سنایی غزنوی می گوید :
ورا پیغمبران ادریس و نوح و یونس و صالح
حبیب و روح و ابراهیم و لوط و موسی و هارون
زنده کردن ناقه ی صالح توسط گاو باخصوصیات مشخص شده توسط خداوند،عطارنیشابوری درمنطق الطیرمی گوید :
ناقه از سنگی پدیدار آورید گاوزر در ناله ی زار آورید
کوه خود از هم گداز از فاقه ای تا برون آید ز کوهت ناقه ای
چون مسلم ناقه ای یابی جوان جوی شیر و انگبین بینی روان
ناقه میران گر مصالح بایدت خود به استقبال صالح آیدت
جمالالدین اصفهانی می گوید :
لاجرم از برای محملشان ناقه الله بر قطار کند
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
عطار نیشابوری درالهی نامه می گوید :
از برای کرکسان باطن اماره را سینه ی صالح مسوز و اشترش قربان مکن
به جان صالح شتر بانیت کرده به شیر ناقه مهمانیت کرده
فرخی سیستانی می گوید :
اشتر مرده کنون زنده توانی کردن عیسی مریم گشتی تو بدین حال اندر
نظامی درلیلی ومجنون می گوید :
خاتون رشا ز ناقه داری با بطن الحوت در عماری
صالح مرغی چو ناقه خاموش چون صالحیان شده سیه پوش
ابراهیم (ع)
پدر حضرت ابراهیم، بت ساز و بت پرست بود ولی ابراهیم از بت پرستی نفرت داشت. خداوند،ملکوت آسمان و زمین را به ابراهیم ارائه فرمود تا به وحدانیت وی یقین و ایمان پیدا کرد. ابراهیم از خداوند خواست که وی را از کیفیت زنده کردن مردگان آگاهی بخشد. خداوند، او را امر فرمود که چهار مرغ بگیرد و آنها را به خود عادت دهد و آنگاه در کوهستانها متفرق کند و چون آنها را بخواند، به سوی او خواهند آمد. حضرت ابراهیم چهار مرغ را کشته و اندام آنها را هم کوفته و در کوهستانها پخش کرده و به اذن خداوند با خواندن آنها به سوی خود مرغان زنده می شوند و به سوی او می آیند.حضرت ابراهیم به میان اقوام ماه و ستاره و خورشید پرست می رود۱ و بعد از افول آنها به این قوم می فهماند که چیزی که افول پذیر است قابل پرستش نمی باشد. روزی که مردم ، از شهر بیرون می رفتند، ابراهیم به عذر بیماری در خانه می ماند و با خود می اندیشد که خدایی که مرگ و زندگی در دست اوست قابل پرستش می باشد. از این رو همه ی بت ها را جز بت بزرگ می شکند۲ و چون مردم به خانه باز می گردند متوجه می شوند که ابراهیم این کار را انجام داده و او را محاکمه می کنند.
اهمیت آتش درنظر ایرانیان ومقام شعری آن موجب شد که شعرا به داستان ابراهیم خلیل زیاد توجه داشته باشند.
داستان میهمانان ابراهیم که در قرآن مسطوراست ،موجب گردیده که اورامهمان دوست بدانند و او را بی مهمان برخوان ننشانند و بت شکنی وساختن خانه ی کعبه توسط او و فرزندش و ارشاد مردم در اشعار شاعران منعکس گردیده چنانکه انوری می گوید :
به رضای خلیل ابراهیم که به تسلیم در جهان سمرست
آن محمّد بود از نسل براهیم خلیل وین محمّدست از صلب براهیم سری
تیغشان گر به ضیافت چو خلیل الله نیست دام و دد را چه کند روز وغا مهمانی
اختیار ملوک هفت اقلیم تاج دین خدای ابراهیم
ناصرخسروقبادیانی می گوید :
یافت احمد به چهل سال مکانی که نیافت به نود سال براهیم از آن عشر عشیر
دعوی کنند چه که براهیم زاده ایم؟ چون ژرف بنگری همه شاگرد آزرند
قرب خود دیدی اوّل و کردی قتل و قربان نفس شوم لئیم
گفت«نی» گفتمش «چو می رفتی در حرم همچو اهل کهف ورقیم
گفت«نی» گفتمش«چو سنگ جمار همی انداختی به دیو رجیم
گفت«نی» گفتمش«چو گشتی تو مطلّع بر مقام ابراهیم
آزر مسکین که ابراهیم ازو بیزار شد گر تو بپذیریش با پیغمبران همبر کنی
مسعودسعدسلمان می گوید :
کعبه ی دولت است فتح آثار تا بود در مقام ابراهیم
امیرمعزی می گوید :
ای به نفس خویش تنها امتی همچو خلیل مقبل فی کل فن معجز فی کل باب
خلل رسید به جانم ز عشق آن صنمی که هم گزیده جیبست و هم ستوده خلیل
سنایی غزنوی درحدیقه می گوید :
برتر آی از طبع و نفس و عقل، ابراهیم وار، تا بدانی نقش های ایزدی از آزری
عطارنیشابوری می گوید :
چو ابراهیم بتها بر زمین زن نفس از «لا احب الافلین» زن
گر قیامت از خلیل است ای پسر بت شکن شوز«آفلین» خوش در گذر
عطارنیشابوری درالهی نامه می گوید :
چو ابراهیم در دین بت شکن باش بتان آزری را راهزن باش
عطارنبشابوری درمنطق الطیر می گوید :
دلا در راه حق گیر آشنایی اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل میندیش آن زمان تا خود کجایی