۷- خزان غم (تشبیه غم به خزان)
هست نیما اسم یک پروانه مهجور
مانده از فصل بهاران دور
در خزانِ زرد غم جا می گزیند ( همان ، ۴۵۸ )
۸-دایره عشق (تشبیه عشق به دایره)
من که در دایره عشقم، سامان دادند
حیف باشد که دل خسته به سامان نبرم ( همان ، ۵۴۹ ).
۹- دایره عشق (تشبیه عشق به دایره)
من که در دایره عشقم، سامان دادند
حیف باشد که دل خسته به سامان نبرم
۱۰- زندان تن (تشبیه تن به زندان)
وندرین مهلکه، زندان تن او، او را
بهره ویرانی ای از ویرانی (همان،۳۸۲ ).
۱۱- زندان شب (تشبیه شب به زندان)
این منم مانده به زندانِ شب تیره که باز
شب همه شب
گوش بر زنگ کاروانستم ( همان ، ۸۷۸ ).
۳-۶ : استعاره در شعر نیما
دکتر شفیعی تعریف استعاره را یکی از پریشان ترین تعریف ها در کتب بلاغت میداند.که نشان دهنده اختلاف درباره ی مفهوم و حوزه معنوی این کلمه است. دکتر شمیسا استعاره را هم مجاز به علاقه مشابهت و هم تشبیهی که مشبه و وجه شبه و ادات تشبیهه آن حذف شده باشد.و فقط مشبه به باقی بماند.تعریف کرده اند.ایشان در بخش دیگری اشاره می کند که قدما به نوع دیگری از استعاره قائل بوده اند.که آن را استعارهی مکنیه یا بالکنایه می خواندند.در این نوع استعاره مشبه بعلاوه یکی از ملائمات مشبه به ذکر میگردد.در این بخش استعاره هایی که نیما درمورد طبیعت به کاربرده ، طبق همان ترتیب که برای تشبیه قائل شدیم ذکر می کنیم.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
آسمان و عناصر و پدیده های مربوط به آن مثل شب ، ماه و …
آن که نشناخت قدر دقت درست
زیرا این طاس لاجورد چه جست
طاس لاجورد استعاره از آسمان ،روز و شب مشبه ،مشبه به محذوفی و استعاره مکنیه می باشد.
صبحگاهان که بسته می ماند
ماهی آبنوس در زنجیر
دم طاووس پر می افشاند
روی این بام تن بشسته ز قیر
دم طاووس استعاره از نور خورشید و بام استعاره از آسمان است.
ناقوس با نواش درانداخته طنین
ازگوشه جای جیب سحر صبح تازه را
می آورد خبر
سحر استعاره مکنیه است.
اززمانی که قد افرازد روز
تا زمانی که فروریزد شب را ارکان
روز و شب استعاره مکنیه است.
حوادث طبیعی مثل باران،برف ،زلزله،طوفان ،رعد و برق و …
لیک این آشیان ها سراسر
بر کف بادها اندر آیند
باد سرد از برون نعره می زد
آتش اندر دل کلبه می سوخت
در همین لحظه تاریک می شد
در افق صورت ابر خونین
می کشد باد محکم غریوی
بادها و ابر در اشعار بالا استعار مکنیه هستند .
صبح همی باخت به مهرش نظر
ابر همی ریخت به پایش گهر
گهر استعاره مکنیه از قطره باران است .
- مناظره ی مانند کوه ، جنگل ، درخت ، گل ، دریا ، رودخانه ، ساحل :
و آن گل عاشق کش همواره مست
بست لب از خنده و در هم شکست
گل عاشق کش استعاره از محبوب
گل مریم به زیر شبنم ها
شستشو می دهد بر و پیکر