در هفت پیکر نظامی رد پای کاملا روشنی از حضور عناصر فوق طبیعی و رمز گونه مشاهده می شود، به نحوی که در بیشتر داستان های هفت پیکر نظامی به جزء، جدا ناشدنی داستان ها تبدیل شده اند. این حضور عناصر فوق طبیعی و رمز گونه به قدری پر رنگ است که نمی توان حتی قسمتی از آن را حذف یا دستکاری کرد. کاربرد این عناصر در متن داستان های اثر فوق ذکر، حاکی از شیوه و جو رایج زندگی مردم آن زمان می باشد که هفت پیکر نظامی را تحت الشعاع خود قرار داده اند.
در ادامه این رساله به بررسی و تحلیل برخی از موثرترین عناصر فوق طبیعی و رمز گونه می پردازیم.
۴-۵-۲) چهره افسانه ای بهرام در هفت پیکر
بهرام در آیین زرتشت
شاید بتوانیم بگوییم یکی از پرکاربردترین نام های آیینی دین زرتشت بهرام است. بهرام نام یکی از آتشکده های دوره ی ساسانی است و همچنین از پراهمیت ترین آتش های زرتشتی نیز هست؛ پس بهرام هم نام آتش و در عین حال نام آتشکده ی زرتشتیان بوده است.
«آذرگشسب یکی از بزرگ ترین آتشکده های ایرانیان در ولایت آذربایجان بود. چون در روزگاران کهن رسم بر این بود که پادشاهان پیش از آن که به میدان جنگ بروند برای درخواست پیروزی و کامیابی به آذرگشسب می رفتند، بهرام گور هم پیش از آنکه به نبرد خاقان درآید، با سران و بزرگان ایران به آذربایجان رفت و در آذرگشسب به نماز و ستایش ایستاد و پس از شکست خاقان، زر و گوهر فراوان به آذرگشسب بخشید و همسر خاقان را به خادمی آن آتشکده منسوب کرد. آن چنان که فردوسی گفته:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بفرمود تا تاج خاقان چین گهرها که بود اندر آن آزده به زر و به گوهر بیاراستند |
به پیش آورد موبد پاکدین بکندند و دیوار آتشکده سر تخت آذر بپیراستند (فردوسی، شاهنامه، ۳۹۷) |
نام بهرام با آتشکده ها و آتش مقدس زرتشتیان گره خورده است. تمام منابع تاریخی از احترام و بخشش بهرام نسبت به آتشکده ها یاد کرده اند. بهرام گور، پادشاه ایران یکی از محافظان آتش بزرگ و حمایت کنندگان آتشگاه ها بوده است. در بخشی از هفت پیکر می خوانیم که پس از حمله ی نخست خاقان چین به ایران، بهرام ستایشگرانش را با بخششی درخور می نوازد و هزار شتر هم وقف آتشکده می کند.» (حسینی، ۱۳۹۱: ۹۸)
شاه فرهنگ دان شعر شناس کرد از آن گنج و آن غنیمت پر در به دامن فشاند و زر به کلاه داد چندان زر از خزانه ی خویش |
بیش از آن دادشان که بود قیاس وقف آتشکده هزار شتر بر سر موبدان آتشگاه که به گیتی نماند کس درویش (نظامی، هفت پیکر: ۱۲۷) |
«در داستان هفت پیکر نظامی هم، بهرام در واپسین روزهای زندگانی اش هفت گنبد افسانه ای خود را
رها، و آن را وقف آتشگاه می کند:
هفت گنبد بخواند موبد زاد درزد آتش به هر یکی ناگ |