۲- روحی: زندگی و هدف و معنای زندگی را در بر می گیرد . ثابت شده است که بعد روحی، زیر مجموعه بعد روانی نبوده و یک دانه مهم و مستقل محسوب می شود.
۳ـ علایم مربوط به بیماری با تغییرات مربوط به درمان: در این راستا مواردی مانند درد، تهوع و استفراغ را می توان نام برد. این بعد بیش تر در ابزارهای اختصاص مورد توجه واقع می شود.
رابطه این دامنه ها با یکدیگر نیز از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. برای تفسیر درست این رابطه ، آگاهی از زیربنای تئوری آن ها لازم است . (ویلی، ۲۰۰۰).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در تحقیقات دیگر دامنه های متفاوتی برای کیفیت زندگی متصور می شوند. برای مثال ۵ بعد در نظر گرفته شده توسط Padilla شامل خوب بودن از نظر روانی ، دغدغه های اجتماعی، کنار آمدن با شکل ظاهری، خوب بودن جسمانی و پاسخ به درمان است.
فرل[۱۳۵] چهار بعد «خوب بودن فیزیکی» شامل توانایی عملکردی ، قدرت ، خستگی ، خواب ، اشتها و… «خوب بودن روانی» شامل اضطراب، افسردگی، لذت و تفریح، درد ، شادی ، ترس ، توجه و تمرکز ،
«دغدغه های اجتماعی» شامل نقش در خانواده و جامعه، رابطه با اطرافیان، محبت ، روابط جنسی و مشکل ظاهری و در نهایت «خوب بودن روحی» شامل رنج کشیدن، مذهب و.. . را برای کیفیت زندگی در نظر گرفته است . فرنز[۱۳۶] نیز چهار بعد تقریباً مشابه « سلامت و عملکرد »، « اجتماعی ـ اقتصادی » .
«روانی ـ روحی» و « فامیلی » شامل بچه ها ، همسر و سلامت خانواده را جهت این مفهوم امتحان و اثبات نموده است (زکی ،۱۳۸۵).
دانشمندان دیگری نیز بر این باور بوده اند که شادی و رضایت، دو مشخصه اصلی کیفیت زندگی بوده و دامنه هایی که به آن ها اشاره شد می توانند به عنوان عوامل مؤثر بر این دو خصوصیت در نظر گرفته شوند. در واقع این گروه از نظریه پردازان کیفیت زندگی را به عنوان یک تجربه شناختی که با رضایت از ابعاد مهم زندگی از نظر خود فرد نشان داده می شود و نیز یک تجربه احساس که با شادی تظاهر می یابد می شناسند (کنیگ، ۲۰۰۳).
در واقع با این تعاریف ، درک خود فرد از سطوح شادی و رضایت در ابعاد ذکر شده ، مشخص کننده سطح کیفیت زندگی او خواهد بود. بنابراین کیفیت زندگی هر فرد تحت تاثیر خصوصیات زمینه ای فرد، وضعیت اجتماعی، فرهنگی و محیطی او قرار داد. (کینگ ، ۲۰۰۳).
۳-۷-۲- ابزار اندازه گیری عمومی در مقابل ابزار خاص
ابراز اندازه گیری عمومی، با بهره گرفتن از ابزار عمومی می توان کیفیت زندگی را در ابعاد وسیعی در گروه های مختلف بیماران مانند بیماران قلبی ، ریوی ، عروقی . ایدز ، سرطان یا افراد سالم با بهره گرفتن از یک پرسشنامه سنجید و با یکدیگر مقایسه نمود. این نوع ابزار مخصوصاً در مواردی که افراد بیمار نیستند ولی کیفیت زندگی به دلایل متفاوت پایین است تعیین کننده خواهد بود. (میمندی نیا ، ۱۳۸۴).
ابزار عمومی در دو گروه قرار می گیرند :
الف ـ نمای سلامتی (Health Profile) مختلف وجود ندارد و به طورکلی این ابزارها به اندازه ابزارهای عمومی کامل نیستند در عوض از حساسیت و قابلیت پاسخگویی بیشتری برخوردارند. ( میمندی نیا ، ۱۳۸۴).
ابزارهای اندازه گیری یگانه در مقابل ابزارهای اندازه گیری چند گانه :
برخی از محققین برای دستیابی به پوشش مناسبی از ابعاد، چندین آزمون پی در پی انجام می دهند. این کار داده های با ارزشی جهت هر یک از ابعاد کیفیت زندگی فراهم می کند. ولی در این حالت استفاده جداگانه یکی از این ازمون ها یا حجم نمونه کم مشکل آفرین خواهد بود. از طرفی در این رویکرد ارائه یک امتیاز خلاصه شده ممکن نیست و آنالیز چند متغیره ارجح می گردد. در این حالت این امکان وجود دارد که بیماران برای ابعاد مختلف، وزن های متفاوتی براساس باورشان که خود متاثر از شدت بیماری آن ها، فرهنگ، مذهب و یا تجربیات گذشته آنهاست ، قائل شوند.
ابزارهای با امتیاز خلاصه شده در مقابل ابزارهای اندازه گیری با امتیاز جدا برای هر بعد
برخی از ابزارهای موجود مانند FACT[137] یک نمره کلی که از امتیاز ابعاد متفاوت اندازه گیری شده محاسبه می گردد، خواهند داشت. در مقابل ابزارهای دیگر برای هر بعد، امتیاز جداگانه ای را به تفکیک گزارش می نمایند. یکی از خصوصیاتی که برای شاخص مناسب و قابل استفاده در سیاست گذاری ها مطرح است، وجود یک عدد کلی برای وضعیت کیفیت زندگی است. اگر چه بسیاری از نویسندگان با این موضوع موافق نیستند ولی اغلب صاحب نظران بر این باورند که قابل ارائه بودن کیفیت زندگی در یک عدد خلاصه شده می تواند سیاست گذاران را قادر به تشخیص تغییرات و روند کیفیت زندگی نماید ؛ هر چند این عدد کلی باید بتواند به امتیاز دامنه ها شکسته و گزارش شود (کینگ، ۲۰۰۳).
ابزارهای مدولار در مقابل ساده
این ابزارها در یک هسته مرکزی به نام Core ، کیفیت زندگی کلی را که شامل ابعاد گسترده آن است
می سنجند. در مورد بیماری های مختلف یک پرسشنامه کوتاه تر به نام مدول برحسب نوع بیماری ضمیمه می گردد. مثال مشهور این نوع ابزار EORTC است. بخش core پرسش نامه در مورد
بیماری های مختلف قابل مقایسه خواهد بود.
استفاده از جانشین در مقابل پرسش از خود فرد
اکثر ابزارهای موجود، خود بیماران را به طور مستقیم بررسی می کنند. تحقیقات مختلف نشان داده است زمانی که از پرشک به عنوان جایگزین استفاده گردد، تاکید بیشتر بر روی مشکلات فیزیولوژیک بیماران متمرکز خواهد شد ؛ در حالی که پرستاران و مددکاران، مشکلات روانی و روحی را پررنگ تر جلوه
می دهند. نتیجه آن که کیفیت زندگی بیماران با بهره گرفتن از جایگزین معمولا بدتر از حالتی که از خود بیمار سوال شود خواهد بود. بنابراین همواره تاکید می گردد جز در مواردی که بیمار قادر به همکاری نیست (مانند کودکان، بیماران بد حال و یا افراد عقب افتاده ذهنی) از خود افراد به طور مستقیم سوال گردد. البته این کار محدودیت هایی نیز خواهد داشت؛ به طور مثال می توان مشکلات زبان، اختلاف فرهنگ، زحمتی که به بیمار تحمیل می گردد و در نهایت Missing data را نام برد. به هر حال در مواردی که استفاده برای سیاست گذاری مدنظر باشد بهتر است در کنار سوالات فردی از سوالات objective نیز استفاده نمود تا اختلاف در انتظارات اشخاص از شرایط محیطی نتواند پاسخ را به میزان زیاد متأثر نماید. (کینگ، ۲۰۰۳).
بررسی کمی در مقابل بررسی کیفی
همان گونه که اشاره گردید، کیفیت زندگی یک مفهوم ذهنی است که در آن درک خود فرد از توانایی کنونی و استانداردهای ممکن درونی نقشی اساسی دارد. برای مثال ممکن است بیماران طی بیماری انتظارات و استانداردهای متفاوتی را نسبت به قبل از بیماری بیابند. لذا شاید یک رویکرد کیفی که در آن می توان از سوالات عمیق تری استفاده نمود نمای با ارزشی از داده های بیماران فراهم نماید؛ اگرچه این کار برای بیماران وقت گیر و پرزحمت است . در ابزار کمّی زمان کوتاه تری صرف می شود و در عمل اجرا و تحلیل آسان تری دارد. به هر حال توصیه می گردد در انتهای هر ابزار کمّی یک یا چند سوال باز نیز گذارده شود به شکلی که ترکیبی از رویکرد کمی و کیفی به شکل توام به کار رود.
ابزارهای وابسته به سلامتی (Health related) در مقایسه با ابزارهای کلی (Overall)
کیفیت زندگی وابسته به سلامتی مستقیما اثرات بیماری یا درمان آن را بررسی می کند و به تاثیرات دورتر مانند سلامت محیط، وضعیت استخدامی، رضایت بیمار از خانواده و سلامت اجتماعی که در ابزارهای کلی مورد توجه واقع می شوند، توجه ندارد (کینگ ۲۰۰۳) پرسشنامه هایی مانند SF-36از جمله ابزار وابسته به سلامتی و WHOQOL-BREF نمونه ای از ابزارهای کلی هستند.
پرسشنامه های کلی به سایر جنبه های کیفیت زندگی مانند محیط، امنیت و وضعیت مالی
افراد نیز علاوه بر کیفیت زندگی وابسته به سلامت می پردازند. لذا می توانند جهت ارزیابی برنامه های بهداشتی یا محیطی و نیز تجزیه و تحلیل اجتماعی ـ اقتصادی که کاهش بهره وری و سایر
تعیین کننده های کیفیت زندگی را می سنجد نیز به کار رود . به طورکلی در مواردی که پیامدهای بیماری ها مورد ارزیابی قرارمی گیرند بهتر است از ابزارهای وابسته به سلامتی که به تغییرات سلامتی حساس تر هستند استفاده گردد. در عوض در مواردی که مداخلات اجتماعی و محیطی مد نظر باشند طبعاً استفاده از ابزارهای کلی مانند WHOQOL – BREF مفیدتر خواهد بود این پرسش نامه ها
WHOQOL-BREF) و SF-36) هر دو برای جمعیت ایرانی مورد روان سنجی قرار گرفته است (نجات و منتظری ، ۲۰۰۸ نقل از انجمن روانشناسی ایران )
۴-۷-۲- پژوهش های کیفیت زندگی
پژوهش های کیفیت زندگی می توانند در دو گروه «تولید تئوری» و « آزمون تئوری » قرار گیرند. گروه اول برای روشن نمودن مفهوم، ابعاد و رابطه ابعاد با یکدیگر تلاش می کنند. در حالی که گروه دوم فرضیاتی را که در گروه اول ایجاد شده اند در جمعیت های دیگر امتحان می کنند. با این کار قابلیت تعمیم و امکان مقایسه در گروه های مختلف ایجاد می گردد. تنها اعتراف به چند بعدی بودن این مفهوم کافی نیست و اهمیت زیر بنای تئوریک در هر دو گروه قابل توجه است ، بدیهی است که تفسیر نتایج نیز وابسته به این زیربنا خواهد بود. (کینگ،۲۰۰۳)
از طرفی می توان دو مدل عملکردی (Functional) و دریافتی (perceptional) برای این تحقیقات متصور شد. در رویکرد بیمار محور ـ که همواره توصیه می گردد ـ مدل دریافتی مورد توجه است ، در حالی که در رویکرد متکی بر پزشک یا پرستار، بیشتر به مدل عملکردی توجه می گردد. به هر حال حساسیت و قابلیت پاسخگویی مدل دریافتی بیشتر است و نتیجه حاصل از این دو مدل همواره یکسان نخواهد بود. در کل در پژوهش های کیفیت زندگی نکات زیر دارای اهمیت زیادی است (کینگ ۲۰۰۳)
۱ـ اطلاعات از خود بیمار و از دیدگاه او بدست آمده باشد.
۲ـ در صورت امکان به ابعاد متفاوت براساس نظر خود بیمار وزن داده شود.
۳ـ چارچوب ذهنی و تعریف کیفیت زندگی و ابعاد آن روشن باشد.
۴ـ مشخص شود مطالعه در چه گروههایی ، از نظر فرهنگی، سنی و جنسی انجام می گیرد. ثابت شده است که کیفیت زندگی در فرهنگ های مختلف، معانی متفاوتی دارد. بنابراین نباید اثر فرهنگ و تجارب گذشته هر فرد بر روی این مفهوم نادیده گرفته شود.
۵ـ نحوه انجام مطالعه باید روشن باشد؛ به شکلی که بتواند در زمان های مختلف و شدت های متفاوت بیماری، این مفهوم را بسنجد. یکی از واژه هایی که پیچیدگی درک انسان را از کیفیت زندگی روشن می کند جابجایی پاسخ (response – shift) نام دارد؛ به این شکل که استانداردهای درونی، ارزش های درک این مفهوم با تغییر در وضعیت سلامت فرد تغییر می کند (کینگ ۲۰۰۳) . به این معنا که به علت تغییر در آستانه و استانداردها و ایده آل ها اثر شدت بیماری بر کیفیت زندگی کمرنگ می گردد . برای اندازه گیری این پدیده معمولا مطالعات طولی انجام می شود؛ اگر چه این پدیده در مطالعات مقطعی نیز قابل تفسیر است . برای مثال در مطالعات داخلی و خارجی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس نشان داده شده است که به علت تغییر استانداردهای آنان با بدتر شدن توانایی جسمانی ، ابعاد متفاوتی از کیفیت زندگی تغییر چندانی نکرده است. (نجات و منتظری ۲۰۰۷ نقل از سایت انجمن روانشناسی ایران).
۶ـ مشخص شود که یک مطالعه، کیفیت زندگی را به عنوان پیامد در نظر دارد یا آن را به عنوان یک فرایند بررسی می کند، در صورتی که آن را به عنوان یک فرایند در نظر داشته باشد لازم است بیش از یک بار اندازه گیری شود. بدیهی است زمان های اندازه گیری و متغیرهای مورد بررسی براساس دیدگاه یا هدف مطالعه روشن می شود.
۷ـ یک ابزار اندازه گیری قابل قبول باید :
ـ روایی و پایایی مناسبی داشته باشد.
ـ قابلیت پاسخگویی (responsiveness) در برابر تغییرات داشته باشد، یعنی به تغییر شرایط حساس باشد. برای برآورده شدن این شرط ، Donovan معتقد است که باید در هر دامنه حداقل ۵ سوال وجود داشته باشد و در مجموع نیز تعداد سوالات کم نباشد (کامینز ۲۰۰۳ نقل از زکی ،۱۳۸۵).
ـ از نظر پاسخ دهنده ، پرسشگر، پزشک و سیاست گذار قابل قبول باشد. به عبارت دیگر این ابزار باید خلاصه و آسان برای خواندن ، فهمیدن ، امتیاز دادن و تجزیه و تحلیل کردن باشد. به هر حال موفقیت یک ابزار، وابسته به تمایل شرکت کنندگان برای تکمیل آن که خود متاثر از زحمتی که ابزار برای آنان ایجاد می کند است. آنچه که در پژوهش های کیفیت زندگی مشکل آفرین می گردد عدم وجود استاندارد طلایی (Gold standard) برای اندازه گیری آن است که خود ناشی از تفاوت معانی این واژه در فرهنگ های مختلف ، شیوه های مختلف زندگی و بیماران با شدت های متفاوت بیماری است.
همان گونه که ذکر شد کیفیت زندگی یک مفهوم چند بعدی است ؛ ولی ابزارهایی وجود دارند که تنها یک بعد را می سنجند و متخصصین بالینی خروجی آنها را به عنوان کیفیت زندگی در نظر می گیرند. برای مثال karnofsky Performance Scale که تنها بعد سلامت جسمانی را می سنجد و توسط پزشک یا همراه بیمار تکمیل می گردد از این دسته است ؛ در حالی که در نظر گرفتن نتایج حاصل از این ابزار به عنوان کیفیت زندگی به هیچ عنوان صحیح نیست از طرفی ابزارهای چند بعدی نیز در مواردی به علائم و عوارض بیماری توجه کافی ندارند؛ لذا در مواردی ترجیح داده می شود که تعدادی از این پرسش نامه ها به صورت توام به کار روند . این کار مشکلاتی در بردارد که مقیاس های مختلف و تاکید به زمان های متفاوت از این جمله است . برای مثال یک پرسش نامه از مقیاس ۵ گانه لیکرت استفاده می کند، در حالی که پرسش نامه دیگر مقیاس دیداری (visual scale) 1 تا ۱۰۰ را به کار می برد و یا یک پرسش نامه به وضعیت دو هفته قبل بیمار اشاره می کند در حالی که دیگری به ماه گذشته تاکید دارد. علاوه بر این روان سنجی این پرسش نامه ها نیز وقت گیر خواهد بود. (کینگ ، ۲۰۰۳) .
مطالعات کیفیت زندگی می توانند به صورت مقطعی یا طولی انجام شوند . در مطالعات طولی، نامناسب بودن پایایی پرسش نامه مشکل ساز می شود؛ ضمن این که در این موارد ریزش افراد مورد مطالعه به دلایل مختلف بیشتر است . از طرف دیگر در مورد بیماری های مختلف از جمله سرطان توصیه می گردد که این اطلاعات سه مرتبه ، یک بار در شروع مطالعه، یک بار حین درمان و یک بار پس از اتمام درمان جمع آوری گردد (کینگ، ۲۰۰۳).
همان گونه که اشاره گردید برخی از محققین تمایل دارند در مواردی که از ابزارهای چند بعدی نیز استفاده می گردد، نمره خلاصه شده ای از کیفیت زندگی ارائه کنند؛ به شکلی که امتیازات تمام سوالات را با یکدیگر جمع می نماید. با این کار دامنه ای که تعداد سوال بیشتری دارد وزن بیشتری خواهد داشت که منطقی نیست. جهت رفع این مشکل می توان به دامنه های مختلف وزن های مختلف داد و آن را با یکدیگر جمع نمود . با این همه این کار در اکثر پرسش نامه ها مانند SF-36 و WHOQOL-BREF به هیچ عنوان توصیه نمی گردد؛ چرا که روی هم ریختن امتیازاتی که متعلق به سازه های متفاوت هستند توجیه علمی و منطقی ندارد. برخی از محققین از پاسخگو می خواهند که علاوه بر پاسخ هر سوال به آن وزنی معادل با اهمیت آن بدهد (کینگ ، ۲۰۰۳) .
۸-۲- شادکامی
در طی سالهای اخیر بررسی شادکامی توسط روانشناسان و جامعه شناسان افزایش یافته است ( وین هوون[۱۳۸] ، ۱۹۹۷ ) و روانشناسان علاقه مند به حیطه روان شناسی مثبت نگر توجه خود را بر منابع بالقوه احساسهای مثبت نظیر احساس شادکامی معطوف کردند. ( کوهن[۱۳۹] ،۱۹۷۰ ).
شادکامی عبارت است از مقدار ارزش مثبتی که یک فرد برای خود قائل است .(وین هوون[۱۴۰] ، ۱۹۹۷ ) . این سازه دو جنبه دارد ، یکی از انهاعوامل عاطفی است که نمایانگر تجربه هیجانی شادی ، سرخوشی ، خشنودی و سایر هیجانهای مثبت هستند و دیگری ارزیابی شناختی رضایت از قلمروهای مختلف زندگی که بیانگر شادکامی و بهزیستی روانی است ،. با وجود این ، شادکامی نشانه فقدان افسردگی نیست بلکه نشان دهنده وجود شماری از حالتهای شناختی و هیجانی مثبت است . ( اندروز[۱۴۱] و مک کنل،۱۹۸۰)
هیجانهای مثبت و منفی از یکدیگر متمایز هستند و فرد را برای درجه ای از تعاملهای برد – باخت یا برد – برد آماده می سازند( سلیگمن[۱۴۲] ، ۲۰۰۲ ) . افراد شاد با ارزنده سازی مهارتهای خود ، بیشتر با رویدادهای مثبت همراه می شوند تا اینکه خود را با رویدادهای منفی همراه کنند. آنها در تصمیم گیریهای مربوط به آینده زندگی خود بهتر عمل می کنند ، چون از راهبردهایی نظیر جستجوی اطلاعات مرتبط با خطر – امنیت سود می جویند (آسپین وال ، ریچتر و هافمن ، ۲۰۰۱ نقل از کار[۱۴۳] ،۲۰۰۴ ). به طور کلی انسان به گونه ای تحول می یابد که برخی از موقعیتها او را شاد می کنند و پاره ای دیگر ، به تجربه احساس درماندگی در او منجر می شوند.
۱-۸-۲- تفاوتهای فردی در شادکامی
خرده مقیاسهای شادکامی:
تفاوتهای فردی در احساس شادکامی با تفاوت های شخصیتی مرتبط اند:
تفاوتهایی که می توانند ناشی از عوامل ژنتیکی باشند (باس[۱۴۴] ، ۲۰۰۰ ) . به عبارت دیگر ، شادکامی یک متغیر شخصیتی است که بر اساس نظریه آیزنک ، می توان برای آن پایه زیست شناختی در نظرگرفت ( علی پور و نور بالا ، ۱۳۷۸ ) . کاستا[۱۴۵] و کری (۱۹۸۰ ) در پژوهشهای خود دریافتند که برونگرایی ،شادکامی و رضایت خاطر می توانند شادکامی فرد را در ۱۳ سال بعد پیش بینی کنند افراد برونگرا با محیط اجتماعی بهتر کنار می آیند چرا که این ویژگی نیازمند درگیرشدن مکرر در تعاملهای اجتماعی است . بنابراین ، چنین افرادی خود را در معرض موقعیتهایی قرار می دهند که نیاز به تعامل اجتماعی آنها را ارضا می کند و در نتیجه شادتر می شوند ( چنگ[۱۴۶] و فورنهام ، ۲۰۰۳ ) . برونگرایی و نورزگرایی به ترتیب افراد را به سوی تجربه رویدادهای مثبت و منفی سوق می دهند . بنابراین اگر فرد دارای سطح بالای برونگرایی باشد ، احتمالاَ با رویدادهای مثبت بیشتر مواجه می شود ، در نتیجه احساس شادکامی بیشتری را تجربه خواهد کرد . اما اگر فرد دارای سطح بالای نورزگرایی باشد ، به احتمال زیاد ، تجربه وی از رویدادهای منفی بیشتر و ناشادی او افزون تر خواهد شد . عوامل فرهنگی نیز قادرند به طور نسبی انواع عوامل شخصیتی مرتبط با شادکامی را تحت تأثیر قرار دهند. در جوامع غربی فردگرا ، نظیر ایالات متحده امریکا ، حرمت خود و کنش وری فرد با باورهای شخصی و نیز سطح بالای بهزیستی روانی ارتباط دارند ، در حالی که این عوامل در جوامع جمع گرای شرق با بهزیستی روانی همبستگی ندارند. بنابراین ارزشهای فرهنگی ، به طور نسبی ، رگه هایی از شخصیت را تعیین می کنند که بهزیستی روانی را تحت تأثیر قرار می دهند و احتمالاَ این رگه ها با دستیابی به هدفهای با ارزش فرهنگی مرتبطند. (تریاندیس، ۲۰۰۰ ، نقل از کار[۱۴۷] ، ۲۰۰۴ )
احساس شادکامی با مقبولیت اخلاقی ، لذت جویی ، بازخوردها و رفتارهای لذت جویانه مانند استفاده از انواع داروهای محرک و آمیزشهای جنسی مکرر ارتباط مثبت دارد. اما همیشه لذت جویی و کسب لذت منجر به احساس شادکامی نمی شود. برای مثال ، لذتهای کوتاه مدت و متناسب ناشی از مصرف سیگار یا سایر مواد مخدر ، در درازمدت به علت بروز بیماریهای ناشی از مصرف این مواد ، منجر به فقدان شادکامی، ناامیدی و رنجش خواهد شد ( وین هوون[۱۴۸] ، ۱۹۹۷ ) . اعمالی نظیر قتلهای انتقام جویانه ، حمله ، تجاوزهای جنسی ، یا سرقت هم ممکن است موجب احساس لذت کوتاه مدت یا احساس رضایت آنی باشند ، اما در درازمدت ، پیامدهای مخرب اجتماعی ، روانشناختی یا جسمانی این اعمال ، منجر به احساس ناامیدی[۱۴۹] و بدبختی[۱۵۰] خواهند شد.( کار ، ۲۰۰۴ )
بررسیهای طولی نشان می دهند که شادکامی بر طول عمر موثر است . مطالعه طولی که توسط اُستیر[۱۵۱] ، مارکیدر ، بک و گودوین ، (۲۰۰۰ ) در بیش از دو هزار تن از آمریکاییهای مکزیکی تبار بالاتر از ۶۵ سال انجام شد ، نشان دادند که میزان هیجانهای مثبت تعیین شده در شروع مطالعه ، توانستند پیش بینی کنند که پس از دو سال چه کسی زنده می ماند ، چه کسی می میرد و چه کسی دچار ناتوانی و اخلال در کنش وری خواهد شد.