جوناریس(۲۰۰۸)
بررسی سطح بازاریابی درونی در صنعت هتلداری
نوع فرهنگ سازمانی در پذیرش بازاریابی داخلی بسیار موثر می باشد.
لایو(۲۰۰۹)
تاثیر بازاریابی داخلی بر مشتری مداری در صنعت
بانکداری
نتایج این تحقیق حاکی از آن است که بازاریابی درونی منجربه افزایش تعهد و رضایتمندی کارکنان و افزایش روحیه مشتری مداری در آنها می گردد.
مکگراچ[۴۷](۲۰۰۹)
بررسی رابطه بازاریابی درونی بر کیفیت خدمات
بین بازاریابی داخلی و کیفیت خدمات دریافتنی از سوی مشتری رابطه معناداری وجود ندارد.
منبع: امیری و دیگران، ۱۳۸۷؛ کمالیان و دیگران، ۱۳۸۹
۲-۸ ارتباط بازاریابی داخلی با بازاریابی خارجی
مدیریت میبایست بازاریابی داخلی را به بازاریابی خارجی ارتباط و پیوند دهد(ایجاد برند مشترک) و پیامهای مشابهی به هر دو آنها ارسال کند. پیامهای متفاوت، مشکلات داخلی ایجاد خواهد کرد که به بازار خارجی هم گسترش مییابد. پیامهای مشترک، ارزش و عقاید داخلی قویتری ایجاد می کنند. اگر کارکنان با فعالیتهای سازمانیافته شرکت موافق نباشند، موفقیت محصول شرکت امکان پذیر نمی شود. برای شرکت مهم است که فعالیتهای سازمان یافتهای ایجاد شود که کارکنان با آنها موافق باشند و سپس به مدیریت اجازه دهند به منظور تقویت مزایای فعالیتهای سازمان یافته جدید، موفقیت سازمان را به هردو نسبت دهد و به اشتراک بگذارد(میتچل[۴۸]، ۲۰۰۲).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
تحقیقاتی که توسط لینگز و بروکز(۱۹۹۸) و لینگز(۱۹۹۹) انجام شد، بر اهمیت ایجاد توازن میان تلاش های اعمال شده، نسبت به بازاریابی داخلی و خارجی به منظور دستیابی به حداکثر اثربخشی تاکید داشت. یکی از این روشها، بهبود تعامل بین تامینکنندگان و کارکنان داخلی با توجه به توانایی این گروه ها در شناسایی حوزه های بهبود میباشد، اما تفاوت نیازهای کارکنان و مشتریان را هشدار می دهند. پراساد و استفز(۲۰۰۲)، یک قدم فراتر گذاشتهاند و بیان کردند که بازاریابی داخلی باید بر بازاریابی خارجی مقدم باشد، در غیر این صورت سازمان ممکن نیست خدمات خوبی را ارائه دهد.
مشتریان خارجی بر روند تجربهی خدمات ارائه شده، تمرکز دارند و بنابراین، در زمانی که معاملهای رخ میدهد، درک روندهای پشت صحنه برای اجرای درست خدمات مهم است. دلیل آن با توجه به افزایش سازمانهای خدماتی است که درآن کارکنان خط مقدم اکثریت ارتباط با مصرف کنندگان را دارا میباشند. به ویژه در سازمانهایی که مشتری، تنها یک گیرنده منفعل نمی باشد(لینگز، ۲۰۰۴).
احمد و همکارانش(۲۰۰۲)، اظهار داشتند که بهترین روش ارتباط مشتریان داخلی(کارکنان) با مشتریان خارجی، انجام تحقیقات بازار داخلی است. برای درک بهتر مشتریان داخلی، بخشبندی کارکنان، توسعه یک آمیخته بازاریابی، و کنترل فعالیت بازار آن مهم است.این اطلاعات از کارکنان ممکن است با اطلاعات دریافت شده از مشتریان در تعیین تفاوتها وشباهتهای میان آن دو مقایسه شود و اجازه دهد محصول مناسبتر و خدمات بهبود یافتهای را شاهد باشیم.
این پژوهش ایدههای متناقض ایجاد میکندکه آیا به منظور دستیابی به موفقیت سازمان، مهم است که بازاریابی داخلی و خارجی باهم اجرا شوند(لینگز، ۱۹۹۹). بهترین روش باید شامل استفاده از تحقیقات بازار داخلی به طورهمزمان با تحقیقات بازار خارجی باشد تا بتوان نتایج را کنترل و با هم مقایسه کرد و سپس ایدههای داخلی در اولین فرصت اجرا شوند. این به کارکنان، حس مشارکت، ایجاد دلبستگی به محصول و فروش آن به مشتریان خارجی را ممکن میسازد(میتچل، ۲۰۰۲).
۲-۹ محدودیتهای بازاریابی داخلی
واری و لوئیس(۱۹۹۹)، چهار محدودیت کشف شده از بررسی ادبیات را شرح دادند و تعیین کردند که این روش به نظر میرسد یک استعاره، فلسفه و یا مجموعه ای از تکنیکها باشد و رویکردی است که در شیوه های مدیریتِ منابع انسانی دخالت می کند. مدیران در حال حاضر به کارکنان اختیار می دهند و بیان شده کارکنانی که در حال حاضر با برنامه های آموزشی کنونی سروکار دارند، باید برداشتها و ارزشهای خود را تغییر دهند. بازاریابی داخلی اساساً یک روش برای ایجاد انعطاف پذیری و کاهش کنترل توسط مدیریت میباشد.
مودی(۲۰۰۳)، هفت حوزهای را که در آن پژوهش محدود شده و امکان ایجاد مشکلاتی در تعیین اینکه آیا نتایج مطلوب، بدرستی از طریق بکارگیری بازاریابی داخلی وجود دارد، را عنوان کرد. این حوزه ها شامل: (۱) اختیار به مشتریان داخلی(کارکنان)، (۲) تفاوت بین هویتهای داخلی و خارجی (۳) تفاوت تجارب مشتری با کارمند، (۴) ناهنجاریهایی که وجود دارد، (۵) اختلاف اساسی بین مشتریان و کارکنان، (۶) اعتماد، و (۷) مشتریان بیوفا که همیشه وجود دارد، میباشد.
۲-۱۰ پیاده سازی و اجرای بازاریابی داخلی
باوجود محدودیتها، عقیدهی ایجاد و ترویج بازاریابی داخلی، ممکن است باعث تغییراتی در سازمان شود که در آن امکان ایجاد اهداف و موضوعهای جدید سازمانی وجود دارد(واسمر و برونر، ۱۹۹۱). با این حال، کارکنان ممکن است واکنش شدیدی نشان دهند و همچنین اهمیت زمانبندی برای اجرای این تغییرات یک مسئله مهم است؛ بازاریابی داخلی اجازه میدهد که ارتباطات و تعاملات بخشهای سازمان بهبود یابد و در این صورت منجر به سودآوری سازمان و برآورده شدن نیازهای کارکنان می شود.
به منظور دستیابی به موفقیت سازمان باید یکپارچهسازی ایدههای بحث شده،صورت گیرد. برنامه های بازاریابی داخلی باید توسط مدیریت بالای سازمان، منابع انسانی، و بازاریابی اجرا شود و توسط همه زمینه ها پشتیبانی باشد. کراسبی و جانسون(۲۰۰۳) اهمیت رهبری و وجود افراد برای درک واقعیت محل کار از طریق کمک به آنها، و درک اثرات این کمک بر روی سودآوری سازمان را شرح دادهاند.
بررسی ادبیات، عنوانهای متعددی ارائه میدهد که فرضیه ها را توضیح میدهد. عمدتاً بطور غیرتجربی، روشهایی برای انجام بازاریابی داخلی مطالعه شده است.(جدول ذیل). بررسی این عنوانها نشان میدهد که اولین نیاز وجود رقابت در دروندادها و استعدادها و استخدام افراد مناسب است. مرحله بعد،آموزش کارکنان استخدام شده است. این آموزش امکان ارتباطات بین کارکنان و مشتریان را ایجادخواهد کرد.
با همه کارکنان باید به عنوان یک مشتری رفتار شود، این به معنای ایجاد خصوصیات، آگاهی، و شناسایی انتظارات آنها بواسطهی تحقیقات بازار است. نتایج حاصل از این تحقیق، به سازمان امکان بخشبندی افراد و انتخاب استراتژی خاص مناسب برای هر بخش را میدهد. رویههای بکار گرفته شده ممکن است از طریق نظارت بر شرایط کارکنان، بررسی شود(احمد وهمکاران، ۲۰۰۲).
هنگامی که بخشها شناسایی شدند، تبادل اطلاعات مهم است و این مستلزم آموزش بیشتر همهی کارکنان به منظور بهبود شایستگیهایشان، ایجاد تیمهای بین اداری به منظور ایجاد روابط، و هزینه کردن برای ارزیابی و بازخورد در سطوح مختلف سازمان میباشد. اتحاد بخشها با تأمین کنندگان این امکان را میدهد که به ایجاد تغییرات لازم، ایجاد سطحی از کیفیت خدمات، حمایت از بهبود کیفیت، و ایجاد سطحی از آگاهی مشتری بپردازند. استمرار تحقیقات باید به منظور تعیین اثربخشی و کمک در تشخیص تغییرات محیط انجام شود(هاگ و همکاران، ۱۹۹۸).
به منظور اجرای صحیح این رخدادها باید بر روی کارکنان خط مقدم تمرکز انجام گیرد و فرایندها باید با رهبری ارشد و محیط فیزیکی مناسب شروع شود. بهترین روش برای تاثیر گذاشتن بر کارکنان شامل پاداشهای استراتژیک، انگیزه های دیگر، توانمندسازی افراد برای تصمیم گیری بدون کمک مدیریت بالا میباشد(احمد و همکاران، ۲۰۰۲). بالانتین(۲۰۰۳)، اظهار داشت که اجرای موفق بازاریابی داخلی، منافع کارکنان و سازمان را برآورده می کند. بنابراین باید ارزش متقابل وجود داشته باشد، شفاف ومنصفانه درک شود و ایجاد همکاری از طریق تعاملات به طور مستمر افزایش یابد. در حقیقت تفاوت بازاریابی داخلی با بازاریابی خارجی در این است که در طول زمان، دائماً همکاریهایی ایجاد میشود و اگر این ایده ها به درستی اجرا شوند، پیامدهای مثبتی در پی خواهند داشت.
جدول ۲-۲ روشهای اجرای مفهوم بازاریابی داخلی
هاک، کارتر، و دان(۱۹۹۸)
پارسرمن، بری، و زیتمال(۱۹۹۱)
۱- ارتباطات، ۲- آموزش کارکنان، ۳- ارزیابی و بازخورد، ۴- آگاهی مشتریان
رقابت بر روی استعدادها و دروندادها، ۲-ارائه چشم انداز وداشتن هدف، ۳- آموزش کارکنان برای کسب مهارت و دانش برای نقشهایشان، ۴- کارکنان را به حالت یک تیم، در کنار هم قرار دادن، ۵- اهرمهای عامل اختیار و استقلال، ۶- افزایش موفقیت از طریق ارزیابیها و پاداشها، ۷- پایه تصمیمات طراحی شغل در زمینه تحقیقات
واری و لوئیس(۱۹۹۹)
بالانتین، کریستوفر،وپین(۱۹۹۵)