آن در عملکرد های روزانه مؤثرند ،مخاطب قرار می دهد . هوش هیجانی با توانایی درک خود ودیگران (خودشناسی ودیگر شناسی )،ارتباط با مردم وسازگاری فرد با محیط پیرامون خویش پیوند دارد . به عبارت دیگر «هوش غیر شناختی پیش بینی موفقیت های فرد را میسر می کند وسنجش واندازه گیری آن به منزله اندازه گیری وسنجش توانایی های شخص برای سازگاری با شرایط زندگی وادامه حیات در جهان است ».
بار-آن (Bar-on 1997)پیتر سالوی (Salovey 1990)ضمن اینکه اختراع اصطلاح سواد هیجانی (Emotional Litesy)به پنج حیطه در این مورد اشاره می کند :
۱.شناخت حالات هیجانی خویش :یعنی ،خود آگاهی
۲.اداره کردن هیجان ها :یعنی ،مدیریت هیجان ها به روش مناسب
۳.خود انگیزی :یعنی کنترل تکانش ها ،تأخیر در ارضای خواسته ها وتوان قرار گرفتن در یک وضعیت روانی مطلوب
-
- تشخیص دادن وضع هیجانی دیگران ،همدلی
۵.برقراری رابطه با دیگران
پیشینه مطالعه هوش غیر شناختی
پیشینه هوش هیجانی را می توان در ایده های ولکسلر به هنگام تبین جنبه های غیر شناختی هوش عمومی جست وجو کرد . وکسلر در صفحه ۱۰۳ گزارش ۱۹۴۳خود درباره هوش می نویسد :کوشیده ام نشان دهم که علاوه بر عوامل هوشی ،عوامل غیر هوشی ویژهای نیز وجود دارد که می تواند رفتار هوشمندانه را مشخص کند . نمی توانیم هوش عمومی را مورد سنجش قرار دهیم مگر این که آمون ها ومعیارهایی نیز برای سنجش عوامل غیر هوشی دربرداشته باشد »
وکسلر درصد آن بود که جنبه های غیر شناختی وشناختی هوش عمومی را با هم سنجد . تلاش اودراین زمینه را می توان در استفاده وی از کاربرده خود،آزمونهای تنظیم تصاویر ودرک وفهم –که دو بخش عمده آزمون وی را تشکیل می دهند – یافت .
«در حوزه آزمون درک وفهم »سازگاری اجتماعی ودر تنظیم تصاویر شناخت وتمیز «موقعیت های اجتماعی »مورد بررسی قرار می گیرد.
پژوهش های انجام شده توسط سیپس (Sipps)وهمکارانش (۱۹۸۷)نیز نشان می دهد که بین درک وفهم تصاویر وشاخص های هوش اجتماعی پرسش نامه شخصیت کالیفرنیا (Cpi)،هم بستگی معنا داری وجود دارد .(شریفی ۱۳۷۵)علاوه براین موارد ،وکسلر در کارهای خود با تلاش های «دال»مبنی بر سنجش جهات غیر شناختی هوش نیز اشاره کرده است . نتیجه کوشش ها دال - همان گونه که پیش از این نیز عنوان گردید – در مقیاس رشد اجتماعی واینلند (Winlend)منعکس است . لیپر (Leeper 1984)نیز بر این باور بود که تفکر هیجانی بخشی از «تفکر منطقی »است . وبا این نوع تفکر ،یا به معنایی کلی تر «هوش »کمک می کند روان شناسان دیگری نظیر مییر (Meyer 1993)وسالووی نیز پژوهش های خود را بر جنبه های هیجانی هوش متمرکز کرده اند .پژوهشگران از طریق سنجش مفاهیمی مانند مهارت های اجتماعی ،توانمندیهای بین فردی رشد روان شناختی وآگاهی های هیجانی که همگی مفاهیمی مرتبط با هوش هیجانی هستند ،بررسی ابعاداین هوش پرداخته اند . دانشوران علم اجتماعی نیز به کشف روابط بین هوش هیجانی وسبک های مختلف مدیریت ورهبری وعملکردهای فردی وتغییرات درون فردی واجتماعی وانجام ارزش یابی از عملکردهای فردی وگروه ،همت گماشته اند .
شایان ذکر است که ایده هوش هیجانی پس از ۵۰سال بار دیگر توسط گاردنر (۱۹۸۳)استادروان شناسی دانشگاه هاروارد دنبال شد . گاردنر هوش را مشتمل بر ابعاد گوناگون زبان ،موسیقیایی ،منطقی ،ریاضی،جسمی ،میان فردی ،درون فردی می داند . اووجوه شناختی مختلفی را با عناصری از هوش غیر شناختی یا به گفته خودش «شخصی »ترکیب کرده اند . بُعد غیر شناختی (شخصی )مورد نظر گاردنر مشتمل بر دو مؤلفه کلی است که وی آنها را با عناوین استعدادهای درن روانی ومهارتهای (میان فردی )معرفی می کند .