چهارشنبهسوری در شیراز
شیرازیان چهارشنبهی آخر سال را چهارشنبهسوری میگویند و غروب سهشنبه مرسوم است که هفت کپه KOPE و یا سه کپه خار تهیه میکنند، آنها را آتش زده و از روی آتش میپرند و میگویند:
«زردی من از تو سرخی تو از من»
برخی از زنان و دختران شیرازی به سعدیه رفته و در آب حوض ماهی، آبتنی میکنند و با جام دعا و چهل کلید آب به سر میریزند. این کار هم به خاطر سلامتی و هم به خاطر مهر گرمی انجام میشود.
زنده یاد استاد سید ابوالقاسم انجوی شیرازی درباره «حوض ماهی» مطلبی دارد که آن را میخوانید:
(تاریخ عکس: ۱۳۹۰، عکاس: نگارنده پایان نامه، موضوع عکس: بهار شیراز)
حوض ماهی
در شیراز علاوه بر آداب و مراسمی که در شب چهارشنبهسوری برگزار میشود، رفتن عموم به «حوض ماهی» هم از رسوم قدیم است. در گوشهی غربی باغ آرامگاه شیخ اجل سعدی یک قنات آب گرم معدنی روان است که چند پله میخورد تا به سکو و حوضچهای برسند (این آب در بیرون باغ، آفتابی و بر روی زمین جاری میشود) بر گرد آن حوضچه برای کندن جامه و آبتنی کردن یک سکوی هشت ضلعی تعبیه شده است و آن محل در زبان عامه به «حوض ماهی» شهرت دارد. چرا که این قنات از ماهی ریز و درشت لبریز است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
(تاریخ عکس: ۱۳۹۰، عکاس: نگارنده پایان نامه، موضوع عکس: چشمه سعدی)
از ایام کودکی میشنیدیم که دختر شاه پریان به شکل و شمایل یک ماهی بزرگتر، در حالی که یک لنگه گوشوارهی بزرگ در گوش چپ دارد، در میان ماهیها به شنا مشغول است و از دهنهی تاریک قنات پیشتر نمیآید. اما هر که نیّتی کند مراد او را میدهد.
(تاریخ عکس: ۱۳۹۰، عکاس: نگارنده پایان نامه، موضوع عکس: چشمه سعدی)
از همین رو، زنان به طور عموم و دختران دمبخت و زنان جوان بالاخص، به نیّت تندرستی، رفع قضا و بلا، باطلالسحر، بر آمدن حاجتها و سفیدبختی وارد حوض میشوند و بدن خود را به جریان آب فراوان و گرم و مطبوع میسپارند و با جام برنجی «چهل کلید» که درون و بیرون آن دعاهایی کندهاند، چهل جام آب به سر و تن خود، یعنی به شانه راست و شانه چپ و سر، میریزند.
گاه پیش میآید یکی از ماهیهای بازیگوش دهانش را به پوست نزدیک میکند و از تن، آب میمکد، با همین تماس مختصر جیغ و ویغ دخترخانم را به هوا میبرد.
بعضیها برای رفع زردیان و «زردی یرقان» یکی دو تا از ماهیهای کوچک و ریز این قنات را به وسیلهی همان جامها میگیرند و میبلعند و عقیده دارند زردیشان مرتفع میشود.
باری، ماندن در آن استخر مانند آب نیمهگرم البته مطبوع و آرامبخش است و حوصلهی زنان هم فراوان. اما دمدمای غروب، مردها که منتظرند تا زنان سر حوض را خلوت کنند، کاسه صبرشان لبریز میشود و با صدای بلند و اوقات تلخ از آنها میخواهند تا بساطشان را جمع کنند و نوبت را به آنان بدهند. عاقبت هم بانوان با غرولند بسیار «حوض ماهی» را به مردان وا میگذارند.
زیارت حضرت شاهچراغ «ع»
رسم است که دختران دمبخت در شب چهارشنبهسوری برای بختگشایی به زیارت حضرت احمدبن موسی شاهچراغ «ع» میروند. شاهچراغ از جمله امامزادههای واجبالتکریم است. مردم شیراز به شاهچراغ علاقه زیادی دارند. شب زیارتی شاهچراغ شب جمع میباشد.
فال گوش ایستادن
فال گوش ایستادن هم نزد زنان شیرازی مرسوم است. زنی که بخواهد فال گوش بایستد چادر سر کرده نیّت میکند در پناه کوچهای، در گوشهای میایستد و بر اساس گفتهی عابرین تفأل میزند. اگر گفته را مطابق میلش دید خود را به مراد رسیده میداند.
همچنین رسم است که بعضی از زنان برای برآوره شدن حاجت، در زیر منبر مسجد جامع حلوا درست میکنند. به این منبر، منبر مرتضی علی میگویند.
آش ابودردا
همچنین مراسم دیگری که شیرازیان دارند پختن آشی است به نام آش ابودردا بعضی معتقدند که وسایل اولیهی آش باید از راه گدایی تأمین شود.
این آش را، هم به خاطر درمان بیماری و هم به خاطر بختگشایی میپزند.
زنده یاد استاد ابراهیم شکورزاده در کتاب عقاید و رسوم مردم خراسان دربارهی آش ابودردا مینویسد:
عوامالناس عموما کلم ابوالدردا را «ابودردا» تلفظ میکنند و ظاهراً از جهت مشابهت یا قرابتی که این کلمه با کلمه «درد» فارسی دارد، چنین پنداشتهاند که ابوالدردا در دوران عمر خود همیشه علیل و مریض بوده و هرگز روی سلامتی به خود ندیده است. شاید همین تصور آنان را به فکر انداخته است که برای دفع بیماری از خانه و شفای بیمار خویش آشی به نام آش ابودردا بپزند و بین فقرا تقسیم کنند. این آش روز چهارشنبهسوری آخر صفر هم پخته میشود.
رسم این است که دختران دمبخت که هنوز به خانهی شوهر نرفتهاند به محلی به نام «خانه سید ابوتراب» واقع در کوچهی شیشهگرها میروند و زیر درخت کهنسالی که در آن خانه وجود دارد، حلوا میپزند و بین فقرا تقسیم میکنند و از صاحب آن خانه یعنی «سید ابوتراب» که گویا سید بزرگواری بوده و ششصد سال قبل از این میزیسته و صاحب کرامات بود حاجت میخواهند.
در شب چهارشنبهسوری شیرازیان بوخوش (اسفند) در آتش میریزند که خانه را معطر کند. بوی بوخوش خاصیت گندزدایی هم دارد و از گذشته دور مورد توجه مردم این سامان بوده است.
آجیل چهارشنبهسوری
از جمله خوردنیهایی که شب چهارشنبهسوری شیرازیها استفاده میکنند آجیل چهارشنبهسوری است که بدان «آجیل شیرین» هم میگویند. این آجیل مخلوطی است از: کشمش، نخودچی، مغز بادام، مغز گردو، انجیر، مویز، توت خشک، کنجد بوداده، شاهدانه، تخمک، گندم برشته، برنجک، قصب، خارک (نوعی خرمای خشک) و قیسی.
تفأل به دیوان حافظ
با توجه به ارادتی که شیرازیان به حضرت خواجه حافظ دارند، در این شب دور هم جمع شده و از دیوان حافظ فال میگیرند که بدان فال دوره میگویند.
چهارشنبهسوری
به روایت: علی نقی بهروزی
زنده یاد علی نقی بهروزی در کتاب ارزشمند واژهها و مثلهای شیرازی و کازرونی «انتشارات اداره کل فرهنگ و هنر فارس» مینویسد: در شیراز به دو شب چهارشنبهسوری گفته میشود. یکی آخر ماه اسفند (چهارشنبه آخر سال) و دیگر چهارشنبه آخر ماه صفر، در هر دو شب مراسمی به عمل میآید که کاملاً شبیه به هماند.
ولی در شب چهارشنبه آخر سال (چهارشنبه آخر اسفند) مفصلتر میباشد. مردان و زنان شیراز معتقدند که هرگاه عصر سهشنبه آخر سال در آب سعدی (آبی که از قنات آرامگاه سعدی یا حوض ماهی جریان دارد) شستشو کنند تا سال دیگر بیمار نمیشوند. از این رو، عصر سهشنبه آخر سال ازدحام غریبی در اطراف جدول مزبور دیده میشود.
باید دانست چون آب قنات سعدی یک نوع آب معدنی است که در آن جیوه مخلوط است و برای امراض جلدی مفید است، مقارن غروب شب چهارشنبهسوری در جلو در خانهها آتش زیادی میافروزند و زنان و مردان و اطفال از روی آن میپرند و میگویند: «زردی من از تو، سرخی تو از من» و در کنار آن یک سبو یا کوزهی سفالین کهنه را میشکنند نیّت آنها در این کار این است که در سال آینده گره از کار آنها گشوده شود.
در بنادر جنوب مردم به جای شکستن کوزه، در کنار آتش، کنار دریا میروند و آن را در دریا میاندازند از جمله مراسم مخصوص شب چهارشنبهسوری که بیشتر بین زنان و به خصوص دختران دمبخت مرسوم و متداول است «فال گوش» میباشد.
آجیل مشکلگشا
در بعضی از منازل، مجلس شبنشینی میشود و در آن آجیل مشکلگشا مصرف میکنند.
باید دانست که آجیل مشکلگشا بر خلاف آجیلهای معمولی که شور است «شیرین» میباشد. یعنی از خارک، کشمش، نخودچی، مویز، انجیر، قصبک و شکرپنیر تشکیل میشود. در حالی که حاضرین مشغول خوردن آجیل هستند. زنی قصهی آجیل مشکلگشا را میگوید.
در شب چهارشنبهسوری ریختن کندر و اسفند در آتش که آن را در شیراز بوخوش گویند مرسوم و متداول است.
صحبت از قصهی آجیل مشکلگشا شد. روایت شیرازی این قصه را که در کتاب قصههای مردم فارس جلد اول آوردهام میخوانید این قصه در شیراز به نام «قصهی بابا خار کن» معروف است.
چهارشنبهسوری در مسجد بردی «قصردشت» (که امروزه جزء شهر شده است)
به روایت: جواد شاسمن
در قصردشت در آغاز شب زن و مرد لباس نو به تن کرده و در هر خانه گوشهای از حیاط شمعی روشن میکنند و در آن به رقص و پایکوبی میپردازند. بعد بوتههای خار یا چوب را در کوچهها آتش زده و از روی آتش میپرند و میگویند:
«سرخی تو از ما زردی ما از تو»
فال گوش ایستادن هم در قصردشت مرسوم است که زنها آن را انجام می دهند. از مراسم دیگر فال کلوک KOLUK است. کلوک کوزههای دهن گشادی است که روی آن را لعاب سبز داده و برای نگهداری روغن و ترشی استفاده میکنند. (فقیری، ۱۳۸۲: ۳۵)
(تاریخ عکس: ۱۳۹۰، عکاس: نگارنده پایان نامه، موضوع عکس: نوروز در شیراز)
قصههای نوروزی مردم فارس:
قصه بابا خار کن
یکی بود و یکی نبود