امید کارکرد گرایان این است که این سازمانها به ایجاد یک نظام عملی صلح، یک جامعه جهانی فاقد جنگ از طریق ایجاد همبستگی میان دولتها و از طریق حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی(توسعه نیافتگی، فقر، نابرابری) که
پایه های مادی و روانی منازعه را از بین می برد، کمک نمایند. کمترین نتیجه ممکن است ایجاد جامعه کثرت گرا متشکل از دولتهایی باشد که قدرت حاکمیتشان کاهش یافته و تحت کنترل پیوند های کارکردی بین الملل هستند. امکان دیگر، محدودیتهای کشور-دولتها بعنوان واحدهای سیاسی و جایگزینی آنها بوسیله یک نظام اجرایی جهانی است که الگوی سازمانی اش از طریق معیار عقلانیت کارکردی تعیین می شود.
از جمله ضعف های این نظریه این است که اهداف، تقاضا ها و نیازهای دولتها را یکسان و مشابه فرض می نماید و معتقد است این تشابه موجب همکاری در زمینه های فنی و اقتصادی می شود. فرض تسری فعالیتهای و همکاریهای دولتها از موضوعات خرد به موضوعات کلان قابل پذیرش است. در واقع همکاری کارکردی در یک بخش باعث می شود که ضرورت همکاری کارکردی در بخش دیگر احساس شود. در حالی که نظریه کارکردگرایی این امر مهم را نادیده گرفت که وجود اختلاف میان دولتها مانع از اتفاق نظر و همکاری در این امور می شود. و در واقع به نقش نخبگان سیاسی و رهبران جوامع اهمیت چندانی نمی دهند و عنوان می کنند که، همگرایی برای رهبران سیاسی جوامع اجبار و الزامی است که خارج از حیطه کنترل آنها می باشد.(کاظمی، پیشین: ۱۴)
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۱۱-عوامل همگرایی ایران و مصر
ایران و مصر مشابهتها و اشتراکات تاریخی و فرهنگی زیادی با یکدیگر دارند که این امر میتواند محرک مناسبی برای بهبود روابط آنها باشد.
دو کشور با برداشتن گامهای مشترک در شرایط حساس خاورمیانه میتوانند در حل و فصل مسائل منطقه تأثیرگذار باشند و نزدیکی دو ملت ایران و مصر و همراهی دو دولت در فضای کنونی خاورمیانه میتواند آثار و پیامدهای مثبتی به همراه داشته باشد.
ایران و مصر به عنوان دو قدرت منطقهای و تأثیرگذار جهان اسلام هستند که می توانند منافع مشترک متعددی را به دلیل این روابط پیگیری کنند و در راستای منافع مسلمانان منطقه و از جمله ملتهای تحت ستم در اراضی اشغالی حرکت کنند.قرار گرفتن مراکز اصلی فقه تشیع و تسنن در ایران و مصر نزدیکی منافع دو کشور در جهان اسلام شرایطی را پدید آورده است که می توان از آن برای بهبود روابط طرفین استفاده کرد.
از لحاظ جایگاه ژئوپلیتیک هر دو کشور مصر و ایران به لحاظ جمعیت و وسعت در شرایطی نهچندان متفاوت قرار دارند. ایران با در اختیار داشتن سواحل شمالی خلیج فارس و تسلط بر تنگههرمز (مهمترین آبراه نفتی دنیا) از موقعیت سوقالجیشی برخوردار است و مصر نیز با کنترل عبور و مرور کشتیهایی که از کانال سوئز عبور میکنند در حقیقت بر ارتباط نفتی اروپا با خاورمیانه مسلط میباشد. مصر دروازه ورود به آفریقاست و همزمان به دلیل جایگاهی که در جهان عرب دارد میتواند سبب بهبود روابط ایران با جامعه عربی شود گسترش روابط دو کشور همچنین میتواند در تقویت اثرگذاری سازمان همکاری اسلامی نیز موثر واقع شود. (قائمی،۱۳۹۰)
یکی از تشابهات ایران و مصر، اسلام و تقاضاهای اسلامگرایانه بوده است. رابطه ایران با مصر به عنوان یک کشور مهم سنی مذهب میتواند در کاهش نزاع مذهبی سنی ـ شیعی در منطقه تأثیر بسزایی داشته باشد و نقش قدرتهای فرامنطقهای را در این امر کاهش دهد.
یقینا بهبود و توسعه مناسبات دو کشور ایران و مصر به عنوان و قدرت مهم منطقهای و اسلامی به نفع هر دو کشور است و میتواند بر حل و فصل مسائل منطقهای تأثیرگذار باشد.
اﯾﺮان وﻣﺼﺮﺑﻪﻋﻨﻮان دوﮐﺸﻮردرﺣﺎلﺗﻮﺳﻌﻪ،ازﻓﺮﺻﺖﻫﺎوﻇﺮﻓﯿﺖﻫـﺎی ﺑـﺎﻻی ﺗﺠـﺎری، ﺻﻨﻌﺘﯽو ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﮔﺬاری ﺑﺮای ارﺗﻘﺎیﺗﻮاﻧﺎﯾﯽاﻗﺘﺼﺎدی ﺧﻮدﺑﺮﺧﻮردارﻧﺪ.ﻧﯿﺎزﻫـﺎی اﻗﺘـﺼﺎدی دو ﮐﺸﻮرﻣﯽﺗﻮاﻧﺪﻣﮑﻤﻞﻫﻢﺑﺎﺷﺪ. ﻗﺎﺑﻠﯿﺖﻫﺎیﻣﺘﺨﺼﺼﺎن اﯾﺮاﻧﯽدرزﻣﯿﻨﮥﺳﺪﺳﺎزی،ﺗﻮﻟﯿﺪﺧﻮدرووﻣﺎﺷﯿﻦآﻻتﮐﺸﺎورزی،ﺗﻮﻟﯿﺪاتﭘﺘﺮوﺷﯿﻤﯽ،ﺻﻨﻌﺖﻧﻔﺖوﮔﺎزوﻏﯿﺮهﻣﯽﺗﻮاﻧﺪزﻣﯿﻨﮥ توﺳﻌﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺎتﻓﯽﻣﺎﺑﯿﻦراﻓﺮاﻫﻢﮐﻨﺪ .ﻣﺘﻘﺎﺑﻼًﻣﺼﺮﻧﯿﺰﻣﯽﺗﻮاﻧﺪﺑﺨﺸﯽازﻧﯿﺎزﻫﺎیاﯾـﺮان راازﺟﻤﻠـﻪ در ﺻﻨﻌﺖﻧﺴﺎﺟﯽﺗﺄﻣﯿﻦﮐﻨﺪ .دوﮐﺸﻮر ﻫﻤﭽﻨﯿﻦﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪﺑﻪﻃﻮرﻣﺸﺘﺮکدرﺻـﻨﺎﯾﻊ ﺳـﻨﮕﯿﻦ، ﺗﻬﺮانوﻗﺎﻫﺮهﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪﺑﺎﺗﺒـﺎدل ،ﺗﻮرﯾﺴﻢوﺻﻨﺎﯾﻊﺗﺒﺪﯾﻠﯽﺳﺮﻣﺎﯾﻪﮔﺬاریﮐﻨﻨﺪ.ازﺳﻮی دﯾﮕﺮ ﻧﻈﺮزﻣﯿﻨﻪﻫـﺎی ورودﺑـﻪ ﺑﺎزارﻫـﺎی آﺳـﯿﺎی ﻣﺮﮐـﺰی، ﻗﻔﻘـﺎز وﺷـﻤﺎل آﻓﺮﯾﻘـﺎ را ﻓـﺮاﻫﻢ ﻧﻤﺎﯾﻨـﺪ ( Walsh,1995).
فرهنگ به دو طریق به کشورها کمک میکند تا به اهداف و منافع خود در سیاست خارجی دست یابند. اول، به وسیلهی شناخت فرهنگ کشورها و ملتهای دیگر و همچنین شناساندن فرهنگ خودی به آنها. دوم، از راه تأثیرگذاری بر کشور مقابل به منظور موجه و مؤثر ساختن سیاست و اقدامات خود در آن کشور. آشنایی فرهنگ در درازمدت ایجاد تعامل غیرمتعصبانه را تسهیل میکند و اولین پایه برای رشد درک متقابل را فراهم میآورد.
دو کشور ایران و مصر نقش هدایتکننده را در تاریخ تمدن و تکامل فرهنگ در مشرقزمین ایفا کردهاند. شأن و جایگاه ایران و مصر از نظر فرهنگ و تمدن و پشتوانهی تاریخ چند هزار سالهی آنها چارچوب مناسبی برای توسعهی روابط فرهنگی میان دو کشور است. آنچه که امروزه مصر به آن شناخته میشود، تمدن و فرهنگ آن است و ایران نیز به گفتهی ولتر «عظمت آن نه به قدرت نظامی آن، بلکه به درخشندگی فرهنگ آن است.».
فرهنگ با توجه به نقش تأثیرگذار خود میتواند با تأثیرگذاری بر حوزهی تعاملات سیاسی باعث گسترش همکاری بین دو کشور شود. دو کشور ایران و مصر میتوانند، با توجه به سابقهی درخشان تمدنی خود، از عامل فرهنگ به عنوان تسهیلکنندهی روابط بین خود بهره بگیرند. در عرصهی بینالملل، کشورهایی که خواهان برقراری روابط با یکدیگر هستند روی یک عامل مشترک تمرکز میکنند و سعی دارند با گسترش همکاری در آن زمینه سایر زمینهها را برای همکاری مساعد کنند. فرهنگ یکی از حوزههایی است که حساسیت آن نسبت به حوزهی سیاسی کمتر است و دو کشور میتوانند راحتتر با هم همکاری نمایند. ایران و مصر میتوانند در زمینههای مختلف فرهنگی با هم همکاری داشته باشند.(فیروزآبادی، ۱۳۷۹: ۲۱)
مصر سالهاست که از عدم توازن در هزینهها و درآمدها رنج میبرد، به طوری که به طور مداوم با بحرانهای سالانهی اقتصادی روبهروست. مصر از لحاظ اقتصادی در وضعیت مناسبی قرار ندارد. تولید ناخالص داخلی (GDP)، بر طبق آمار سال ۲۰۱۱ میلادی، در حدود ۲۱۸ میلیارد دلار و درآمد سرانهی تولید ناخالص داخلی ۲۷۰۰ دلار بوده است. مصر با این درآمد سرانه بعد از یمن فقیرترین کشور خاورمیانه از این حیث است. متوسط درآمد سرانهی تولید ناخالص داخلی جهان، در سال ۲۰۱۱ میلادی، ۹۲۱۶ دلار بوده است. مصر با این درآمد سرانه تفاوت زیادی با متوسط جهانی دارد. همچنین کشور مصر پرجمعیتترین کشور خاورمیانه است و بالاترین نیروی کار را که در حدود ۲۶ میلیون نفر میباشد، داراست. از طرف دیگر، ایران نیز بعضی از مشکلات مشابه مصر را دارد و دو کشور میتوانند با همکاری در زمینههای اقتصادی بر امکان گسترش روابط خود بیفزایند. با توجه به اینکه اقتصاد جهانی از سال ۲۰۰۸ با رکود و بحران روبهرو شده است، دو کشور میتوانند از طریق سرمایهگذاری در برخی زمینهها، که بیشتر امکان عملیاتی شدن و سوددهی را دارد، روابط خود را گسترش دهند. مصر دارای اقتصاد شکننده و به شدت متکی به کمکهای خارجی و درآمدهای رانتی است.
این وضعیت با وقوع انقلاب ۲۵ ژانویه تشدید شده است و مردم مصر در شرایط سخت اقتصادی قرار دارند؛ به طوری که این وضعیت بعضی از کشورها نظیر ترکیه، قطر و عربستان را برای سرمایهگذاری در این کشور در جهت تحکیم روابط و منافع خود تحریک کرده است. با توجه به اینکه کشورهای پساانقلابی سخت نیازمند کمکهای اقتصادی برای فرونشاندن و برآورده ساختن انتظارات مردم هستند، جمهوری اسلامی ایران میتواند از این فرصت طلایی استفاده کند و با سرمایهگذاری در بخشهای مختلف به برقراری روابط دو کشور کمک کند.
تحولات داخلی مصر را می توان به عنوان یکی دیگر از عوامل موثر در همگرایی دو کشور دانست. مصر به عنوان پرجمعیت ترین کشور عربی، از چند دهه گذشته جزو تأثیرگذارترین بازیگران در خاورمیانه محسوب می شود. این کشور که در طول سی سال قبل تحت حاکمیت حسنی مبارک و سیاستمداران حزب دموکراتیک ملی بود، در عرصه داخلی شاهد سکون و ثبات نسبی بود و مبارک تلاش کرد تا از هر گونه تغییر در ساختار قدرت ممانعت به عمل آورد. بر این اساس است که وی عمده مطالبات گروه های سیاسی مخالف برای ایجاد اصلاحات را رد نمود و سعی کرد تا روند و ساز و کارهای دموکراتیک و قانونی را برای ممانعت از تقویت و نقش آفرینی گروه های مخالف، محدود و کنترل نماید.
مصر در دوره مبارک یکی از متحدین اصلی آمریکا در خاورمیانه بود که بعد از رژیم صهیونیستی ، بیشترین کمک های نظامی و اقتصادی را از واشنگتن دریافت می کرد و تعاملات گسترده ای با آمریکا داشت. علاوه بر این و مهم تر آنکه مصر در دوره مبارک روابطی عادی و مسالمت آمیز با رژیم صهیونیستی را دنبال کرد و بازیگر عربی مهمی در تأمین امنیت این رژیم بود.
تحولات داخلی کنونی در مصر و شکل گیری جنبش مخالف فراگیر در مقابل رژیم مبارک، که بعد از تحولات تونس و فرار بن علی رئیس جمهور این کشور آغاز شد و به کناره گیری مبارک از قدرت و روی کار آمدن اسلام گراها در این کشور منجر شد، نشانگر آغاز مرحله جدیدی در حیات سیاسی مصر است که ساختار و فضای سیاسی داخلی و احتمال جهت گیری های سیاست خارجی آن کشور را بخصوص در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران با دگرگونی هایی روبه روخواهد کرد.
مصر دوره مرسی نیز بر عکس تصور برخی از گروه های سیاسی ایران بر مدار منافع غرب عمل می کرد. بنابراین عامل سقوط اسلامگرایان نه توطئه آمریکا ودولت های محافظه کار عرب، بلکه انحصارطلبی در قدرت وبی اعتنایی به مخالفین ونادیده گرفتن منافع ملی بود.
در ارتباط با بازیگران سیاسی فعال در مصر جدید، اتفاقنظری وجود ندارد. بدین معنا که برخی ارتش و طرفداران رژیم پیشین را در یک مقوله جای داده و اهداف و نوع کنش هر دو را یکی میدانند. در مقابل، برخی بر تفاوت این دو بازیگر تأکید کرده، همگام شدن این دو بازیگر را در انتخابات ریاستی مقطعی میدانند و اهداف و اولویتهای این دو بازیگر را متفاوت و راهکارهای هر یک برای رسیدن به این اهداف را نیز جدا از یکدیگر میدانند. گذشته از اینکه این دو بازیگر را در مقطع فعلی، یک و یا دو بازیگر بدانیم، در حد فاصل انتخابات پارلمانی و ریاستی، ارتش در کنار طرفداران نظام پیشین قرار گرفت و جبهه واحدی در برابر دیگر بازیگر بزرگ و اثرگذار سپهر سیاسی مصر (اخوانالمسلمین) ایجاد کرد. بدین ترتیب این سه بازیگر عمده، صحنه مصر را در این دوره دو قطبی کردند و هرگونه تحول عمده نیز متأثر از تحرکات و جهتگیریهای هر یک از این دو بازیگر بوده است.
نیروی دیگر که در کنار سه نیروی یاد شده، کنشگری اساسی در تحولات سیاسی مصر به شمار میرود، اپوزیسیون سیاسی و نیز سازمانها و مجموعههای جوان فعال در عرصههای مجازی و نیز اعتراضی است. این نیروها که مجموعاً از اثرگذاری قابل توجهی برخوردارند اما به طور فردی عموماً قدرت چندانی ندارند، با صفبندی با هر یک از دو جریان پیش گفته، بر موفقیت جریان مورد حمایت در برابر رقیب تأثیر غیرقابل انکاری گذاشته است.
مجموع بازیگران یاد شده، از فوریه ۲۰۱۱ تاکنون، به تحولات مصر شکل و جهت دادهاند. البته نباید از نقش و اثرگذاری بازیگران خارجی و نفوذ آنها در صحنه سیاسی مصر غافل بود. سرنگونی مبارک حاصل آغاز حرکت انقلابی توسط نیروهای جوان، تشدید این حرکت با کمک کادر و هواداران و سازماندهی اخوانالمسلمین و در نهایت همراهی مقطعی ارتش بود. اما اهداف و خواستههای این سه نیرو – که هر یک به بخشهای مختلفی تقسیم میشوند – متفاوت و گاه متضاد بوده و در نتیجه بروز اختلاف پس از تحقق هدف اولیه، از ابتدا قابل تصور بود.
در ایران نیز حل بحران هسته ای، تقدم منطق گفتگو بر ابزار نظامی در حل بحران سوریه می تواند در نزدیکی اعراب وایران به طور عام وپیوند مجدد تهران-قاهره به طور خاص اثر بخش باشد.
مصر درکنار ایران و عربستان وترکیه اضلاع اصلی چهارگانه قدرت را در منطقه خاورمیانه تشکیل می دهند. تنش و اختلاف میان بازیگران اصلی منطقه بردامنه بحران درسایه حوزه های جعرافیایی سیاسی افزوده و شرایط رابرای دخالت نیروهای خارجی فراهم ساخته است. با این وجود، انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور ایران و مواضع اعتدالی وی با استقبال قدرت های مهم جهانی روبروگشته است واز نظر رهبران کشورهایی عرب نیز فضایی کنونی بسیار بهتر از گذشته است. به ویژه ایران سیاست گشایش بیشتری را با کشورهای دنیا دنبال می کند. دراین مسیربرای کاستن ازتنش ها، حل بحران هسته ای، تقدم منطق گفتگو بر ابزار نظامی در حل بحران سوریه می تواند در نزدیکی اعراب وایران به طور عام وپیوند مجدد تهران-قاهره به طور خاص اثر بخش باشد.
فصل سوم:
روابط ایران و مصر
۳-۱- مقدمه
دو کشور ایران و مصر به عنوان دو حوزه اصلی تمدن مشرق زمین مطرح هستند.سابقه رابطه این دو کشور به سالیان بسیار دور بر می گردد. تا پیش از انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷، روابط در بالاترین سطح روابط قرار داشت. اما پس از انقلاب روابط میان این کشور و مصر همواره دچار بحران و تشنج بوده است اما پس از انقلاب مصر در سال ۲۰۱۰ دو کشور تلاش هایی را در جهت گسترش روابط آغاز کرده اند. با توجه به اهمیت این دو کشور در منطقه و جهان روابط میان آن ها نیز حائز اهمیت است. در این فصل به بررسی سابقه روابط ایران و مصر تا زمان انقلاب مصر پرداخته خواهد شد.
۳-۲- روابط ایران و مصر در دوران بعد از اسلام
بعد از ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان و نفوذ آن در قسمت های مختلف جهان، مردم ایران و مصر نیز به اسلام متمایل شدند. در نیروهای ارتش اسلام که جهت فتح مصر آماده شده بودند، تعدادی از ایرانیان شرکت داشتند که بیشتر آن ها اهل خراسان بودند. بعد از آن هم تعدادی از ایرانی ها به مصر مهاجرت کردند. تعدادی از فرزندان سلمان فارسی هم در مصر و تعدادی هم در ایران زندگی می کردند. در آن برهه زمانی مسلمانان به صورت اجتماع واحدی بودند و مسئله هویت قومی و جغرافیایی اهمیتی نداشت.
تاریخ نگاران از تعدادی شاعر ایرانی یاد کرده اند که بعد از قرن چهارم هجری به مصر رفته اند و آن جا موثر بوده اند. به عنوان مثال ناصر خسرو قبادیانی در قرن پنجم هجری به مصر رفت و مدتی در آن کشور اقامت کرده است. ناصر خسرو در سفرنامه اش در مورد مصر و مصریان و نحوه زندگی و آداب و رسوم و ابنیه این کشور مطالب با ارزشی بیان کرده است.
هم چنین فخرالدین عراقی صوفی و شاعر معروف ایرانی در قرن هفتم هجری به مصر مسافرت کرد و باعث شد که اولین خانقاه به تاثیر از وی تاسیس شود. بعد از آن به دستور امرا و وزرای مصری خانقاه های دیگری در مصر تاسیس شد. هم اکنون نیز خانقاه یکی از نشانه های معماری مصر است که اثرگذاری معماری ایرانی روی آن کاملا مشخص است. (هاشمیان، ۱۳۸۶)
حکومت فاطمیان در مصر به دست مردانی ایرانی الاصل به وجود آمد. بنیان گزار این حکومت فردی با نام عبدالله میمون بوده است که از اهالی اهواز بود. سعید نواده عبدالله که متوجه شد عقاید اسماعیلی در مصر رواج یافته با کمک پیروانش سلسله اغلبی را سرنگون کرده و حکومتی را بنا کرد که بیش از دو قرن سوریه، مصر و بخش های وسیعی از شمال آفریقا را تحت کنترل خود گرفت.
بعد از سقوط بغداد به دست مغولان و سرنگونی حکومت ایرانی و تسلط ایوبی های شام بر خلافت فاطمی، دوره ای فترت یا حتی قطع رابطه میان ایران و مصر اتفاق افتاد. به همین ترتیب به دلیل حمله تیموریان به سرزمین های وابسته به مصر روابط میان دو کشور تیره شد. با توجه به شواهد موجود دوره حکومت فاطمیان در مصر، نقطه اوج روابط فرهنگی ایران و مصر بود.
در دوران عثمانی ها و در پی اصلاحات انجام شده توسط محمد علی پاشا، زبان فارسی به عنوان یک زبان علمی و نیمه رسمی در مصر احیا شد و روزنامه های فارسی زبان مانند ثریا، چهره نما، پرورش و حکمت در مصر منتشر شد.
در ۱۵۱۶ میلادی شاه اسماعیل صفوی در صدد برقراری ائتلاف با سلطان مصر بر علیه دولت عثمانی بر آمد. به این منظور یک سفیر همراه نامه ای دوستانه و دویست غلام و کنیز برای سلطان مصر فرستاد. سلطان مصر هم این دعوت را قبول کرد و سپاهی که بالغ بر سی هزار نفر بود را به سوریه فرستاد. از این دوران به بعد می توان رابطه ایران و مصر را در قالب روابط دیپلماتیک بررسی کرد. (فرد سعیدی، ۱۳۵۴)
اندیشه ایجاد سفارت میان ایران و عثمانی در زمان نادر شاه ایجاد شد. در نوامبر ۱۸۶۹ کانال سوئز توسط فردینالد دولیس حفر شد، در این زمان از سوی دولت فرانسه که در آن دوران مصر را تحت نفوذش داشت از ایران برای شرکت در مراسم افتتاح کانال دعوت به عمل آمد و ناصر الدین شاه هیئتی را به مصر فرستاد. سفر سیدجمال الدین اسدآبادی به مصر و اقامت او در قاهره به دعوت خدیو مصر (ریاض پاشا) نشان دهنده ارتباط فرهنگی و تفاهم ما بین ایرانی ها و مردم شمال افریقا به ویژه مصر است. سید جمال الدین اسد آبادی نیز در مصر با کمک محمد عبده انجمن عروه الوثقی را علیه سلطه انگلیس که در حال گسترش بود تشکیل داد. (تاریخ روابط خارجی ایران، ۱۳۶۴)
در معاهده ارض روم تصریح شده که دولت ایران در هر کدام از شهرهای تحت سلطه عثمانی که در آن ها منافع تجاری دارد(غیر از مکه و مدینه) می تواند کنسولگری تاسیس کند.
هشت سال بعد از این معاهده، دولت ایران برای اولین بار مامور موقت با عنوان مامور «مصلحت گذار» از استانبول به قاهره فرستاد. در سال ۱۲۹۹ هجری قمری میان تجار ایران و گمرکات مصر در مورد تنباکوی ایران اختلافاتی درگرفت.
سفارت ایران در استانبول «حاج محمد صادق خان» را به عنوان مامور مصلحت گذار به مصر فرستاد. این اقدام زمینه های برقرار شدن اولین مناسبات سیاسی ایران و مصر در تاریخ معاصر بوده است. (هاشمیان، ۱۳۸۶)
۳-۳- مناسبات سیاسی تهران ـ قاهره بعد از جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول همان طور که در اروپا تغییرات و تحولاتی به وجود آورد، خاورمیانه را نیز متاثر ساخت و با از بین رفتن امپراطوری عثمانی کشورهای برنده جنگ برای سلطه بر مستعمرات آن با هم رقابت می کردند. ایران و مصر هم در این دوران به دلیل درگیری با روسیه و انگلیس به ارتباط با هم کم توجه بودند. تا سال ۱۲۹۹ هر چند وقت یک بار شخصی از طرف سفارت ایران در استانبول به مصر فرستاده می شد و بعد از چند ماه دوباره به استانبول بر می گشت. به دنبال رایج شدن تنباکوی ایران در مصر و بروز اختلافات بر سر این مسئله بین گمرک ایران و مصر سفارت ایران مامور ثابتی از استانبول به مصر فرستاد. (تاریخ روابط خارجی ایران، ۱۳۶۴)
در زمستان سال ۱۳۰۰ ش. مصر استقلال خود را از انگلستان به دست آورد. با اعلام سرنگونی رژیم حاکم بر مصر که تحت سلطه انگلیس قرار داشت درسوم بهمن این سال و اعلام استقلال مصر، دولت ایران بلافاصله این کشور را به رسمیت شناخت و سرکنسولگری خود را در قاهره به سفارت ارتقاء بخشید. در آن تاریخ به تازگی رضاخان در ایران کودتا کرده بود؛ احمدشاه آخرین سالهای حکومت خود را پشت سر میگذاشت و کابینههای کوتاه مدت تحت سلطه رضاخان بر کشور حکمرانی میکردند.
تاپیش از آن روابط ایران ومصر در حد سفارت نبود. انگلیسیها و پیش از آن، عثمانی که مصر رادر تصرف خود داشت، تعیین کننده ماهیت و میزان روابط کشورهای جهان باحکومت دست نشاندهشان در قاهره بودند. نه حکومتهای مصر اختیارات کاملی برای برقراری مناسبات سیاسی با دیگر کشورها داشتند و نه ایران در سالهای آخر دوران قاجار از سامان سیاسی برخوردار بود. با این همه، بین مردم دو کشور پیوند معنوی خاصی ایجاد شده بود. هر دو کشور در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم میلادی مورد تهدید و آزار انگلیسیها بودند و با یکدیگر احساس هم دردی می کردند. احتمالابه همین دلیل نیز بعضی متفکرین مخالف استبداد قاجار در دوران مشروطه، قاهره را مرکزی برای فعالیتهای فکری خود ساخته بودند.(فرد سعیدی، ۱۳۵۴)
۳-۴- روابط ایران و مصر در دوران رضا شاه
روابط رضاخان با حکومت ملک فؤاد در مصر نزدیک و صمیمانه بود. به طورکلی، روابط تهران وقاهره از سال ۱۳۰۰ ه.ش یعنی از هنگامی که سفارت ایران در مصر تاسیس شد، سال تا زمان انقراض حکومت سلطنتی در این کشور یعنی سال ۱۳۳۱ ش. دو ویژگی اصلی داشت: اول، همکاری مثبت دولتی و مناسبات صمیمی در سطح دو حکومت و دوم، مبارزه مشترک دو حکومت با اسلامخواهی مردم. هم حکومت پادشاهی هر دو کشور و سلطه انگلیس بر هر دو نظام و هم مبارزه مشترک آنها با اسلامگرایی در کشورشان موجبات گرمی مناسبات را فراهم آورده بود.