از این رو متنوع سازی را می توان از اصولی برشمرد که ریشه و اساس آن را در حوزه هنر و زیبایی شناسی نیز می توان جستجو کرد. در الگوی پیشنهادی حاضر متنوع سازی برنامه درسی اصلی است که می توان در تدوین عناصر برنامههای درسی دوره ابتدایی ملزم به رعایت آن شد. البته میزان متنوع سازی به نوع عنصر برنامه درسی بستگی دارد مثلاً در عنصر هدف این اصل شاید کمتر قابل استفاده باشد اما در عناصر محتوا، روش، مواد و منابع یادگیری، شیوه های ارزشیابی این اصل بیشتر قابل اجراست و امروزه تنوع بخشی به محتوا، روش و غیره به عنوان یک ویژگی و مختصه مثبت قلمداد می شود.
۴-ب)اصل انعطاف پذیری
در ادبیات تعلیم و تربیت اینکه تربیت، تدریس، مدیریت و غیره علم است یا هنر؟ همواره از مباحث مناقشه برانگیز بوده و می باشد. اینکه انجام و اجرای فرایندهای موجود در تعلیم و تربیت به هنر مجریان بستگی دارد امروزه بر کسی پوشیده نیست چرا که تعلیم و تربیت با انسان سر و کار دارد و انسان ها با هم متفاوت هستند. نکته مهم تر اینکه هر انسان به خودی خود نیز در موقعیت های مختلف زمانی و مکانی به لحاظ ذهنی، عاطفی و مهارتی تغییر پذیر است و این دو یعنی تفاوت بین افراد و تغییر یک فرد در موقعیت های گوناگون این پیام را به ذهن متبادر می سازد که با برنامه ها و شیوه های ثابت نمی توان به تربیت افراد مختلف و حتی تربیت یک فرد در موقعیت های گوناگون پرداخت و انطباق برنامه ها با این شرایط متغیر موضوعی است که به هنر مجریان بستگی دارد و هنرمندی مجریان از این حیث قابل توجیه است. زیرا با یکسری دانش و دانسته های قبلی آموخته شده یعنی صرفاً با داشتن دانش تربیتی نمی توان در موقعیتهای مختلف به ایفای مؤثر نقش خویش پرداخت بلکه فرد باید خلاقانه و هنرمندانه بتواند از دانش تربیتی و آموزش در موقعیت مربوطه استفاده نماید. جنکینز(به نقل از اسمیت،۲۰۰۸) بر این باور بود که تربیت خود سبکی از اجرا و نمایش است. افلند(۲۰۰۲) نیز می گوید هنر انعطاف پذیری شناختی، تلفیق دانش و تخیل را فراهم می کند.
ایفای هنرمندانه و خلاقانه نقش از سوی برنامه ریزان درسی یا معلمان و غیره علاوه بر خلاقیت و هنرمندی آنها به میزان انعطاف پذیری ابزار کار آنها نیز بستگی دارد از این رو انعطاف پذیری برنامه درسی، مواد و وسایل آموزشی ضرورتی اجتناب ناپذیر است. ویژگی های فرهنگی، منطقه ای و موقعیتی انعطاف پذیری در رویکردهای تدریس و یادگیری را ایجاب می کند تا اینکه فرصت پیشرفت برای کودکان در جامعه به حداکثر برسد(آپیتیس[۸۱]،۲۰۱۱). ملکی(۱۳۸۳) مطرح می کند که برخی تصور می کنند در انتخاب محتوا اختیار کامل دارند اما عملاً با محدودیتهایی مواجه هستند و برنامه درسی باید شرایط مختلف از قبیل زمان، منابع قابل دسترس، فضای سیاسی و غیره را مدنظر قرار دهد. آیزنر(۲۰۰۲) انعطاف پذیری در اهداف را یکی از درسهایی می داند که تربیت می تواند از عالم هنر یاد بگیرد. مهرمحمدی(۱۳۹۰) نیز بیان نمود ایجاد انعطاف در برنامه درسی و گنجاندن بخش غیر تجویزی یکی از الهامات حوزه هنر و زیبایی شناسی برای برنامه درسی است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
باعنایت به آنچه مطرح شد اصل متنوع سازی برنامه درسی را می توان یکی از اصول مبتنی بر زیبایی شناسی و هنر برای الگوی پیشنهادی ارائه کرد.
۵-ب)اصل تلفیق
تلفیق یکی از موضوعات مهم در رشته مطالعات برنامه درسی است که صاحبنظران متعدد و ایدئولوژی های مختلف برنامه درسی درباره آن بحث نموده اند. تلفیق اصلی است که در سازماندهی افقی برنامه درسی قابل اجراست و عبارت است از درهم آمیختن موضوعهای درسی (حوزه های یادگیری) که اغلب به صورت مجزا از یکدیگر در برنامههای درسی مدارس گنجانده می شوند(مهرمحمدی،۱۳۸۴،ص۲۴۱).
درباره ضرورت و اهمیت تلفیق برنامههای درسی دلائلی مانند رشد دانش، زمان محدود آموزش مدرسه ای، ارتباط برنامه درسی با مسائل زندگی، یکپارچه بودن وجود یادگیرنده و غیره گفته شده است که پرداختن به آنها خارج از حوصله بحث است. آنچه قابل ذکر است ارتباط تلفیق با حوزه زیبایی شناسی و هنر می باشد به عبارت دیگر براساس زیبایی شناسی و هنر تلفیق چه جایگاهی دارد؟ آیا تلفیق برنامههای درسی از دیدگاه زیبایی شناسی و هنر قابل توجیه است؟
یکی از ابعاد تلفیق از منظر زیبایی شناسی و هنر تلفیق عاطفه و شناخت است هنرمند در کار خویش علاوه بر ابراز پیام شناختی عاطفه را نیز می گستراند. بستانی(۱۳۷۱) بیان می کند عاطفه از عناصر کارهای هنری بوده و جزء ذات کار هنری است در آنچه که باعث جذب مخاطبین به یک اثر هنری می شود عاطفه نقش کلیدی دارد از طرف دیگر هنر نوعی شناخت هم است. شوپنهاور(به نقل از صافیان و امینی،۱۳۸۸) می گوید هنر نوعی شناخت است اما به جای شناخت عقلانی از شناخت حسی شروع شده و به سمت شناخت شهودی و مستقیم حرکت می کند زیرا موضوع هنر که ایده ها است هنرمند ابتدا و بی واسطه در نگاه اول با خود ایده مواجه نمی شود بلکه جهت نائل شدن به آنها از همین اشیاء جزئی کمک می گیرد و ایده را در آنها کشف می کند.
آیزنر(۲۰۰۲) می گوید زیبایی شناسی و هنر تشویق و پاداش را از خود شاگرد می گیرد به عبارتی زیبایی شناسی منبع مهم انگیزه و تحریک فعالیت است و بی توجهی به زیبایی شناسی و هنر بی توجهی به انگیزه دانش آموزان است براین اساس زیبایی شناسی و هنر منبع انگیزه و علاقه می باشد و هنر شناخت، عاطفه و علاقه را در هم می آمیزد.
صاحبنظر هنر می گوید«یکی از مهمترین مسائل آموزشی توسعه عاطفی دانش آموزان نسبت به مسائل زیست محیطی، انسانی و غیره است که لازمه آنها زیبایی شناسی عمیق فرد نسبت به این مسائل است»(P8).
اسمیت(۲۰۰۸) از دو لایه شناختی و عاطفی برای مختصات تجارب زیبایی شناختی نام می برد. مهرمحمدی(۱۳۹۰) توأم ساختن شناخت با احساس و احساس با شناخت در فرایند تدریس را به عنوان یکی از الهامات هنر و زیبایی شناسی برای فرایند یاددهی یادگیری ذکر می کند.
بُعد دیگر تلفیق از منظر زیبایی شناسی و هنر تلفیق موضوعات درسی است هنر بیشتر روح تلفیقی دارد و معمولاً با کلِّ یک پدیده سرکار دارد زیرا در هنر و زیبایی شناسی شهود از جایگاه رفیعی برخوردار است و زمانی که شهود غالب باشد گرایش به سمت نگاه کل گرایانه است(میلر،۱۳۸۶). گاردنر(به نقل از مهرمحمدی،۱۳۸۳)اظهار می کند اصلی که باید در رویکرد آموزش هنر مورد توجه قرار گیرد این است که دانش آموزان بتوانند اشکال مختلف دانش را با یکدیگر تلفیق کنند. از این منظر تلفیق موضوعات درسی و حوزه های یادگیری موضوعی است که می توان در الگوی پیشنهادی حاضر بدان توجه نمود. در این میان آنچه که تلفیق آن بیشتر از بقیه قابل دفاع است تلفیق هنر با سایر حوزه های یادگیری است تلفیق هنر با سایر موضوعات از سوی صاحبنظران گوناگون مانند دیوئی، آیزنر،اسمیت و غیره توصیه شده است دیوئی می گوید هنر در برنامههای درسی تلفیقی نقش مهمی بازی می کند هنر یک شریک فعال در گسترش دانش علمی و روشن کردن مسیر پژوهش است پرورش استعداد ها و ظرفیت های هنری در دانش آموزان می تواند تأثیر مستقیم بر تحقق اهداف شناختی داشته باشد(شرفی ۱۳۹۰).البته مقصود این نیست که حوزه یادگیری هنر به صورت مستقل ارائه نشود زیرا بحث تخصصی درباره حوزه ی خاص هنر هدف ما نیست بلکه تلفیق هنر با سایر موضوعات درسی برای استفاده از قابلیت های هنر در تحقق اهداف آموزشی آن موضوعات در اینجا مدنظر است زیرا ممکن است علیرغم تلفیق هنر با سایر موضوعات درسی، هنر به عنوان یک حوزه یادگیری مستقل نیز ارائه گردد.
۶-ب)اصل توجه به تخیل
حس، خیال و عقل سه منبع مهم شناخت انسان می باشد هر کدام از این قوای شناختی انسان در رشته های مختلف معرفت بشری جایگاه ویژه ای دارند. برای مثال حس در علوم طبیعی و تجربی، خیال در عالم هنر و عقل در حوزه ریاضیات و فلسفه جایگاه بالاتری نسبت به دو منبع معرفتی دیگر دارند. آنچه مورد بحث ماست اهمیت تخیل و توجه به آن به عنوان یک منبع مهم شناختی و تربیتی است. تخیل منبع پیشرفت هر انسانی در تاریخ بوده و زمین حاصلخیزی برای هر نوع پیشرفت آدمی است که جوانه زده است نمونه های آن در ادبیات جویس، در علوم نیوتن و انیشتین و در نمایش شکسپیر می باشد(کار[۸۲]،۲۰۱۰).
ویگوتسکی[۸۳](۲۰۰۴) می گوید تخیل همانند خلاقیت به عنوان پایه و عنصری کاملاً مهم برای همه فعالیتهای خلاق در تمام عرصه های زندگی فرهنگی،توانایی هنری، علمی و فنی می باشد علاقه کودکان به طراحی،ساختن داستان و غیره نمونه های عینی از تخیل آنهاست. میرزابیگی(۱۳۷۶) در این باره می گوید از ویژگی های دنیای کودکی خیالپردازی است که به اشکال گوناگون صورت می گیرد نقش تخیل در دنیای کودک را می توان در بازی های نمایشی آنها به خوبی مشاهده کرد تمایل کودک به بازی های تخیلی موجب می شود که گاهی کودک یک مورد سمبلیک را به نمونه اصلی آن ترجیح دهد.
از سوی دیگر قوه خیال یا تخیل یکی از عناصر اصلی هنر می باشد(بستانی،۱۳۷۱) یکی از صاحبنظران در مصاحبه خویش می گوید:«هنر و زیبایی شناسی برخاسته و برآمده از تلاش و تکاپوی قوه خیال می باشند»(P1).
صاحبنظر دیگری اشاره می کند:«هنرمندان حس و خیال قوی دارند معرفت شناسی هنر معرفت شناسی حس و خیال است» (P6).
افلند(۲۰۰۲) تخیل را یکی از مواردی می داند که هنر ارائه می کند . از این رو توجه به تخیل می تواند به عنوان یکی از اصول الگوی برنامه درسی مبتنی بر هنر و زیبایی شناسی باشد که در تدوین برنامه درسی و تعیین ماهیت عناصر برنامه درسی از قبیل هدف،محتوا، روش، فعالیتهای یادگیری، ارزشیابی و غیره لازم است به آن توجه گردد به طوریکه هم به پرورش قوه خیال پرداخت و هم از تخیل برای تحقق سایر اهداف تربیتی و یادگیری بهره جست. ایگن(۲۰۰۳، به نقل از مهرمحمدی۱۳۹۰) مطرح می کند آغاز یادگیری های بعدی از طریق اتصال به آنچه کودکان می توانند تصور کنند و نه ضرورتاً آنچه می دانند بایستی صورت پذیرد. این نکته همان بهره جستن از تخیل در فرایند یاددهی یادگیری است که معلم شرایطی فراهم نماید تا قبل از ارائه مطالب جدید، مطالب پیش نیاز در تصور و تخیل کودکان حاضر گردد زیرا ممکن است کودکان مطالب پیش نیاز را قبلاً آموخته باشند اما تا زمانی که آنها را به یاد نیاورند و تصور نکنند اصل پیوستگی یا ادامه که بیان می کند هر تجربه ای باید فرزند تجربه قبلی و مادر تجربه بعدی باشد رعایت نخواهد شد.
۷-ب)اصل رعایت تفاوت های فردی
هیچ دو کودکی در جهان مثل هم نیستند. این جمله ای است که بارها شنیده ایم و کاملاً آشکارا بیان می کند که وجود تفاوت بین افراد امر مسلم و بدیهی است افراد هم از جهت بیرون و هم از جهت درون خویش با دیگران متفاوت هستند از جهت بیرون افراد در موقعیتهای مختلف رشد نموده و به لحاظ فرهنگی، زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی و غیره از همدیگر متمایز می شوند. علاوه بر جنبه محیطی افراد از درون نیز تفاوت هایی دارند تفاوت در میزان برخورداری و بهره گیری از هوش های مختلف، تفاوت در علاقه، تفاوت در رشد شناختی، عاطفی، زیباشناختی و غیره نمونه هایی از تفاوت بین افراد از منظر درون آنهاست بهمین سبب متخصصان تعلیم و تربیت بر لزوم توجه جدی به تفاوت های فردی تأکید نمودند که بر شماری آراء آنها در اینجا میسر نیست بلکه اینکه رعایت تفاوت های فردی آیا می تواند به عنوان یکی از اصول برخاسته از مبانی زیبایی شناسی و هنر باشد موضوع بحث است.
یکی از ویژگی های عالم هنر وجود فرم های گوناگون بازنمایی می باشد و هنر های مختلف پیام خود را با قالب بازنمایی خاص خود بیان می کنند. هنرها با فعالیتهای خلاق و نمادهایی از اطلاعات سروکار دارند(ویلر،۱۹۷). آیزنر(۲۰۰۵) می گوید همه اشکال بازنمایی داده ها و اطلاعات در شکل گیری و افزایش درک افراد مؤثرند خواه شما از داستان استفاده کنید خواه فیلم بسازید یا از شکل و نمودار استفاده کنید همه آنها بدنبال روشنگری و تبیین یک پیام به جای مبهم ساختن آن هستند. وی ادامه می دهد یکی از استفاده هایی که می توان از حوزه هنر و اشکال مختلف بازنمایی برای تربیت به عاریت گرفت این است که برای رعایت عدالت تربیتی لازم است اشکال مختلف بازنمایی اطلاعات مهم شمرده شده و نسبت به تفاوتهای فردی دانش آموزان هشیار بود.
حال وجود اشکال مختلف بازنمایی اطلاعات در عالم هنر این موضوع را به ذهن متبادر می سازد که افراد در عالم هنر با توجه به توان درونی خویش از فرم بازنمایی مورد دلخواه و علاقه خود بهره می گیرند و این نوعی توجه به تفاوتهای فردی است. از این منظر رعایت تفاوتهای فردی به عنوان یکی از اصول الگوی پیشنهادی مطرح می شود.
۸-ب)اصل توجه به خلاقیت
یکی از ویژگی های عالی انسان خلاقیت است. کودکان به طور طبیعی خلاق هستند(نونان[۸۴]،۲۰۱۰) از این رو بسیاری از فیلسوفان و نظریه پردازان تعلیم و تربیت معتقدند که پرورش مهارتهای تفکر خلاق همانند مهارت خواندن و نوشتن لازم است از سالهای اولیه کودکی آغاز گردد. مهرمحمدی(۱۳۸۳)بیان می کند هدایت و راهنمایی کودکان برای کشف و ایجاد مفاهیم تازه و به بیان ساده تر پرورش خلاقیت در کودکان از ضرورتهاست.
اما این مطلب که خلاقیت چیست موضوعی مناقشه برانگیز بوده و تعریف های زیادی از آن ارائه شده است که پرداختن به آن ها در اینجا مورد بحث نیست و به دو تعریف بسنده می کنیم:
خلاقیت حالتی از ذهن است که در آن همه هوشهای ما با هم کار می کنند(لوکاس[۸۵]، به نقل از نونان،۲۰۱۰)
خلاقیت یعنی توانایی حل کردن مسائل و ساختن روش و طرح سؤالات جدید(گاردنر، به نقل از نونان،۲۰۱۰)
در هنر و زیبایی شناسی خلاقیت یکی از موضوعات و مفاهیم کلیدی به شمار می رود شاید بتوان گفت زیبایی آفرینی و هنر جاذبه خود را از خلاقیت هنرمند در ارائه یک پیام می گیرد. هنر مایل است بیشتر آزاد باشد و آزادی از اصول لاینفک هنر می باشد(رضای الهی،۱۳۵۴). خلاقیت نیز نتیجه آزادی هنرمند در تخیل، تفکر و ساختن یک اثر هنری است. نونان(۲۰۱۰) می گوید هنرها فهم، تخیل و خلاقیت ما را بیان می کنند. هنر مظهر خلاقیت است(ریتسون و اسمیت،۱۹۷۵). هنر کمک می کند ذهن با آزادی و در فضایی آرام حرکت کند موارد جدید را کشف نماید و اندیشه های تجربه نشده را بروز نماید هنر فراهم کننده فضایی آرام برای ذهن است(تمنائی فر و دیگران،۱۳۸۹). از این رو هنر و فعالیتهای هنری بهترین زمینه برای پرورش خلاقیت هستند و توجه به خلاقیت می تواند به عنوان یکی از اصول الگوی برنامه درسی مبتنی بر هنر و زیبایی شناسی مطرح شود که در عناصر گوناگون برنامه درسی می تواند بروز یابد وقتی پرورش خلاقیت به عنوان یکی از اهداف برنامه درسی مطرح می شود محتوای انعطاف پذیرو باز؛ روش های تدریس خلاق مانند بارش مغزی، مباحثه، خیالپردازی خلاق،بازی، بدیعه پردازی و غیره؛ مواد و منابع یادگیری گوناگون از چیز ساده و به ظاهر غیر مفید گرفته تا فناوری های پیشرفته؛ ارزشیابی باز؛ فضاهای متعدد یادگیری در زمان های مختلف و غیره می توانند زمینه بروز این ویژگی ممتاز آدمی را فراهم نمایند به عبارت دیگر عناصر برنامه درسی مبتنی بر هنر و زیبایی شناسی فرصت های زیادی برای بروز رفتار خلاقانه و یادگیری خلاقیت در اختیار یادگیرندگان قرار می دهند. از این رو مطابق گفته کار(۲۰۱۰) ما بایستی مطمئن باشیم تخیل و خلاقیت جنبه های تلفیقی در برنامه درسی هستند چرا که کودکان پتانسیلهای بسیار خوب و عالی برای نوآوری تفکر خلاق و برخورد با پدیده ها و مسائل با روش های گوناگون دارند.
۹-ب)اصل تعادل و توازن
تناسب، تعادل و توازن از عناصر فرمالیستی هنرها (موسوی گیلانی،۱۳۸۶) و از ملاک های زیبایی (فهیمی فر،۱۳۸۶) به شمار می روند و در دیدگاه صاحبنظرانی چون افلاطون و ارسطو این عناصر به چشم می خورد. با عنایت به این موضوع که تعادل و توازن از ملاک های زیبایی محسوب می گردند در الگوی پیشنهادی نیز یکی از اصول برنامه درسی متعادل و متوازن بودن آن است که به عنوان مؤلفه زیبایی شناسی و هنر در این قسمت ارائه می گردد متعادل و متوازن بودن برنامه درسی را از جهت های گوناگون می توان مورد بررسی قرار داد که در اینجا دو وجه مهم آن ذکر می گردد.
الف)متعادل و متوازن بودن برنامه درسی از منظر توجه به ابعاد وجودی یادگیرنده: انسان یک موجود چند بعدی است و وجود انسان متشکل از ابعاد شناختی، عاطفی، اجتماعی، زیباشناختی، جسمی و معنوی است از این رو لازم است برنامه درسی به تمام ابعاد نگاه متعادل و متوازنی داشته باشد تا نسبت به پرورش افراد متعادل امیدوار بود.
ب)متعادل و متوازن بودن برنامه درسی باتوجه به حیطه های مختلف یادگیری و عرصه ها و عناصر موردنظر برنامه درسی ملی: یادگیری دارای ابعاد و حیطه هایی است که به طور معمول از سه حیطه شناختی، عاطفی و مهارتی یاد می شود عناصر برنامه درسی نیز معمولاً براساس حیطه های سه گانه تعریف و تعقیب می شوند. در الگوی هدف گذاری برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران به جای حیطه ها، عرصه ها و عناصر مطرح شده است در عرصه ها ارتباط با خدا، خود، خلق و خلقت و در عناصر تفکر و تعقل، باور و ایمان، اخلاق، علم وعمل منظور شده است. حال وقتی ابعادی برای یادگیری و اهداف برنامه درسی مطرح می شود می توان تعادل و توازن را به عنوان یکی از اصول برنامه درسی در نظر گرفت تا برنامه درسی در کنار توجه متعادل به ابعاد وجودی یادگیرنده به عرصه ها و عناصر مذکور نیز چنین نگاهی داشته باشد.
وقتی تعادل به عنوان یکی از اصول برنامه درسی مورد پذیرش قرار می گیرد در عناصر برنامه درسی خود را نمایان خواهد ساخت. نظر به اهمیتی که هدف و محتوا دارند این اصل در این دو عنصر متعاقباً بحث خواهد شد اما علاوه بر آنها در سایر عناصر برنامه درسی نیز باید بدان توجه نمود وقتی در گروه بندی می توان از انواع شیوه های گروه بندی شاگردان استفاده نمود یا از تدریس فردی و گروهی یاد کرد باید تعادل و توازن را در اعضای گروه ها و میزان بکارگیری شیوه های گوناگون گروه بندی و غیره به کاربست. در زمان می توان بین زمان داخل کلاس و خارج از کلاس درس و همچنین میزان زمان منظور شده در برنامه هفتگی برای حوزه های یادگیری تعادل و توازن را برقرار ساخت در مواد و منابع بین مواد و منابع نوشتاری، واقعی و مجازی می توان این اصل را پیاده نمود. در عنصر مکان تعادل و توازن در تخصیص فضا به حوزه های مختلف یادگیری، فعالیتهای یادگیری، چیدمان و آرایش فضا نیز این اصل قابل طرح و اجراست. در ارزشیابی پیشرفت تحصیلی تعادل و توازن می تواند بین شیوه ها و رویکردهای گوناگون ارزشیابی، ابزار های ارزشیابی و غیره رعایت شوند. در فعالیتهای یادگیری معلم می تواند با طراحی آموزشی خود نسبت به اجرای محتوای متعادل و متوازن در راستای اهداف متعادل و متوازن گام بردارد یا تعادل و توازنی که بین انواع روش های تدریس(فردی،گروهی، مستقیم، غیرمستقیم و غیره) می تواند برقرار نماید. البته منظور از تعادل میزان استفاده برابر از آنها نیست بلکه به فراخور شرائط و مختصات حوزه یادگیری و دانش آموزان و محیط می توان توازن و تعادل را برقرار نمود.
ج)ارکان الگوی پیشنهادی
ارکان برنامه درسی از ترکیب دو بُعد سطوح برنامه درسی و عناصر برنامه درسی شناسایی و تدوین می شود در هر سطح برای هر عنصر برنامه درسی تصمیم گیری می شود و حاصل این تصمیمات دستاوردی است که آن را می توان رکن برنامه درسی نامید(صفرنواده،۱۳۹۰). در الگو پیشنهادی نیز سعی شده است ارکان آن تبیین گردد اما قبل از تبیین و تشریح ارکان الگو به توضیح سطوح و عناصر برنامه درسی می پردازیم.
سطوح برنامه درسی[۸۶]
سطوح برنامه درسی یکی از موضوعات بحث برانگیز در رشته مطالعات برنامه درسی است و در برشماری تعداد سطوح برنامه درسی میان متخصصان برنامه درسی اختلاف نظر وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می گردد.
گودلد و سو[۸۷] از چهار سطح اجتماعی، نهادی، آموزشی و تجربی سخن می گویند. کلاین۷ سطح آرمانی، اجتماعی، رسمی، نهادی، آموزشی، اجرایی، و تجربی را به عنوان سطوح برنامه درسی معرفی می کند. اما به نظر می رسد سطوح برنامه درسی را با توجه به نظام برنامهریزی درسی هر کشور باید مطالعه کرد. از این رو برای نظام آموزشی ایران شاید بتوان سطوح برنامهریزی درسی زیر را برشمرد(موسی پور،۱۳۹۱).
۱-۱)سطح سیاستگذاری برنامه درسی[۸۸]
در این سطح تصمیمات کلان و کلی، تبیین وضع برنامه درسی در خصوص برنامههای دیگر، میزان تمرکز گرایی و تمرکززدایی، مباحث آکادمیک، فرهنگی، اجتماعی و غیره صورت می پذیرد. به عبارت دیگر ساختار نظام تحصیلات، آرمانها و اهداف کلی،منابع و مبانی اصلی، جهت گیری های کلان، نوع روش آموزش(واقعی، مجازی،همگانی ،خاص و غیره) و چگونگی ارزشیابی جامع برنامه درسی برای کل نظام آموزشی دوره های تحصیلی تعیین می گردد. لذا در نظام آموزشی ایران تصمیمات مربوط به آموزش و پرورش که فراتر از گروه های برنامهریزی درسیِ معاونت پژوهش و برنامهریزی آموزشی کشور اتخاذ می شود در سطح سیاستگذاری انجام می شود و ماحصل آن تصمیمات، اسناد تحول آموزش و پرورش و سند برنامه درسی ملی است.
۲-۱) سطح برنامهریزی درسی[۸۹]
در سطح دوم به طور معمول مباحثی نظیر مراحل برنامهریزی درسی، تعیین اهداف کلی و عملکردی هر حوزه یادگیری،سازماندهی دروس، انتخاب و آماده سازی مؤلفه تدریس و بقیه عناصر برنامه درسی مطرح می گردد و برنامه درسی به عنوان راهنمای عمل تعریف، تبیین و تولید می شود و اینکه تصمیمات اتخاذ شده در سطح سیاستگذاری وارد حوزه های درسی و یادگیری می شود که در نظام آموزشی ایران کارشناسان برنامهریزی درسی که در قالب گروه های درسی در معاونت پژوهش و برنامهریزی آموزشی کشور فعالیت می نمایند به این سطح از برنامهریزی درسی مشغول هستند و برنامههای درسی حوزه های یادگیری را تدوین می نمایند.
۳-۱) سطح برنامهریزی در سطح درس[۹۰]
این سطح نوعی برنامه درسی اجرائی و سازگاری با واقعیت های تربیتی است البته محور اصلی همان تصمیمات سطح دوم و برنامهریزی درسی است اما برای سازگاری با موقعیت های اجرایی اتفاق می افتد و در واقع کاری است که معلم انجام می دهد. به عبارت دیگر برنامهریزی درسی یک درس برای اجرا، برنامهریزی اجرایی یک واحد محتوایی از برنامه درسی و برنامهریزی تدریس می باشد و برنامهریزی معلم برای تدریس حوزه های یادگیری بازتولید برنامه درسی است(موسی پور،۱۳۹۱).
عناصر برنامه درسی[۹۱]