چگونه ایدهآلها، تمایلات و نیات باروری معاصر با باروری پایین این دوران، در ارتباط است؟ در سطح تجربی، پاسخ ساده است: باروری واقعی (محقق شده) پایینتر از سطح اندازه ایدهآل خانواده، تمایلات و نیات پاسخگویان است. در واقع، در بسیاری از کشورها اگر نیات باروری پاسخگویان محقق شود، باروری زیر سطح جانشینی از بین میرود (بونگارت[۲۳]، ۲۰۰۲؛ گلدشتاین و همکاران، ۲۰۰۳).
موهوزا[۲۴] و همکاران (۲۰۱۴) در تحقیقی تحت عنوان «تغییرات در اندازه مطلوب خانواده و باروری اضافی در شرق آفریقا» با تجزیه و تحلیل اثرات ترکیب شده ثروت، تحصیلات، وابستگی مذهبی و محل سکونت، به مطالعه تغییرات در اندازه مطلوب خانواده و باروری اضافی در ۴ کشور شرق آفریقا پرداختهاند. در این پژوهش اطلاعات مربوط به ۴۳۵۶ زن متأهل از کنیا، ۶۰۲۲ زن از تانزانیا، ۶۳۳۷ زن از رواندا و ۴۸۶۸ زن از اوگاندا که در پیمایش جمعیتشناختی و سلامت کشورهای مورد بررسی وجود داشته، تجزیه و تحلیل شده است. نتایج نشان میدهد که عدم تجانس زیادی در کنیا وجود دارد. افراد ثروتمندتر و با تحصیلات بالاتر، صرفنظر از مذهب، باروری خواستهی نزدیک به سطح جایگزینی دارند، در حالی که افراد فقیر و بیسواد، به خصوص در جوامع مسلمان، عملاً دارای باروری غیر قابل کنترل هستند، اما در مقابل در کشور رواندا صرفنظر از مذهب، افراد فقیر بیسواد، باروری مطلوب یکسانی با هموطنان ثروتمند و تحصیلکردهی خود دارند. پتانسیل برای برنامهی تنظیم خانواده در هر دو کشور که بیش از ۵۰ درصد زنان با داشتن ۵ فرزند یا بیشتر، ترجیح دادهاند باروری را در ۴ فرزند یا کمتر متوقف کنند، وجود دارد. تانزانیا و اوگاندا در اندازه مطلوب خانواده، وضعیت متوسطی دارند و پتانسیل کمتری برای برنامهی تنظیم خانواده دارند. به طور کلی، عامل اصلی که باروری بالاتر را حفظ می کند، فقر تشدید شده توسط هنجارهای مذهبی، فقط در میان افراد فقیر است.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
نتایج تحقیق خونجی[۲۵] (۲۰۱۳) تحت عنوان «تعیین کنندهها و روندهای اندازه ایدهآل خانواده در یک ایالت مادرتباری» در ایالات مگالایا در شمال شرق هند، نشان میدهد که ارتباط مهمی بین تعداد ایدهآل فرزندان با محل سکونت، مذهب، بالاترین سطح تحصیلات، وضعیت کار، شاخص استاندارد زندگی و مهمتر از همه سن پاسخگویان وجود دارد.
رزنیزا آزنیه[۲۶] و همکاران (۲۰۱۳) در تحقیقی تحت عنوان «شناسایی عوامل بالقوهی فرزندآوری ایدهآل در بین زنان مالایی در ترنگانو» به بررسی عوامل مختلفی که منجر به داشتن تعداد ایدهآل فرزند در بین ۳۴۸ زن متأهل در ایالت ترنگانو می شود، پرداختهاند. مالکیت مستقیم فرزندان با سطح باروری زنان و الگوی رشد جمعیت در یک منطقه نمونه، در ارتباط است. نتایج نشان میدهد که سطح تحصیلات، مهمترین عامل مؤثر بر مالکیت فرزندان نیست، به طوری که زنان مالایی تحصیلکرده، هنوز فرزندان بیشتری در این منطقه مورد مطالعه دارند. در عوض، عامل اصلی، تأخیر سن در اولین ازدواج است و به دنبال آن عوامل بهداشتی و نوع کار، مهمترین عوامل مؤثر بر داشتن تعداد ایدهآل فرزند است.
برونر اوتو[۲۷] (۲۰۱۳) در مطالعهای تحت عنوان «نگرش نسبت به فرزند و محدود کردن رفتار باروری» با بهره گرفتن از دادههای روستایی نپال به بررسی ارتباط بین نگرش نسبت به فرزند، پیشگیری از بارداری و خطرات استفاده از وسایل پیشگیری از بارداری با محدود کردن بارداری پرداخته است. در این مطالعه داده های مربوط به ۹۴۳ زن که در سال ۱۹۹۶ بین ۱۵ تا ۴۴ ساله بوده اند، مورد بررسی قرار گرفته است. هدف اصلی وی در این تحقیق، گسترش درک رفتار باروری است؛ با بررسی این مسأله که چگونه نگرش نسبت به فرزند و وسایل پیشگیری از بارداری به گذار از باروری بالا و استفادهی کم از وسایل پیشگیری از بارداری به بارداری پایین و افزایش استفاده از وسایل پیشگیری از بارداری مرتبط می شود. یافته ها نشان میدهد که سنجههای متعدد نگرش زنان نسبت به فرزند و پیشگیری از بارداری، همه به طور مستقل بر محدود کردن رفتار باروریشان تأثیر میگذارد.
یتمن[۲۸] و همکاران (۲۰۱۳) تحقیقی با عنوان «ترجیحات پویای زنان جوان در مورد اندازهی خانواده در بستر گذار باروری» انجام دادهاند. نظریه های پویا از ترجیحات اندازهی خانواده بر این فرض استوار است که این ترجیحات یک هدف ثابت و پایدار نیستند؛ بلکه شبیه به هدفی در حال حرکت هستند که در بین افراد در طول زمان تغییر میکنند. با این وجود، در شرایط باروری بالا، تغییرات در ترجیحات اندازهی خانواده ناشی از اعتبار ساختاری پایین و خطای اندازهگیری دانسته می شود، نه تجدید نظر. برای پاسخگویی به این ناسازگاری، مطالعهی حاضر به بررسی شواهدی از مدل ترتیبی باروری در بین نمونهای از زنان جوان مالوین ساکن در بستر گذار باروری میپردازد. آنها دریافتند که بسیاری از زنان ترجیحات اندازهی خانوادهای که گزارش کردهاند را تغییر میدهند، که این تغییرات با تغییر در روابط و شرایط باروری آنها همراه میباشد. یافته ها نشان میدهد که اندازهی خانوادهی ایدهآل حتی در شرایط باروری بالا یک ساختار معنیدار است، اما تغییرات در بین تمام زنان به طور یکسان قابل پیش بینی نیستند.
کیم[۲۹] (۲۰۱۳) تحقیقی تحت عنوان «بحران اقتصادی ۱۹۹۷، تغییرات در الگوی باروری به دست آمده و تعداد ایدهآل فرزند در کره» انجام داده است. هدف اصلی این مطالعه، بررسی اثرات بحران اقتصادی ۱۹۹۷ آسیا بر سطح باروری واقعی و دلخواه (مطلوب) و در الگوی افتراقی اجتماعی اقتصادی است. نتایج نشان میدهد که بحران اقتصادی به طور قابل توجهی بر مکانسیمهای علی باروری کره، اثر گذاشته است. تعداد فرزندان تاکنون متولد شده قبل و بعد از سال ۱۹۹۸، الگوهای متضادی با توجه به وضعیت اجتماعی اقتصادی زن و شوهر نشان می دهند. در بستر باروری بسیار کم بعد از بحران اقتصادی، ارتباط مثبتی بین وضعیت اجتماعی اقتصادی و سطح باروری، یافت می شود. با این حال، سطح باروری اخیر به موازات بالا رفتن وضعیت اجتماعی اقتصادی، در حال کاهش یافتن میباشد. سطح تعداد ایدهآل فرزند، الگوهای متضادی را با توجه به تحصیلات مادر و شغل همسر نشان نمیدهد. این نشان از این دارد که بحران اقتصادی، سطح و الگوی افتراقی اجتماعی اقتصادی را در تعداد ایدهآل فرزند به طور قابل توجهی تغییر نداده است. شکاف بین باروری به دست آمده و دلخواه بین افراد با پایینترین وضعیت اجتماعی اقتصادی، بسیار زیاد است و بین افراد با وضعیت اجتماعی اقتصادی متوسط یا متوسط رو به بالا، این شکاف بسیار کم است.
اوپادیای و کاراسیک[۳۰] (۲۰۱۲) در مطالعه ای تحت عنوان «توانمندسازی زنان و اندازه ایدهآل خانواده: یک بررسی از اقدامات توانمندسازی پیمایش جمعیتشناختی و سلامت[۳۱] در جنوب صحرای آفریقا» به دنبال پاسخگویی به این سؤال بوده اند که آیا توانمندسازی زنان در آفریقا با اندازه ایدهآل فرزندان و تواناییشان برای محدود ساختن باروری تا آن تعداد ایدهآل در بستر صحرای جنوبی آفریقا همراه می شود. به منظور پاسخگویی به این سؤال، داده های جمعآوری شده در پیمایشهای جمعیتشناختی و سلامت مربوط به ۴ کشور گینه (۱۹۹۳زوج)، مالی (۲۶۶۸ زوج)، نامیبیا (۸۴۴ زوج) و زامبیا (۳۱۹۷ زوج) را تجزیه و تحلیل کرده اند. داده های مورد استفاده مربوط به زنان ۴۹-۱۵ و مردان ۵۹-۱۵ ساله بوده است. قرار توانمندسازی زنان را با ۳ مقیاس میزان مشارکت در تصمیم گیری خانواده، نگرش نسبت به کتک زدن زن و نگرش نسبت به امتناع از داشتن رابطه جنسی با شوهر خود، سنجیدهاند. نتایج نشان داده است که در دو کشور گینه و زامبیا، نگرش منفی نسبت به کتک زدن همسر (زن) با داشتن تعداد ایدهآل کمتر فرزند همراه شده است. تصمیم گیری بیشتر در خانواده با تعداد ایدهآل کوچکتر فرزند همراه شد. علاوه بر این، تصمیم گیری در خانواده و نگرش مثبت نسبت به حقوق زنان برای امتناع از داشتن رابطه جنسی با احتمال بالای داشتن فرزند بیشتر نسبت به تعداد مطلوب فرزند در نامیبیا و زامبیا همراه شدند؛ نگرش منفی نسبت به کتک زدن زن با کاهش احتمال باروری در مالی همراه شد. به طور کلی، محققان این پژوهش به این نتیجه دست یافتند که در این ۴ کشور جنوب صحرای آفریقا، توانمندسازی زنان همواره با تمایل برای خانوادههای کوچکتر یا توانایی برای رسیدن به باروری موردنظر (مطلوب) همراه نمی شود.
مک آلیستر[۳۲] و همکاران (۲۰۱۲) در تحقیقی تحت عنوان «چرا زنان فرزندان بیشتر از آنچه میخواهند، دارند؟ درک تفاوتها در اندازه ایدهآل و واقعی زنان در یک جمعیت با باروری طبیعی» به توسعه و آزمون مدلی مفهومی از عوامل مؤثر بر اندازه ایدهآل خانوادهی زنان در جمعیت با باروری طبیعی تسیمانه و بولیوی، پرداختهاند. در این مطالعه داده های مربوط به سابقه باروری و باروری آیندهی ۳۰۵ زن ۴۴-۱۵ ساله از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۸ جمعآوری و تجزیه و تحلیل شد. اندازه ایدهآل خانوادهی زنان با محیط اجتماعی آنها، سابقه باروری، شرایط مادر و اندازه ایدهآل خانواده از نظر شوهر، پیش بینی می شود. یافته ها نشان میدهد که بالاتر بودن میزان اندازه ایدهآل خانواده از باروری واقعی، به طور معکوس با فاصله از شهر در ارتباط است. زوجهایی که در نزدیکی شهر سکونت دارند، اندازه کوچکتر ایدهآل خانواده را دارند. به طور کلی این مطالعه نشان میدهد در حالی که کاهش اندازه ایدهآل خانواده با توسعه اجتماعی اقتصادی مشهود است، ممکن نیست کاهش باروری بلافاصله پس از آن، دنبال شود.
نتایج تحقیق خاتون[۳۳] (۲۰۱۱) تحت عنوان «باروری مطلوب و واقعی در بنگلادش: نقش رسانههای جمعی و تعاملات اجتماعی» نشان میدهد که هنجارهای اجتماعی پیش بینیکننده مهم باروری مطلوب میباشد و اینکه هنوز هم در بنگلادش، اندازه ایدهآل خانواده بیش از دو فرزند است. با این حال، دسترسی به رسانههای جمعی و تعاملات اجتماعی، احتمال اینکه افراد خانوادههای کوچک را به عنوان ایدهآل انتخاب کنند را افزایش میدهد. توانمند سازی زنان نقش مهمی در تصمیمات باروری و اجرای آن دارد.
کالو و استیل[۳۴] (۲۰۱۱) تحقیقی با عنوان «داشتن یا نداشتن؟ تمایلات، انتظارات و نتایج باروری زنان استرالیا» انجام دادهاند. آنها تأکید دارند بر اینکه عوامل تعیین کننده بر میزان باروری زنان استرالیا، به طور کامل قابل فهم و درک نیستند و این مسأله به خوبی شناخته نشده که آیا نرخ پایین باروری، یک نتیجهی «خواسته» از رفتار باروری زنان است یا یک نتیجهی «ناخواسته». با توجه به این مسأله، آنان در این پژوهش اهمیت طیف وسیعی از عوامل روانی- اجتماعی، تأثیر وضعیت سلامت زنان بر میزان باروری و شناسایی تمایلات و انتظارات باروری زنان را مورد بررسی قرار دادهاند. این مطالعه بر روی ۵۶۹ زن ۳۴-۳۰ سالهی استرالیایی انجام گرفته است. نتایج نشان میدهد اغلب زنان دارای تعداد فرزندانیکمتر از آنچه آنها تمایل دارند، میباشند و بسیاری از آنها اگر شرایط آنها متفاوت میبود فرزندان بیشتری میخواستند. کالو و استیل بیان میکنند که عامل اصلی بر میزان باروری زنان، شرایط خود زنان میباشد.
دی و واسوف[۳۵] (۲۰۱۰) تحقیقی با عنوان «فرزند دیگر؟ ایدهآلهای باروری، منابع و فرصتها» انجام دادهاند. آنها در این پژوهش، براساس یک مدل باروری از پیمایش ۲۰۰۵ نگرشهای اجتماعی اسکاتلند، به بررسی باروری فعلی و باروری ایدهآل در بین ۴۵۵ پدر و مادر در سنین باروری پرداختهاند و بر این مسأله تمرکز دارند که آیا آنها قصد داشتن فرزند دیگری را دارند یا نه. در حقیقت، از هدفهای مهم این تحقیق، مقایسه ویژگیهای والدینی که قصد داشتن فرزند دیگری را دارند با آنهایی که قصد چنین عملی را ندارند میباشد. نتایج نشان میدهد که با وجود یک دورهی پایدار باروری پایین در اسکاتلند، ایدهآلهای باروری قوی میباشد و تبیینهای باروری پایین باید به مشکلات در تحقق آن ایدهآلها نسبت داده شود. مشکلات در تحقق آرمانهای باروری، بیشتر به فرصتهایی برای باروری، به ویژه زمانبندی اولین تولد، مربوط می شود تا منابع. والدینی که تولد اولین فرزندشان را به تأخیر میاندازند، کمتر احتمال دارد که اندازهی ایدهآل خانواده را تحقق ببخشند و باروری پایینشان با هزینه های فرصت باروری بر حسب فرصتهای شغلی و درآمد همراه می شود.
دیلن و سینگ[۳۶] (۲۰۱۰) در پژوهش خود با مورد بررسی قرار دادن ۳۶۶۶ زن متأهل که داده های مربوط به آنها در پیمایش ملی سلامت خانواده وجود داشته است به مطالعه تعیینکننده های اندازه ایدهآل خانواده در شمال هند پرداختهاند. آنها دریافتند که دفعات بارداری زنان با اندازه ایدهآل خانواده رابطه مثبتی دارد؛ تعداد واقعی فرزندان، پیش بینیکننده خوبی برای اندازه مطلوب فرزندان میباشد؛ ترکیب جنسی فرزندان بازمانده بر اندازه ایدهآل خانواده تأثیر می گذارد. آنها هم چنین اظهار می کنند که تحصیلات، قرار گرفتن در معرض رسانههای جمعی، استفاده از خدمات بخش عمومی و خصوصی در رابطه با بارداری و سلامت کودک و زندگی در استاندارد بالای خانوادهها رابطهای معکوس با اندازه مطلوب خانواده دارد.
آدسرا[۳۷] (۲۰۰۶) در تحقیقی تحت عنوان «تحلیلی اقتصادی از شکاف بین باروری مطلوب و واقعی: مطالعه موردی، اسپانیا» با بهره گرفتن از پیمایشهای باروری اسپانیا در سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۹۹، به بررسی عوامل مؤثر بر شکاف بین باروری مطلوب و واقعی می پردازد. وی نشان داده است که شرایط اقتصادی و به طور خاص، بیکاری، تعیینکننده های قوی شکاف بین باروری مطلوب و واقعی، هستند. نرخ بیکاری بالا در اسپانیا در طول دو دهه گذشته که عدم اطمینان اقتصادی نسلهای جوان را به شدت افزایش داده، باعث به تعویق انداختن گستردهی باروری شده است. نتایج این مطالعه نشان میدهد که زنانی که با نرخ بیکاری بالا در میانهی بیست سالگیشان مواجه میشوند به محدود کردن باروریشان پایینتر از سطح ایدهآل خود، تمایل دارند. اندازه شکاف بین باروری مطلوب و واقعی زنان شاغل در بخش دولتی با زنان غیر شاغل، یکسان است ولی نسبت به زنان شاغل در بخش خصوصی اندازه این فاصله، کوچکتر است. علاوه بر این، نتایج نشان میدهد که قراردادهای موقت، عدم اطمینان زنان را تشدید می کند و مانعی برای تحقق باروری مورد انتظار زنان میباشد، در عین حال ثبات کار در بخش دولتی، مشکلات حفظ تعادل میان کار و خانواده را و دستیابی به باروری ترجیح داده شده را کاهش میدهد. علاوه بر این، نتایج تأیید می کنند که در دسترس بودن و استفادهی گسترده از برنامه های تنظیم خانواده به گسترش شکاف بین باروری مطلوب و واقعی در اروپا کمک کرده است. تفاوت در ترکیب مذهبی زن و شوهر بر شکاف بین باروری مطلوب و واقعی اثر می گذارد. زمانی که مذهب زن و شوهر با هم متفاوت است، تعداد واقعی فرزند به طور قابل توجهی، پایینتر از تعداد فرزندانی است که یک زن ترجیح میدهد. به طور کلی نتایج نشان میدهد که اندازه خانواده در بین زوجهای متعلق به فرقههای مذهبی مختلف، به طور قابل توجهی از زوجهای دارای مذهب یکسان، کوچکتر است.
در تحقیقی که توسط کیم (۲۰۰۵) و با عنوان «تفسیر تئوریکی کاهش سریع باروری در کره» انجام گرفت، مشخص شد که عوامل کلیدی که بر کاهش جمعیت فشار وارد می کنند، از جمله تغییرات اقتصادی- اجتماعی، جهانیسازی، تزلزل در هزینه های زایمانی (مشکلات درآمد)، تشکیل خانواده و جهتگیری برای تساوی جنسیتی، باعث ورود کره به گذار جمعیتی دوم شده است.
هیلند و همکاران (۲۰۰۵) در تحقیقی تحت عنوان «آیا افراد با تحصیلات بیشتر، خانوادههای کوچکتر را ترجیح می دهند؟» به بررسی ارتباط بین تحصیلات و اندازه مطلوب خانواده در اروپای غربی پرداختهاند. نمونه نهایی ۸۶۱۶ زن و ۶۹۱۳ مرد را دربرمیگیرد. آنها با بهره گرفتن از داده های غنی در سطح فردی از آلمان غربی به نتایج زیر دست یافتهاند:
مردان و زنان با تحصیلات بیشتر در مقایسه با افراد با تحصیلات متوسط، بیشتر احتمال دارد که خانوادهای با سه (یا بیشتر) فرزند بیش از خانوادهای با دو فرزند را ترجیح دهند. افراد با تحصیلات بیشتر، کمتر احتمال دارد که بیبچگی یا خانوادهای با یک بچه را بیش از داشتن دو فرزند، ترجیح دهند. همانندسازی تجزیه و تحلیل با داده های چند ملیتی نشان میدهد که این رابطه جدید به طور گستردهتر در اروپای غربی، جا گرفته است. از آنجا که تحصیلات بالاتر با باروری واقعی پایینتری، در ارتباط است، محققان این تحقیق تأیید می کنند که بیشترین شکاف بین باروری مطلوب و واقعی مربوط به افراد با تحصیلات بیشتر است.
باربر و آکسین[۳۸] (۲۰۰۴) در تحقیقی تحت عنوان «ایدههای جدید و محدود کردن باروری: نقش رسانههای جمعی» به بررسی رسانههای جمعی به عنوان یک تغییر اجتماعی که رفتار فرد را در درجه اول از طریق مکانیسمهای ایدهپردازی شکل میدهد، میپردازند. محققان در این مطالعه، چارچوبی نظری بر اساس جمعیتشناسی اجتماعی و روانشناسی اجتماعی برای توضیح اینکه چگونه رسانههای جمعی از طریق تغییر نگرش، ممکن است رفتار را تحت تأثیر قرار دهند، ساختهاند. تجزیه و تحلیل تجربی از ۱۰۹۱ زوج مطالعه خانوادهی درهی ساگارتماتا، با بهره گرفتن از اندازه گیریهای دقیق تغییر اجتماعی از مناطق روستایی نپال، نشان میدهد که قرار گرفتن در معرض رسانههای جمعی با رفتار باروری، ترجیحات برای خانوادههای کوچکتر، ترجیحات ضعیفتر برای داشتن پسر و نگرش مثبت به استفاده از وسایل پیشگیری از بارداری، در ارتباط است. نتایج نشان میدهد که قرار گرفتن در معرض رسانههای جمعی، تأثیری مهم بر محدود کردن باروری دارد.
تستا و گریلی[۳۹] (۲۰۰۴) در تحقیقی تحت عنوان «اثرات زمینه های باروری منطقهای بر اندازه ایدهآل خانواده در اروپا: تجزیه و تحلیل چند سطحی» به بررسی عوامل فردی و منطقهای مؤثر بر اندازه ایدهآل خانواده، پرداختهاند. در این مطالعه، از داده های نمونه ای اروپا در سال ۲۰۰۱ که برای تجزیه و تحلیل تطبیقی بین جمعیتهای ملی طراحی شده، استفاده شده است. نمونه انتخاب شده شامل ۵۳۰۲ نفر در ۷۲ منطقه متعلق به ۱۵ کشور اتحادیهی اروپاست. محققان، تجزیه و تحلیل را به افراد ۳۹-۲۰ ساله محدود کرده اند؛ افرادی که بزرگترین گروه مؤثر در روند باروری را تشکیل می دهند. این گروه سنی گسترده شامل افرادی است که یا دوره باروریشان به پایان رسیده یا هنوز شروع نشده و یا هنوز در میانهی دوره باروری خود هستند. محققان دو مدل مختلف به منظور بررسی عوامل مؤثر بر ایدهآلهای اندازه خانواده در اروپا، ارائه کرده اند. آنها اظهار می کنند که مکانیسم تعامل اجتماعی، مسئول اشاعهی ایدهآلهای باروری از نسلهای قدیمیتر به نسلهای جوانتر است. نتیجه اصلی این مطالعه این است که زمینه واقعی باروری نسل قدیمیتر بر ترجیحات نسلهای جوانتر، تأثیر می گذارد: اگر باروری واقعی گذشته در منطقه به طور متوسط پایینتر باشد، احتمال اینکه افراد نسل جوانتر در سنین باروری، خانوادههای کوچکتری را ترجیح دهند، بیشتر است.
در تحقیقی که توسط پین[۴۰] (۲۰۰۴) با عنوان «تأثیر نرخ کاهش یافته باروری بر روی سلامت زنان» در کانادا انجام گرفت، مشخص شد که طی سالهای اخیر میزان باروری بسیار کاهش یافته و حتی زیر حد جایگزینی بوده است. عوامل متعددی در کاهش تعداد فرزند نقش داشتند. عواملی که ارتباط مستقیمی با تعداد فرزندان داشتند، دربرگیرندهی مواردی از جمله تحصیلات کمتر از دبیرستان، نداشتن همسر، بیکار بودن و تصور خوب تا عالی از سلامتی بودند.
گلدشتاین و همکاران (۲۰۰۳) در تحقیقی تحت عنوان «ظهور ایدهآلهای زیر سطح جانشینی اندازه خانواده در اروپا» به بررسی روند آیندهی باروری در اروپا میپردازند. در حالی که دوره باروری در کشورهای اروپایی در طی دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ شروع به کاهش قابل توجهی به زیر سطح جانشینی کرده است، اکثر پیمایشها، مطالعات ارزشی و نظرسنجی های باروری، نشان دادهاند که تعداد فرزندان ایدهآل در نظر گرفته شده برای جامعه یا برای خود خانواده، بالاتر از ۲ فرزند به ازای هر زن، باقی مانده است. این پیمایشها اظهار می کنند که دیر یا زود، دوره باروری در اروپا بهبود خواهند یافت. با این حال، داده های اخیر از پیمایش ۲۰۰۱ اروپا، نشان میدهد که در قسمت های آلمانی زبان اروپا، متوسط اندازه ایدهآل خانواده مشخص شده توسط مردان و زنان جوانتر، به کمتر از ۷/۱ فرزند کاهش یافته است. این مقاله به بررسی انسجام و اعتبار این یافتههای جدید می پردازد که - اگر آنها در واقع نشانههایی از روندی جدید هستند- ممکن است بحثهای کنونی درباره آیندهی باروری در اروپا را تغییر دهند. نتایج این تحقیق، تغییرات اجتماعی عمیقتر و بادوامتر و کاهش در ایدهآلهای اندازه خانواده را نشان میدهد.
ماری بهات و زویر[۴۱] (۲۰۰۳) در تحقیقی تحت عنوان «کاهش باروری و ترجیح جنسی در شمال هند» نقش مهمی برای ملاحظات اقتصادی قائل شدند. در جاهایی که زنان از نظر اقتصادی فعال هستند، دختران دارای ارزش بیشتری میباشند و از اینرو ارجحیت پسر کاهش مییابد. همچنین با توجه به این که افزایش ثروت موجب کاهش نگرانیها درمورد امنیت دوران پیری میگردد، باعث کاهش ترجیح جنسی می شود و در نتیجه باروری کاهش مییابد.
نتایج تحقیق هوساین[۴۲] (۲۰۰۲) با عنوان «انتقال جمعیتشناختی در چین و پیامدهای آن» نشان میدهد که کاهش نرخ باروری در این کشور به دلیل اجرای سیاست تکفرزندی، در مناطق روستایی ۱۰ سال و در مناطق شهری، ۱۶ سال بوده است. اما به طور کلی عوامل کاهش باروری در چین را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: یکی عوامل مختص به چین، شامل مداخلهی دولت و مداخلات اجتماعی در موضوعات مربوط به ازدواج و تولید مثل و دیگری عواملی هستند که در کاهش باروری دیگر مناطق آسیایی نیز نقش اساسی داشته اند و شامل افزایش تحصیلات زنان، افزایش سن زنان در اولین ازدواج و مشارکت کاری آنها در بیرون از خانه است.
فاپوندا و پوکوتا[۴۳] (۱۹۹۷) مطالعه ای تحت عنوان «روندها و تفاوتها در اندازه مطلوب خانواده در کنیا» با اهداف بررسی روندها، ارزیابی تفاوتهای اجتماعی- اقتصادی و تعیین کردن اینکه آیا کاهشها در اندازه مطلوب خانواده با کاهشها در باروری در کنیا در ارتباط است، انجام دادهاند. نمونه مورد مطالعه در این پژوهش شامل ۴۶۲۹ زن متأهل ۴۹-۱۵ ساله میباشد. این مطالعه نشان داد که کاهش مداوم و یکنواخت در اندازه مطلوب خانواده در طول دوره مورد مطالعه وجود داشته است. این کاهشها به شدت با کاهش در میزان باروری کل[۴۴] در طول دوره مشابه در ارتباط است، در نتیجه نشان میدهد که احتمالاً کاهشهای مشاهده شده در میزان باروری کل با تغییرات در اندازه مطلوب خانواده، کاهش یافته است. تجزیه و تحلیل تفاوتها نشان میدهد که تحصیلات زنان، کار و وضعیت درآمد زنان، مالکیت کالاهای بادوام، اندازه مطلوب خانواده از نظر شوهر، آگاهی از وسایل پیشگیری از حاملگی مدرن و قومیت، عوامل مؤثری برای تغییرات قابل توجه در اندازه مطلوب خانواده به حساب میآیند.
وست و مورگان[۴۵] (۱۹۸۷) در پژوهشی تحت عنوان «برداشتهای عمومی از تعداد ایدهآل فرزند برای خانوادههای معاصر» به بررسی برداشتها از اندازه ایدهآل خانوادههای معاصر و اعتقادات درمورد عوامل مؤثر بر تصمیم گیری خانوادهها برای داشتن فرزندان کمتر در ایالات متحده پرداختهاند. یافته ها نشان میدهد که اکثر پاسخگویان، خانوادهی دارای دو فرزند را به عنوان شکل استاندارد خانواده انتخاب کرده اند. بیش از ۸۵ درصد پاسخگویان، هزینههای فرزندان، کار کردن زنان در بیرون از خانه و کنترل بهتر موالید را به عنوان عوامل مهم مؤثر بر خانوادههای کوچکتر امروزی بیان کرده اند.
فصل سوّم
مبانی نظری
اصولاً هر تحقیقی که در زمینه های مختلف علوم انسانی و به خصوص علوم اجتماعی انجام می شود، بر پایه یکسری از نظریات و تئوریهای صاحبنظران آن رشته استوار است. بنابراین استفاده از دیدگاه ها، نظریات و تئوریهای جامعهشناختی و جمعیتشناسی برای رسیدن به چارچوب نظری جامع برای کارهای تحقیقاتی و مطالعات علمی ضروری به نظر میرسد. بیان چارچوب نظری و مشخص نمودن حد و مرز مسأله تحقیق، به شخص محقق کمک خواهد کرد تا در ادامه کار، ابعاد مسأله مورد تحقیق را شناخته و آن را مورد بررسی همهجانبه قرار دهد (نقیبالسادات و همکاران، ۱۳۸۹). لذا در این تحقیق، نظریات و تئوریهایی که در رابطه با موضوع باروری وجود دارد، مورد بررسی قرار گرفته است.
۳-۱- نظریه ها و مدلهای باروری:
۳-۱-۱- تئوری انتقال جمعیتی[۴۶]:
در زمینهی تبیین تغییرات باروری دیدگاهها و نظریات گوناگونی در کشورهای مختلف ارائه گردیده است. اولین نظریه در این زمینه، نظریه انتقال جمعیتی است که در واقع توصیف فرایند تحولات جمعیتی جهان است. این تئوری ابتدا توسط لندری[۴۷] در سال ۱۹۰۹ ایجاد و با تلاش و کوشش فردی به نام تامسون[۴۸] در سال ۱۹۲۹ و نوتشتاین[۴۹] در سال ۱۹۵۳ بازسازی و کامل گردید (ادیبی سده و همکاران، ۱۳۹۰). نظریه انتقال جمعیتی فرایندی را بیان می کند که به موجب آن جمعیت از رژیمهای با باروری و مرگومیر بالا در تعادلی نسبتاً طولانی (نرخ رشد صفر) به تعادلی جدید با مرگ و میر و باروری کم میرسد. اکثر جوامع اروپایی چنین گذاری را بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۹۳۰ تجربه کرده اند (مک دونالد، ۱۹۹۳).
تبیین نظریه انتقال جمعیتی در ربع دوم قرن بیستم براساس شواهدی از کشورهای اروپایی صورت گرفته است و تغییرات باروری در این کشورها را به الزامات اقتصادی و اجتماعی جامعه مدرن نسبت داده است. نوتشتاین (۱۹۵۳) گذار را به تغییرات وسیع اقتصادی از قبیل رها شدن از قید و بندهای سنتی، پیشرفت تحصیلات و تفکر منطقی، تغییرات هزینه و منافع اقتصادی فرزندان و پیدایش نقشهای اقتصادی جدید برای زنان و غیره نسبت داده است (همان).
۳-۱-۲- تئوری زیستی باروری[۵۰]:
این دیدگاه عمدتاً ناظر بر آن دسته عواملی است که زنان را از نظر فیزیولوژیکی قادر میسازد تا به امر تولیدمثل مبادرت ورزند. به لحاظ نظری، یک زن طی سنین باروری اگر هر ۱۰ ماه فرزندی را به دنیا بیاورد، خواهد توانست صاحب ۴۲ کودک گردد؛ این نکته نشانگر قابلیت باروری زنان از نظر بیولوژیک است. اما به صورت بالفعل، یک زن کمتر اتفاق میافتد که بتواند تمام ظرفیت فرزندزایی خود را از قوه به فعل درآورد. این محدودیت طبیعی خود تحت تأثیر عوامل متعددی است که اگر عوامل اجتماعی و اقتصادی مؤثر را نادیده بگیریم، عبارت است از:
الف) عوامل جسمانی: سن زن در بدو ازدواج، دفعات سقط جنین غیر عمدی، طول دوره حاملگی، دوره موقت عدم استعداد حامله شدن پس از زایمان، طول و تغییرپذیری دوره های ماهیانه، کیفیت تخمک، پیدایش دوره های بدون تخمکگذاری، سن یائسگی، سن اولین قاعدگی و فاصلهی بین سن اولین قاعدگی و سن یائسگی.
ب) عوامل محیطی: دفعات ازدواج، دفعات سقط جنین ارادی، فواصل بین تولدها، فراوانی مقاربت، زمان صرف شده بدون پیوندهای جنسی، طول مدت شیردهی به نوزاد، الگوی تغذیهی زن، بیوگی موقت و دائم، شرایط و سختی کار زنان، عوامل اقلیمی مانند ارتفاع، فشار هوا، رطوبت محل سکونت و وجود تسهیلات بهداشتی و حمایتی.
عوامل نخست به جز سن ازدواج، به مسائل جسمانی مربوط است و کمتر تحت تأثیر عوامل اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی است. اما عوامل دستهی دوم ارتباط زیادی با عوامل اقتصادی و اجتماعی دارد (کلانتری و همکاران، ۱۳۸۵).
۳-۱-۳- تئوریهای اقتصادی باروری[۵۱]:
تمایل و اشتیاق عمومی به داشتن فرزند، امری است که در تمام جوامع بشری وجود داشته و خواهد داشت. این امر نیز بدیهی است که مردم تا هر اندازه و تعداد که توان زیستی آنها اجازه میدهد، فرزند نمیخواهند. به همین دلیل در همه جا به طور گستردهای از وسایل پیشگیری از بارداری و سقط جنین استفاده می کنند و هیچگاه بعد خانوادهها به حداکثر ممکن از لحاظ زیستشناختی نمیرسد.
بنابراین عواملی وجود دارد که خانوادهها و زوجین را وادار می کند تا بعد خانوادهها را در حد معینی نگه دارند (همان). در یک نظام اقتصادگرایانه، فرزندان نوع خاصی از کالا تلقی میشوند که دارای هزینه های خاص برای تولید و نگهداری و همچنین دارای سود و فایدهی خاص میباشند. فواید اقتصادی شامل مشارکت آنان در ارتقای ظرفیت تولیدی خانواده پس از رشد کافی و تا حدی تضمین مراقبت از والدین در سنین پیری ایشان است. هزینه های اقتصادی شامل مخارج، مراقبتهای پزشکی مادر در دوره حاملگی و رفع نیازهای فرزندان از نظر تغذیه، مسکن، مراقبتهای پزشکی و آموزشی است.
فواید غیر اقتصادی، لذت از بچهداری و بزرگ کردن وی است و شاید در برخی از جوامع، علاقه به داشتن پسری که نام خانواده و شعائر آن را حفظ کند. هزینه های غیر اقتصادی شامل از دست دادن اوقات فراغت و از دست دادن تمام مواهب مفرحی است که پرداختن به تربیت فرزند، مانع از آن می شود (ادیبی سده و همکاران، ۱۳۹۰).
تئوریهای اقتصادی فراوانی در زمینه تعیین میزان باروری ارائه گردیده است که یکی از صاحبنظران این تئوریها، لیبنشتاین[۵۲] است.
۳-۱-۳-۱- نظریه لیبنشتاین: وی در تئوری خود تحت عنوان نظریه اقتصادی باروری[۵۳] در پی تبیین عوامل تعیین کننده و تأثیرگذار بر تعداد مطلوب تولدها در هر خانواده میباشد. او فرض می کند که منفعت یا عدم منفعت اقتصادی فرزندان، عامل مؤثر بر والدین برای تصمیم گیری درمورد تعداد فرزندان است. این تصمیم خود مبتنی بر محاسباتی است که بر توازن بین رضایتمندیها یا فواید حاصل از یک تولد اضافی در مقابل هزینه های پولی و روانشناختی ناشی از آن متکی است.
لیبنشتاین سودمندیها یا فواید کودکان را به سه دسته و هزینه فرزندان را به دو دسته تقسیم می کند:
الف) منافع فرزندان:
- سودمندی مصرفی[۵۴] : کالا بودن فرزند به عنوان یک منبع لذت برای والدین؛
- سودمندی تولیدی[۵۵] : نیروی کار قلمداد شدن فرزند؛
- سودمندی تأمینی[۵۶] : تأمین و نگهداری والدین در سنین پیری یا وضعیتهای دیگر مثل بیماری یا از کار افتادگی.
ب) هزینه های فرزندان:
- هزینه های مستقیم: هزینه های نگهداری و مراقبت از فرزند تا زمانی که به مرحله منفعت اقتصادی برسد؛