خانواده به عنوان نخستین محیط اجتماعی که کودک در آن قدم می گذارد، نقش اساسی در پدیدآیی ویژگی های فردی و اجتماعی وی دارد. در بین تمامی نهادها، سازمان ها و مؤسسات اجتماعی، خانواده مهم ترین، ارزشمندترین و اثربخش ترین نقش ها را داراست. خانواده دارای اهمیت تربیتی و اجتماعی است. افراد از سوی خانواده گام به عرصه هستی می نهند و جامعه نیز از تشکل افراد، هستی و قوام می یابد و از آن رو که نهاد خانواده مولد نیروی انسانی و معبر سایر نهادهای اجتماعی است از ارکان عمده و نهادهای اصلی هر جامعه به شمار می رود (نوابی نژاد، ۱۳۸۱).
خانواده نظامی است که عملکرد آن از طریق الگوهای مراوده ای صورت می گیرد مراودت یا میان کنش های تکراری، الگوهایی را به وجود می آورند مبنی بر اینکه یک نفر چه طور و چه وقت و با چه کسی رابطه برقرار کند. همین الگوهای مراوده ای، تارهای نامرئی توقعات مکملی را تشکیل می دهد که نظم دهنده بسیاری از اوضاع و شرایط خانواده است. خانواده نخستین محیط اجتماعی است که کودک را تحت سرپرستی و مراقبت خود قرار می دهد. این محیط بیش از محیط های دیگر در رشد و تکامل فرد تأثیر دارد و کودک پیش از آنکه از اوضاع اجتماعی خارج متأثر شود تحت تأثیر خانه و خانواده قرار می گیرد.
در این میان نقش محوری پدر و مادر در شکل گیری این خصوصیات غیرقابل انکار است. رفتارهای والدین و جو عاطفی حاکم بر خانه و خانواده از عوامل بسیار مؤثر بر چگونگی وضعیت فرزندان می باشد. دوران جوانی و بلوغ از زمان های بسیار قدیم، تا کنون یکی از مهم ترین دوران های زندگی انسان به شمار می رفته و نقش خانواده در این دوران بسیار حایز اهمیت است. پژوهش حاضر به طور ویژه متمرکز بر نقش کشمکش های والدین بر سازگاری فرزندان نوجوان (اعتماد به نفس، پرخاشگری و سلامت روان) می باشد. یافته های تحقیق بیانگر آن است که تعارضات والدین به چه میزان می تواند باعث ایجاد اثراتی سوء در فرزندان شود. در این پژوهش مشخص شد چگونه تاکتیک های حل تعارض پدر و مادر (استدلال، کلامی، فیزیکی) می تواند بر پرخاشگری بدنی، پرخاشگری کلامی، خشم، خصومت، عزت نفس و سلامت روان نوجوان تأثیر گذار باشد.
دوران رشدی مورد نظر در پژوهش حاضر یعنی دوران نوجوانی یکی از بحرانی ترین دوران های زندگی هر فرد به شمار می آید. بلوغ که معمولاً بین ۹ و ۱۳ سالگی آغاز می شود روندی است که طی آن فرد از دوره کودکی خارج می شود. اگر تعارضات والدین همزمان با این دوره رخ دهد توجه فرزندان به سمت منافع شخصی خودشان به صورت بارزتری دیده می شود. تعارض خصوصیات بلوغ را شدت می بخشد و می تواند باعث بروز تمایلات افراطی این مرحله از رشد شود. احساس رنج و منفی بافی، مقاومت، عدم ایجاد ارتباط با افراد خانواده و تمایل به آزادی همه و همه پررنگ تر می شود. ورود به این مرحله نوجوان را با مشکلات فراوانی دست به گریبان می سازد. حال اگر عوامل مؤثر بر شخصیت شکل یافته به گونه ای باشد که هویت یابی او را یاری دهد مسایل حاد بروز نخواهد کرد. اما اگر عواملی بحران را تشدید نماید نوجوان مستعد و آسیب پذیر به سوی ناهنجاری ها و یا بزهکاری رانده خواهد شد. فقدان عملکرد سالم خانوادگی و تعارضات والدین در این دوران خطیر می تواند عامل خطرآفرین اصلی برای زمینه سازی اختلالات روانی و تهدیدی جدی برای سلامت عمومی فرزندان نوجوان باشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
پرخاشگری در فرزندان می تواند به علل یادگیری های اجتماعی و الگو گرفتن از والدین خود باشد. فرزندان به دلیل تعاملات و هم زیستی با والدین خود آنها را الگو قرار داده و با آنها همانند سازی می کنند. وقتی فرزندان در خانواده های پر تعارض رشد کنند و نحوه درست حل تعارضات را از والدین خود به طور صحیح یاد نگیرند، نمی توانند در بزرگسالی به طور صحیح با مشکلات مقابله کرده و تعارضات خود را با پرخاشگری ها و برخورد های نامناسب پاسخ می دهند. به دنبال حل کردن مسایل و مشکلات خود هستند. تجربیات تلخ دوران کودکی و الگو گیری های ناصحیح می تواند در آینده فرزند عوارض جبران ناپذیری را از خود بر جای گذارد. مشاهده تعارض والدین و روابط زناشویی ضعیف آنان احتمالاً تاثیر نامطلوبی بر موفقیت ازدواج فرزندان در آینده می گذارد.
بر اساس نظریه ایمنی هیجانی روابط زناشویی ناسالم با به خطر انداختن احساس امنیت فرزندان، سازگاری آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. بازتاب های رفتاری کودکان و نوجوانان دلیلی بر این مدعاست که احساس امنیت هیجانی فرزندان منوط به کیفیت روابط درون خانوادگی آنان است. کشمکش های بین والدین می تواند به طور معناداری امکان طلاق، ناسازگاری و از هم پاشیدگی خانواده و ناتوانی هیجانی و فیزیکی والدین را فراهم کند یا موجب انتقال یافتن خصومت های حل نشده خانواده به تعاملات کودک – والد گردد. وقتی در خانه و خانواده جو صمیمی و آرامی وجود نداشته باشد و روابط والدین با یکدیگر همراه با تشنج و نزاع باشد فرزند در این شرایط فرصت ابراز وجود و استقلال پیدا نمی کند که این الگوی ارتباطی منجر به عدم رشد اعتماد به نفس در او می شود که این خود سبب می شود که نوجوان به راحتی نتواند احساسات و عواطف خود را با اعضای خانواده مطرح نماید.
تنش و تعارضات بین والدین علاوه بر اینکه به خود والدین و فرزندان آسیب می زند باعث می شود که این الگوهای تنش و سرکوبی از رابطه زناشویی زوج به رابطه والد – کودک نیز سرایت کند. کاهش گرمی والدین، افزیش طرد و خصومت والدین و حساسیت کمتر والدین در رفتارهای فرزندپروری، با مشکلات کودک رابطه دارد. تعارضات والدین، کودکان را دچار ترس، استرس و خشم می کند و مواجهه مکرر با تجربه تعارض می تواند منجر به مشکلات رفتاری و مشکلات سلامت جسمی در کودکان و نوجوانان شود.
مطالعات نشان داده است که والدینی که تعارضات زناشویی قابل توجهی را تجربه می کنند می توانند فاقد انرژی یا انگیزش لازم برای تعامل مؤثر با فرزندانشان باشند. کودکانی که در خانواده های با تعارض بالا زندگی می کنند، استرس بیشتری نسبت به تعارض والدینی نشان می دهند و تطابق ناموفق با رویداد های استرس زا می تواند منجر به پیامد های نامطلوب کوتاه مدت و بلند مدت شود، بخصوص زمانی که این رویداد ها در کودکی یا نوجوانی رخ دهند، می تواند رشد روانشناختی، شناختی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهند.
تحقیقات طولی نشان داده است که رابطه بین تعارضات زناشویی و ایمنی هیجانی در خانواده با انتقال کودک به نوجوانی افزایش می یابد و ایمنی هیجانی یک مکانیسم تبیینی، هم برای مشکلات رفتاری و هم برای مشکلات عاطفی کودک بوده است. ایمنی در بافت رابطه والدین و دلبستگی، بطور نسبی مستقل از هم، سازگاری کودک را تحت تأثیر قرار می دهند. دلبستگی ناایمن و ناایمنی هیجانی در مورد رابطه زناشویی، نه تنها در ارتباط با مشکلات سازگاری فرزندان هستند، بلکه پیش گویی کننده کاهش اکتساب تحصیلی و اکتساب مهارت های شناختی آنها نیز می باشند.
مشکلات پدر و مادر تهدیدی برای کل خانواده است و یکپارچگی خانواده را به خطر می اندازد. تعارض زناشویی از در دسترس بودن عاطفی پدر و مادر برای کودکان جلوگیری می کند و اعتماد فرزند را به خانواده به عنوان منبع ایمنی کاهش می دهد. به بیان دیگر تعارض زناشویی به دلبستگی ناایمن فرزندان به پدر و مادر می انجامد.
والدین باید هشیار و آگاه باشند که چقدر روابط و تعاملات آنها در خانه می تواند بر روی فرزندان اثر گذار باشد طوری که آینده و سرنوشت آنها را تحت شعاع خود قرار می دهد. مادامی که رفتارهای والدین اصلاح نشود و نابسامانی های درون خانواده تحت کنترل و ضابطه قرار نگیرد امیدی به اصلاح فرزندان نخواهد بود. ضرورت دارد پدر و مادر و سایر اعضای بزرگ خانواده الگوهای رفتاری خوبی برای فرزندان خود باشند. وجود روابط گرم و صمیمانه در خانواده موجب می شود که نخست نوجوانان آن را فرا گیرند و با تقلید و تکرار آن ها نسبت به انجام این رفتارها مبادرت نمایند. کودکان و نوجوانان، سرمایه های ارزشمند هر مملکتی هستند و برای سلامت روان آنها باید هر چه بیشتر تلاش کرد.
۵-۵- پیشنهاد های کاربردی
با توجه به رقم بالای خشونت و تعارضات خانگی در جامعه نیاز مبرم به شناسایی و مداخلاتی در این خصوص احساس می شود. مداخله بایستی در چندین حوزه من جمله برنامه های آموزشی اجتماع محور پیرامون موضوع خشونت خانگی که یک موضوع فردی یا خانوادگی صرف نیست، بلکه یک مسأله اجتماعی و غیر اخلاقی است، انجام داد. امید است که این پژوهش و سایر پژوهش هایی که در این راستا نگاشته می شود، بتواند گامی هرچند کوچک در راستای توجه و رسیدگی به فرزندان خانواده های پرتنش بردارد. در این راستا جامعه می تواند نهاد های مشاوره و راهنمایی خانواده (پیش از ازدواج) را تقویت نماید و قوانینی وضع کند تا زن و مرد از لحاظ سلامت روانی و میزان هماهنگی با زوج مورد نظر (به وسیله آزمون های روانی) مورد بررسی قرار گیرند تا هر دو از سلامت روانی و توافق روانی برخوردار باشند و نیز مسؤلان رسانه های گروهی می توانند با بهره گرفتن از امکانات خود الگوی صحیح زندگی مشترک زناشویی را به خانواده ها نشان دهند.
با مشارکت آموزش و پرورش می توان نوجوانان را از وجود این پدیده در خانواده ها آگاه سازند و به آنها آموزش داد که چگونه با این بحران در خانواده برخورد نمایند و در مقابل انواع مختلف خشونت خانگی عکس العمل نشان دهند. همچنین می توان با آموزش مهارت های زندگی همچون مهارتهای حل مسأله و مهارت های کنترل خشم که نقش مؤثری را در کاهش پرخاشگری دارد هم به نوجوانان و هم به والدین آن ها در این راستا کمک کرد. اکثر افراد جامعه به انحاء مختلف با چنین پدیده ای روبرو می شوند، از این رو لازم است به جای هراس از اعلام واقعیت و مقادیر حقیقی به آگاه سازی مردم پرداخته شود.
در این پژوهش بار دیگر نقش مهم خانواده در شکل گیری شخصیت و منش فرزندان مورد تأکید قرار گرفته است و نیاز به ارائه آموزش های لازم در زمینه حل صحیح تعارضات بین همسران و فرزند پروری برجسته تر می شود. لذا مسئوولان بایستی با برگزاری کارگاه های آموزشی یا از راه رسانه ها والدین را نسبت به اهمیت این امر آگاه سازند.
یافته های این پژوهش بر لزوم توجه خاص به نوجوانانی که در خانواده های با تعارضات و تنش های شدید زندگی می کنند، تأکید می کند. با توجه به آسیب های متعدد و گسترده ای که نوجوانان در محیط های پر تشنج می بینند لازم است علاوه بر جلسات مشاوره برای والدین، در خصوص صلاحیت برخی والدین پر تشنج که از سلامت روان کافی برای فرزندپروری برخوردار نیستند بررسی کارشناسانه صورت گیرد و اقدامات لازم در این خصوص انجام گیرد.
۵-۶- محدودیت های پژوهش
- به دلیل تعداد زیاد سؤالات پرسشنامه ها که همزمان ارائه شد ممکن است خستگی پاسخ گویان بر نتایج تأثیر گذاشته باشد.
- عدم تمایل پاسخ دهندگان به صحبت در مورد امور شخصی خود ممکن است بر نتایج تأثیر گذاشته باشد.
- این پژوهش بر روی گروه سنی خاصی از افراد جامعه صورت گرفته است، بنابراین تعمیم نتایج به گروه های سنی دیگر باید با احتیاط صورت گیرد .
- همچنین تعداد نمونه در این پژوهش محدود بوده و اجرای آن بر گروه بزرگتری از دانش آموزان می تواند نتایج دقیق تری به بار آورد.
- نبود مطالعاتی کافی در ارتباط با موضوع پژوهش به خصوص در ایران، محدودیت در تبیین و بحث یافته ها بوجود آورد.
۵-۷- پیشنهادهای پژوهشی
- پیشنهاد می شود به منظور بررسی صحت و تکرارپذیری یافته ها از سایر روش های تحقیق استفاده شود به عنوان مثال در مطالعات دیگر پرسشنامه ها به دو گروه، نوجوانانی که در معرض تعارضات والدین هستند و نوجوانانی که این گونه تعارضات را شاهد نبوده اند ارائه شود، که این دو گروه از نظر عزت نفس، پرخاشگری، سلامت روان و دیگر فاکتورها با یکدیگر مقایسه شوند.
- برای بررسی های دقیق لازم است از منابع اطلاعاتی مهم دیگری همچون مادر، پدر، خواهران و برادرانی که با فرد مواجهه یافته با تعارض در یک منزل زندگی می کنند مصاحبه ای به عمل آید تا اطلاعات دقیق تری بدست آید.
- پیشنهاد می شود طی مطالعات دیگر جهت سنجش مواجهه با تعارضات بین والدین از سؤالات باز استفاده شود تا پاسخگویان با جملات خود و آن گونه که هست، وضعیت تعارضات بین والدین را توصیف کنند، که در این صورت سؤالات باز و بسته روایی سنجه و نتایج آنرا تقویت خواهند کرد.
- بهتر است بررسی های مبتنی بر گردآوری اطلاعات از دید فرزندان و افراد شاخص خانواده با توجه به تفاوت های خانواده های هسته ای و گسترده صورت بگیرد.
- پیشنهاد می شود تأثیر تعارضات والدین و نحوه برخورد آنها با تعارضات زناشویی بر متغیرهای دیگری نظیر عملکرد تحصیلی، سازگاری اجتماعی، گرایش به سوء مصرف مواد، گرایش به بزه، بحران هویت یابی مورد بررسی قرار گیرد.
منابع و مآخذ
منابع فارسی
ادبی، حسین (۱۳۷۹). تئوری رشد خانواده. تهران: انتشارات دانشگاه الزهرا.
استوار، فرامرز (۱۳۸۲). بررسی رابطه بین سبک دلبستگی و روابط جنسی فرا زناشویی در بین زنان بازداشت شده در مرکز مبارزه با مفاسد اجتماعی شهر تهران. خانواده پژوهی، سال ۴، شماره ۱۴، ص ۱۴۳-۱۳۳.
اسلامی نسب، علی (۱۳۸۶). مقایسه تعارضات زناشویی زنان متقاضی طلاق با زنان مراجعه کننده برای مشاوره زناشویی. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت معلم.
اعزازی، شهلا (۱۳۸۲). جامعه شناسی خانواده، با تأکید بر نقش، ساختار و کارکرد خانواده در دوران معاصر. تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
اقلیما، مصطفی (۱۳۹۱). طبقات اجتماعی و شیوه های حل مسأله در بین زوجین خانواده های ساکن شیراز. مجله مطالعات اجتماعی ایران، دوره دوم، شماره ۱، ص ۳۳-۱۹.
باقرپور، علی و کماچالی، مجید (۱۳۸۴). زنان و تحولات ساختاری خانواده در عصر جهانی شدن. پژوهش زنان، دوره ۲، شماره ۲، ص ۱۶۶-۱۵۳.
براتی، طاهره (۱۳۸۵). تأثیرات تعارضات زناشویی بر روابط متقابل زن و شوهر، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه آزاد رودهن.
بردبار، علی (۱۳۸۶). سوء مصرف مواد و خشونت خانوادگی. مجله اصلاح و تربیت، جلد هفتم، شماره ۸۴، ص ۲۵.
بوژمهرانی، ابراهیم (۱۳۸۹). رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک دلبستگی در زنان دارای خیانت زناشویی. فصلنامه زن و جامعه، سال ۲، شماره ۱، ص ۳۶-۲۱.
بیابان گرد، اسماعیل (۱۳۸۲). روش های افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان. تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان.
بین، روبرت و کلمز، هریس (۲۰۰۵). روش های تقویت عزت نفس نوجوانان. ترجمه: علیپور (۱۳۸۶). مشهد: به نشر.
ثنایی، باقر و همکاران (۱۳۸۷). مقیاس های سنجش خانواده و ازدواج. تهران: انتشارات بعثت.
جلالی طهرانی، محمدمحسن (۱۳۸۲). بهداشت روانی. جزوه کلاسی، دانشگاه فردوسی مشهد.
جنایی، احمد (۱۳۸۰). بررسی رابطه تعاملات درون خانواده با سلامت روان دانش آموزان پایه سوم راهنمایی، پایان نامه کارشناسی ارشد.
چلبی، مسعود و رسول زاده اقدم، صمد (۱۳۸۱). آثار نظم و تضاد خانواده بر خشونت علیه کودکان. مجله جامعه شناسی ایران، دوره چهارم، شماره ۲، ص ۵۴-۲۶.
حسینی، مریم (۱۳۹۰ ). بررسی رابطه الگوهای ارتباطی ازدواج و میزان رضایت مندی زناشویی زوجین شاغل در دانشگاه اصفهان. فصلنامه خانواده پژوهی، سال اول، شماره ۲، ص ۱۲۰-۱۰۹.
حمیدی، سعید (۱۳۸۲). روانشناسی بی وفایی و خیانت. تهران، هنرسرای اندیشه.
خدارحیمی، سیامک (۱۳۸۴). مفهوم سلامت روان شناختی (چاپ اول). مشهد: انتشارات جاودان خرد.
دهقان، فاطمه (۱۳۸۰). مقایسه تعارضات زناشویی زنان متقاضی طلاق با زنان مراجعه کننده برای مشاوره زناشویی. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه تربیت معلم.
رجبی، غلامرضا و بهلول، نسرین (۱۳۸۶). سنجش پایایی و روایی مقیاس عزت نفس روزنبرگ در دانشجویان سال اول دانشگاه شهید چمران. پژوهش های تربیتی و روانشناختی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان، سال سوم، شماره ۲، شماره پیاپی ۸، ص ۴۸-۳۳.
ریاحی، محمد اسماعیل؛ علیوردی نیا، اکبر و بهرامی، سیاوش (۱۳۸۶). تحلیل جامعه شناختی میزان گرایش به طلاق. پژوهش زنان، دوره ۵، شماره ۳، ص ۱۴۰-۱۰۹.
زنگنه، محمد(۱۳۸۰). بررسی جامعه شناختی عوامل مؤثر بر خشونت شوهران علیه زنان در خانواده، مطالعه موردی: شهر بوشهر. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز، بخش جامعه شناسی.
ساروخانی، باقر (۱۳۸۲). جامعه شناسی خانواده. تهران: انتشارات پیام نور.
سالکی، کوروش و کیخانی، علی (۱۳۸۵). ستاد بررسی وضعیت سلامت روانی دانشجویان علوم پزشکی ایلام. مجله دانشگاه علوم پزشکی ایلام، سال دهم ، ص ۳۵-۳۴.
سامانی، سیامک (۱۳۸۶). بررسی پایایی و روایی پرسشنامه پرخاشگری باس و پری در ایران. مجله روانپزشکی و روانشناسی ایران، سال سیزدهم، شماره ۴، ص ۳۶۵-۳۵۹.
سلیمانیان، علی اکبر(۱۳۸۳). بررسی تأثیر تفکرات غیر منطقی (براساس رویکرد شناختی) بر نارضایتی زناشویی. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره. دانشگاه تربیت معلم تهران.
شاملو، سعید (۱۳۷۹). بهداشت روانی (چاپ هفتم). تهران: انتشارات رشد.