رابطه معنی داری بین عدم پذیرش زوجین از سوی خانواده های یکدیگر و توفیق یا عدم توفیق در زندگی وجود دارد، همچنین میزان دخالت بستگان در زندگی مشترک در خانواده های ناموفّق بیشتر است. به علاوه، خانواده های زوجهای موفق بیشتر در جریان آشناییهای قبل از ازدواج فرزندان خود با یکدیگر بودهاند، بنابراین آگاهی والدین و هدایت صحیح آنها میتواند در موقعیّت زندگی فرزندانشان موثر باشد (بنی جمالی و همکاران، ۱۳۸۳).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۱۸) عوامل فرهنگی
ازدواج و روابط مشابه با آنان در داخل یک بافت فرهنگی رخ میدهد که این بافت چگونگی ازدواج را تعیین میکند (هالفورد، ۱۳۸۴). در فرهنگهای مختلف، ازدواج الگوهای فرهنگی خاص خود را دارد. برای مثال ازدواج برای زوجهای آمریکایی در مرحله اول، درگیر شدن در یک رابطه صمیمانه، در میان گذاشتن احساسات به طور آشکار و انجام فعالیتها به طور مشترک است. بر عکس صمیمیت زناشویی اولویت خانواده های ایتالیایی نیست (موسوی، ۱۳۸۲). اصولاً ازدواج به جای پیوند میان دو نفر به عنوان پیوند دو خانواده و سنّتهای مربوط به آنها مفهومپردازی میگردد (کار، ۲۰۰۰). زوجینی که از نظر زمینه فرهنگی، قومی و نژادی با هم تفاوت دارند، انتظارات و باورهایشان در مورد روابط زناشویی نیز متفاوت است. این تفاوتها در پیش فرضها، مفروضات و باورهای زوجین میتواند منبع قدرت یک رابطه باشد، در صورتی که زوجین بتوانند عاقلانه نقاط قوّت و تفاوت فرهنگیشان را در نظر بگیرند. اما در عین حال، تفاوتهای محسوس در انتظارات زوجین میتواند منبع مهم تعارض بین همسران باشد (هالفورد، ۱۳۸۴).
۱۹) مذهب
بُعد دیگری که بر کیفیّت زناشویی اثر میگذارد، سیستمهای ارزشی و عقیدتی همسران و تشابهات و تفاوتهای باورها و ارزشها در این زیر نظام زوجی میتواند باشد. پژوهشگران بسیاری بر ارتباط میان مذهبی بودن و رضایت زناشویی تاکید کردهاند (هانلر و جنکاز، ۲۰۰۵). توافق در مسایل مذهبی عامل مهمّی در پایداری روابط زناشویی به شمار میرود (به نقل عطوفیسلمانی، ۱۳۸۲). نقش مذهب قطعی است زیرا که مذهب به خودی خود مؤلفه های بسیاری هم چون روش های زندگی، سیستمهای اعتقادی، ارزشی، انتظارات و غیره در بر میگیرد (هانلر و جنکاز، ۲۰۰۵). مذهبی بودن به طور معنیداری با رضایت زناشویی مرتبط است. مذهبی بودن به عنوان رویدادی آرام کننده، برای زوجهای مذهبی در حین تعارض عمل میکند، بدین نحو که عبادت کردن هیجانات خصمانه و تعاملات هیجانی را کاهش میدهد (هالفورد، ۱۳۸۴).
۲۰) رویدادهای زندگی
رویدادهای زندگی به تحوّلات رشدی و تغییر یافتن موقعیّتهایی که زوجین با هم و یا به صورت فردی با آن مواجه میشوند اشاره میکند. به احتمال زیاد در دورانی که نرخ تغییر و حوادث استرسآور زندگی زیاد میشود، مشکلات ارتباطی نیز بیشتر میشود (هالفورد، ۱۳۸۴). مثلاً در آغاز دوره زناشویی؛ بارداری و فرزند پروری؛ موارد مشکل و مورد اختلاف در فرزند پروری؛ بیماری شدید یا مرگ فرزند یا خویشاوندان؛ دوره نوجوانی فرزندان؛ ترک کردن خانه توسط فرزندان. خیانت و جدایی (سادوک و سادوک، ۲۰۰۵). بازنشستگی نیز یک انتقال عمده دیگر برای زوجین است که با آشفتگی در رابطه همراه است (هالفورد، ۱۳۸۴؛ نقل عطوفیسلمانی، ۱۳۸۲)
پژوهشهای انجام شده در ارتباط با موضوع
۲-۱۷-۱- پژوهش های انجام شده در کشور
احمدی و همکاران (۱۳۷۷) پژوهشی به نام به بررسی مقایسه میزان عزت نفس مادران کودکان عقبماندهذهنی و مادران کودکان عادی شهر اهواز پرداختند. نمونهی تحقیق ۱۰۰ نفر از مادران کودکان عقبماندهذهنی و مادران کودکان عادی وسالم شهر اهواز بودند. نتیجه تحقیق نشان داد که مادران کودکان عقبماندهذهنی از عزتنفس پایینتری بودند.
لاجوردی (۱۳۷۱) در مطالعهای تحت عنوان بررسی مقایسهی میزان افسردگی مادران دارای کودکان کمتوانذهنی آموزشپذیر و مادران کودکان عادی نشان داد که افسردگی در مادران دارای کودک کمتوانذهنی به طور معناداری بیشتر از مادران دارای کودک عادی است.
نظامی(۱۳۷۶) تحقیقی تحت عنوان مقایسهی نگرش والدین کودکان عقبماندهذهنی نسبت به عقب ماندگی فرزندشان را انجام دادند و نتایج ذیل دست یافتهاند: % ۴۸ درصد از پدران و %۵۲ از مادران اذعان کردند که وجود کودک عقبماندهذهنی سلامت روانی آنها را مختل کرده است. %۵۴ احساس ناکامی و ناامیدی و %۶۴ احساس دلهره را بیان کردهاند و %۲۴ درصد از والدین بیان داشتهاند که تولد فرزند عقبماندهذهنی باعث به وجود آوردن تفاهم در زندگی زناشویی شده و %۲۹ به مشاجرهی لفظی %۴ نیز به واسطه وجود فرزند عقبماندهیذهنی طلاق گرفتهاند.
خواجهپور (۱۳۷۷) در پژوهشی نشان داد که واکنشهای نوروتیک مادران کودکان کم توان بیشتر از مادران کودکان عادی است و وجود چنین وضعیتی در خانواده علاوه بر ایجاد مشکلات عاطفی و روانی برای اعضای خانواده به خصوص مادر، خانواده را دچار مشکلات اقتصادی و اجتماعی میکند. به علاوه بیشتر واکنشهای مادران افسردگی، اضطراب و پرخاشگری بوده است.
یاراحمدی (۱۳۷۸) پژوهشی را در مورد رابطه استرس با بیماریهای جسمی روانی و سلامت عمومی معلمان مرد در شهرستان اهواز با توجه به اثر متغیرهای تعدیل کننده حمایت کننده حمایت اجتماعی و جایگاه مهار پرداخت. در این پژوهش جامعه آماری معلمان مرد شاغل در مقاطع راهنمایی و دبیرستان نواحی چهارگانهی آموزش و پرورش شهر اهواز بودند که تعداد ۲۰۰ نفر از آنان به طور تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. نتایج نشان دادند که بین عوامل فشارزا با بیماریهای جسمی و روانی همبستگی مثبت بین عوامل فشارزا با سلامت عمومی همبستگی منفی وجود دارد. جمعبندی ادبیات پژوهشی نمایانگر آن است که والدین کودکان کمتوانذهنی در مقایسه با والدین کودکان عادی از سلامت روانی پایینتری برخوردار هستند. مطالعات تجربی در ۱۵ سال گذشته نشانگر این نکته است که عزتنفس یک عامل روانشناختی مهم اثرگذار بر سلامت و کیفیت زندگی به شمار میرود. با افزایش عزت نفس، احساس توانمندی و ارزشمندی در فرد به وجود میآید و تغییرات مثبتی همچون پیشرفت تحصیلی، افزایش تلاش برای کسب موفقیت، داشتن اعتماد به نفس بالا، بلند همت بودن و تمایل به داشتن سلامت بهتر در فرد پدیدار میشود (مشکی و همکاران، ۱۳۸۷).
شکری و همکاران (۱۳۸۴) پژوهشی با عنوان تفاوت جنسیتی در مقیاسهای بهزیستی روانشناختی در دانشجویان دانشگاههای دولتی شهر بیرجند در سال تحصیلی ۸۵- ۱۳۸۴ انجام دادهاند. نتایج نشان داده است که تحقیق حاضر دربارهی نقش تفاوتهای جنسیتی در مقیاس رشد فردی نشان میدهد که نمرات دختران در مقایسه با نمرات پسران بالاتر است. در تبیین یافتهی مزبور همسو با نتایج برخی از مطالعات انجام شده در خصوص بررسی نقش تفاوتهای جنسیتی در استفاده از شیوه های ترجیهی برای مواجهه با موقعیتهای تنیدگیزا که مطالعات مختلف نشان داده است در پیشبینی بهزیستی روانشناختی افراد مؤثر واقع میشود. در مجموع نتایج این تحقیق شواهدی دال بر وجود تفاوت در مقیاسهای بهزیستی روانشناختی در دو جنس میباشد. این نتایج بر نقش محوری تفاوتهای جنسیتی در بررسی مقیاسهای بهزیستی روانشناختی تأکید میکند.
بیانی و همکاران (۱۳۸۷) پژوهشی را با عنوان رابطه ابعاد بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی در دانشجویان دانشگاه آزاد واحد آزادشهر(۸۶-۱۳۸۵) انجام دادهاند. نتایج نشان داده است که بین مقیاسهای بهزیستی روانشناختی و پرسشنامهی سلامت عمومی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. با افزایش سطح بهزیستی روانشناختی در میزان سلامت عمومی نیز بهبود مشاهده شده است. با توجه به همبستگی معناداری که بین ابعاد بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی به دست آمده میتوان گفت که این دو سازه با همدیگر مرتبط هستند و تغییر در یکی از این متغیرها معمولا با متغیر دیگری همراه خواهد بود. نتایج نشان داده که رابطه بین اضطراب و ابعاد ارتباط مثبت با دیگران، خود مختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد شخصی منفی و معنادار است. همچنین نتایج نشان داده است که رابطه منفی و معنادار افسردگی با پذیرش خود، ارتباط مثبت با دیگران، خود مختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد شخصی است. نتایج نشان داده که بین نشانه های جسمانی و ارتباط مثبت با دیگران، خود مختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد شخصی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. نتایج این پژوهش نشان داده که مقیاسهای بهزیستی روانشناختی از پایایی قابل قبول برخوردار است.
میکاییلی منیع (۱۳۸۸) پژوهشی با عنوان روابط ساختاری بین بهزیستی روانشناختی با هوش هیجانی ادراک شده، توانایی کنترل تفکر منفی و افسردگی مادران کودکان کمتوانذهنی و مقایسهی آن با مادران کودکان عادی انجام داده است. نتایج نشان داده است که متغیرهای درون مدل نشان دهنده وجود تفاوت معنیدار بین بیشتر متغیرهاست. در متغیر افسردگی نتایج نشان میدهد که بین سطح افسردگی دو گروه تفاوت معنیداری وجود دارد. میانگین افسردگی مادران دارای کودک کمتوانذهنی در سطح متوسط تا شدید قرار دارد ولی میانگین افسردگی گروه دارای فرزند عادی، در سطح خفیف و متوسط است. در متغیر راهبردهای منفی کنترل تفکر و راهکار منفی هوش هیجانی، گروه مادران کمتوان نمرات بالاتری دریافت داشتهاند در حالی که در راهبردهای اجتماعی و حواسپرتی که از شیوه های مثبت کن تر تفکر به شمار میروند و راهبردهای مثبت هوش هیجانی و مؤلفه های پذیرش خود، خودمختاری، هدفمندی در زندگی و تسلط بر محیط بهزیستی روانشناختی مادران کودکان عادی، بر دیگر گروه برتری معنیداری داشتند. در دیگر مؤلفه ها، تفاوت معنیدار نبود. در مرحله اول نتایج تحلیل عاملی تأییدی (مدل اندازه گیری معادلات ساختاری) که برای تعیین بسندگی سنجهها به کار برده شده، در دو گروه آمده است نتایج حاصل از آزمون مدل اندازه گیری در گروه مادران کودکان عادی و کمتوانذهنی نشان دهندهی معنیداری بارهای عاملی است. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت ابزارهای به کار گرفته شده برای سنجش متغیرهای مورد نظر در گروه مذکور، مناسب بودهاند.
حبیبی و همکاران (۱۳۸۸) تحقیقی را با عنوان مقایسهی سلامت روانی در دبیران تربیت بدنی و غیرتربیت بدنی بر اساس ویژگیهای جمعیت شناختی انجام دادهاند. نتایج اثر اصلی شغل دوم، ردهی شغلی، جنس و اثر تعاملی دو طرفه شغل دوم و ردهی شغلی و اثر تعاملی دو طرفه شغل دوم و جنس روی متغیرهای وابسته بهزیستی و درماندگی روانشناختی با ۹۵ درصد اطمینان معنیدار بوده است. بررسی تأثیرات بین آزمودنیها بر اساس هر یک از متغیرهای مستقل جنس، ردهی شغلی و شغل دوم را روی هر یک از متغیرهای وابستهی بهزیستی و درماندگی روانشناختی نشان میدهد. اثر اصلی شغلی دوم روی درماندگی روانشناختی در بین دبیران دارای شغل دوم و دبیران فاقد شغل دوم تفاوت معنیداری به لحاظ آماری نشان نداد اما تأثیرات اصلی شغل دوم روی بهزیستی روانشناختی در بین دبیران دارای شغل دوم و دبیران فاقد شغل دوم به لحاظ آماری تفاوت معنیداری نشان داد اثر اصلی متغیر ردهی شغلی بر درماندگی روان شناختی در بین دبیران تربیتبدنی و دبیران غیر تربیتبدنی به لحاظ آماری تفاوت معنیداری نشان نداد اما اثر اصلی متغیر ردهی شغلی بر بهزیستی روان شناختی در بین دبیران تربیتبدنی و دبیران غیر تربیتبدنی به لحاظ آماری تفاوت معنیداری نشان داد اصلی متغیر جنس بر درماندگی روان شناختی در بین دبیران مرد و دبیران زن تفاوت معنیداری به لحاظ آماری نشان داد، همچنین اثر اصلی متغیر جنس بر بهزیستی روان شناختی در بین دبیران مرد و دبیران زن تفاوت معنیداری به لحاظ آماری نشان داد اثر تعاملی دو طرفهی ردهی شغلی و شغل دوم در بین دبیران بر متغیر درماندگی روانشناختی به لحاظ آماری معنیدار بود، اما اثر تعاملی دو طرفهی ردهی شغلی دوم در بین دبیران روی متغیر بهزیستی روانشناختی به لحاظ آماری معنیدار نبود اثر تعاملی دو طرفهی جنس و شغل دوم در بین دبیران روی متغیر درماندگی روانشناختی به لحاظ آماری معنیدار بود اما اثر تعاملی جنس و شغل دوم در بین دبیران روی متغیر بهزیستی روانشناختی به لحاظ آماری معنیدار نبود. آزمون تعقیبی شفه برای بررسی اثر تعاملی متغیرهای جنس با شغل دوم و ردهی شغلی با شغل دوم نشان میدهد که در زمینهی درماندگی روانشناختی، دبیران تربیتبدنی دارای شغل دوم تفاوت معنیداری با دبیران تربیتبدنی بدون شغل دوم داشتند دبیران تربیتبدنی دارای شغل دوم تفاوت معنیداری با دبیران غیر تربیتبدنی بدون شغل دوم داشتند. در زمینهی درماندگی روانشناختی، مردان دارای شغل دوم تفاوت معنیداری با زنان بدون شغل دوم داشتند مردان دارای شغل دوم تفاوت معنیداری با مردان بدون شغل دوم نشان دادند. میتوان گفت که اثر اصلی وضعیت تأهل و وضعیت استخدامی و اثر تعاملی دو طرفهی وضعیت تأهل با وضعیت استخدامی برای متغیرهای وابستهی بهزیستی و درماندگی روانشناختی با ۹۵ درصد اطمینان معنیدار است. میتوان گفت که اثر اصلی وضعیت تأهل بر درماندگی روانشناختی در بین دبیران متأهل و دبیران مجرد تفاوت معنیداری به لحاظ آماری نشان نداد اما اثر اصلی وضعیت تأهل بر بهزیستی روانشناختی در بین دبیران متأهل و دبیران مجرد به لحاظ آماری معنیداری بود اثر اصلی متغیر وضعیت استخدامی بر درماندگی روانشناختی در بین دبیران رسمی، پیمانی و حقالتدریس به لحاظ آماری معنی داری نبود اما اثر اصلی متغیر وضعیت استخدامی بر بهزیستی روانشناختی در بین دبیران رسمی و پیمانی به لحاظ آماری معنیدار بود اثر تعاملی دو طرفهی وضعیت تأهل و وضعیت استخدامی در بین دبیران روی متغیر درماندگی روانشناختی به لحاظ آماری معنیدار نبود اثر تعاملی دو طرفهی وضعیت تأهل و وضعیت استخدامی در بین دبیران روی متغیر بهزیستی روانشناختی به لحاظ آماری معنیدار نبود. میتوان گفت که میانگین بهزیستی و روانشناختی دبیران رسمی، پیمانی و حقالتدریسیها بین دبیران رسمی با حقالتدریس به لحاظ آماری تفاوت معنیداری مشاهده شد. میتوان گفت که اثر اصلی شغل همسر بر متغیرهای بهزیستی و درماندگی روانشناختی معنیدار است. اثر اصلی شغل همسر بر درماندگی در بین دبیران دارای همسر شاغل و دبیران دارای همسر خانهدار به لحاظ آماری معنیدار بود اما اثر اصلی متغیر شغل همسر بر بهزیستی در بین دبیران دارای همسر شاغل و دبیران دارای همسر خانهدار معنیدار بود.
بهاری فرکیش (۱۳۸۸) پژوهشی با عنوان رابطه بین هویت فردی، سبکهای دلبستگی با بهزیستی روانشناختی در جوانان را در سال ۱۳۸۸ با هدف شناسایی رابطه بین هویت فردی، سبکهای دلبستگی با بهزیستی روانشناختی جوانان دانشجوی شاغل به تحصیل در دانشگاه آزاد و همچنین میزان تأثیر محل اقامت بر هویتیابی و بهزیستی روانشناختی آنان انجام دادهاند. در تبیین نتیجهی این پژوهش میتوان گفت که خوشبختی و خوشی از طریق رویارویی و مواجهه با چالشهای زندگی، مشکلات و نیازها به دست میآید نه از طریق تفریح کردن و عدم داشتن هرگونه کشمکش و تعارض و نه با داشتن یک زندگی یکنواخت و بدون تغییر پستی و بلندی، در حقیقت بهزیستی انسان در گرو تعامل و همراهی مقولات متضاد مثل درد و لذت، بلندپروازی و امیدواری در مقابل رنج و نا امیدی است. در این میان همانگونه که از نتایج این پژوهش بدست آمده محل زندگی، خود دارای رابطه مثبت معنادار بالایی با میزان احساس بهزیستیش است. زیرا احساس تعلق به محیط و توانایی ادارهی زندگی در محیط بر احساس بهزیستیش تأثیر گذار است.
جوان بخش (۱۳۸۵) اثربخشی مهارتهای مثبتاندیشی به شیوهی گروهی بر منبع کنترل دانشآموزان دبیرستانی پرداخت. یافتههایی پژوهش نشان داد که تغییرات ایجاد شده در میزان منبع کنترل دانشآموزان در اثر ارائه متغییر مستقل بوده است وآموزش یاد شده در درونیسازی منبع کنترل دانشآموزان دبیرستان مؤثر بوده است.
تاجآبادیپور (۱۳۸۵) اثربخشی مهارتهای مثبتاندیشی را بر رضایت شغلی کارکنان معدن مس سرچشمهی کرمان مورد بررسی قرار داد و به این تیجه رسید که این آموزش بر رضایت شغلی کارکنان تأثیر وباعث افزایش شادکامی در کارکنان میشود.
فرح بخش (۱۳۸۷) اثربخشی مهارتهای مثبتاندیشی به شیوهی گروهی بر انگیزهی پیشرفت، عزتنفس و شادکامی دانشآموزان پسر پایهی اول دبیرستان جیرفت پرداخت و به این نتیجه رسید که این آموزش باعث افزایش انگیزهی پیشرفت و شادکامی دانشآموزان دبیرستانی میشود.
عبادی و همکاران (۱۳۸۸) اثربخشی مهارتهای مثبت اندیشی با تأکید بر آیات قرآن بر افزایش به امید به زندگی زنان مطلقه شهر اهواز پرداخت و به این نتیجه رسید که کاربرد مثبتنگری با تأکید بر قرآن بر افزایش امید به زندگی زنان مطلقه شهر اهواز مؤثر بوده وتأثیر آموزش مورد نظر، با توجه به نتایج آزمون پیگیری از ثبات لازم برخوردار بوده است.
۲-۱۷-۲- پژوهش های خارجی
در تعداد محدودی از پژوهشها رابطه بین بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی بررسی شده است. جورج لاندرمن (۱۹۸۴) رابطه بین بهزیستی و سلامت عمومی را مثبت و قابل توجه گزارش دادهاند (به نقل نبئی، ۱۳۹۱).
وادینگتون، بوش[۷۲] (۱۹۹۲) در مطالعه تحت عنوان تأثیر معلولیت کودک روی عملکرد وسلامت روانی مادر ۱۲ جفت مادر را مورد بررسی قرار دادند. سن کودکان و نوجوانان۱۰ تا ۱۹ ساله و جوانان ۱۳ تا ۲۶ ساله با شرایط معلولیت شدید بود و مادران آنها دارای سن ۳۶ تا ۶۸ سال بود مصاحبهای نیمه برنامه ریزی شده با مادران در ارتباط با عملکرد روانشناختی مادر و به وطور مستقیم بر نقش عملکرد مادر تأثیر میگذارند (به نقل رقیبی و همکاران، ۱۳۸۲).
آریندل و همکاران (۱۹۹۹) در بررسی رابطه بین بهزیستی روانشناختی، سلامت عمومی به این نتیجه رسیدند که با افزایش بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی نیز تحت تأثیر قرار گرفته و افزایش مییابد. شات و ریف در مطالعه رابطه بهزیستی روانشناختی و شخصیت به این نتیجه رسیدند که بین ابعاد بهزیستی روانشناختی و روانرنجوری رابطه منفی و معناداری وجود دارد (به نقل برونتی تینکیو و همکاران[۷۳]، ۲۰۰۶).
مایر (۲۰۰۰) روی ۲۱۷ پدر و مادر کودک ناشنوای آلمانی که کودکان آنان در سنین ۶ تا ۱۲ سال بودند مطالعهای را با شاخص استرس والدین انجام داد و به این نتیجه رسید که هر چه آسیب شنوایی کودکان بیشتر باشد والدین مشکلات بیشتری را هم در ارتباط خود با دیگران و تعدادی از آنان با افراد ناشنوای بزرگسالان ارتباط داشتند افسردگی کمتری را گزارش کردند.
رونی و همکاران (۲۰۰۳) دریافتهاند که بین ابعاد بهزیستی روانشناختی و اضطراب، افسردگی و خصومت رابطه منفی و معناداری وجود دارد (بیانی و همکاران، ۱۳۸۷).
نتایج پژوهش جاکز (۲۰۰۶) که پژوهشهایی درباره نقش سبکهای مقابله در پاسخ مادران به تنش ناشی از وجود کودک کمتوانذهنی و تأثیر آن در وضعیت سلامت روانی و بهزیستی روانشناختی انجام شدهاند خانواده ها و مادرانی که بیشتر از سبک مسئله محور بهره میگیرند سطوح پایینتری از فشارهای روانی را تجربه میکنند.
پنبیکر (۱۹۸۸) و بورتون و کینگ (۲۰۰۴) از تأثیر نوشتن در باره هیجانهای مثبت بر روی خلق و شادتر شدن گزارش دادهاند.
در مطالعات سلیگمن، پارکز و رشید (۲۰۰۶) از مقایسهی روش رواندرمانی مثبتگرا در درمان افسردگی با روش های مرسوم از جمله دارو درمانی و شناخت درمانی و درمان رفتاری شناختی گزارش شده است. مطابق گزارشهای فوق رواندرمانی مثبتگرا تأثیر بیشتری در مقایسه با سایر روش های مورد اشاره داشته است.
سلیگمن و همکاران (۲۰۰۶) در دو سطح فردی و گروهی بسته های آموزشی روانشناسی مثبتگرا را برای افزایش شادی و نشاط پایدار و اصیل، خشنودی از زندگی، استفاده از توانمندیهای منشی و افزایش معنا در زندگی تدوین کردهاند.
کلیه مطالعات از اثر بخشی کاربست این مداخلات هم در جمعیتهای بالینی و هم در افراد عادی گزارش دادهاند.
سین و لوبومیرسکی (۲۰۰۹) در فراتحلیل مطالعات انجام شده روانشناسی مثبتگرا در کاهش افسردگی گزارش اثر بخشی مطالعات مختلف را ارائه کردهاند.
فصل سوم
روش تحقیق
مقدمه
این فصل به معرفی طرح پژوهشی، جامعهی آماری، روش تحقیق، شیوهی نمونهگیری، ابزار اندازه گیری متغییرها، روش گردآوری داده ها روش تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته است.
نوع طرح پژوهش
روش تحقیق حاضر شبهآزمایشی از نوع پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل است. یکی از انواع طرحهای آزمایشی، طرح پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل میباشد که پژوهشگر میتواند آزمودنیها را به طور تصادفی به گروه های آزمایشی منتسب کرده و تأثیر متغیر مستقل را بر متغیر وابسته بررسی کند . در این طرح آزمایشی ابتدا آزمودنیها انتخاب شده و سپس به گروه های مورد آزمایش به گونهای تقسیم میشود که شرایط قبل از اجرای آزمایش برای آنها یکسان باشد. پس از آن با دستکاری متغیر مستقل، تأثیر عمل آزمایشی مورد نظر بر روی متغیر وابسته مطالعه میشود (سرمد و همکاران، ۱۳۸۵).
جامعهی آماری
جامعه آماری پژوهش،۱۰۰ نفر از ماداران دارای فرزند کم توان ذهنی شهر فردوس بودندکه فرزندانشان در سال۹۱ تحت حمایت بهزیستی بودهاند.