آن چه در قاطبه نظامهای حقوقی مختلط و مرکب دنیا [که دادسراها را در معیت دادگاه پذیرفتهاند] جاری است این که از آنجا که جرم یک پدیده اجتماعی و دارای تبعات و عواقب اجتماعی است لذا حق تعقیب جرم متعلق به جامعه است و جامعه این حق را به وسیله نمایندگان خود به مواقع اجرا میگذارد؛ دادسرا نماینده جامعه است و به نام جامعه بزهکار را مورد تعقیب قرار میدهد. وظیفه دادسرا دفاع از جامعه، دفاع از قانون و دفاع از حق است.
«در سیستمهایی که دادسرا پذیرفته شده، مراجعه به دادگاه یا محدود به زمان و شرایط خاصی است یا به طور کلی ممنوع و منتفی است.»[۹] در روش اخیر دعاوی کیفری ابتدا باید در دادسرا مطرح شود و پس از جمع آوری دلایل، له و علیه متهم و بررسیهای نخستین و انجام تحقیقات مقدماتی از طرف مقامات دادسرا [که عبارتند از دادستان، معاونان دادسرا، دادیاران و بازپرسان) پرونده متشکله با صدور کیفر خواست به دادگاه ارسال می شود.
در کشور ما پس از انقلاب مشروطه و تأسیس دادگاههای عرفی – که ممهور به مهر تأیید علمای طراز اول صدر مشروطیت نیز قرار گرفت- «نهاد دادسرا» تحت عنوان «اداره مدعیالعموم»، در مقام تعقیب جرایم و در زمره مهمترین نهادهای کیفری کشور محسوب گردید. چنانچه معروض افتاد» این نهاد در قانون اصول تشکیلات عدلیه [مواد ۴ و ۵۰ مصوب ۷/۴/۱۳۰۶ با اصلاحات بعدی] پیشبینی شده و وکیل جماعت به عنوان مقام قضائی در رأی آن قرار داده شده است»[۱۰]؛ به موجب این قانون و قوانین مکمل دیگر وظایفی چون اقامه دعوی و تعقیب جرایم و متهمین از حیث حقوق عمومی (ماده ۳ قانون موقتی اصلو محاکمات عمومی) و نیز حقوق دولت، محجوران و اشخاص مفقودالأثر (ماده ۶۵ قانون اصول تشکیلات عدلیه) بر عهده مدعیالعموم گذاشته شده است.[۱۱]
این نهاد تا سال ۱۳۷۳ به حیات خود ادامه داد و لیکن با تدوین قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب (مصوب ۱۵/۴/۷۳) دادسرا از سازمان قضایی کیفری عمومی و انقلاب محذوف شده و علیالنهایه، وظایف و اختیارات دادستان به رؤسای محاکم و رئیس حوزه قضائی مربوطه واگذار شد. با مشکلاتی که این ابتکار نه چندان موجه پس از سپری شدن ۹ سال پدیدار آورد و اختلالاتی که در روند دادرسی نمودار شد مآلا در سال ۸۱ با تصویب قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب ۲۸/۷/۸۱ نظام دادسرا، دادگاه بار دیگر اعاده گردید و به موجب ماده ۱۰ آئیننامه اصلاحی این قانون اختیارات دادستان مجدداً به وی تفویض شد.
در این راستا به عنوان مقام صلاحیتدار جهت تعقیب جرایم وارد عمل شده و چنانچه در ماده ۷۹ قانون اصول تشکیلات عدلیه آمده بود، (مدعیان عمومی مکلفند اعمالی را که متضمن خلاف یا جنحه یا جنایت است، تفتیش و تعقیب نمایند) مسئولیتهای عمدهای متوجه دادستان شد. در برهه کنونی دادسرا نقشی اساسی و بنیادی در اجرای عدالت کیفری و فرایند دادرسی عادلانه و منصفانه ایفا میکند؛ «نظام دادسرایی به عنوان مرجع ذیصلاح در انجام وظیفه تحقیقات مقدماتی، کلیه جرایم را مورد رسیدگی قرار میدهد [در حال حاضر هم جرایم عمدی و هم جرایم انقلاب در دادسرا رسیدگی میشود؛ البته این گستره مشمول جرایم کم اهمیت که مجازات قانونی آن ها تا ۳ ماه حبس یا جزای نقدی تا ۱ میلیون ریال، میباشد یا جرایم مشمول حد زنا و لواط یا جرایم اطفال، افراد نابالغ که به طور مستقیم در دادگاه مطرح میگردد نخواهد بود.]»[۱۲]
چنانچه بند ۴ و ۵ اصل ۱۵۶ و اصل ۱۵۸ قانون اساسی اشعار میدارد، وظیفه «کشف جرم و تعقیب و مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدود و مقررات مدون جزائی اسلام و اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین»[۱۳] و موضوع «گسترش عدل و آزادیهای مشروع و احیاء حقوق عامه» بر عهده قوه قضائیه است.» مناسبترین تشکیلات در این مورد با توجه به پیشینه قانونی، رویه جاری دیگر کشورها و تجربیات گذشته دادسرا میباشد.»[۱۴] نظر به این که در اصل ۱۶۲ قانون اساسی، صراحتاً از دادستان کل نام برده شده میتوان این تأکید را قرینهای برای پذیرش سیستم دادسرایی در نظام قضائی کشور تلقی نمود که دادستان در رأس آن برای حفظ حقوق عمومی انجام وظیفه میکند.
در هر صورت تفکیک کامل نهاد قضایی دادرسی (دادگاه) از نهاد تعقیب (دادسرا) و رعایت اصل استقلال دادگاه در برابر دادسرا و بر عکس از مقتضیات و ضروریات یک دادرسی عادلانه است و اجرای وظیفه دفاع از حقوق جامعه مستلزم داشتن حق یا تکلیف نظارت بر حسن جریان دادرسی کیفری و اعتراض به آرای قضایی محاکم کیفری میباشد.[۱۵]
پس قانون گذار اراده خود را برای نقش آفرینی فعالانه نهاد دادسرایی و دادستان و در رأس آن دادستان کل ابراز نموده است؛ حال چه خلاءها و عوارضی در عینیتبخشی به این اراده پیش آمده، موضوعی است که متعاقباً به آن خواهیم پرداخت.
ذیلاً به صورت فهرستوار وظایف و مسئولیتهای دادستان در قوانین جاری کشور مورد اشاره قرار میگیرد:
گفتار دوم: وظایف و مسئولیتهای کلی دادستان در نظام دادسرایی درراستای پیگیری و مبارزه با جرایم اقتصادی
به طور کلی میتوان ۶ فصل سرفصل برای وظایف دادستان در قوانین جاری کشور بر شمرد که عبارتند [۱۶]از:
-
- وظایف دادستان در امور کیفری
-
- وظایف دادستان در امور بینالملل
-
- وظایف دادستان در قبال ضابطین دادگستری از حیث وظیفهای که به عنوان ضابط بر عهده دارند
-
- وظایف دادستان در امور حقوقی
-
- وظایف دادستان در رابطه با وظایفی که سازمانها و وزارتخانهها بر عهده دارند از حیث «نظارت بر حسن اجرای قوانین (ماده ۵۲ قانون اصول تشکیلات عدلیه مصوب سال ۱۳۰۷)»
- وظایف دادستان در امور حسبی
اینک با توجه به موضوع این تحقیق در مواردی که مرتبط با جرایم اقتصادی هست اجمالاً مطرح و توضیح داده می شود .
بند اول : وظایف دادستان در امور کیفری مرتبط با جرایم اقتصادی
-
- وظیفه کشف جرم اعم از جرایم اقتصادی در سیستم اداری موضوع بند ماده ۳ قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب (قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب)[۱۷]
-
- کشف جرم از طریق ضابطینی که دادستان ریاست آن را بر عهده دارد.
-
- کشف جرم از طریق بررسی گزارشهای سازمان بازرسی و سایر نهادهای رسمی
-
- کشف جرم از طریق اعلام جرم توسط مردم
-
- کشف جرم از طریق شکایت شاکی خصوصی (بند الف ماده ۶۵ همان قانون)
-
- سایر طرق
- وظیفه تعقیب متهم (اقامه دعوی از جنبه حق الهی و حفظ حقوق عمومی) (بند الف م ۳ ق.ت.د.ع.ا
۱-۱- وظیفه تحقیقاتی مقدماتی
“