۱-تفویض اختیار: آنان معتقد هستند که واگذاری اختیارات به مدارس و مشارکت مدارس در تصمیم سازی ها، تعلیم و تربیت موثرتری را تقویت می کند و در نتیجه عملکرد دانش آموزان بهتر خواهد شد.
۲-مالکیت و مشارکت: تصمیم گیری مشارکتی احتمالا بر احساس فرد مبنی بر اینکه بخشی از یک موسسه جمعی است، تاثیر می گذارد. این تصور که فرد سهمی در آینده موسسه دارد، گاهی اوقات به عنوان احساس مالکیت اشتراکی، در نظر گرفته می شود.
۳-حرفه ای شدن : منظور از حرفه ای شدن دسته ای از مولفه هایی مانند تعهد، روحیه، رضایتمندی وکارآمدی است.
والستتر [۶۳] و ادن [۶۴]، مدیریت مدرسهمحور را رهیافتی اصلاحی برای اعمال نوعی کنترل غیرمتمرکز و نیز تأمین فرصتهایی برای تصمیمگیری تکتک مدارس و افراد ذینفع میدانند (کرافورد [۶۵] ، ۲۰۰۲ ). از نظر بسیاری از پژوهشگران، مدیریت مدرسهمحور به تجدید ساختار نظام آموزشی در جهت افزایش انعطافپذیری، نبود تمرکز و تفویض اختیار به واحدهای اجرایی کوچک کمک میکند(کربی [۶۶] و بوگوچ [۶۷]،۱۹۹۶).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
این مقصود با نزدیک کردن محل اتخاذ تصمیمها به محل اجرای آن و اتخاذ تصمیم به شیوه گروهی و مشارکتجویانه حاصل میشود. کسانی در این تصمیمات دخالت میکنند که بیشترین اطلاعات درباره نیازمندیهای مدرسه و شرایط حاکم بر آن را دارا هستند و بیش از هرکس از نتایج آموزش متاثر میشوند. افزایش و مشارکت والدین، دانشآموزان، معلمان، کارکنان، مدیران، گروه های ذینفع جامعه و سازمانهای محلی سبب میشود که استقلال، مسئولیتپذیری و پاسخگویی مدرسه افزایش یابد. با بالا رفتن میزان مسئولیتپذیری مدارس، انتظار میرود که کارآمدی برنامه ارتقا یابد و اثربخشی آموزشها بهبود پیدا کند(ونک[۶۸]،۲۰۰۳). سرانجام بر اساس دیدگاه بسیاری از صاحبنظران، فرایند مدرسهمحوری اجازه میدهد تا افرادی که در آن مدرسه کار میکنند جنبههای گستردهتری از موضوعات مدرسهای که در آن کار میکنند را در نظر گرفته، از نیروی خود به منظور بهبود و توسعه بیشتر مدرسه، استفاده کنند(لینگارد[۶۹] و همکاران،۲۰۰۲؛انیل[۷۰] ، ۱۹۹۵) .
درنگاه اول مدیریت مدرسه محور عبارتست از تمرکززدایی پایدار ، مستمر وتدریجی در نظامهای آموزشی، انتقال اقتدار تصمیم گیری، ارتقای کیفیت آموزشی، دست یابی به فرایند جهانی شدن آموزش وپرورش، ارزشیابی مستمر از فعالیتها به صورت بازخورد دستیابی به اهداف مدیریت کیفیت و در نتیجه تغییر حرکت از برنامه روزی به برنامه ریزی جهت ارتقای کیفی می باشد(خوشدست ،۱۳۹۰،ص۴) .
مدیریت مدرسه محور یا تصمیم گیری مشارکتی از ویژگی های بارز نظام آموزشی در دهه اخیر به شمارمی رود. این مهم به ویژه درکشورهای پیشرفته جهان دگرگونی های مهمی در روش های اداره و راهبری مراکز آموزشی و آموزشگاهی به وجود آورده است. آشنایی با این شیوه ها رهبران آموزشی وآموزشگاهی را قادر می سازد تا تب رهبری سازمان خود را بسنجند و به عنوان قطب نمای علمی حرکت خود را از برنامه روزی به برنامه ریزی تغییر داده و هم چنین به رفع ابهامات عملکرد بپردازند درنتیجه اهداف و رسالت های مدارس را محقق سازند ( داوودی پور ودیگران ، ۱۳۸۷ ص ۳۷) .
بجای تعریف مدیریت مدرسه محور فرایند تغییر بسوی مدرسه محوری را با سه عبارت بیان کنیم :۱-فرایند نبود تمرکز وتفویض اختیار از سطوح عالی نظام آموزش وپرورش به مدارس، ۲-در جهت سازماندهی مجدد این نظام وایجاد ساختاری ارگانیک و انعطاف پذیر وخلاق مبتنی بر تصمیم گیری مشارکتی عوامل فعال در سطح مدرسه، ۳- استقلال وپاسخگویی هرچه بیشتر مدارس در برابر اهداف مدرسه وجامعه محلی ( میرزایی ، ۱۳۹۰ ) .
مدرسه محوری راهبردی است به منظور بهبود تعلیم و تربیت از طریق اعمال اختیار و و مسئولیت تصمیم گیری به مدرسه، توانا سازی مدرسه و دست اندرکاران آن برای تحقق اثر بخش،کارآمد فرایند یاددهی و یادگیری (پرداختچی ،۱۳۸۱،صص۲۹-۳۰) .
سرجیوانی،مورفی وهالینگر[۷۱] همه اتفاق نظر براین موضوع دارند که مدیریت و رهبری قوی و با انگیزه در سازمان سبب گسترش بیشتر مهارتها، دانش ومعلومات کارکنان و نیز ارتقای هویت حرفه ای آنان می شود . مدیران باید بتوانند همه افراد و حتی جامعه پیرامونی را به همکاری و همیاری بطلبند و سازمان خود را به صورت مشارکتی رهبری کنند و میانجی گر تنشها و برانگیزاننده ومشوق رشد حرفه ای کارکنان و از همه مهمتر، عامل تغییر و نو آوری در سازمان باشند (بازرگان ،۱۳۸۲،صص۱۳۰-۱۰۹) .
۲-۲-۱۳ اختیار و قدرت در مدیریت آموزشی :
آن چه در سازماندهی و مدیریت اهمیت فراوانی دارد، اختیار و مسئولیت است. زیرا اختیار، وسیله انجام دادن وظایف و مسئولیتها، برای رسیدن به هدفهای سازمان است و کنترل، نظارت و هماهنگی و ارتباطات را تسهیل میکند (قرائی مقدم ، ۱۳۷۵) .
اختیار، حق تصمیمگیری و هدایت کار دیگران است. اختیار در ساختار سازمانی یک مفهوم مهم به حساب میآید، زیرا مدیران و سایر کارکنان باید، حق انجام کارهایی را که به آنها محول میشود، داشته باشند. بهعلاوه، اختیار و مسئولیت باید در ارتباط و توأم با همدیگر باشد ( فردسی وآلان سی ، ۱۳۸۲ ترجمه محمد علی فرنیا).
از این رو، روابط اختیار، بخش مهم زندگی در سازمان رسمی است و جوهر اکثر روابط میان دانشآموزان و معلم و مدیر و زیردست و بالادست، اختیار میباشد. متأسفانه برای عدهای از افراد، اختیار و خودکامگی مترادف هستند و به خاطر همین، باید اختیار را به عنوان یک مفهوم تئوریک، بهطور واضح تعریف کرد ( وین.ک وسیسیل ، ٬۱۳۸۲ترجمه سید عباس زاده) .
۲-۲-۱۳-۱ قدرت:
قدرت را میتوان، توانایی اشخاص یا گروهها در اثر نهادن بر عقاید و ارزشهای فکری اشخاص یا گروههای دیگر، با وادار کردن آنها به انجام اعمال خاص و یا بازداشتن آنها از انجام کاری تعریف کرد (نیرومند ومسجدیان ،۱۳۸۴). اختیار، خود نوعی قدرت است که به نفوذ یا تسلطی گفته میشود که براساس پیروی یا همکاری داوطلبانه دیگران است. در حالی که قدرت ممکن است منجر به زور، تهدید یا رشوه گردد، اختیار اطاعتی داوطلبانه را به دنبال دارد (شیرازی ، ۱۳۷۳) .
۲-۲-۱۳-۲ مسئولیت
عبارت است از تعهد فرد در استفاده از اختیار واگذارشده، برای انجام آن وظایف که البته بستگی به وسعت سازمان، کثرت اشتغالات، حجم کار و وقت مدیران سازمان دارد (نیرومند ، مسجدیان ، ۱۳۷۳)
۲-۲-۱۳-۳ اختیار:
اختیار، نوعی قدرت است که پایگاه سازمانی دارد، یعنی از شغل، مقام و موقعیت سازمانی سرچشمه میگیرد(همان منبع ، ۱۳۷۳) . یا عبارت است از اعطای قدرت از مقام مافوق به مقام زیردست در جهت اجرای وظایف (قرائی مقدم ، ۱۳۷۵) .
فایول[۷۲]، اختیار را به عنوان “حق صدور دستور و طلب اطاعت از آن” تعبیر کرده است. حق صدور است که مدیران را قادر میسازد برای رسیدن به هدفهای سازمانی تصمیم بگیرند یا دستور صادر کنند و زیردستان را وادار میسازد تا از دستورات مدیر، اطاعت نمایند (علاقه بند ، ۱۳۷۴) . بنابراین، دو ملاک تشخیص اختیار عبارتند از:
-
- اطاعت و اجابت ارادی دستورات مشروع
-
- کنارگذاشتن قضاوت شخصی قبل از صدور دستور (علاقه بند ، ۱۳۷۹) .
۲-۲-۱۴ تمایز قدرت و اختیار:
قدرت، که توانایی وادار کردن دیگران به انجام کاری که از آنها خواسته میشود، میباشد یا آنچنان که وبر، آن را تعریف کرد: احتمال اینکه فردی در یک رابطهی اجتماعی، در موقعیتی قرار گیرد که علیرغم مقاومت دیگران، ارادهی خود را عملی نماید. اختیار نسبت به قدرت، دارای وسعت محدودتری است. وبر، اختیار را چنین تعریف میکند: احتمال اینکه به بعضی دستورهای خاص یا همهی دستورها، ناشی از یک منبع معین، به وسیلهی گروه مشخصی از افراد، اطاعت خواهد شد. اما وبر بلافاصله اشاره میکند که اختیار، شامل هر روش اعمال قدرت یا نفوذ بر دیگران نمیشود. وی اظهار میدارد که اختیار به درجهی معینی از اجابت ارادی به دستورهای مشروع، ارتباط دارد. هربرت سایمون[۷۳]، اظهار میدارد که اختیار از دیگر انواع قدرت یا نفوذ به این ترتیب متمایز است که زیردست، برای انتخاب از میان راه حل ها، قوای ذهنی خود را برای داوری استفاده می کند و دریافت یک دستور یا خطا را به عنوان معیار رسمی و اساس انتخاب خود، بهکار میبرد (وین .ک وسیسیل ، ۱۳۸۲ ٬ترجمه سید عباس زاده) .
۲-۲-۱۵ مزایای تفویض اختیار:
از آنچه گفته شد، معلوم میگردد تفویض اختیار، علاوه بر آنکه برای اداره امور سازمان از اهمیت زیادی برخوردار است، مزایای زیادی نیز دارد که برخی از آنها عبارتند از:
-
- صرفهجویی در وقت مدیران، افزایش نیروی کار آنان و همچنین بالا بردن بازدهی سازمان.
-
- قوه ابتکار، خلاقیت و آفرینندگی را در کارکنان، افزایش میدهد.
-
- از آنجا که حیطه نظارت، محدودتر میگردد نظارت و کنترل، دقیقتر صورت میگیرد و موجب صرفهجویی در وقت و کار نیروی انسانی و منابع مادی سازمان میشود ( قرائی مقدم ، ۱۳۷۵) .
-
- موجبات مشارکت زیردستان در تصمیمگیری را فراهم میآورد و این سبب ایجاد اعتماد به نفس و افزایش رشد حرفهای آنان میگردد (علاقه بند ، ۱۳۷۴) .
-
- تفویض اختیار اثربخش و بهجا، فشار عصبی را که ممکن است مدیر به علت تعدد کارها به آن دچار شود، کاهش میدهد.
-
- دلبستگی و وابستگی کارکنان را به سازمان رشد داده و موجب افزایش کارآیی آنها میگردد.
-
- استقلال و آزادی عمل بیشتری به کارکنان میدهد ( نیرومند و مسجدیان ، ۱۳۸۴) . تفویض اختیار موجب خودگردانی مدارس می شود. رفتن به سمت تفویض اختیار و قدرت بر موفقیت مدارس تاکید داشته و بیانگر این مطلب است که مقام مرکزی دیگر نمی تواند پاسخگویی مناسب و سریع را در برخورد با تغییرات در همه جوامع ایجاد کند . بنابراین امروزه مشخص شده است که فقط مدارس کارآمد می توانند توسعه یک نظام کارآمد را رقم بزنند(کالدول و اسپنیکز[۷۴]۱۹۹۲) کالدول تصریح می کند که مفهوم تمرکز زدایی به خودگردانی مدارس و مفهوم تفویض اختیار به خود اداره کنندگی آنان مربوط می شود.(ابوضحی ٬مترجمان:گرایی نژاد٬۱۳۸۳٬ص۲۴). تفویض اختیار و مسئولیت های بیشتر به مدارس و شورای معلمان موجب بهبود روند آموزش و پرورش در مدارس می شود، معلمان با انگیزه ای مضاعف در شورای معلمان و تصمیم گیری در امور مدارس شرکت می نمایند (نصر اصفهانی وگلکار صابری ،۱۳۸۷،ص۹۹).
۲-۲-۱۶ تمرکز و عدم تمرکز :
تفویض اختیار، میان مقام مافوق و زیردست، روشی برای تقسیم قدرت میباشد. تفویض اختیار مافوق – زیردست میتواند، تأثیر شگرفی روی کل سازمان داشته باشد. وقتی که مدیران مدارس، دارای بخش اعظمی از اختیار هستند و تنها برای اجرای تصمیمات، به زیردستان متکی هستند، این سازمان از فلسفه تربیتی متمرکز پیروی می کند. تمرکز و عدم تمرکز، دو انتهای متضاد یک محور را تشکیل میدهند. بدین معنی که اختیار به نسبت خیلی کم و یا خیلی زیاد، در سازمان تفویض شده است ( فردسی و آلان سی ، ۱۳۸۲ ) .
کالدول واسپینکز(۱۹۹۲) مدرسه خودگردان را مدرسه ای می دانند که فرایند تمرکز زدایی به گونه ای معنادار و با ثبات در آنها اعمال شده، به نحوی که مسئولیت تصمیم گیری در خصوص تخصیص منابع بعهده مدرسه است.علاوه بر تخصیص منابع، تصمیم گیری در خصوص دانش، فناوری، قدرت، مواد، افراد، وقت و امور مالی، نیز در این حوزه قرار دارد. به اعتقاد آنها تمرکززدایی فرایندی است که با بار اجرایی آن از بار سیاسی آن بیشتر است(ابوضحی ٬مترجمان:گرایی نژاد وهمکاران ٬۱۳۸۳ص ۲۴).
تمرکز، یعنی تجمع اختیار تصمیمگیری در رأس هرم سازمانی و عدم تمرکز، یعنی تجمع اختیار تصمیمگیری در قاعده هرم، یعنی سطحی که کار در آنجا انجام میشود ( نیرومند ومسجدیان ، ۱۳۸۴) . مورنی[۷۵]، (۱۹۹۷) اظهار می کند، با افزایش تقاضا برای پاسخگویی مدارس در قبال بروندادهای آموزشی، [۷۶]SBM، مدرسه را به هسته مرکزی تأمین و ارزیابی اقدامات انجام شده برای رفع نیازهای آموزشی دانش اموزان خود را به خوبی می شناسند و برای رفع نیازهای آنها بصورت بهتری برنامه ریزی می کنند. معلمان، والدین و سایر اعضاء انجمن ها و حتی دانش آموزان در افزایش اختیارات مدارس سهیم می شوند. از این رو، تصمیم گیری مشارکتی در میان افراد صاحب حق در سطوح محلی یکی از ویژگی های اساسی SBM است (ابوضحی ٬مترجمان:گرایی نژاد وهمکاران٬۱۳۸۳٬ص ۲۵)
تصمیم ها به صورت مشارکتی و مشترک و تعاملی توسط افراد صاحب حق اتخاذ می شوند نه بصورت انفرادی توسط مدیران یا معاونان مدرسه در متن اجرایی SBM، زمینه لازم برای ارتقاء تخصصی کارکنان مدرسه ومشارکت کارکنان – والدین در آموزش دانش آموزان ایجاد می شوند و از طریق تلاش های مشترک، برنامه هایی متناسب برای دانش آموزان طراحی می شود. توسعه گروه های تصمیم گیر و مدرسه محور و فرایندهای برنامه ریزی پیشرفت مدارس، نمونه هایی از تغییر بسوی تمرکززدایی بیشتر هستند. (همان منبع ٬ص ۲۷)
۲-۲-۱۷ تمرکز زدایی :
شیوه اداره ی سیستم آموزش به صورت غیر متمرکز و تفویض اختیار به استان ها، نواحی و مناطق یکی از اساسی ترین ویژگی های نظام آموزشی کارآ و اثربخش می باشد. پیروی از چنین سیاستی از فلسفه ی اجتماعی و تربیتی جوامع مختلف نشآت می گیرد.
اصولاً اداره ی نظام آموزش و پرورش در کشورهایی که به شیوه غیر متمرکز عمل می کنند بر سه اصل مهم استوار است:
۱- تفویض اختیارات وسیع به مقامات محلی آموزش و پرورش که اعضاء آن توسط مردم یا مقامات ایالتی و استانی انتخاب می شوند.