تـا کــه مــــا باشیــم بـــا تو در میان[۸۹۹]
۵-۷-۴-۱۰٫ مقام رضا
«رضا مقامی شریف است و خدا در قرآن از آن یاد کرده است: خداوند از آنان راضی است وآنان از خدا راضیاند و رضایت خدا برتر از همه است.»[۹۰۰]
درباره اهل رضا عرفا سخنانی آوردهاند و برای آنان حالاتی را قائل شدهاند؛ «آنان که زاری نمیکنند و دلشان را برای خدا و فرمانها و خواستهای او آماده نگاه میدارند، چه سختیها ودرشتیها به آنان رسد، چه شادیها و عطاها. گروهی که رضایت خود را از خدا، فدای رضایت خدا از خود میکنند؛ و گروهی دیگر که از رضایت خدا از خود و رضایت بندگان از خدا در میگذرند، چون میدانند که خدا رضایت داده که اینان آفریده شدهاند.»[۹۰۱]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در مقام رضا کار از دست سالک بیرون رفته و سررشته به دست معشوق است. در واقع عاشق کارهای نیست و او را با برنامههای سخت درگیر میکنند که یکی از این برنامههای سخت تلوین است.
لازم به ذکر است عرفا بر این عقیده اند برای پیمودن این مقامات و وصول به حق نیاز به پیر و استاد ضروری است.
نیاز به پیر و استاد
یکی از موضوعاتی که در سیروسلوک اهمیت زیادی دارد، استاد و راهنماست. کسانی که بدون استاد و راهنما به سلوک بپردازند، شکست میخورند یا دیر به مقصد میرسند، زیرا نمیدانند چه باید بکنند؟ چگونه آغاز کنند؟ و فرصتهایش با سرگردانی بیهوده از دست میرود، پس در سیروسلوک وجود یک راهنما لازم و ضروری است، زیرا استاد به تربیت درون و باطن سالک میپردازد و متناسب با ویژگیهای او، او را راهنمایی و هدایت میکند تا با موفقیت به هدف نهاییاش برسد.
تــــو را چون پیر رهبر دستگیرست
مریدی کـن که اصـل مـرد پیرست
چــو از حـــق پیر مرشد مطلـق آمد
بــه عینـــه کـــار او کار حـق آمد[۹۰۲]
۵-۷-۵٫ احوال
۵-۷-۵-۱٫ محبت
«محبت یعنی درخواست آنچه می بینی و یا گمان می کنی در آن خیری هست. این درخواست گاه برای لذت بردن، گاهی برای منفعت و سود و زمانی هم برای فضل و برتری است»[۹۰۳]
محبت یکی از احوال عرفات؛ محبت متقابل پروردگار و انسان.
محبت الهی با انجام دستورات او تحقق می یابد، اما به غیر از آن باید لطف پروردگار شامل حال سالک شود و این توفیق نصیب او گردد.
«این میل و گرایش باطنی سالک به پروردگار، موهبت الهی است که بنای اصلی و احوالی است که بر قلب او وارد می شود؛ همچنان که بنای اصلی همه مقامات نیز توبه بود»[۹۰۴]
از نشانه های محبت آن است که نسبت به دنیا و آخرت محبتی نداشته باشد و قلبش تنها از محبت خدا سرشار باشد. همچنین از هر زیبایی روی گردان باشد و فقط متوجه محبوب باشد. سالک باید وسایلی که او را به محبوب می رساند را دوست داشته باشد و از موانعی که او را از محبوب دور می کند برحذر باشد.
محب باید همواره به یاد محبوب باشد و در تمامی امرها و نهی ها از او اطاعت کند و به دنبال خشنودی او باشد و اطاعتهای بی شمار خود را اندک بداند و روز به روز اشتیاقش به معشوق بیشتر شود.
غم عشق تو خوردم هم تو دانی شب و روز اندر این دردم تو دانی
ز درد عشــق تــــو زار و زبونم بـــمانده انــدر این غرقاب خونم [۹۰۵]
۵-۷-۵-۲٫ شوق
«شوق آتشی است که حق بدان دل های اولیای خود را شعله ور می سازد تا بدان همه داشتههای دلشان را، از اراده ها در عوارض و حاجات، خاکستر سازد» [۹۰۶]
شوق کشش و تمایل سالک برای دیدار حق است. «شوق نتیجه دوستی است و هر که خدا را دوست داشته باشد، مشتاق دیدار اوست» [۹۰۷]
شوق به دو قسم است: شوق محبان به لطف و رحمت و احسان محبوب و دیگری شوق محبان ذات اقدس الهی به لقاء و وصال و قرب محبوب سالک در این حال به جز دیدار محبوب چیزی نمی خواهد.
من از شوق تو می گریم چنین زار که من بس فارغم از نور و از نار
نـــه یـــک دم از بهشتم یـــاد آید نــــه از دوزخ مــــرا فریاد آید[۹۰۸]
آفتاب از شوق تو رفته ز هــوش هر شبی در روی می مالید گوش[۹۰۹]
آب را نــــامانده آبــی بر جــگر و آتش از شوق تو بند گشته ز سر
آتش از شوق تو چون آتش شده پای بر آتش چنین ســرکش شده[۹۱۰]
۵-۷-۵-۳٫ غیرت
از لوازم محبت غیرت است و هیچ عملی وجود ندارد مگر اینکه غیور باشد «مراد از غیرت حمیت محب است بر طلب قطع تعلق محبوب از غیر یا تعلق غیر از محبوب یا نسبت مشارکتش با او یا سبب اطلاعش بر او» [۹۱۱]
غیرت سبب می شود که اگر سالک در مسیرش دچار انحراف گردد به خود آید و غیرتش بجوشد و در مسیر سلوک قرار گیرد؛ زیرا محبت حق اجازه نمی دهد که محبت دیگری در قلب او رسوخ کند و همچنین چون رقیبان در این راه زیادند سالک تلاش می کند که از آنان عقب نماند و حتی زودتر به مقصد برسد.
۵-۷-۵-۴٫ قرب