داراییهای زیر
ساختی
داراییهای با مالکیت فکری
داراییهای انسانی محور
داراییهای بازار
شکل ( ۲-۷):اجزای سرمایه فکری در مدل حسابرسی سرمایه فکری بروکینگ(زاهدی و لطفی زاده، ۱۳۸۹).
۲-۲-۱۱-۵- الگوی ترازنامه نامرئی
ترازنامه نامرئی بعنوان یکی از روش های پیشتاز در حوزه دارایی های نامشهود، توسط اسویبی در سوئد مطرح گردید. اسویبی در آن زمان نسبت به ناتوانی سیستم های حسابداری سنتی در جهت تدارک اطلاعات مناسب برای ارزش گذاری دانش فنی واکنش نشان داد و چهارچوبی را جهت گزارش دهی دارایی های نامشهود توسعه داد که ترازنامه نامرئی نام گرفت. هدف کتابی که تحت همین عنوان به چاپ رسید، نمایش روشی عملی جهت گزارش دهی روی نیروی انسانی بود که مهمترین منبع و نخستین مولد درآمد دانش فنی است. ۳۵ شاخص غیر مالی به منظور کامل کردن گزارش مالی با اطلاعات مرتبط به کارکنان از قبیل پایداری، دانش، توانایی، اثربخشی، پتانسیل ایجاد درآمد پیشنهاد گردید. در ترازنامه نامرئی، تفاوت بین ارزش بازار سهام یک شرکت و ارزش دفتری خالص بوسیله سه طبقه به هم وابسته از سرمایه ها تحت عنوان سرمایه انسانی، سرمایه سازمانی(ساختاری) و سرمایه مشتری توضیح داده می شود. این سه طبقه از سرمایه ها که برای اولین بار در کتاب مزبور به چاپ رسید بصورت استانداردی غیر رسمی در آینده تبدیل گردید(جعفری و همکاران، ۱۳۸۵).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۲-۱۱-۶- الگوی کنترل دارایی نامحسوس
کنترل دارایی نامشهود[۲۹] توسط اسویبی توسعه داده شد و سه نوع از دارایی های نامشهود را که حاصل اختلاف بین ارزش بازار و ارزش دفتری شرکت می باشد تعریف نمود. این سه جزء دارایی های نامشهود شامل ساختار خارجی (مارک تجاری، ارتباطات مشتری و تأمین کننده)، ساختار داخلی (مدیریت، قانون، نظامنامه، روش و رفتار، نرم افزار) و شایستگی فردی (تحصیلات، تجربه، خبرگی) هستند. برای هر جزء دارایی نامشهود، سه شاخص بر رشد و بازسازی، کارایی و نیز پایداری آن جزء متمرکز هستند. وقتی که مدل جهت یابی اسکاندیا با فرهنگ و فلسفه مدیریت سازمان بعنوان بخشی از سرمایه انسانی برخورد می کند، کنترل دارایی نامشهود آنها را تحت ساختار داخلی طبقه بندی می کند. بدلیل تاکید خاص این مدل بر انسان، این مدل بر این فرض استوار است که انسان تنها عامل درست در کسب و کار است و سایر جنبه های ساختاری اعم از داخلی و خارجی، در فعالیتهای انسانی مستتر می باشد(جعفری و همکاران، ۱۳۸۵).
۲-۲-۱۱-۷- الگوی ارزش افزوده اقتصادی
ارزش افزوده اقتصادی[۳۰]، بعنوان یکی از اندازه های عملکردی مبتنی بر ارزش، در زمان پیدایش محبوبیتی فوق العاده بدست آورد. این روش بطور نسبی یکی از جدیدترین روش های ارزیابی عملکرد سازمانی می باشد که توسط استیوارت و شرکت مشاوره نیویورک توسعه داده شد. این روش بر حداکثر کردن ثروت سهامداران متمرکز است. ارزش افزوده اقتصادی، جریان نقدی ایجاد شده(پس از کسر مالیات) توسط شرکت منهای هزینه صرف سرمایه صرف شده جهت ایجاد آن جریان نقدی بوده، بنابراین نشان دهنده سود واقعی در برابر سود روی کاغذ است.
ارزش افزوده اقتصادی به عنوان تفاوت بین فروش خالص و مجموع هزینه های عملیاتی، مالیاتها و هزینه های سرمایه می باشد در حالیکه هزینه های سرمایه از طریق ضرب هزینه متوسط سرمایه موزون در کل سرمایه(سرمایه گذاری شده) محاسبه می شود. در عمل، ارزش افزوده اقتصادی زمانی افزایش می یابد که میانگین موزون هزینه سرمایه، کمتر از بازگشت به دارایی های خالص و یا بالعکس باشد. در حال حاضر روش ارزش افزوده اقتصادی به نحو مطلوبی استقرار یافته است و بطور فزاینده ای شرکتهای بزرگ در حال پذیرش آن بعنوان پایه ای برای برنامه ریزی تجاری هستند. بعبارتی تغییر در ارزش افزوده اقتصادی معیاری بدین نحو فراهم می کند که آیا سرمایه فکری سازمان اثربخش بوده یا خیر. بدیهی است در این حال، ارزش افزوده اقتصادی یک اندازه جایگزین برای سرمایه فکری می باشد و اطلاعات دقیقی از میزان تاثیر سرمایه فکری بر عملکرد شرکت فراهم نمی کند (جعفری و همکاران، ۱۳۸۵).
۲-۲-۱۱-۸- الگوی کیوی توبین[۳۱]
روش کیوی توبین، توسط جیمز توبین(۱۹۷۸)، برنده نوبل اقتصاد توسعه داده شد. این نسبت، ارتباط بین ارزش بازار یک شرکت و ارزش جایگزینی آن شرکت(هزینه جایگزینی داراییهای آن شرکت) را اندازه گیری می کند. بصورت تئوری در بلند مدت این نسبت به سمت واحد میل می کند، اما شواهدی تجربی نشان می دهد که در همین زمان این نسبت می تواند بطور معناداری با عدد یک متفاوت باشد. برای مثال شرکتهای نرم افزاری که به میزان زیادی از سرمایه فکری بهره می جویند، نسبتی در حدود هفت یا بالاتر دارند در حالیکه شرکتهای با سرمایه فیزیکی زیاد نسبتی در حدود یک دارند. نسبت کیوی توبین در اصل بسیار شبیه به نسبت بازار به دفتر می باشد با این تفاوت که توبین در هنگام محاسبه، هزینه جایگزینی دارایی های فیزیکی را به جای ارزش دفتری دارایی های فیزیکی بکار می گیرد. نسبت حاصله به این شکل بکار می رود که چنانچه نسبت کیوی یک شرکت، بزرگتر از مقدار واحد و نیز بزرگتر از مقدار کیوی رقابتی باشد، شرکت مزبور توانایی کسب سود بیشتر از شرکتهای مشابه را داراست.
۲-۲-۱۲- چرا یک چنین تغییر و گذار به سمت و سوی داراییهای نامشهود وجود داردˁ
۱- محیط قانونی متغییر :
از سال ۱۹۸۲ و در پی تصویب یکسری قوانین و در ایالات متحده آمریکا، حقوق انحصاری مالکان داراییهای معنوی یا مالکیت معنوی به رسمیت شناخته شد و به داراییهایی از قبیل حق اختراعها، حق امتیازها، کپی رایت ها و غیره ارزش داده شد و یک سری ضمانت ها و تضمین های اجرایی نیز برای حمایت از آن تصویب شد که این امر منجر به اهمیت و ارزش مالکیت معنوی شد.
۲- اثر اینترنت و تکنولوژی اطلاعات:
رشد سریع اینترنت و به موازات آن قابلیت های روبه رشد آن به خصوص فناوری اطلاعات، دنیای صنعتی را وارد یک پارادایم اقتصادی جدیدی بنام اقتصاد دانشی و اطلاعاتی کرد.
۳- اثر اهرمی سرمایه های فکری:
سرمایه های فکری دارای این توانایی هستند که سودآوری یک شرکت را افزایش داده و این سرمایه فکری به شرکتها این اجازه را می دهد که کالاها و خدمات جدید و فرآیندهای تجاری و اشکال سازمانی جدید را تولید کنند. برای مثال تحقیقات نشان داده است که شرکت های سازنده خودرویی که وسایل و تراشه های کامپیوتری بیشتری را در خودروی خود تعبیه کرده اند شرکتهای موفق تری بوده اند.
۴- ظهور سینرژیهای دانش بر در هزار جدید
۵- مطالعه سرمایه فکری به خاطر درک بهتر پویایی درون سازمانی
۶- محدودیت های سیستم حسابداری و گزارش دهی مالی در هزاره جدید و بحث مهم سرقفلی(لاوه ای،۱۳۹۱).
۲-۲-۱۳- سرمایه فکری و چالش های حسابداری مالی
چارچوب حسابداری مالی فعلی در اوایل قرن بیستم تدوین شده است. و طبعاً حسابداری در حوزه فعالیت های تجاری یعنی صنایع تولیدی که حجم قابل ملاحظه ای از اموال، ماشین آلات و نیروهای کارگری را به کار می گیرند، به خوبی قابل استفاده است. در اواخر قرن بیستم، ساختار اقتصادهای بزرگ از صنایع تولیدی به صنایع خدماتی تغییر جهت داده و در حال حاضر، شرکت ها و واحدهای تجاری روی کیفیت خدمات، نوآوری، رضایت مشتریان، مطلوبیت سرمایه گذاران و طیف وسیعی از ذینفعان تمرکز و توجه دارند. در قرن جدید، شکاف بین ارزش بازار شرکت و ارزش خالص دارایی ها بیشتر شده است. تفاوت بین ارزش های بازار و ارزش دفتری جنبه هایی از عملکرد شرکت را نشان می دهد که از خارج از حیطه و مرزهای روش های حسابداری متداول است. این تفاوت اغلب به دارایی های نامشهود نسبت داده می شود که نشان دهنده انتظارات سرمایه گذاران در توانایی شرکت برای ایجاد سود اقتصادی خالص در بلند مدت است. حرفه حسابداری هنوز با چگونگی ارائه یک مدل ارزش گذاری مالی برای دارایی های نامشهود دست و پنجه نرم می کند. تحلیل گران و سرمایه گذاران به طور فزآینده ای در حال استفاده و به کارگیری از داده هایی هستند که خارج از حیطه چارچوب حسابداری متداول است و عمدتاً از شاخص های غیر مالی برای ارزش گذاری یک شرکت استفاده می کنند. از این رو، روش های جاری حسابداری مالی باید تغییر یابد و ظهور اقتصاد نامشهود مستلزم انواع جدیدی از گزارشات سالانه شرکت هاست. توجه هر چه بیشتر به ارزشگذاری و انعکاس دارایی نامشهود سبب بهبود و افزایش کیفیت اطلاعات در ترازنامه خواهد شد و حتی اثرات آن سبب شفافیت اندازه گیری سود خواهد گردید. لذا حسابداری برای دارایی های نامشهود یکی از بزرگترین چالش های پیش روی حسابداری و حسابداران می باشد که باید به گونه ای درست و منصفانه، اندازه گیری و گزارشگری همه دارایی های نامشهود در عملکرد اجتماعی شرکت ها صورت پذیرد. از آن جایی که هنوز بهای تمام شده تاریخی شالوده سنجش و اندازه گیری در سیستم حسابداری باقی مانده است، حرکت در راستای دستیابی به این هدف مهم و رفع چالش های آن نمی تواند به سادگی عملی و ممکن گردد. از این رو ایجاد چارچوب همگون و سیستماتیک برای گزارشگری دارایی های نامشهود به منظور افشاء اطلاعات قابل مقایسه و افزایش قابلیت اعتماد ذینفعان ضرورت دارد (حاجی ها، ۱۳۸۹).
یکی از جنبه های مورد توجه در گزارشگری پایداری، ارزشگذاری و افشاء دارایی های نامشهود می باشد. این وظیفه در گزارشگری از آن جهت حائز اهمیت است که در ایجاد ارزش آتی برای یک سازمان در اقتصاد دانش محور، دارایی های نامشهود از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند و قابلیت ها و پتانسیل های سازمان در آینده وابسته به این نوع دارایی هاست. در دو سه دهه اخیر، منابع غیر فیزیکی به عنوان دارایی های نامشهود در مقایسه با دارایی فیزیکی و مشهود یک واحد تجاری در حال رشد روز افزون هستند. از دیدگاه اقتصادی یک دارایی منبع تحت کنترل واحد تجاری است که منافع اقتصادی آتی در جریان عملیات داشته باشد و یک دارایی زمانی نامشهود تلقی می شود که دارایی غیر پولی قابل شناسایی فاقد وجود فیزیکی و قابل رویت باشد. از این رو بسیاری از دارایی های نامشهود در مفهوم حسابداری سنتی دارایی تلقی نمی شود. در واقع یک سازمان دارای دارایی های نامشهود با اهمیتی است که مالک آن نمی باشد. از جمله می توان به سرمایه انسانی (دانش)، سرمایه سازمانی، خلاقیت و نوآوری اشاره نمود. در واقع دارایی های نامشهود ذخایر یک سازمان می باشند و درجه ریسک تجاری یک سازمان کاملاً وابسته به این گونه دارایی هاست. سرمایه نامشهود می تواند بدون افزایش سرمایه فیزیکی افزایش یابد و از طرف دیگر بدون صرف منابع پولی امکان ایجاد ارزش در سازمان وجود خواهد داشت. سرمایه گذاری در دارایی نامشهود می تواند به معنای دستیابی به مزیت رقابتی باشد که به دست آوردن آن به عنوان یک فرصت در محیط تجاری رقابتی امروزی به سادگی امکان پذیر نیست. بنابراین سرمایه گذاری در دارایی های نامشهود دارای منافع بیشتری از سرمایه گذاری در دارایی های مشهود به دنبال دارد. لذا، اثرات این نوع دارایی ها و سرمایه گذاری در آن ها باید شناسایی، تجزیه و تحلیل، ارزشگذاری و در فرایند گزارشگری گنجانده شود. یکی از مهمترین دارایی های نامشهود که منجر به ایجاد ارزش می گردد دارایی انسانی است که تاکنون روش ها و مدل های مختلفی برای اندازه گیری و سنجش آن ارائه شده است.یکی از چالش ها و دغدغه های اصلی پژوهشگران و محققان آکادمیک در رویه های حسابداری در این جهت است که چگونه دارایی های نامشهود در عملکرد شرکت ها انعکاس یابند و میزان تأثیر آن به چه روش یا مدلی اندازه گیری و شناسایی گردد.(حاجی ها، ۱۳۸۹).
۲-۲-۱۴- گزارشگری سرمایه فکری
مرحله نهایی در مدیریت سرمایه فکری، فرایند گزارشگری آن است. افشای ارزش سرمایه فکری میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. اگرچه همه این دلایل جزو اهداف کلیدی هستند، اما هدف اصلی، تهیه اطلاعات مفید برای سهامداران سازمان است. سهامداران نیز دارای نیازهای اطلاعاتی مختلفی هستند که رویه شرکت باید برمبنای افشای آن دسته از اطلاعاتی باشد که بتوانند نیازهای اطلاعاتی گروه بیشتری را تأمین کند. استفاده کنندگان از اطلاعات مربوط به سرمایه فکری شامل گروه های زیر میشود:
الف- سهامداران و سرمایهگذاران: برای داشتن اطلاعات بهتر برای تصمیمات مربوط به سرمایهگذاری، سهامداران و سرمایهگذاران باید دانش و آگاهی بیشتری در مورد سرمایه فکری یک سازمان داشته باشند. حسابداری سنتی از طریق گزارشهایی که برای این اهداف تهیه نشده بودند، تا حدی میتوانست تصویر مناسبی از سرمایه فکری سازمان فراهم کند، ولی این به تنهایی جوابگوی نیازهای سرمایهگذاران و سهامداران نیست. اگر سرمایهگذاران، اطلاعات کاملی در مورد ارزش سازمان و سرمایه فکری آن نداشته باشند، ارزیابی آنها از وضعیت سازمان دارای اعتبار کمتری خواهد بود و خود این ابهام، باعث افزایش هزینه سرمایه برای سازمان میشود.
ب- تحلیلگران مالی: تحلیلگران برای درک بهتر ارزش سازمان، باید اطلاعات درستی در مورد ارزش سرمایه فکری آن داشته باشند. بدون داشتن اطلاعات مفصل در مورد سرمایه فکری سازمان و درک چگونگی کمک کردن این اطلاعات در رسیدن به اهداف استراتژیک، تجزیه و تحلیل کنندگان نمیتوانند ارزیابی درستی از وضعیت سازمان انجام دهند. این امر، منجر به افزایش ابهام برای سرمایهگذاران و بانکها میشود و باعث خواهد شد که آنها ریسک بیشتری برای سرمایهگذاری یا دادن اعتبار، برای سازمان در نظر بگیرند که این خود سبب میشود، هزینه سرمایهای افزایش پیدا کند.
ج- کارکنان: کارکنان برای درک سلامت و وضعیت مالی سازمان خود، به اطلاعات نیاز دارند و امروزه سرمایه فکری یک عنصر بسیار مهم برای این هدف است. آنها بویژه به کسب اطلاعات در مورد شکل فرایندهای مربوط به نحوه مدیریت، نگهداری و گسترش دادن این داراییها علاقهمندند.
د- سایر افراد: سازمانها به وضعیت روابطشان با شرکای تجاری، تأمینکنندگان و تمامی کسانی که منافعی در سازمان دارند، بسیار اهمیت میدهند. یکی از راه های کسب اطمینان این افراد و داشتن روابط مستحکم با آنها در اختیار گذاشتن اطلاعات دقیق در مورد داراییها بویژه سرمایه فکری موجود در سازمان است(دستگیر، ۱۳۸۸، ص ۳۳).
در حسابداری سنتی، محدودیتهایی برای گزارشگری و افشای سرمایه فکری وجود دارد، زیرا بیشتر اقسام سرمایه فکری نمیتواند در ترازنامه نشان داده شود و در عوض هزینههای صرف شده برای سرمایه فکری، به طور مستقیم به عنوان هزینه جاری به صورت حساب سود و زیان منظور میشوند. شناخت بیدرنگ این مخارج به عنوان هزینه، باعث کاهش سودهای جاری و مخدوش جلوه دادن وضعیت مالی سازمانها میشود.
مشکل اصلی در گزارشگری سرمایه فکری، به استانداردهای حسابداری مربوط است که یک شرکت را ملزم میکنند، فقط در صورتی یک قلم را به حساب داراییها منظور کند که تمامی ویژگیهای تعیین شده در استاندارد را دارا باشد. با توجه به این محدودیتها تنها مواردی از قبیل سرقفلی، مخارج تحقیق و توسعه و سایر داراییهای نامشهود (حق اختراعات، کپی رایت، نرم افزارها و علائم تجاری و….) در صورتهای مالی سازمان آورده میشوند.
برای گزارشگری مطلوب در مورد سرمایه فکری باید موارد زیر گزارش شوند:
- مقدمه کوتاهی درباره طرح کلی و استراتژیهای سازمان و نیز چالشهای کلیدی که سازمان در اجرای استراتژیهای خود با آنها روبرو است.
- توصیفی کامل اما خلاصه از استراتژیهای کلی برای ایجاد ارزش در سازمان ارائه شود. در این بخش، مهم این است که روابط بین عناصر مختلف این استراتژیها و بویژه چگونگی کمک آنها به افزایش ارزش سرمایه فکری و رسیدن به اهداف تعیین شده، روشن شود.
- شرحی از تمامی عوامل و محرکهای مربوط به ارزش سرمایه فکری و بیان جزئیات بیشتری در مورد آنها صورت گیرد(دستگیر، ۱۳۸۸، ص ۳۴).
در بیان طرح کلی اهداف استراتژیک و فعالیتهای وابسته به هر کدام و شاخصهای مربوط به آنها، تا جایی که امکان دارد، باید افشای لازم در مورد آنها صورت گیرد. همچنین باید توصیف خلاصهای از فعالیتهای کلیدی (برنامهها، پروژهها و وظایف) که برای دستیابی به اهداف، برنامهریزی شدهاند، افشا شود. البته این موارد گفته شده، علاوه بر موارد قبلی است که طبق استانداردها و قوانین الزامی هستند(ماروشیوما، ۲۰۰۸).
۲-۲-۱۵- استانداردهای حسابداری و گزارشگری سرمایه فکری
افشاء اطلاعات نامشهودها و سرمایه فکری در سال های اخیر اهمیت پیدا کرده است و سرمایه فکری یک بخش جدائی ناپذیر از فرایند ایجاد ارزش شرکت در نظر گرفته می شود. بسیاری از شرکت های سهامی بزرگ در کشورهای توسعه یافته گزارشات سرمایه فکری را به صورت مکمل گزارشات سالانه متداول توسعه داده اند. این گزارشات روی نقش سرمایه فکری در ارتباط با ایجاد ارزش و ارتباط آن با منابع دانش در شرکت ها با یک چارچوب استراتژیک تأکید دارند. یک بحث اساسی در افشاء اینگونه اطلاعات در شرکت ها این است که آیا بازارهای سرمایه برای تجزیه و تحلیل و انتشار گزارش سرمایه فکری عکس العمل نشان می دهند؟ و این که آیا اطلاعات مکمل ارائه شده همراه صورت های مالی نیازهای اطلاعاتی آنان را برآورده می سازد؟ از نقطه نظر بازار سرمایه، اطلاعات سرمایه فکری باید به عنوان یک بخش جداگانه از چارچوب فرایند ایجاد ارزش شرکت افشاء شود(حاجی ها، ۱۳۸۹).
در ربع قرن اخیر دارایی های نامشهود به تدریج در صورت های مالی شرکت ها از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. در واقع رشد و ارزش شرکت از طریق توسعه دارایی های نامشهود دست یافتنی است. اما، مدل های سنجش و ارزشگذاری این نوع دارایی ها به عنوان یک بخش اساسی از توسعه استراتژی مدیریت و ابزار مدیریت استراتژیک چندان مورد توجه قرار نگرفته است. درباره نیاز به گزارشگری سرمایه فکری و توانایی صورت های مالی برای توصیف آن، بحث ها و نقطه نظرات بسیاری وجود دارد. گزارشگری و افشاء اطلاعات سرمایه فکری اثرات قابل توجه و زیادی روی تصمیمات ذینفعان مختلف درون سازمانی و برون سازمانی خواهد داشت. در واقع افشای این نوع اطلاعات اثرات دو طرفه دارد. اثرات اطلاعات روی درک استفاده کنندگان برون سازمانی از ارزش بازار و از طرف دیگر، درک استفاده کنندگان روی تصمیمات مدیران نیز اثر گذار است. به دلیل اهمیت سرمایه فکری برای بسیاری از شرکت ها، افشا و گزارشگری اطلاعات مالی و غیر مالی در این خصوص بسیار مورد توجه استفاده کنندگان اطلاعات شرکت هاست. همچنین مدیرانی که در حوزه دانش و سرمایه گذاران از آن آگاه نیستند، شاید به خاطر کاهش تقارن اطلاعات بین مدیریت و سرمایه گذاران گزارشگری سرمایه فکری ضرورت داشته باشد.
در سال های اخیر، مدیران گزارش این اطلاعات را در صورت های مالی بسیار مورد توجه قرار می دهند. انگیزه اصلی برای این اطلاعات داوطلبانه فرصت ارتباط هر چه بیشتر با سایر ذینفعان شرکت ها و درک آن ها از استراتژی و جهت گیری آتی آنهاست(حاجی ها، ۱۳۸۹).