- ایمنی از شرور و دشمنان: نتیجه مهم دیگر ایمان این است که مؤمن به واسطه ایمان بر دنیا و نیروی شر شیطان پیروز می شود: «سپر ایمان را نیز بردارید تا در مقابل تیرهای آتشین شیطان محفوظ بمانید. » (افسسیان۶: ۱۶). ایمان مانند جوشن و سپری است که مؤمن را در برابر ظلمات و تاریکی ها حفظ می کند: «ما که از روز هستیم هشیار بوده جوشن ایمان و محبت و خُود امید نجات را بپوشیم» (اول تسالونیکیان۵: ۸).
اگر انسان به عیسی ایمان بیاورد و برای آن زحمت بکشد در هیچ امری از امور دشمنان هراسناک نمی شود و خداوند او را نجات و امنیت می بخشد: «و در هیچ امری از دشمنان ترسان نیستید که همین برای ایشان دلیل هلاکت است، امّا شما را دلیل نجات و این از خداست. زیرا که به شما عطا شد بهخاطر مسیح نه فقط ایمان آوردن به او، بلکه زحمت کشیدن هم برای او. » (فیلیپیان۱: ۲۸-۲۹).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
- آرامش: از نتایج دیگر ایمان، رسیدن به آرامش است. فرد مؤمن دارای آرامش است. عهد جدید میگوید: «ما که ایمان آوردیم داخل آن آرامش میگردیم» (عبرانیان۴: ۳). انسان به واسطه ایمان به آرامش میرسد «فقط ما که به خدا ایمان داریم می توانیم به آرامش خدا دسترسی پیدا کنیم. او فرموده در خشم و غضب خود قسم خوردهام که آنان که به من ایمان نیاورند هرگز روی آرامش را نخواهند دید» (عبرانیان۴: ۱-۳). در نظر پولس جمع شدن مؤمنان نیز موجب تسلی و آرامش یکدیگر است: «تا در میان شما تسلّی یابیم از ایمان یکدیگر، ایمان من و ایمان شما. » (رومیان۱: ۱۲).
- دریافت وعدههای خداوند: فرد مؤمن به واسطه ایمانش به وعدههای خداوند دست پیدا می کند. عهد جدید معتقد است وقتی به وعدههای الهی ایمان بیاوریم آنها متعلق به ما خواهند بود و آنها را دریافت خواهیم کرد. انسان اگر ایمان داشته باشد که وعده خداوند تحقق مییابد و در این ایمان استوار باشد و شک به خود راه ندهد، به آن خواهد رسید. پولس میگوید: «در زندگی روحانی دچار سستی و تنبلی نگردید بلکه با شور و شوق فراوان از مردم خدا نمونه بگیرید مردمی که با صبر زیاد و ایمان قوی، به تمام وعدههای خدا دست یافتند» (عبرانیان۶: ۱۲). در مقابل، پولس بر این باور است که اگر کسی به وعدههای خداوند ایمان نداشته باشد آنها را دریافت نخواهد کرد: «با اینکه وعده خدا هنوز به قوت خود باقی است اما ممکن است بعضی از شما نتواند آنها را بدست آورد… وعده خدا به قوم اسرائیل نفعی به ایشان نرسانید زیرا آن را باور نکردند و به آن ایمان نیاوردند» (عبرانیان۴: ۱-۲).
فصل یازدهم رساله عبرانیان با عنوان «به ایمان» درباره کارهایی است که انبیای الهی و مردم به واسطه داشتن ایمان انجام دادهاند. آنها به وعدههای خداوند ایمان داشتند و ایمان سرچشمه تمام فعالیتهای قهرمانانه آنها بوده است.
- نتایج:
در نظام فکری هر سه کتاب عهد عتیق، عهد جدید و قرآن، ایمان دارای اهمیت والایی است و نقش به سزایی بر عهده دارد. هر سه کتاب، ایمان را اساس دین و اخلاق و عامل اصلی نجات انسان میدانند.
- در بیان معنای ایمان، هر سه کتاب به اعتماد به خداوند، پذیرش و تصدیق اشاره می کنند. البته قرآن بر معنای اعتماد و تصدیق تأکید بیشتری می کند. هر سه، معتقداند ایمان در صورتی حاصل می شود که هم قلبی باشد و هم زبانی. و نیز معتقدند که ایمان کار بنده نیست، بلکه فعل خدا است. ایمان هدیه، تفضل و عطای خداوند به بنده است.
- عهد جدید در عباراتی از مفهوم امید (امید به تحقق وعدههای خداوند) نیز برای تعریف ایمان استفاده می کند. البته این امید ریشه در اعتماد به خداوند دارد و به عبارت دیگر چون مؤمن به خداوند اعتماد دارد، امیدوار است وعدههای او تحقق یابند. همچنین عهد جدید پیوند عمیقی میان ایمان و محبت برقرار می کند. از دید آن، ایمان از طریق محبت و عشق عمل می کند و مفهومی پویاست که فعالیت خود را در محبت آشکار می کند. پولس از ایمان، امید و محبت به عنوان فضیلتهای سهگانه یاد می کند که ارزشی پایدار در زمین دارند و ابزاری برای کسب سعادت ابدیاند.
هر سه کتاب، نتایج متعددی برای ایمان ذکر می کنند. نتایجی که هر سه به آنها اشاره کردند عبارتند از: نجات، آمرزش گناهان، محبت، عدالت، امنیت و آرامش. یکی از نتایج مهم ایمان در نظر هر سه نجات است؛ با این تفاوت که نجات به معنای خاص خود در عهد جدید نقش محوری دارد. از نظر هر سه کتاب، ایمان موجب آمرزش گناهان است. گناهان مؤمن به واسطه ایمان آمرزیده شده و او عادل شمرده می شود. پولس در رسالات خود در عهد جدید بر اینکه ایمان موجب عادل شمردگی و آمرزش میشود بسیار تاکید می کند. عادل شمردگی به این معناست که خداوند اعلام میدارد هر انسانی که به مسیح ایمان می آورد هرچند گناهکار باشد عادل است. هر سه کتاب به این مفهوم اشاره و تاکید دارند که ایمان موجب ایمنی از آفات و بلاها می شود. مؤمن به واسطه ایمانش در پناه خداوند خواهد بود. تفاوتی که در اینجا به چشم میخورد این است که قرآن تصریح میکند این امنیت هم در دنیاست و هم در آخرت؛ امان از بلاهای دنیوی و عذاب اخروی. ولی عهدین به طور کلی ایمان را موجب ایمنی از شرور و دشمنان میداند. قرآن و عهد جدید ایمان را مایه آرامش میدانند و معتقدند انسان مؤمن در پرتو ایمان خود به آرامش حقیقی دست مییابد. از نگاه عهد جدید انسان به واسطه ایمان به آرامش می رسد و در واقع آرامش حقیقی از آن مؤمن است. قرآن نیز بر این باور است که مؤمن به واسطه ایمانش به بهشت وارد خواهد شد و در آسایش و راحتی ابدی خواهد بود. از آنجا که بهشت در قرآن نماد آرامش ابدی است، میتوان آن را با آرامشی که عهد جدید مطرح می کند قابل مقایسه دانست. عهد جدید در کنار این موارد از اتحاد با مسیح نیز سخن میگوید که به نظر میرسد این ناشی از محور بودن مسیح، اهمیت عیسی و نقش خدایی قائل شدن برای عیسی در اندیشهی این کتاب مقدس است. قرآن کریم علاوه بر نتایج مشترک، رزق کریم، قرب الهی را به نتایج ایمان اضافه می کند.
-
- رابطه اصول اعتقادی و مبانی اخلاقی در قرآن و عهدین
-
در این بخش، ارتباط ایمان، شریعت، ولایت، اختیار و معاد به عنوان مهم ترین اصول اعتقادی و مبانی اخلاقی در قرآن و عهدین مورد بررسی و تطبیق قرار خواهد گرفت. اما قبل از شروع بحث لازم است که دلیل انتخاب این پنج اصل توضیح داده و مشخص گردد.
بدین دلیل که موضوع رسالۀ حاضر مقایسۀ فضایل اخلاقی نشأت گرفته از ایمان میباشد، ایمان اولین مبنایی است که در این پژوهش مورد مقایسه در قرآن و عهدین واقع شده است. از دیدگاه قرآن، ایمان اولین مبنای اخلاق به شمار می آید (دیلمی و آذربایجانی، ۱۳۸۷: ۶۴). اگر ایمان نباشد، اخلاق مثل اسکناسی است که پشتوانه نداشته باشد (مطهری، ۱۳۷۷: ۲۸۶).
شریعت، دومین موردی است که در این بخش، به عنوان یک از زیربناهای اخلاق و یکی از عوامل نیل به نجات و سعادت انسان، در هر سه کتاب مورد بررسی قرار میگیرد. بدین جهت، شریعت به عنوان یکی از زیربناهای اخلاق مورد بررسی قرار گرفت که، مجموعه معارف دینی که در قرآن کریم منعکس شده است، متشکل از سه بخش عقاید، احکام و اخلاق میباشد. این سه لایه در ارتباط متقابل با یکدیگرند و عمل توأمان به آموزههای این سه بخش موجب رستگاری انسان می شود. علامه(ره) در ذیل تفسیر آیۀ «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کلَِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فىِ السَّمَاءِ* تُؤْتىِ أُکُلَهَا کلَُّ حِینِ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُون» (ابراهیم، ۱۴/ ۲۴-۲۵) میفرمایند: کلمه طیبهاى که به شجره طیبه مثل زده شده اعتقادات قلبى صحیح (توحید) است که اخلاق حسنه و عمل صالح فروع و شاخههایش مىباشند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۲: ۵۱)، قانون و شریعت هیچگاه به نیک بختی نمیرسد جز آنکه با ایمانی همراه باشد که نگهبان آن اخلاق حسنه باشد و اخلاق حسنه نیز کامل نمیگردد، مگر با یکتاپرستی و توحید (همان). به اعتقاد ایشان، از مهمترین ویژگیهای دین اسلام ارتباط همۀ اجزای آن با یکدیگر است؛ ارتباطی که منجر به وحدت و یکپارچگی کامل میان آنها میگردد، به این معنا که در اخلاق کریمه، که این دین همه را به سوى آن فرا مىخواند، روح توحید جارى و منتشر است و روح اخلاق نیز در همه اعمالى که افراد جامعه مکلّف بدان مىباشند منتشر مىباشد. پس همه اجزاى دین اسلام با تحلیل به توحید بازگشت مىکنند و توحید ترکیبى است از اخلاق و اعمال (همان).
سومین مبنای اخلاقی مشترکی که در این بخش مورد بررسی قرار خواهد گرفت، پذیرش ولایت نبی است. پیامبران خود بهترین الگو در رسیدن به فضایل اخلاقی هستند و رفتارها و گفتارهایشان گویای اخلاقیات است و انسانها برای نیل به این مقصود باید به ایشان اقتدا کرده و آنها را الگوی خویش قرار دهند: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» (قلم، ۶۸/ ۴)، « قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فی إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَه» (ممتحنه،۶۰/۴) و «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَه» (احزاب،۳۳/۲۱). بنابراین، تبعیت از حضرت رسول(ص) (آلعمران، ۲/ ۳۱) و ائمه(ع) و دیگر دیندارانی که عامل به اخلاقیاتاند به عنوان مربیانی که هم در زمینه معرفتی، رفتارها و گفتارهایشان گویای اخلاقیات است و هم ارتباط با آنها باعث کمال نفس می شود، بسیار مهم است.
اختیار، چهارمین مبانی اخلاقی است که در این بخش مورد بررسی و مقایسه واقع شده، بدین علّت که خودسازی و تزکیه و تهذیب اخلاق زمانی برای انسان میسر است که به توانایی خود در به دست آوردن کمالات و ارزشهای اخلاقی، اعتقاد داشته باشد و اگر گمان کند که اعمال و اخلاق حسنهاش در تکامل او بیتأثیر است، جایی برای تزکیه و تهذیب وی باقی نخواهد ماند (مصباح یزدی، اخلاق، ص۳). علامه (ره) نیز به این موضوع اذعان داشته اند: هر گونه سیراخلاقی انسان، منوط به پذیرش اختیار در وجود انسانست؛ او می تواند با اختیار خود، کسب کمالات و افنای تعینات طبیعی کند و وجود خود را ارتقا داده به هستی بیزوال برساند و جامع جمیع کمالات گردد(طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۲: ۴۹۸).
معاد، پنجمین مبنای اخلاقی است که در این بخش مورد مقایسه قرار گرفته است. بدین دلیل که، به منظور عمل به اصول اخلاقی و اجتناب از مفاسد اخلاقی، به یک ضمانت اجرایی نیاز است. اعتقاد به معاد و ثواب و عقاب، نوعی کنترل درونی ایجاد میکند؛ چراکه در قیامت، اعمال حسابرسی خواهند شد. تعداد کمی از مردم به این درجه از درک و شناخت رسیده اند که به خوبی به خاطر حسنش پایبند باشند و از بدی به خاطر قبحش دوری گزینند. در این میان نیاز به نیروی محرکّی هست تا با بالا بردن انگیزه و اراده در شخص، زمینهی تربیت اخلاقی را در وی فراهم سازد.
ازاینرو، در این قسمت رساله سعی بر آن است که: پنج مبانی اخلاقی فوق (ایمان، شریعت، ولایت، اختیار و معاد) را، بر اساس آیات قرآن و سیاق آنها و نظرات مفسران و بر پایۀ آیات عهدین و تفاسیر معتبر آن مورد بررسی قرار دهد تا نقاط مشترک و اختلاف این دو دین را در این زمینه ترسیم نماید تا زمینهای برای نزدیکی هر چه بیشتر ادیان به یکدیگر فراهم آید.
-
-
-
-
- رابطه اصول اعتقادی و مبانی اخلاقی در قرآن کریم
-
-
-
۳-۳-۱-۱- ایمان
همانند کتاب مقدس، ایمان از جمله مبانی اساسی اخلاق در قرآن به شمار می آید که به دلیل اینکه در قسمت قبل این آموزه بررسی و تحلیل گردید، در این بخش جهت پرهیز از تکرر و اطالهی کلام از بیان مجدد آن خودداری می شود.
از دیدگاه اخلاق قرآنی، ایمان پشتوانه اخلاق است، یعنی اخلاق که خود یک سرمایه بزرگ زندگی است بدون ایمان اساس درستی ندارد. زیربنای همه اصول اخلاقی بلکه سر سلسله همه معنویات، ایمان مذهبی یعنی ایمان و اعتقاد به خداست. بنابراین، عملی ارزشمند است که از سر ایمان به خدا باشد نه عملی که از سر نفع شخصی و یا عادت و ریا به انجام رسد. از این رو در قرآن، بیثمربودن اعمال کافران به سراب (نور، ۲۴/ ۳۹) و گاه به خاکستری تشبیه شده است که بادی تند در روزی طوفانی بر آن بوزد و چیزی از آن باقی نگذارد (ابراهیم، ۱۴/ ۱۸).