یکی از بحث برانگیزترین مسائل مربوط به خشونت علیه زنان، جواز خشونت فیزیکی علیه زنان برای شوهر در شرایط خاص می باشد که برخی از معاندان و اسلام ستیزان، آیه سی و چهارم سوره نساء را شاهد بر آن می آورند و این شبهه را بسیار مطرح کرده و میکنند، که در آیه ۳۴ سوره نساء خداوند این اجازه را به مرد می دهد تا زن را مورد ضرب قرار دهد واین خلاف حس انسان دوستی است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
چنین طرحی درعصر حاضر، ازسوی برخی منتقدان، خلاف حقوق بشر و در تضاد با آزادی زنان شناخته شده است. گروهی سعی کرده اند که با بزرگ نمایی این طرح، ازآن ادعا نامه ای علیه اسلام بسازند، جمعی تلاش داشته اند تا با تکیه بر این فهم از آیه، روش های نادرست و ناعادلانه را در مورد زن جایز شمارند، برخی نیز اهتمام داشته اند تا با توجیهات علمی، ساحت دین را از هرگونه برنامه ی ناعادلانه منزه شمارند و جلوی سوء استفاده ها را بگیرند.[۱۶۰]
آیهی مربوطه و ترجمه آن به شرح ذیل است:
(الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبیلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبیراً)؛ « مردان به واسطه آن چه که خدا بعضى را بر بعضى دیگر فضیلت داده و به جهت آن چه از اموال خود که به مصرف میرسانند سرپرست زنانند. پس زنان شایسته فرمانبردار و فروتن و خویشتن را به وسیله آن چه که خدا در نهان نگاه داشته، محافظت میکنند. و آن گروهى از زنان را که از سرکشى ایشان خوف دارید اولاً پند و اندرز دهید، و ثانیاً از بسترهاى آنان دورى گزینید، و ثالثا ایشان را بزنید. پس اگر از شما اطاعت نمودند از هیچ طریقى بر آنان ستم نکنید! زیرا خدا حتماً برتر و بزرگوار است.»
این آیه مبارکه شبهات و سئوالات بسیاری را در زمینه تجویز خشونت مردان علیه زنان در خانواده برانگیخته است. منتقدان، کلمه « واضربوهن » در این آیه را مبین مجوز خشونت علیه زنان در دین اسلام بیان کرده اند. در حالی که چنین برداشتی از آیه با مبانی اسلامی نظیر تکریم انسان[۱۶۱] ، احیای مقام زن با توجه به وضع قوانین مهریه[۱۶۲] و نفقه[۱۶۳] و … و مبارزه تاریخی اسلام با شکستن حرمت زنان و زنده به گور کردن دختران[۱۶۴] منافات دارد.
آنچه درباره زدن زن در قرآن کریم آمده است با آنچه در اذهان خطور می کند و یا توسط بعضی از مسلمانان اعمال می شود، منطبق نیست، بلکه مطلبی است بسیار دقیق و منطقی که در روابط اجتماعی توسل به قوه قهریه گاهی اجتناب ناپذیر است و اسلام آن را ابداع نکرده و آنچه اسلام در اینجا آورده است مشروعیت بخشیدن به یک امر طبیعی و درونی بشر می باشد و سرّ تشریع آن محدود نمودن آن بوده است. به دیگر سخن از آنجا که توسل به قوه قهریه امری طبیعی و معمولی است عده ای شاید افراط کنند، از این رو، اسلام ضمن صحه گذاشتن بر این اصل طبیعی، آن را تحت قانون در آورده است تا قابل تعریف باشد.
در ادامه ضمن بررسی و بیان نظرات مفسران و فقیهان در مورد این آیه سعی خواهیم نمود تا شبهه ای را که برخی از منتقدان در زمینه خشونت علیه زنان مطرح نموده اند را پاسخ گوییم.
نشوز در لغت و اصطلاح
ابتدا برای فهم بیشتر آیه ببینیم که نشوز چیست؟ نشوز در لغت به معنای بلندی و ارتفاع است و زن ناشزه در اصطلاح به زنی گفته می شود که خود را در برابر همسرش در موضع بالا ببیند و تن به اطاعت او ندهد.
عالمان لغت اصل در این واژه را ارتفاع و علو دانسته اند .[۱۶۵]
راغب می گوید: « نشوز المرأه بغضها لزوجها و رفع نفسها من طاعته و عینها عنه الی غیره» .[۱۶۶]نشوز زن عبارت است از کینه و نفرت او نبست به شوهرش و سرتافتن از اطاعت او و چشم داشتن بجز او.
در قاموس قرآن نشوز این گونه معنی شده است : « برتری و عصیان کردن مرد است بر زن و زن است بر مرد». [۱۶۷] در مجمع البیان در توضیح کلمه نشوز آمده است : زنانى که از عصیان آنها مىترسید و بیم دارید که در صدد تسلط بر شما برآیند و با شما بمخالفت پردازند. [۱۶۸]
علامه طباطبایی در معنای نشوز آورده است : کلمه «نشوز» به معناى عصیان و استکبار از اطاعت است، و مراد از خوف نشوز این است که علائم آن به تدریج پیدا شود، و معلوم گردد که خانم مىخواهد ناسازگارى کند. [۱۶۹]
چنان که دیده می شود نشوز زن عصیان و سرباز زدن او از اطاعت شوهر تعریف شده است. بنابراین تحقق و عدم تحقق نشوز، بستگی به فهم حدود و گستره اطاعت همسر دارد؛ زیرا هرچه دایره اطاعت گسترده تر باشد، زمینه نشوز بیشتر مهیاست و بعکس هرچه دایره اطاعت شوهر تنگتر و محدودتر باشد، زمینه تحقق نشوز کمتر فراهم می شود. اکنون باید دید محدوده اطاعت زن از همسر تا کجاست؟
نشوز از دیدگاه مفسران و فقیهان
اینکه نشوز در خانواده چه مصادیقی را شامل می شود و عالمان آن را در چه دامنه و گستره ای دیده اند نیازمند مروری سریع بر ایات نشوز و نیز بررسی و تحلیل آراء عالمان در عرصه فقه و تفسیر است. از تعبیرهایی که مفسران و فقیهان در این باره داشته اند، می توان سه دیدگاه را نتیجه گرفت:
۱ - گستره اطاعت شوهر به اندازه گستره اوامر و نواهی اوست یعنی هر دستوری که شوهر می دهد زن باید اطاعت کند، چه مربوط به زندگی خانوادگی باشد چه نباشد و چه درباره حق بهره وری جنسی باشد چه نباشد.
نویسنده تفسیر المنار در این زمینه آورده است: بیشتر فقیهان، نشوز شرعی را که مجوز زدن به هنگام نیاز است به چند مورد خاص محدود ساخته اند؛ مثل سرباز زدن از خواسته مرد در بستر، بیرون رفتن از منزل بدون ضرورت و برخی آرایش نکردن زن را از مصادیق نشوز شمرده اند. همچنین گفته اند مرد حق دارد زن را به خاطر ترک تکالیف دینی مثل غسل و نماز بزند. اما نشوز معنایی گسترده تر از اینها دارد و هرگونه عصیان و سرکشی از سوی زن را که انگیزه اش تکبر و خودکامگی باشد شامل می شود. و آیه شریفه نیز که می فرماید: «پس اگر از شما اطاعت کردند، دیگر راهی برایشان مجویید» همین را می رساند. [۱۷۰]
بر اساس این دیدگاه، نشوز زن در دایره حقوق همسری محدود نشده است، بلکه هرگونه سرفرازی و اطاعت نکردن از دستور و خواست شوهر، نشوز به شمار می آید؛ چه آن دستور مربوط به حقوق همسری باشد چه نباشد.
۲ - اطاعت شوهر تنها در حدود حقوق است و نه بیشتر؛ بنابراین نشوز زن آنگاه تحقق می یابد که این حقوق رعایت نشود.
حضرت امام خمینی می نویسد: نشوز در مورد زن عبارت است از اطاعت نکردن از همسر در جایی که واجب است بر او؛ مثل تمکین نکردن، نپیراستن خود از چیزهایی که تنفرآمیز است و با بهره وری و لذت بردن از او ناسازگار می باشد، نیز نظافت نکردن و آرایش نکردن در صورتی که شوهر خواستار آن باشد و همچنین بیرون رفتن از منزل او بدون اجازه شوهر و مانند اینها. اما با اطاعت نکردن تنها، در صورتی که واجب نباشد نشوز تحقق پیدا نمی کند، بنابراین اگر از انجام دادن کارهای خانه سرباز زند یا نیازهای مرد را که ارتباطی با بهره گیری جنسی ندارد مثل جاروکردن، خیاطی، آشپزی و … برآورده نسازد، نشوز صدق نمی کند.[۱۷۱]
صاحب جواهر نیز می نویسد: ظاهر این است که نشوز، با بیرون رفتن هر یک از زن و شوهر از وظایف واجب بر یکدیگر تحقق می یابد.[۱۷۲]
۳ - فرمانبری از شوهر تنها در استمتاع جنسی است و نه بیشتر. بر اساس این نظریه نشوز ضد تمکین است.
صاحب جواهر در تعریف تمکین می نویسد: تمکین کامل، عبارت است از خود را در اختیار شوهر قرار دادن به گونه ای که عدم نشوز تحقق یابد؛ آن عدم نشوزی که به اتفاق شرط وجوب نفقه است، بلکه مسئله اجماعی است. بنابراین اگر زن به گونه ای که گفته شد تمکین کرد، به گونه ای که محل خاص یا دقت خاصی را از جایها و زمان های مناسب بهره گیری جنسی تعیین نکند، بر مرد انفاق واجب است وگرنه واجب نیست.[۱۷۳]
بنابراین نشوز وقتی صورت می گیرد که زن تمکین نکند و تن به تمتعات مرد ندهد؛ اما اگر تمکین کرد در این صورت ناشزه شمرده نمی شود، اگرچه از جهات دیگر مقصر باشد.
این نظریه راجع به نشوز که با مبانی فقهی نیز سازگارتر به نظر می رسد، از یکسو زمینه نشوز را بشدت محدود می کند، زیرا تنها سرباز زدن از حق جنسی مرد را نشوز می داند و نه مخالفت با هرگونه خواسته های حق و ناحق او را، ولی از سوی دیگر، دامنه آن را توسعه می دهد به هر گونه رفتار و گفتاری که باعث بی میلی مرد نسبت به زن شود و در نتیجه به محرومیت از استمتاع بیانجامد.
بررسی آیه ۳۴ سوره نساء
با مشخص شدن معنای نشوز و تأمل در مفهوم آیه و برخی از روایات می توان به نتایجی رسید:
۱ـ تنبیه بدنی در قرآن، اختصاص به « نشوز» دارد و نشوز حالت طغیان و سرکشی است و مقصود از آن وضعی است که زن به وظایف خود در برابر همسر عمل نمی کند؛ از این رو در توقعات فراتری که شوهر دارد، نه اطاعت لازم است، و نه در صورت مخالفت، نشوز تحقق می یابد. زن با عقد ازدواج می پذیرد که به درخواست های جنسی همسر پاسخ دهد، و در صورتی که مانعی برای این کار وجود نداشته باشد، برای تخلف عذری ندارد.البته در دیگر مسائل زندگی مشترک، تصمیم گیری به خودِ او مربوط است و نظر زوج، تعیین کننده نیست.
۲ـ تنبیه در قرآن، ماهیت «تأدیبی» دارد و صرفا به انگیزه «اصلاح روحیه طغیان» و تغییر یک رویه غلط انجام می شود. چنین اقدامی هرگز نمی تواند جنبه «عقده گشایی» داشته و یا از سرِ کینه توزی، و یا به هدف انتقام جویی انجام شود. بلکه نوعی هشدار یا اعلام تنفر از رفتار زن می باشد، بدون آنکه قصد انتقام یا تحقیر در میان باشد . در فقه گفته شده است: شوهر حق ندارد به قصد تشفّی و انتقام تنبیه کند، و اگر هر قصد و انگیزه ای، غیر از اصلاح داشته باشد، مرتکب حرام شده است.
شهید ثانی می نویسد: زدن زن به قصد اشباع ، انتقام جویی و خودخواهی و دل خنک کردن که هیچ نقش اصلاحی برای دو طرف ندارد، حرام است.[۱۷۴]
۳ـ تنبیه بدنی در قرآن، «آخرین مرحله» اقدام است، و قبل از آن باید اصلاح از طریق «گفتگوی مشفقانه» انجام شود: «فَعِظُوهُنَّ»، و در صورتی که این شیوه به نتیجه نرسد، باید از روش های منفی استفاده کرد مثلاً شوهر می تواند در بستر خواب، از همسر خود روی برگرداند: «و اهْجُروهُنّ فی المضاجع». اگر این رفتار عاطفی در جلوگیری از تعدی و سرپیچی اثری نداشته باشد، نوبت به تنبیه بدنی می رسد. مفسرانی مانند علامه طباطبایی توضیح داده اند که تا وقتی امکان تأثیرگذاری از دو شیوه پیش وجود داشته باشد، تنبیه جایز نیست. « دلیل بر این که رعایت تدریج و ترتیب لازم است این است که ترتیب نامبرده به حسب طبع نیز وسایل گوناگونى از کیفر دادن است، هر کس بخواهد کسى را کیفر کند طبیعتا اول از درجه ضعیف آن شروع مىکند، و سپس به تدریج کیفر را شدید و شدیدتر مىسازد». [۱۷۵]
۴ـ تنبیه بدنی مشروع، تنبیهی است که هیچ آسیبی وارد نکند اما در صورتی که آسیبی به بدن زن برسد، شوهر مسئول بوده و مورد مؤاخذه قرار می گیرد. او در این صورت موظف به «پرداخت غرامت» است و حتی «قصاص» می شود. درباره چگونگی زدن زن با توجه به روایات فراوانی که در این زمینه رسیده است همه مفسران و فقیهان بر این مطلب توافق و تأکید دارند که زدن باید «غیرمبرّح» باشد؛ یعنی آسیب و آزار جسمی نرساند و گرنه موجب دیه خواهد بود. بر همین اساس گفته اند: اولاً، در هنگام زدن باید از مواضع حساس مثل صورت، چشم و … پرهیز شود. ثانیاً، زدن در یک موضع نباشد بلکه باید پخش شود.
طبرسی در تفسیر مجمع البیان از ابن عباس نقل کرده است که زن را به کتاب خدا موعظه کنید و به او بگویید که از خدا بترسد و از شما اطاعت کند اگر قبول نکرد با او درشتی کنید وگرنه طوری او را بزنید که بدنش زخم نشود و استخوانش شکسته نشود.[۱۷۶]
در تفسیر المیزان و نمونه نیز آمده است: شایسته است که هنگام زدن از مواضع حساس مانند صورت، پهلو و شکم دوری کند و همچنین از زدن یک موضع بپرهیزد، بلکه بر مواضع مختلف پراکنده شود… [۱۷۷]
زدن در آیه به گونه غیرمبرّح تفسیر شده؛ یعنی زدنی که سخت دردآور نباشد که درواقع زدن نیست، بلکه دست کشیدنی است با ظرافت ویژه. و از همین رو مقید شده که با تازیانه و چوب و وسیله دیگر نباشد، مگر چوب نازک مسواک که انسان با آن مسواک می زند. [۱۷۸]
حضرت امام خمینی درباره مرحله ضرب زنان می فرمایند : «اگر زوجه باز هم از ایفای وظایف خاص زوجیت یعنی تمکین در امور زناشویی امتناع ورزد، نشوز محقق شده و زوج می تواند با وارد کردن ضربه هایی که موجب تغییر رنگ پوست بدن نشود زوجه را به انجام وظایفش وادار سازد و لازم است این کار به قصد اصلاح باشد نه انتقام».[۱۷۹]
۵ـ تنبیه بدنی از نظر اسلام، اختصاص به«زنان متخلف» ندارد، بلکه اگر مردان هم از وظایف خود سرپیچی کنند، به عنوان «نشوز» ، زن حق مطالبه حقوق خویش را دارد و در این مسیر با موعظه مرد، و پند و اندرز وی و گفتگویی صمیمانه، مرد را با انجام وظایفش ترغیب میکند و اگر به سرکشی خود ادامه داد، زن با مراجعه به حاکم شرع و دستگاه قضایی، مرد را به وظایفش آشنا میکند. حاکم نیز مرد را ملزم به پذیرش حقوق زن و انجام تکالیفش می کند و در این مسیر، میتواند تا تعزیز – به هر شکلی که تشخیص داد- پیش رود و حتی میتواند برخی از داراییهای مرد را برای تأدیه حقوق زن بفروشد[۱۸۰].
اگر مرد مشکلساز و ناشز شد، نباید زن بسوزد و بسازد. وی میتواند به حاکم شرع رجوع کند. حاکم عادل، مرد را موعظه یا به انجام وظیفه وادار میکند و اگر زندگی تحمّلناپذیر گردد و زن تقاضای طلاق کند و مرد موذیانه خودداری کند، حاکم شرع آن زن را طلاق میدهد. فقها بر پایه روایات مربوط به این مباحث، فروع پرشماری را مطرح کردهاند.
چنانچه زنی بخواهد با ناداری شوهر بسازد، زهی فضیلت و صفاست؛ ولی اگر نخواست بسازد، نباید او را وادار کنند که با شقاق مستمر، دست به گریبان باشد و پیامدهای دشواری بدتر از طلاق داشته باشد، چون شوهر را میتوان به طلاق واداشت، وگرنه ـ به عللی مانند عدم دسترسی به او ـ امام مسلمین میتواند طلاق را بر عهده بگیرد، زیرا حاکم شرع در طلاق دادن زنی که گرفتار چنین شوهری شده باشد، نایب امام معصوم(علیهالسلام) است. این در فرضی است که مشکل تنها اقتصادی باشد؛ ولی اگر افزون بر فقر خانوادگی، جوانی زن و زمینه آلودگی به فساد هم فراهم باشد، یقیناً طلاقش جایز است، بلکه باید او را آزاد کنند تا همسر دیگری برگزیند. در صورتی که شوهر هزینه های متعارف زندگی همسرش را تأمین نکند، قیّم بودن او نسبت به زن با مشکل روبهرو میشود، و اگر زن با چنان وضعی نساخت و شکایت کرد، حاکم شرع، شوهر را به پرداخت هزینه ها و نهایتاً به طلاق وامیدارد.[۱۸۱]
۶ـ تنبیه بدنی زن، بر خلاف حدود و تعزیرات، یک «حکم شرعی» نیست و امر «اضربوهن» دلالت بر «وجوب» یا «استحباب» نمی کند، بلکه این اقدام فقط یک «حق» است و مرد برای تنبیه«مجاز» است[۱۸۲]. اسلام هیچ گونه تشویقی برای مبادرت مردان به استفاده از این حق ندارد، بلکه دستورهایی که در زمینه عفو و گذشت وجود دارد، آنان را از چنین رفتاری باز می دارد.
از آنچه گفته شد به دست مى آید که وعظ و هجر و ضرب, نه حکم واجب است و نه حقى براى مرد. و هجر و ضرب, نه کیفر و عقوبتى براى زن خواهد بود و نه مرحله اى از مراحل نهى از منکر, بلکه راه حلى است براى مشکله اى بر سر راه خانواده که بنیاد آن را تهدید کرده خطر فروریزى آن با طلاق را گوشزد مى کند و این راه حل بى هیچ الزامى به گونه ارشاد و رهنمود از سوى خداوند ارائه شده است.
۷ـ بالاخره نباید فراموش کنیم که این روش، یک شیوه «پسندیده» نیست؛ حتی وقتی پس از مرحله نصیحت و روی گردانی، نوبت به زدن می رسد، باز از نظر «اخلاقی»، یک کار «ناپسند»است. در روایاتی که از پیامبر(ص) در این باره نقل شده، به این زشتی، تصریح گردیده است. حضرت پس از اجازه ضرب در مورد نشوز، فرمود: «ولی«بدترین شما»، چنین کاری انجام می دهد.»[۱۸۳]
۸ - نکته دیگری که از آیه شریفه به دست میآید، این است که دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نباید به آن مداومت بخشید؛ زیرا به دنبال این عمل اگر زن به حقوق مرد وفادار شود، در این صورت قرآن میفرماید: (فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلا)[۱۸۴]؛ «اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مدارید»؛ یعنی، اگر زن در برابر حقوقی که بر آن پیمان بسته است، تسلیم شد دیگر مقابله زدن او، ظلم و تجاوز است.
در پایان شایان ذکر است که دیدگاه کلی شارع نسبت به زدن همسر، نگرشی منفی است و نصوص زیادی در نهی از این عمل وارد شده است. این روایات همه در زمانی بیان شده که خشونت علیه زنان از توهین و فحاشی گرفته تا ضرب و جرح و حتی قتل رواج داشت و اسلام آنها را تحریم و مستوجب مجازات فقهی و قضایی در دنیا و عذاب آخرت دانست. برخی از این روایات عبارتند از:
۱ - پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «من در شگفتم از کسی که زن خود را میزند، در حالی که خودش برای کتک خوردن، سزاوارتر است. زنانتان را مزنید که قصاص دارد». «اِنّی اَتَعَجَّبُ مِمَّنْ یَضْرِبُه اِمْرَأَتَهُ وَ هُوَ بِالضَّرْبِ اُولی مِنْها لا تَضْرِبُوا نِساءَکُمْ بالاخَشَبِ فَاِنَّ فیه القَصاصِ»[۱۸۵].
۲ - از امام صادقعلیه السلام از پدرش روایت شده که گفت: «وقتی با زنی ازدواج میکنید، احترامش کنید. زن مایه آرامش شما است. زنان را آزار ندهید و حقوق آنان را ضایع نکنید».« مَنْ اِتَّخَذَ اِمْرَأهً فَلْیَکْرِمْها فَاِنَّما اِمْرَأهُ اَحَدِکُمْ لُعْبَهٌ فَمَنْ اتَّخَذَها فَلا یُضَیِّعْها».[۱۸۶]