انجام تحقیقات و پژوهش های لازم در این زمینه(مرکز کاراد سازمان سنجش آموزش کشور،۱۳۸۱):
امروزه به علت افزایش گرایش افراد، بخصوص جوانان به انجام فعالیت های کارآفرینانه، آموزش کارآفرینی به موضوع مهمی در مجامعه علمی و غیر علمی تبدیل شده. پژوهش ها نشان می دهند که مهمترین عامل موثر در حرکت کارآفرینی از قوه به فعل، بروز روحیه کارآفرینی در افراد از طریق آموزش می باشد و مناسب ترین محیط برای پرورش کارآفرینان، در هر جامعه ای، محیط های آموزشی و به ویژه مدارس(از ابتدایی تا دبیرستان) می باشد(غلامی،۱۳۸۲). همانطور که گفته شد، عامل انسانی مهم ترین جنبه کار آفرینی بوده و آموزش عامل انسانی در روند پیشرفت کارآفرینی تأثیر بسزایی داشته و خواهد داشت. آموزش کارآفرینی روندی است که از دهه ۱۹۶۰ با فعالیتهای دیوید مک کله لند با آموزش بازرگانان هندی آغاز و از اوایل دهه۱۹۸۰ بود که به آن توجه بسیار جدی صورت گرفت و پس از آن دانشگاهها با ایجاد دوره ها و حتی رشته های کارآفرینی اقدام به تربیت ارباب روجوعها و دانشجویان در مقاطع مختلف دانشگاهی(کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری) و پیش دانشگاهی (دبیرستان، راهنمایی و ابتدایی و حتی پیش دبستان) نیز نمودند و امروزه آموزش کارآفرینی به یکی از مهمترین و گسترده ترین فعالیتهای موسسات آموزشی مثل دانشگاهها، آموزشکده های محلی، آموزشگاهها، موسسات غیر انتفاعی آموزشی، سازمانها و بنگاههای خیریه و مذهبی تبدیل شده است. لازم به ذکر است، یکی از اهداف اصلی آموزش کارآفرینی این است که آموزش کارآفرینی مسئله ای مجزا از آموزش معمول کسب و کار است. اصولاً ورود به تجارت، فعالیتی است که با مدیریت کسب و کار تفاوت دارد. آموزش کارآفرینی باید به ماهیت مبهم و نامشخص ورود به تجارت نیز توجه داشته و برای نیل به این هدف، لازم است شامل واحدهای مهارت ساز در مذاکره، رهبری، توسعه محصول جدید، تفکر خلاق و رویکرد باز به نوآوریهای فن آوری باشد. سایر قلمروهایی که برای آموزش کارآفرینی مهم تشخیص داده شده اند، عبارتند از: ۱-انتخابهای موجود در شغل کارآفرینی،۲-منابع سرمایه ای برای کسب و کار، ۳- حفظ ایده،۴-شاخصه های شخصیت کارآفرینی ،۵-تحمل ابهام و ۶- چالش های همراه با هر مرحله از توسعه کسب و کار (کوراتکو[۲۰] ، ۲۰۰۳).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
دوره های آموزش کارآفرینی به لحاظ هدف، به ۵ دسته تقسیم بندی می شوند:
برنامه های افزایش دهنده آگاهی و دانش و گرایش و جهت گیری به سوی کارآفرینی در فراگیران (تغییر دانشی و بینشی)؛
برنامه های تشویق کننده و حمایت کننده توسعه تأسیس شرکتها و کسب و کارهای جدید؛
دوره های پوشش دهنده رشد و بقای کارآفرینان و کسب و کارهای کوچک در حال فعالیت؛
برنامه های توسعه آموزشی کارآفرینی (شامل روش های جدید آموزشی و تعیین نقشهای نوین دانشجو و استاد در فرایند آموزش کارآفرینی)؛
برنامه های توسعه تحقیق در کارآفرینی و آموزش کارآفرینی(انتشار کتب، مجلات، مقالات، برگزاری سمینارها، کارگاههای آموزشی ).
نظریه آموزش کارآفرینی
پرورش قابلیت های کارآفرینی در توسعه وتقویت رقابت، در اقتصاد جهانی بسیا رمهم است، در این میان نقش کیفیت آموزش کارآفرینی در شناسایی و پرورش قابلیت ها برای دانش آموزان، مربیان و سیاست گذاران کاملاً آشکار شده است. آموزش کارآفرینی از طریق افزایش دانش تجاری و ارتقای جنبه های روان شناختی نسبت به تربیت کارآفرینان انجام می پذیرد. چندین جریان اصلی در ادبیات مربط به آموزش کارآفرینی وجود دارند:
چهارچوب خوبی در ارتباط با مطالعه ویژگی های روان شناختی مرتبط با کارآفرینی به وجود آمده است.
نظریه های یادگیری در ارتباط با توسعه آموزش کارآفرینی وجود دارند.
شواهد تجربی زیادی به دست آمده که از آموزش کارآفرینی به عنوان ابزاری موثر در تغییر نگرش ها در مورد کارآفرینی حمایت می کند.
و در نهایت تحقیقاتی وجود دارند که شور و اشتیاق اقتصادی و اجتماعی جوانان نشان داده است که شناسایی و پرورش کارآفرینی از طریق فرآیندهای آموزشی توانسته است منافع اقتصادی طولانی مدتی را به وجود بیاورد. اگر چه تحقیقات اولیه نشان می داد که ویژگی های کارآفرینی فطری هستند، اما یافته های اخیر از این ایده حمایت می کند که ویژگی های کارآفرینی می تواند از طریق آموزش، تجربه فرهنگ آموخته شود.
فرضیه اصلی در آموزش کارآفرینی این است که ویژگی ها و مهارت های کارآفرینی می تواند ایجاد و تقویت شوند. هر چند به روشنی یک توافق عمومی درباره زمان اقدام به آموزش، که در ایجاد و تقویت کارآفرینی اثر بخش تر باشد، وجود ندارد.
گس[۲۱](۱۹۸۵) توصیه کرد که کارآفرینی باید در دبیرستان زمانی که امکان خویش فرمایی به عنوان یک مسیر شغلی هنوز باز است. شناسایی و توسعه داده شود:
گفتگو و مذاکره؛
رهبری؛
تفکر خلاق؛
سینگ(۱۹۹۰) معتقد بود که تعلیم و تربیت سنتی باید جهت گیری خود را به سمت ارزشمند شمردن کارآفرینی و ترویج فرهنگ آن عوض کند.
وسپر(۱۹۹۰) پیشنهاد کرد که مربیان کارآفرینی در دانشگاه ها باید فرایند کارآفرینی را از طریق ایجاد آگاهی میان دانشجویان تسهیل کنند.
کاریلسکی و والستد[۲۲](۱۹۹۸) پیشنهاد کردند که کارآفرینی باید از طریق آموزش های قبل از دوران دانشگاهی دنبال شود تا به عنوان یک مسیر شغلی مناسب موردتشویق قرار گیرد.
بر اساس تحقیق گسترده ای که در سال ۱۹۹۷ در دبیرستان های آمریکا انجام گرفت، ۸۵ درصد از دانش آموزان اعلام کردند که اطلاعات کمی درباره کسب و کار و تجارت دارند، ۸۰ درصد از دانش آموزان اعتقاد داشتند که کارآفرینی باید آموخته شود و ۶۸ درصد از آنها اعلام کردند که تمایل دارند درباره کارآفرینی بیشتر بدانند. این تحقیق همچنین نشان داد که با ایجاد درک مثبت درباره پرورش کارآفرینی می توان از طریق تمهیدات آموزشی به تربیت کارآفرینان اقدام کرد.
محتوی و برنامه آموزش کارآفرینی
رابرت هیسریچ(۱۹۹۲) که از متخصصان برجسته آموزش کارآفرینی در آلمان می باشد، به منظور طراحی محتوا و برنامه آموزش کارآفرینی رهیافتی پودمانی را پیشنهاد می دهد. ایشان می گویند که رهیافت فوق باید به نحوی طراحی گردد که بتواند به ترکیب کاملی از اهداف برنامه های آموزش کارآفرینی و مهارت های مورد نیاز جهت کارآفرینی دست یابد. نامبرده به منظور دستیابی به اهداف آموزش کارآفرینی و با در نظر گرفتن دو اصل بسیار مهم آن(تصمیم گیری کارآفرینانه و فرایند کارآفرینی) مهارتها و توانایی های مورد نظر جهت کارآفرین شدن را در سه طبقه به شرح زیر گروه بندی کرده است:
الف) مهارت فنی: شامل ارتباط کتبی و شفاهی؛ نظارت بر محیط پیرامون، مدیریت کسب و کار، فناوری، کارتیمی، مهارت های بین فردی، گوش دادن، توانایی سازماندهی، توانایی تشکیل شبکه های مورد نیاز، سبک های مدیریتی و مربیگری.
ب) مهارتهای مورد نیاز جهت مدیریت کسب و کار: شامل برنامه ریزی و هدف گذاری، تصمیم گیری، روابط انسانی در شرکت و سازمان، کنترل و نظارت، مذاکره، بازاریابی، مالی، حسابداری، مدیریت، راه اندازی و مدیریت شرکت در جهت رشد و توسعه.
ج) توانایی های شخصی کارآفرینان: شامل انگیزه توفیق، مرکز کنترل درونی، استقلال طلبی، تغییر پذیری، ریسک پذیری، تلاشگری و سخت کوشی، نوآوری و آینده نگری.
در رهیافت پودمانی پیشنهادی ایشان، اهداف و مهارت های ذکر شده اساس و پایه برنامه آموزش کارآفرینی را شکل می دهند. یکی از کامل ترین محتواهای آموزشی پیشنهادی جهت آموزش کارآفرینی در سطح دانشگاه توسط آلن گیب[۲۳] در سال ۱۹۹۸ ارائه گردیده است. ایشان با تجربه ترین و مشهورترین متخصص در زمینه آموزش کارآفرینی در دنیا می باشند. از دیدگاه ایشان، با توجه به این که آموزش کارآفرینی رهیافتی جدید در نظام آموزش دانشگاهی است و با توجه به این که غیر از رشته های مدیریت، سایر رشته های آموزشی با آن کاملاً بیگانه هستند، بنابراین یک برنامه جامعه آموزش کارآفرینی بایستی تمامی نیازهای آموزشی را تحت پوشش قرار دهد(گیب، ۱۹۹۸). دقت در محتوای ارائه شده از سوی افراد فوق نشان می دهد که به منظور طراحی محتوای آموزش کارآفرینی بایستی به نکات زیر توجه نمود: (هیسریچ،۱۹۹۲)
بایستی نیازهای آموزش کارآفرینی در هر یک از رشته های دانشگاهی را از طریق مطالعه محیط پیرامون و بررسی کسب و کارهای راه اندازی در زمینه مورد نظر شناسایی نمود.
اهداف آموزش کارآفرینی در دانشگاه مورد نظر کدام یک از موارد زیر است؟
آموزش «درباره» کارآفرینی؟
آموزش «از طریق» کارآفرینی و فعالیتها کارآفرینانه؟
آموزش «برای»کارآفرینی؟
دستیابی به هریک از موارد فوق نیازمند محتوای آموزشی خاص خود است. کامل ترین و جامع ترین برنامه آموزشی، آن است که هر سه هدف فوق را دنبال کند(ماگنوس، کلوفستن،۲۰۰۰). محتوای در نظر گرفته شده بایستی به شکلی باشد که کلیه مراحل فرایند کارآفرینی و مهارتهای مورد نیاز هر مرحله را تحت پوشش قرار دهد.
تاریخچه کارآفرینی در ایران
آموزش افراد جامعه از مهمترین زیرساختارهای رشد و ارتقای فناوری در هر کشور است. در این قسمت به واسطه اهمیت این موضوع بالاخص در حوزه اشتغالزایی به بررسی روند آموزش کارآفرینی در ایران خواهیم پرداخت. در سالهای اخیر افزایش قابل توجه دانشگاهها و مراکز آموزش عالی دولتی و حضور فعالتر بخش خصوصی در امر آموزش عالی و افزایش تقاضای اجتماعی برای این نوع آموزشها و با توجه به انگیزه قوی اجتماعی برای این آموزشها از جمله دلایل مهم گسترش بیشتر آموزش عالی در مقایسه با آموزش متوسطه و ابتدایی بوده است. در زمینه آموزش متوسطه بر طبق آمار و ارقام اگرچه سهم این آموزشها طی دوره مذکور افزایش یافته اما آموزش فنی و حرفهای با عدم استقبال روبرو گردیده و روندی نزولی را طی کرده است. اگرچه شاخصهای آموزشی پیشرفت قابل توجهی را در دهه اخیر نشان میدهد اما افزایش کمی هنگامی که با بهبود کیفی آموزش همراه نگردد در بلندمدت پایدار نبوده و نمیتواند زمینههای ارتقا توسعه انسانی را فراهم کند. برخی شواهد گویای این مسئله است که در سطوح مختلف آموزش عالی، کیفیت آموزش دچار نارساییهای جدی شده است و در صورت عدم توجه به آن به چالشی مهم در آینده تبدیل خواهد شد. عدم تناسب کافی میان آموزشهای ارائه شده و نیازهای بازار کار و بخشهای صنعتی و خدماتی باعث گردیده که آموزشها از بازده اقتصادی لازم برخوردار نباشد و ثمره آن گسترش بیکاری میان تحصیلکردگان و هدر رفتن هزینههای اجتماعی و سرمایههای ملی در آموزش عالی باشد. در کشور ما تا قبل از آغاز برنامه سوم توسعه اقتصادی و اجتماعی توجه چندانی به امر کارآفرینی نشده بود. اما توجه به این امر در دهه ۸۰ با توجه به وجود معضل بیکای گسترده به ویژه در بین دانشآموختگان دانشگاهها امری ضروری مینمود. در این سال متولیان امور به کارآفرینی به عنوان یک اهرم مهم در حل معضل بیکاری در قشر دانش آموخته توجه خاصی نشان دادند و بر این اساس طبق بند ۲- الف راهکارهای اجرایی بخش آموزش عالی مندرج در جلد دوم پیوست شماره دو لایحه برنامه پنج ساله توسعه، به کارآفرینی و کارآمدی دانشجویان و دانشآموختگان از راه تحول برنامهها و شیوههای آموزشی تاکید شده است. لذا به منظور توسعه و ارتقای سطح کارآفرینی، به ویژه ابعاد آموزشی و پرورشی دانشجویان و دانشآموختگان مقاطع گوناگون تحصیلی و فراهم آوردن مشارکت هر چه بیشتر دانشگاهیان در توسعه کشور، آییننامه طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاههای کشور تهیه و برای اجرا به دانشگاهها ابلاغ شد. در حال حاضر نیز وزارت علوم تحقیقات و فناوری مسئولیت اجرای طرح توسعه کارآفرینی را در دانشگاههای کشور که به اختصار «کاراد» گفته میشود به سازمان سنجش واگذار کرده است، این سازمان نیز از اواخر سال ۷۹ نسبت به سازماندهی آموزش کارآفرینی در دانشگاههای مجری طرح اقدام کرده است. در حال حاضر یکی از تنگناهای اساسی توسعه اقتصادی و صنعتی ایران کمبود نیروی انسانی کارآزموده و متخصص است. براساس بررسیهای انجام شده بزرگترین مشکل مدیریت منابع در صنعت جدید کمبود شدید کادر میانی است. به علاوه در اثر رشد اقتصادی نیاز به کادر فنی و حرفهای در جامعه فزونی گرفته است. به همین منظور آموزش کارآفرینی در کنار کارآفرینی فنی و حرفهای میتواند علاوه بر تامین نیروی انسانی مورد نیاز صنایع، روحیه کارآفرینی را نیز در فارغ التحصیلان این نظام آموزشی تشدید نماید(سعیدیمهر، عظیمی، ۱۳۸۱). همانطور که میدانیم، آموزشهای فنی و حرفهای معمولا از سن ۱۵ سالگی به بعد شروع میشود. در این سن نوجوانان با تحولات عمیق روانی و شخصیتی روبهرو میشوند. در این دوره است که در فراگیری انتزاعی به افق فکری نوجوانان، وسعتی فوقالعاده میبخشد و نوجوانان میتوانند به کمال مطلوب بیندیشند و در مورد مطالب مغایر با واقعیتها اظهار نظر کنند و به ساخت و ارائه فرضیهها بپردازند، آنها میتوانند با احتمالات سر و کار داشته باشند و حتی در عالم خیال و بلندپروازیهای ذهنی سیر نمایند(قاسمیپویا، ۱۳۸۵).
اگر موضوع آموزش افزایش درک و فهم خود کارآفرین باشد، در این صورت شیوه موثر آموزش ارائه آن از طریق رسانهها و سخنرانیها خواهد بود که انتقال اطلاعات به جمعیت بیشتر و در زمان کوتاه را ممکن میسازد. اگر موضوع آموزش افزایش مهارتهای کارآفرینی در افراد باشد، موثرترین راه ارائه آموزشهایی است که افراد را قادر میسازد مستقیما در فرایند کارآفرینی درگیر شوند(مانند آموزش صنایع). بالاخره اگر موضوع آموزش آماده کردن افراد به عنوان کارآفرین باشد شیوه موثر آن خواهد بود که افراد در محیطهای کنترل شده دست به تجربه کارآفرینی بزنند(مانند ایفای نقش یا آزمایشگاههای کسب و کار). بنابراین هر چند نمیتوان منکر قابل آموزش بودن هر چیز بود، ولی «ایجاد» و «پرورش» از طریق آموزش دو مقوله کاملا مجزا هستند به طور کلی، آموزش و به طور اخص آموزش کارآفرینی تنها دو گزینه در پیش رو خواهد داشت. یا اینکه آموزش کارآفرینی میتواند روحیات، ویژگیها و مهارتهای کارآفرینی را در فراگیران ایجاد کند یا در جهت «پرورش» ویژگیها و مهارتهای کارآفرینی در فراگیران سمت و سو پیدا کند. اگر به تعاریف و مفاهیم فراوانی که از کارآفرین و کارآفرینی وجود دارد توجه شود دو نکته اساسی مشخص میشود. نخست، علت ارائه تعاریف فراوان از کارآفرین و کارآفرینی این است که ویژگی های متنوعی در افراد کارآفرین وجود دارد که از فردی به فرد دیگر فرق میکند و دیگری هیچ کس را نمیتوان یافت که یا کارآفرین مطلق یا غیر کارآفرین مطلق باشد. به عبارت بهتر ممکن است فردی در فعالیتهای کارآفرین ولی در فعالیت دیگر ویژگیهای کارآفرینی مختص آن را نداشته باشد. اگر کارآفرین به صورت یک پیوستار نشان داده شود که یک سر آن فرد کارآفرین و سر دیگر آن فرد غیر کارآفرین قرار گرفته باشد، افراد براساس درجه کارآفرینیشان بین این دو قرار میگیرند به عبارت دیگر، همه افرادی دارای ویژگیهای کارآفرینی هستند با این تفاوت که این ویژگیها در بعضی از افراد بیشتر و در بعضی دیگر کمتر است. در نتیجه تنها گزینه در خصوص آموزش کارآفرینی، «پرورش» مهارتها و ویژگیهای کارآفرینی است(صالحی و برادران، ۱۳۸۴).
اهمیت کارآفرینی در اشتغال زایی
مهمترین دستاوردهای کارآفرینی درتوسعه کشورها، ایجاد اشتغال، رفاه، ثروت و شناخت فرصتهای شغلی مناسب است گسترش فرهنگ کارآفرینی به عنوان یکی از نیازهای ضروری جامعه، نیازمند توجه اساسی به امر آموزش در مقولهکارآفرینی است اهمیت توسعه کارآفرینی به حدی است که مطابق با برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، دولت موظف است توجه ویژهای به بحث کارآفرینی و حمایت از طرحهای خوداشتغالی بنماید و با توجه به بند ج ماده ۲۷ این قانون، دولت میبایست تدابیر لازم، به منظور اصلاح نظام آموزش کشور جهت ارتقای توانایی، خلاقیت، مهارت، نوآوری، خطرپذیری، کارآفرینی و ایجاد روحیه آموختن و پژوهش فارغالتحصیلان دانشگاهی را اتخاذ نماید همچنیناین برنامه دولت را مؤظف میساخت توسعه کمی و کیفی تربیت نیروی انسانی متخصص، متعهد، دانشمدار، خلاق و کارآفرین، منطبق با نیازهای نهضت نرمافزاری را فراهم سازد. تدوین سند فرابخشی توسعه اشتغال در کاهش بیکاری از جمله اقدامات اجرایی برنامه توسعه کشور بوده و از اهمیت به سزایی برخوردار است از طرفی بر اساس سند چشمانداز جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴ هجری شمسی، ایران در پایان برنامه به عنوانکشوری توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه، با هویت اسلامی و انقلابی، الهامبخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بینالمللی ترسیم شده است(مقیمی، ۱۳۸۷).
بازار کار و اشتغال ایران برای بارور شدن نیاز به همکاری دانشگاهها دارد. برای آنکه دانشگاهها بتوانند به بازار کار کشور کمک کنند اول باید نیازهای بازار کار را به خوبی بشناسند. سپس بر اساس این شناخت از طریق تواناییهای بالقوه خود و دیدگاههای علمی مناسب با شرایط اقتصادی و فرهنگی به حل نیازهای بازار کار بپردازند. بین تعلیم و تربیت و اشتغال رابطهمستقیمی وجود دارد آموزش عامل توسعه و توسعه عامل افزایش اشتغال است. عمدهترین عامل بیکاری دانشآموختگان، افزایش جمعیت، رکود اقتصادی و رشد تکنولوژی است. دانشگاهها و مراکز آموزش عالی عهدهدار رسالتهایی چون تولید دانش، تربیت نیروی متخصص مورد نیاز جامعه، گسترش فناوری، نوآوری و خلاقیت میباشند. مهمترین رسالت آموزش عالی مسئله کارآفرینی است. کارآفرینی به معنی شغلآفرینی نیست بلکه پروسه خلق سازمانهای جدید و برخورد خلاقانه با موفقیتهای تازه و کشف پتانسیلها است. نظام آموزش عالی کشور به عنوان یکی از دو قطب تعلیم و تربیت در جمهوری اسلامی ایران مسئولیت تربیت نیروی انسانی متخصص و کارآمد مورد نیاز جامعه را در سطوح و رشتههای مختلف به عهده دارد. براساس بررسیهای بهعملآمده در زمینه چگونگی عملکرد نظام آموزش عالی میتوان گفت که بنا به دلایل مختلف دستیابی به هدف فوق در سطح جامعه محقق نشده است. کشورمان با در اختیار داشتن نیروهای جوان و پر انرژی جویای کار میتواند در بازار رقابتی جهانی جایگاه ویژه ای برای خود با تلاش کارآفرینان دانشآموخته علمیکاربردی توانمند کسب نماید(یداللهی فارسی، ۱۳۸۴).
در حال حاضر مسئله بیکاری بویژه برای جوانان و حتی فارغالتحصیلان دانشگاهها از معضلات بسیار مهم کشور محسوب میشود و با توجه به محدودبودن توانایی جذب آنان در مراکز دولتی راهی جز بکارگماری آنان در بخش خصوصی و خوداشتغالی وجود ندارد. جذب فارغالتحصیلان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور در بازار کار منوط به داشتن توانائیها و ویژگیهایی است که بخشی از آنهــا میبایست در طول دوران تحصیل در دانشگاه ایجاد گردد. به نظر میرسد عدم تناسب بین فرآیندها و مواد آموزشی رشتههای تحصیلی موجود در دانشگاههای نظری با مهارتها و توانائیهای مورد نیاز بازار کار، مهمترین عامل موفق نبـــودن فارغالتحصیلان در کاریابی و اشتغال است. علاوه بر این مورد، برخی از عوامل بیــــرونی که خارج از حوزه فعالیت و کنترل نظام آموزش عالی است نیز بر اشتغــــال فارغالتحصیلان تاثیر بهسزایی دارند. چالشها و فرصتهای نظام آموزش عالی در تأمین نیازهای مهارتی نیروی انسانی مورد نیاز بازار کار از دو بعد عوامــــل بیرونی و درونـی مورد توجه قرار مـیگیرد(نریمانی، ۱۳۸۹).
آمار فارغ التحصیلان و بیکاران در بخش کشاورزی
فارغالتحصیلان رشتههای کشاورزی بیشترین بخش آمار بیکاران آموزشعالی هستند که اگر ۲۰درصد از آنها به بخش کشاورزی ورود میکردند، بهرهوری در کشاورزی تغییر میکرد. رییس سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی کشور با اشاره بر نرخ بیکاری فارغ التحصیلان کشاورزی گفت: آمار بیکاری در میان کل دانش آموختگان بخش کشاورزی ۲۵ درصد است که در این میان ۶۳ درصد اعضای حقیقی و حقوقی سازمان نیز جویای کار هستند. بر اساس آخرین آمار از دانش آموختگان کشاورزی در کشور ۱۸۰ هزار نفر اعضای حقیقی و ۸ هزار نفر اعضای حقوقی سازمان نظام مهندسی کشاورزی را تشکیل می دهند که در سال جاری نیز بیش از ۱۰ هزار نفر به عضویت سازمان اضافه شده اند. از این میان ۶۳ درصد اعضا جویای کار هستند که البته به این معنا نیست که مطلقا بیکار هستند بلکه یا رضایت نسبی از شغل فعلی خود ندارند و یا در حوزه ای به فعالیت می پردازند که که مرتبط با بخش کشاورزی و مورد علاقه آنها نیست و تمایل دارند که در حیطه تخصص و تحصیلات خود وارد بازار کار شوند(سازمان نظام مهندسی کشور، ۱۳۹۱).
در نظام جمهوری اسلامی ایران با اجرایی شدن سند چشمانداز بیست ساله و اعلام هدف اشتغال کامل در افق سال ۱۴۰۴ هجری شمسی، برنامه چهارم توسعه با هدف دستیابی به اشتغال مناسب و کاهش نرخ بیکاری به ۴/۸ درصد در پایان دوره(۱۳۸۸ – ۱۳۸۴) آغاز گردید. در این برنامه همچنین به رشد بهرهوری نیروی کار از ۳/۱ درصد به ۵/۳ درصد به طور متوسط طی سالهای برنامه تأکید شد. مستند به گزارش رسمی دولت، نرخ بیکاری از ۵/۱۱ درصد در سال ۱۳۸۴ به ۹/۱۱ درصد در سال ۱۳۸۸ افزایش یافت(معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی رئیسجمهور، ۱۳۹۰). پس از اتمام برنامه چهارم و عدم تحقق رشد ۴/۸ درصدی نرخ بیکاری و افزایش آن در سال پایانی برنامه نسبت به سال آغاز، افزایش نرخ بیکاری هم چنان ادامه یافت، به طوری که مستند به گزارش رسمی مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری کشور به رقم بیسابقه ۶/۱۴ درصد افزایش یافت(مرکز آمار ایران، ۱۳۹۰).
پارک های علمی و فناوری و کارآفرینی
در آغاز قرن بیست و یکم، پیشرفتهای فناوری و گسترش پدیده جهانی شدن، چالشها و فرصتهای فراوانی را برای کشورها اعم از توسعه یافته و در حال توسعه به وجود آورده است. با تغییرات سریع و شگرف در دنیای امروز، توجه به نوآوری و طراحی سیستمی که بتواند محصولات و خدمات بهتری را برای عرضه به جهانیان تولید کند، از مهمترین دغدغه های برنامه ریزان در کشورها به حساب میآید. تدوین و راهاندازی سیستم ملی نوآوری در بسیاری از کشورها باعث شده است که خلاقیتها، ایده ها، مهارتها و نیروی انسانی بین دانشگاهها، مراکز تحقیقاتی و بخشهای اقتصادی جامعه، جریان یافته و از طریق تعامل بین این مراکز و توسعه فرهنگ نوآوری و کارآفرینی، توسعه اقتصادی در کشورها امکان پذیر گردد(زارع یکتا، ۱۳۸۷).
در طراحی سیستم ملی نوآوری توجه به ایجاد ارتباط بین دولت، دانشگاه و صنعت از اهمیت زیادی برخوردار است. امروزه پارکهای علم و فناوری به عنوان بستری مناسب برای توسعه همکاری های سه جانبه دولت، دانشگاه و صنعت شناخته شده اند. دولت ها از طریق این ساختار قادر خواهند بود سیاست های خود را در جهت حمایت از نوآوری و کارآفرینی و توسعه فعالیت های تحقیق و توسعه پیاده سازی نمایند. دانشگاه ها با ایجاد پارکهای تحقیقاتی و فناوری در مجاورت خود باعث تقویت ارتباط محققین با صنعت، افزایش بودجه های تحقیقاتی از طریق صنایع و ایجاد بازار کار برای فارغالتحصیلان خود میشوند. علاوه بر این حضور پارک های فناوری و مراکز رشد در مجاورت دانشگاه ها باعث ایجاد موسسات کوچک و متوسط در زمینههای فناوری از طریق فرآیندهای انکوباتوری و زایشی خواهد شد. اگر چه پارکهای فناوری ساختار مناسبی برای توسعه همکاریهای سه جانبه دولت، دانشگاه و صنعت هستند، لیکن در این میان ارتباط پارکهای فناوری با دانشگاهها از اهمیت بیشتری برخوردار است. اهمیت پارکها برای دانشگاهها به حدی است که در بسیاری از کشورها، دانشگاهها از طریق واگذاری اراضی و دریافت حمایتهای ملی و منطقهای اقدام به ایجاد پارکهای فناوری در مجاورت خود مینمایند. ایجاد یک پارک فناوری در مجاورت دانشگاه صرفاً ایجاد یک ساختار فیزیکی نیست، بلکه باید برای مدیریت دانشگاه، بدنه دانشگاه شامل اعضای هیات علمی، دانشجویان و بخش ستادی، صنایع و بخش خصوصی در منطقه و بالاخره مسوولین محلی ضرورت و اهداف ایجاد پارک فناوری مشخص شود. بر اساس برنامه سوم توسعه، نام وزارت فرهنگ و آموزش عالی به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تغییر یافت همچنین در لایحه پیشنهادی وزارتخانه، توجه زیادی به امر فناوری شده است. در این راستا دانشگاهها نیز باید تلاش کنند تا برنامهها و فعالیتهای آنها در جهت دستیابی به اهداف جدید وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تعریف شود. مسلماً تغییر دیدگاه در دانشگاهها، صنایع و مسئوولین دولتی به سرعت انجام نخواهد شد و نیازمند زمان کافی برای تبیین نقش و اهمیت دانشگاهها در توسعه فناوری است(نریمانی، ۱۳۸۹).
در صورتی که همزمان با توسعه فیزیکی پارکهای فناوری، فعالیت لازم برای فرهنگ سازی و ترویج مباحث فناوری و کارآفرینی در میان جامعه علمی و تخصصی صورت نگیرد، پارکهای ایجاد شده به اهداف خود دست نخواهند یافت. بعضی از صاحبنظران معتقدند توسعه فرهنگی و تربیت مدیران در زمینه فناوری باید قبل از ایجاد پارکهای فناوری انجام شود. این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. تغییر دیدگاه در جامعه بدون ایجاد بستر فیزیکی توسعه فناوری که همانا پارکها و مراکز رشد علم و فناوری هستند، بسیار مشکل و بلکه امکانناپذیر است(ثنائی پور، ۱۳۸۷).
قسمت دوم: پیشینه پژوهش
الف) پیشینه پژوهش های انجام شده در داخل کشور