۴ ـ برخورد قاطعانه، سریع و بهموقع با عاملین جرم
۵ ـ حفظ و یا ارتقاء ظرفیتهای سازمانی متناسب با نیازهای جامعه
۶ ـ افزایش فعالیتهای خدماتی با هدف کاهش فعالیتهای انتظامی
۷ ـ سپردن برخی مسئولیتها به مردم و یا گروههای مردمی
پلیس و پیشگیری اجتماعی
واژه پلیس در قوانین و مقررات و نیز در افکار عمومی همواره با عنوان ضابط قضایی و با مأموریت کشف جرم، دستگیری بزهکاران و به طور کلی با واژه سرکوبی جرم و مجرم مرتبط و همراه بوده است و بدین ترتیب نقش پلیس به طور سنتی فقط در چارچوب نظام کیفری تصور میشده است. لکن به موازات تأکید یافتههای جرم شناختی بر فایده و اثر پیشگیری در کاهش میزان جرایم از یکسو و پذیرش نظری- علمی نهاد پیشگیری به عنوان قلمرو جدید سیاست جنایی در کنار قلمرو سنتی آن، یعنی سرکوبی از سوی دیگر، بینش و اشکال جدیدی از مأموریت و وظیفه پلیس در جامعه را از آغاز سالهای هفتاد میلادی ایجاد و مطرح کرده است(ابرندآبادی،۱۳۷۸: ۱۴۱).
در بررسی روند تاریخی موضوع، اولین اندیشههای اجتماعی در اقدامات پلیس به سالها قبل باز میگردد. در سال ۱۸۲۹ “رابرت پیل ” بنیانگذار پلیس جدید لندن اصول نه گانهای را مطرح نمود که پس از گذشت سالیان سال به نظر میرسد اندیشه پلیس اجتماعی( جامعه محور) از آن بهره بسیار برده است. در این اصول مهم پلیسی، به مواردی نظیر تلاش برای پیشگیری و کاهش برخوردهای قهرآمیز، ایجاد میل و انگیزه در مردم برای پذیرش عملکرد پلیس، افزایش اعتماد عمومی، حفظ بیطرفی، ارتباط عمیق با جامعه، خودداری از انتقامجویی و … اشاره شده که هم اینکه در زمره مهمترین اقدامات پلیس جامعه محور محسوب میگردد. توجه به این اصول باعث شد در آمریکا و انگلیس، برخی صاحبنظران مسایل اجتماعی در طی سالهای بعد، به مطالعه پیرامون شرایط اجتماعی جامعه و ضرورت تغییر در بافت سنتی پلیس بپردازند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰، تغییرات عمدهای، چهره بسیاری از شهرهای آمریکا را دگرگون کرد. افزایش شهرنشینی، بالارفتن سرسامآور نرخ جرایم، تغییر اساسی در ساختار جمعیتی و وخامت اوضاع محلات فقرنشین، نمودهایی از این نابسامانی اجتماعی بودند. اقدامات پلیس نمیتوانست موجب غلبه بر مشکلات باشد در طول سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ تمام جنبههای مربوط به فرایند اجرای قانون و تأمین امنیت، به منظور کشف علت مورد بازبینی و موشکافی دقیق قرار گرفت. نتایج این مطالعات نشان داد شیوه سنتی ارائه خدمات پلیس برای حل مشکل جرم و تأمین امنیت عمومی محل کار و سکونت مردم، جوابگو نیست(گلداشتاین،۲۰۰۰ : ۲۰۲ ).بر همین اساس طی سالهای بعد تشکیلات و اقدامات پلیس تحت عناوین متعدد از قبیل پلیس راهبردی، پلیس مسأله محور و پلیس محله، به کاربردی کردن مفاهیم مرتبط با پلیس جامعه محور پرداختند و بدین ترتیب اقدامات پلیس از دهه ۸۰ میلادی به بعد، به تدریج وارد مرحله نوین خود شد و تکیه خود را بر دو اصل اساسی قرار داد :
۱ ـ تمرکز جدی روی دخیل کردن و شرکت دادن مردم در امور جامعه
۲ ـ استفاده مؤثرتر از بدنه اجرایی پلیس با تکیه بر خلاقیتها و خبرگی آنان و ارتباط تنگاتنگ مردم.
دفتر دادستانی کالیفرنیا طی سالهای ۱۹۹۶ و ۱۹۹۹ برای درک بهتر پلیس جامعه محور، ضمن مقایسه این پلیس با پلیس سنتی، ویژگیهای زیر را مورد توجه قرار داد:
-
- پلیس جامعه محور، با رسالت اصلی پلیس سنتی مغایرت بنیادی ندارد.
-
- پلیس جامعه محور، تعارض کلی با امور پلیس سنتی ندارد تا به ساماندهی مجدد همه واحدهای پلیسی موجود ضرورت داشته باشد.
-
- اقدامات پلیس جامعه محور، همه وقت مأمورین پلیس را اشغال نمیکند. مقدار قابل توجهی از وقت مأموریت گشت، وقت آزاد است. تمام مأمورین پلیس جامعه محور باید به نحوی در فعالیتهای پلیس جامعه محور دخیل باشند.
-
- پلیس جامعه محور، مأموریت را از انجام وظایف اصلی پلیسی غافل نمیکند تا احتمال افزایش جرم تقویت شود. در حقیقت پلیس جامعه محور در صورتی که به طور مناسب پیاده شود، در برخورد با جرم و بینظمی برخوردی شدیدتر از پلیس سنتی دارد.
-
- پلیس جامعه محور، مأموریت پلیس را به مددکاران اجتماعی تبدیل نمیکند.
دفتر مذکور در انتها تعریف زیر را از پلیس جامعه محور ارائه میکند :
پلیس جامعه محور یعنی آن اصول کلی، شیوههای مدیریتی و طرحهای سازمانی که روشهای مؤثر حل مشکل و مشارکت با مردم را برای شناسایی و رفع علل جرم، بینظمی و سایر مشکلات اجتماعی ارتقاء میدهد(دفتر دادستانی کل ایالت کالیفرنیا، ۱۹۹۶).
در کشور ایران نیز توجه به اصول مورد نظر از دهه ۷۰ در تشکیلات پلیس به تدریج آغاز شد. پس از ادغام نیروهای سه گانه انتظامی سابق( شهربانی، ژاندارمری و کمیته انقلاب اسلامی) و تشکیل نیروی انتظامی در سال ۷۰ این مطالعات به صورت تدریجی آغاز شد به گونهای که در سال ۷۸ عملاً تغییرات اساسی را در ساختار تشکیلات پلیس موجب شد.
اصول جامعه محوری پلیس و تکیه بر نیروهای مردمی، بهرهگیری از مشارکت عمومی در برقراری نظم و امنیت اجتماعی، ارائه آموزش همگانی به مردم و اطلاعرسانی مستمر و … موجب شد نیروی انتظامی ساختار جدیدی را طراحی و پلیسهای تخصصی را به تدریج ساماندهی نماید. معاونت اجتماعی ناجا دقیقاً با این نگرش در جهت تحقق بند ۱۸ از ماده ۴ قانون ناجا از سال ۷۸ شکل گرفت تا بتواند زمینه شکلگیری اهداف اجتماعی پلیس را فراهم آورد. مهمترین اهداف شکلگیری معاونت اجتماعی به شرح زیر بود :
۱ ـ بررسی و شناخت علمی روندها و عرصههای تغییر و تحولات اجتماعی و تأثیر آن در امنیت عمومی
۲ ـ بررسی و شناخت بسترها و زمینههای اجتماعی و فرهنگی آسیبها و جرایم
۳ ـ ایجاد بستر مساعد برای مشارکت عمومی در تولید و حفظ امنیت عمومی
۴ ـ ارتقاء سطح امنیت روانی و احساس امنیت در جامعه
۵ ـ بسترسازی در راستای بازسازی اعتماد عمومی به پلیس و ارتقاء مقبولیت آن
۶ ـ ارتقاء سطح آگاهی و شناخت عمومی در جهت تحکیم پایههای نظم و انضباط اجتماعی
۷ ـ سنجش و ارزیابی عملکرد و میزان رضایتمندی عمومی از پلیس
۸ ـ اطلاعرسانی صحیح و ارتباط با رسانهها برای تسهیل در انجام مأموریتها و کاهش بار انتظامی
۹ ـ بسط و گسترش سازو کارهای پیشگیری اجتماعی(سیمای تحولی ناجا، ۱۳۷۸ : ۱۷۳).
از سال ۱۳۸۵ برای بسط اقدامات اجتماعی در کلیه سطوح فعالیتهای پلیس، ردههای اجتماعی در کلیه پلیسهای تخصصی و مأموریتی ناجا شکل گرفتهاند تا بازوان قدرتمندی برای تشکیلات پلیس برای برقراری و ایجاد ارتباط با جامعه باشند. انتظار میرود با گذشت زمان و کسب تجربیات لازم این ردهها بتوانند ارتباط کلیه سطوح مأموریتی ناجا با مردم را فراهم و در آینده نقش مؤثر مردم و پلیس در برقراری امنیت را ارتقاء دهند.
پیشگیری اجتماعی و اقدامات پلیسی
پیشگیری اجتماعی، ایجاد تغییرات و اصلاحات فردی و محیطی است که منجر به اصلاح جامعه و فرد و منجر به جلوگیری از جرم به صورت پایدار و همیشگی میشود. در پیشگیری اجتماعی بدنبال هماهنگسازی اعضای جامعه با قواعد اجتماعی هستیم. محور اقدامات در پیشگیری اجتماعی فرد است. در این پیشگیری از طریق آموزش، تربیت و ترغیب و تنبیه تلاش میشود تا معیار شناخت اعمال خوب و بد، به افراد القاء شده و قدرت ارزیابی و ارزشیابی عملکرد مثبت به او داده شود. پیشگیری اجتماعی از اقداماتی تشکیل میشود که بر انواع محیطهای پیرامون فرد تأثیر میگذاردو کلیه این محیطها در فرایند جامعهپذیری و اجتماع پذیری یک فرد نقش داشته و دارای کارکرد اجتماعی هستند. هر یک از محیطهای خانه، مدرسه، دانشگاه، دوستان و … در یک مقطع خاص زمانی عمل کرده و فرایند جامعهپذیری را تسهیل میکنند. مثلاً مدرسه دارای دو کارکرد آموزشی و تربیتی میباشد. کارکرد نخست دانشگاه آموزش فنون و علوم است و حال آنکه کارکرد جنبی آن آموزش نحوه معاشرت با جامعه است. خانواده علاوه بر اینکه موظف به تأمین تغذیه و بهداشت اطفال است، میبایست پرورش و تربیت آنها را نیز بر عهده بگیرد. بنابراین هرگاه هر یک از این محیطها رسالت تربیتی، پرورشی و ناسازگارسازی خویش را به انجام نرسانند. اولین خلل در زمینه جامعهپذیری فرد ایجاد شده و در واقع زمینه ارتکاب جرم فراهم میشود. پیشگیری اجتماعی در واقع بر دو نقطه یک خط شبیه است که در یک طرف فرد و خانواده و در طرف دیگر جامعه یا محیط قراردارد و خانواده نیز خود بخشی از محیط است، ولی خانواده بستر تولید و تربیت اولیه فرد است(ابرندآبادی،۱۳۸۲ : ۱۲۷۱).
پیشگیری اجتماعی از جرم، عمدتاً بر تغییر محیطهای اجتماعی وانگیزههای مجرمانه متمرکز است. بدین معنی که در این پیشگیری معیارها عمدتاً متوجه درگیر کردن افراد جامعه به ویژه جوانان در امور اجتماعی و یا اعطای هر چه بیشتر مسئولیتهای اجتماعی به افراد جامعه است. زیرا فرض به این است که هر چه افراد احساس مسئولیت بیشتری در اجتماع داشته باشند، از نقشهای اجتماعی و مجرمانه آنان کاسته میشود. یعنی انگیزههای مجرمانه در آنان تا حد زیادی بر این امر معطوف است که اگر فرد احساس کند در جامعهای که در آن زندگی میکند، نقش با اهمیتی در تحقق اهداف اجتماعی و معیارهای مورد قبول جامعه دارد، کمتر احتمال میرود مرتکب جرم شود. بنابراین تأسیس مراکز اجتماعی، آموزشگاهها، باشگاهها، ورزشگاهها و یا سایر مؤسسات اجتماعی(روزنبام،۱۳۸۴)میتواند این مسیر را هموار سازد.
پیشگیری اجتماعی به دو نوع تقسیم میشود : پیشگیری اجتماعی جامعهمدار و پیشگیری اجتماعی رشدمدار. منظور از پیشگیری جامعه مدار آن است که اگردر محیط، عوامل جرمزا وجود داشت آنها را خنثی میسازیم و منظور از پیشگیری رشد مدار آن است که اگر طفل به دلیلی از خود مظاهر بزهکاری نشان داد، با مداخله زودرس بر روی وی و محیط پیرامون وی، جلوی مزمن شدن بزهکاری را در آینده بگیریم. پیشگیری رشد مدار به دلیل اهمیت دوران رشد طفل و نقش محیط در پیشگیری از بزهکاری، از ارزش زیادی برخوردار است(ابرندآبادی، ۱۳۷۲).
در پیشگیری اجتماعی جامعه مدار در خصوص ایجاد تغییر در محیطهای اجتماعی که مستعد بروز جرم هستند اقدامات و راه حلهای زیر مورد توجه قرار میگیرد :
ـ برقراری وسایط نقلیه عمومی
ـ ایجاد کلانتری
ـ تأسیس مدارس جدید
ـ اقدامات عمرانی از قببل بهبود فضای شهر، ایجاد پارکها، مرمت ساختمانها و ترمیم آنها
ـ ایجاد شهرداریها
ـ ایجاد اشتغال صنعتی در محله
بدیهی است تخریب محلههای بد نام و جرمخیز نوعی پیشگیری وضعی است اما ایجاد اصلاح در آن از نوع پیشگیری اجتماعی محسوب میگردد( همان، ۱۲۷۴).
پیشگیری اجتماعی رشد مدار نشان میدهد که مداخله به هنگام و به موقع درباره کسانی که به خاطر وضعیت خانوادگی در معرض ارتکاب جرم هستند، میتواند جلوی بزهکاری و استمرار تمایلات مجرمانه را در آنها بگیرد. در پیشگیری رشدمدار در دورههای مختلف رشد جسمانی و عقلانی، یک سلسله اقدامات مناسب صورت میگیرد تا در آینده طفل مرتکب جرم نشود. البته این اقدامات بلند مدت ممکن است حدود ۲۰ سال بعد جواب بدهد.
پیشگیری رشد مدار دو خصیصه عمده دارد:
الف ـ مداخله زودرس نسبت به طفل، خانواده و مدرسه
ب ـ این نوع پیشگیری جنبه تربیتی وقتی دارد که در آن اختلالات رفتاری و درونی طفل هدف قرار میگیرد. آنچه در پیشگیری رشد مدار ملاک است، آموزش مهارتهای اجتماعی به طفل و والدین اوست(ابرندآبادی، ۱۳۷۶).
نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر اصولی که به آن اشاره رفت کوشش نموده است زمینههای حضور جدی در جامعه و مشارکت هر چه بیشتر شهروندان در برقراری نظم و امنیت عمومی را فراهم آورد. برخی از اقدامات اجتماعی پلیس در راستای پیشگیری اجتماعی از جرم به شرح زیر میباشند:
- هماهنگی با مراکز دولتی