-
- §§
W
wādīg [wˀtyg]
(تنجیم: طبایع ستارگان)
* بادی: باد-سرشت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در تنجیم، هر یک از کواکب را به یکی از عناصر چهارگانه که باد یا هوا را نیز شامل میشود، منسوب میکنند. بنابر بندهشن (۵ب: ۱۴)، آناهید (زهره) آبی و تیر (عطارد) بادی است؛ از اینرو، اضداد ایشان یعنی ستاره سدویس و تیشتر نیز به ترتیب آبی و بادی هستند؛ چراکه طبع هر کوکبی با طبعِ رقیبش یکی است. در تنجیم سنتی نیز، زهره «آبی» و «سرد و تر»، و تیر «بادی» و «گرم و خشک» است (بیرونی، ۱۳۱۸: ۴۲). (برای توضیحات بیشتر رک. čihrag)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ریشه شناسی: هند و ایرانی آغازین: مرکب است از *HuaHata- «باد»، مشتق از ریشۀ *HuaH- «وزیدن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۲۴-۱۲۵) + پسوند صفت ساز -*ika ؛ سانسکریت: vātika- (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۳۵)، مشتق از vā́ta- «باد» (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۵۴۲) و مرتبط با vāyu- «ایزد باد، ایزد وای» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱) از ریشۀ vā- «وزیدن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۲۴)؛ اوستایی: vāta- «باد» از ریشه vā- «وزیدن» (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۱۴۰۶، ۱۴۰۸)؛ vayu-, vaya- «باد» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱)؛ Vātahe «ایزد باد، نام روز بیست و دوم از هر ماه اوستایی»؛ فارسی میانه: wādīg [wˀtyg] «بادی، صفت ستاره تیر» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۰۱)؛ wād [wˀt’] «باد، دَم، روان؛ (گاهنما) روز بیست و دوم» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۱)؛ wād [wˀt] «ایزد باد همکار امشاسپند خرداد. ایزد حامی آب. روز بیست و دوم هر ماه؛ باد» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۰۰)؛ vāt [wˀt’; Ps. wˀty] «باد، روز ۲۲م از ماه» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۶)؛ Vāi «باد بعنوان نیرویی اساطیری در جهان» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱)؛ فارسی میانۀ ترفانی و فارسی میانۀ اشکانی: wād [wˀd, wˀˀd, wˀδ] «باد، هوا، روان، نفس» (بویس، ۱۹۷۷: ۸۹؛ دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۳۳۴؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱)؛ پازند: vāḏ «باد» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۶)؛ Vaē «وای نیک یا بد، باد بعنوان نیرویی اساطیری در جهان» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱)؛ فارسی نو: «بادی»، صفت نسبی مشتق از «باد»؛ انگلیسی: wind, windy ؛ معادل عربی: ریح.
ترکیبات:
Tīr wādīg gōwēnd «سیارۀ تیر را بادی گویند»
wād ud wārān-kardārān «ستارگان باد و باران ساز».
-
- §§
wahār [whˀl, (bhˀl) | Av. vaŋhar- | M, P whˀr | N bahār]
(تقسیمات سال: فصول)
* بهار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: (نک. sāl)
ریشه شناسی: واژه پهلوی wahār همریشه با واژه سانسکریت vāsara- «پدیدار شدن در صبح، مربوط به صبح؛ روز؛ فصل، زمان، نوبت» و vasantá- «درخشنده، فصل بهار» از ریشۀ سانسکریت vas- به معنی «درخشیدن» [اوستایی: vah-] است که مجازاً، به معنی «بیدار شدن در صبح» و «جوانه زدن و شکفتن» است. به همین دلیل است که در فارسی نو واژۀ «بهار» به معنی «شکوفه، گل» نیز هست و در انگلیسی نیز واژۀ Spring به معنی «فصل بهار» از ریشه spring «جوانه زدن، بالا آمدن، جهیدن» است. واژۀ پهلوی pādēz «پاییز» در تقابل با واژۀ پهلوی wahār از ریشۀ اوستایی pat- با معنی متضادِ «جهیدن، شکفتن» یعنی «افتادن، سقوط کردن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۳۷) ساخته شده است. در زبان انگلیسی نیز واژۀ Fall به معنی «فصل پاییز» از ریشۀ fall به معنی «افتادن» ساخته شده است. نامهای دو فصل دیگر، یعنی «تابستان» از ریشۀ اوستایی tap- «تفتیدن، داغ کردن، گرم کردن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۳۱) و «زمستان» از واژۀ اوستایی zimō- [سانسکریت: himá- «سرما»] (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۴۸) نیز در تقابل با یکدیگر ساخته شدهاند: هند و ایرانی آغازین: *uas-r- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۲۲)؛ سانسکریت: مرتبط با vasantá- «درخشنده، بهار» از ریشۀ vas- «درخشیدن» و «بالا آمدن، طلوع کردن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۳۰) و vāsará- «قسمت، فصل؛ روز؛ مربوط به صبح» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۴۸)؛ اوستایی: Vaŋhar- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱)؛ فارسی میانه: vahār [whˀl] «(فصل) بهار» (بهار، ۱۳۴۵: ۲۹۷)؛ wahār (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۵۳۳)؛ vahār [whˀl] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱)؛ wahār [whˀl, (bhˀl)] (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵)؛ مترادف با واژۀ پهلوی *afsālān [ˀp̄sˀlˀn’ | (N ābsālān)] «آبسالان، بهار» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۳۳)؛ فارسی میانه ترفانی و اشکانی ترفانی: wahār [whˀr] (بویس، ۱۹۷۷: ۹۱؛ دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۳۴۰؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱؛ دوبلوا، ۲۰۰۶: ۱۰۱)؛ فارسی نو: بهار، باهار؛ معادل انگلیسی: Spring «بهار» از ریشه spring «جوانه زدن، بالا پریدن»؛ معادل عربی: ربیع.
-
- §§
Wahīg [whyk’, whyg, wˀh(y)g | ZZLA < A *zmrˀ (?) | M whyg | N *bahī]
(اسامی بروج)
* بز: دهمین برج فلکی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: نام این برج به عربی «جَدی»، به لاتین «Capricornus»، و نشانۀ اختصاری آن «♑» میباشد. این برج فلکی، به صورت حیوانی تصور شده است که نیمۀ اول آن، سر و دستِ یک بز و نیمه دوم آن دمِ یک ماهی است. صورت فلکی بز، برج دهم از دایرهالبروج است و مابین قوس (نیمسب) و دلو (دول) قرار دارد. در نجوم سنتی، ورود خورشید به این برج، برابر با آغاز ماه دی است.
ریشه شناسی: هند و ایرانی آغازین: *uatsa- و ایرانی آغازین: *vasaka- «بچه» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۲۳)؛ سانسکریت: vatsaka- «بچه؛ کرّه؛ گوساله» (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۴۹۵؛ مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۱۶)؛ فارسی میانه: vahīg [whyg, wˀhg, wˀhyg] «بز، نام برج دهم از سال» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۰۱، ۲۹۸)؛ wahīg «بزغاله؛ (نجوم) برج جدی» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۲)؛ wahīg (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۴۹۵)؛ فارسی میانه ترفانی: wahīg [whyg] «بزغاله؛ پسربچه» (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۳۴۱)؛ Wahīg (بویس، ۱۹۷۷: ۹۲)؛ فارسی نو: بچّه؛ بَهی (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۲)؛ معادل انگلیسی: Capricorn ؛ معادل عربی: جَدی «بزغاله».
ترکیبات:
xwurdag ī Wahīg «[خردۀ بز، نخستین یا کوچکترین پاره از برج بز]: ابتدای جَدی».
-
- §§
Wahrām [w(l)(ˀ)hlˀm/n’ | Paz. Vahrąm | Av.Vərəϑraɣna- | M whrˀm | N bahram]
* (نجوم: سیارات) بهرام اباختری: سیارۀ مریخ
* (گاهشماری) بهرام روز، نام روز بیستم از هر ماه اوستایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژۀ پهلوی Wahrām همانند نام سایر سیارات، دارای دو معنیِ متضاد است: ۱) جنبۀ مادی او، بهرام اباختری یا سیارۀ بهرام نامیده میشود؛ و ۲) جنبۀ مینوی او، به بهرام اختری، ایزد بهرام، یا امشاسپند بهرام معروف است. مطابق بندهشن (۲۶: ۵۹) «ایزد بهرام، درفش دارِ ایزدان مینوی است و هیچ کس از او پیروزگرتر نیست». نام روز بیستم از ماه در تقویم اوستایی، برگرفته از نام امشاسپند بهرام است.
سیارۀ بهرام یا بهرامِ اباختری، صورتِ مادیِ خدای جنگ است که در لاتین به Mars و در یونانی به Ares معروف است. در بندهشن (۵: ۴) بهرام اباختری، سپاهبد غرب و دشمن ونند معرفی شده است. شرف این سیاره در برج بز یا جدی است (بندهشن، ۵الف: ۲). این سیاره از سیارات علوی است و بهمین خاطر است که مطابق بندهشن (۵الف: ۸) به ۱۸۰ درجه از خورشید بسته شده است؛ در نتیجه، این سیاره بر خلاف سیارات سفلی (ناهید و تیر) از لحاظ فاصله اش با خورشید در دایرهالبروج هیچ محدودیتی ندارد و میتواند در هر فاصلهای از خورشید قرار گیرد. سیارۀ بهرام در نجوم سنتی، دارای صفت «نحس اصغر» است و در بندهشن (۵ب: ۱۲) نیز آمده است که چون بهرام اباختری از رقیب خود یعنی ستارۀ ونند، که سپاهبد اختری غرب است، پرنیروتر گردید، از «بزهگران» محسوب شده است. رنگ سرخِ این سیارۀ که رنگ آتش و گرمی را تداعی میکند باعث شده است که در تنجیم سنتی سیارۀ بهرام، سیارهای آتشی و دارای طبعی بسیار گرم معرفی شود (فراولی، ۲۰۰۵: ۳۳). در بندهشن (۲۷: ۵۸) نیز، گرمای دوزخ به گرمای سیارۀ بهرام تشبیه شده است. این جنبه از سیارۀ بهرام به ایزد بهرام نیز منتقل شده است و به دلیل همین طبعِ بسیار گرم و رنگِ سرخ است که مطابق بندهشن (۱۸: ۲)، آتشِ معمولی یا آتشِ مادی نیز به آتشِ بهرام معروف است. آتشِ بهرام را آتش اسپنیشت به معنی «برکت بخشنده» نیز مینامند. دلیل نامگذاری این آتش به آتش بهرام، در بندهشن (۱۸: ۱۳)، پشتیبانی ایزدِ بهرام از آتشِ مادی ذکر شده است.
ریشه شناسی: واژۀ «بهرام» از صورت ایرانی باستان *Varϑra-gna- و اوستایی Vərəϑra-ɣna- گرفته شده است (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۳)؛ هند و ایرانی آغازین: مرکب است از *Hurtra- «دفاع، مقاومت» + *ǰhana- یا *ghana- «کشنده، نابودکننده» که رویهم رفته به معنی «شکنندۀ دفاع، کشندۀ دیو مقاومت» است (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۳۰، ۴۵، ۴۷)؛ سانسکریت: vṛtrá-hán- یا vṛtrá-ghnī- به معنی «کشندۀ دشمنان؛ پیروزمند، پیروزی بخش» که صفت ایندرا بوده و واژۀ vṛtrá- در آن نام دیوی است که توسط ایندرا کشته میشود (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۰۰۷)؛ اوستایی: Vərəϑraɣnahe «بهرام» از Vərəϑra-ɣna- «درهم شکنندۀ مقاومت» (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۱۴۲۱)؛ فارسی میانه: varahrām, vahrām, varahrān, vahrān [wl(ˀ)hlˀn’, w(l)ˀhlˀm, wlhlˀm] «ایزد بهرام، امشاسپند خویش سنبل؛ نام روز بیستم هر ماه؛ نام آتشی که آن را از شش آتش دیگر میساخته اند و در خانه ها افروخته نگاه میداشته اند» (بهار، ۱۳۴۵: ۲۹۷، ۳۲۷، ۴۱۶)؛ Vahrām صورت جدیدتر Varhrān, Varhrān «سیارۀ بهرام، مریخ» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱)؛ Varhrān [wlhlˀn’], Varhrām [wlhlˀm] «ایزد آتش، آتشی که در همه آتشگاهها یافت میشود» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۳)؛ wahrām (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۵۷۴)؛ Wahrām [wlhlˀn’, wˀhlˀm] «بهرام (ایزد جنگ)؛ (نجوم) مریخ؛ (تقویم) روز بیستم» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۲)؛ فارسی میانه ترفانی: Wahrām [whrˀm] «روز بیستم هر ماه» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱؛ دوبلوا، ۲۰۰۶: ۱۱۲)؛ فارسی میانه کتیبه ای: [wlhl’n] و پهلوی اشکانی کتیبه ای: [wrhr’n, wrtrgn] (ژینیو، ۱۹۷۲: ۶۶)؛ پازند: Vahrąm, Vihrąm, Vahirąm (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱)؛ فارسی نو: بهرام؛ معادل انگلیسی: Mars ؛ معادل عربی: مریخ.
ترکیبات:
rōz ī Wahrām «روز بهرام، بهرام روز، روز بیستم»
Wahrām ī abāxtarīg «بهرام اباختری، سیارۀ بهرام، مریخ»
Wahrām xwarōfrān spāhbed «بهرام سپاهبد غرب»
Wahrām ātaxš «آتش بهرام»
ātaxš ī Wahrām «آتش بهرام».