دوم)گروه های غیرمدنی(بهیمیون):
از نظر فارابی بهیمیون کسانى هستند که «لم تکن له هاتان [جوده الرویه و قوه العزیمه [ففى عادتنا ان نسمیه الانسان البهیمی»؛ یعنى کسانى هستند که نه اندیشه درست و نه اراده قوى دارند. آنها را بهیمى گویند. فارابى از آنها با عنوان «بهائم انسی» یاد میکند و معتقد است اینها از مدنیت برخوردار نیستند. لذا در این جهت که قدرت تشکیل مدینه ندارند و اجتماعاتشان هیچگاه منجر به تشکیل نظام سیاسى نمیگردد، با نوابت مشترک هستند؛ اما اینها خصلتهاى حیوانى بر تمام وجودشان غلبه یافته است. «البهیمیون بالطبع لیسوا مدینین ولا تکون لهم اجتماعات مدنیه اصلاً بل یکون بعضهم على مثال ما علیه البهائم الانسیه و بعضهم مثل البهائم الوحشیه». بهیمیون بالطبع نمیتوانند به اصول مدنیت پاى بند باشند. فارابى با توجه به خلق و خوى فردى و گروهى بهیمیون، آنها را به گروهها و اصناف مختلفى تقسیم میکند:
-
- گروهى از بهیمیون که از منش اجتماعى برخوردار نیستند و از نظر رفتار فردى، همانند حیوانات وحشى هستند.
-
- گروهى از بهیمیون، داراى خصلت خشونت و سختگیرى، همانند حیوانات درندهخوى هستند.
-
- برخى از این گروهها و افراد، مسکن و مأواى خود را در بیابانها و دور از حیات مدنى انتخاب میکنند و به صورت پراکنده زندگى میکنند.
-
- گروههایى که از بهیمیون در صحراها و بیابانها اجتماع میکنند، اما در زندگى و اعمال و حتى در تعامل دورنى خودشان، مانند درندگان و حیوانات وحشى رفتار میکنند.
۵٫گروهى از آنها در حوالى و نزدیک شهرها سکونت دارند.
-
- گروهى در حواشى و اطراف و کنارههاى شهر و مناطق معموره زندگى میکنند؛ یعنى در منتهیالیه شمال شهر و یا در منتهى الیه جنوب شهر سکنى میگزینند.
-
- گروهى از آنها ویژگى بارزشان این است که گوشت خام میخورند و همانند درندگان دیگر حیوانات را پاره میکنند و میخورند.
-
- گروهى خصلتشان چون حیوانات علفخوار است و از گیاهان بیابان تغذیه میکنند[۳۲].
این گروهها که به تعبیر فارابى، در جدال بین «عقل» و «حیوانیت»، قوه ناطقه و عاقله را مغلوب ساختهاند، در حوزه لذات زودگذر و شهوات و تفریحات غلطیدهاند و از انسانیت، در نشئه اول آن، که مربوط به «قوه بهیمیه» است، توقف کردهاند و ابعاد حیوانى و بهیمى آنها به قدرى رشد کرده است که فروکش کردن و رام نمودنش دشوار و بلکه محال شده است.۲ اینها پستترین انسانها هستند که نه تنها شایستگى مدنى بودن، بلکه لایق عنوان انسانیت هم نیستند؛ اما چون این گروهها در مدینه فاضله و حواشى و اطراف آن یافت میشوند، فارابى آنها را در ردیف نوابت و مضادات مدینه فاضله ذکر کرده است.
ج) انواع نظام سیاسی
فیلسوفان عصر کلاسیک، هر کدام شکلهاى مطلوب و نامطلوب حکومت را مطرح کردهاند. افلاطون در «جمهوریت» خویش به تشریح اشکال مختلف حکومت پرداخته است و ارسطو نیز سه شکل مطلوب و سه شکل فاسد حکومت را بیان میکند و بهترین حکومت را حکومت سلطنتى میداند که شکل فاسدش استبداد است. سپس اریستوکراسى که شکل فاسدش اولیگارشى است و در مرحله سوم، دموکراسى که شکل فاسدش موبوکراسى یا حکومت عوام الناس است.این بحث، بعد از افلاطون یکى از بحثهاى مورد توجه بود. معلم اول و معلم ثانى به آن توجه ویژهاى مبذول داشتند. فارابى بر اساس معیار «فضیلت»، حکومتها را به دو نوع «فاضله» و «غیر فاضله» تقسیم میکند و هرکدام را در سه سطح ملى (حکومت مدینه)، منطقهاى (حکومت امت) و جهانى (حکومت معموره ارض) مطرح میکند. سپس در بیان اَشکال حکومت فاضله، آن را به دو شکل فردى و جمعى تقسیم میکند.۱٫ حکومت فردى: فارابى شکل فردى حکومت را بر شکل جمعى ترجیح میدهد. در واقع، ایده حکومت جمعى، ضرورتى است که در حالت فقدان حکومت فردى، بدان ملتزم میشود. این شکل از حکومت، نزد وى به سه نوع مستقل تقسیم میشود:
- ریاست اولى: این نوع از حکومت، در حقیقت، مطلوبترین شکل نزد فارابى است؛ زیرا زمامدار آن، انسانى است که به واسطه استعداد فطرى و ملکات و هیئات ارادى، همه فضایل نظرى، فکرى، خلقى و عملى را تحصیل کرده است و جزء طبایع عظیمه و فائقه و متصل به عقل فعال است، فیوضات وحیانى را به واسطه آن از خداوند دریافت میکند و از این نظر، او را «واضع النوامیس» میخواند، حکومتش «الهی» است و اوامرش مطلقا مطاع است. لذا او را «ملک مطلق» و «نبی» و «منذر» و «حکیم» عنوان میدهد. با ویژگیهایى که فارابى برای آن بر میشمارد، بر حکومت اسلامى عصر پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله منطبق است. این شکل حکومت، ممکن است در سه سطح تحقق پیدا کند:
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
الف) ریاست اولاى مدینه فاضله (سطح ملی )
ب) ریاست اولاى امت فاضله (سطح منطقهای )
ج) ریاست اولاى معموره فاضله (سطح جهان)
- ریاست تابعه مماثل: فارابى بر اساس تفکر شیعى خود، بعد از ریاست اولى و حکومت اسلامى پیامبر صلّى الله علیه وآله قائل به ریاستى است که از نظر شکل و ساختار و ماهیت، همانند حکومت ایشان است. لذا تصریح میکند که «اذا خلفه بعد و فاته من هو مثله فى جمیع الاحوال کان الذى یخلفه هو الذى یقدّر مالم یقدره الاول»؛ یعنى اگر رئیس اول وفات کرد و کسى که در همه حالات، همانند او است، جانشین او گردید، همه تدابیر و تقدیرها را بر عهده میگیرد.
این نوع ریاست نیز در سه سطح قابل تحقق است[۳۳]:
الف) ریاست تابعه مماثل مدینه فاضله (سطح ملی)
ب) ریاست تابعه مماثل امت فاضله (سطح منطقهای)
ج) ریاست تابعه مماثل معموره فاضله (سطح جهانی)
- ریاست سنت: معلم ثانى در کتاب «الملّه» میگوید: «اذا مضى واحد من هؤلاء الائمه الابرار الذین هم الملوک فى الحقیقه و لم یخلفه من هو مثله فى جمیع الاحوال»؛ یعنى هر گاه رئیس اول و رئیس مماثل در میان نباشد، رئیسى به جانشینى میرسد که در ویژگیهاى شخصى و رهبرى و رابطه وحیانى، همانند آنها نیست که از آن به ریاست سنت یا ریاست تابعه غیر مماثل یاد میشود.فارابى در این نوع حکومت، با دیدى کاملاً واقعگرایانه، بر اساس تفکر شیعی تصریح میکند که رئیس در این نوع حکومت، که در زمان غیبت «ائمه ابرار» تشکیل میشود، باید فقیه باشد: «فمن کان هکذا فهو فقیه». رئیس فقیه که در اصطلاح فقهى، به حکومت آن، «ولایت فقیه» گفته میشود، کسى است که با آگاهى بر سنت مکتوب گذشته، قدرت اجتهاد و استنباط احکام شریعت را در اختیار دارد. ریاست سنت نیز در سه شکل ملى، منطقهاى و جهانى، تحققپذیر است.
الف) ریاست سنت مدینه فاضله (سطح ملی)
ب) ریاست سنت امت فاضله (سطح منطقهای)
ج) ریاست سنت معموره فاضله (سطح جهانی)
۲٫حکومت جمعى: بر خلاف تصور عدهاى از نویسندگان، نظام سیاسى فارابى اتوپیایى و غیر قابل دست یابى نیست. لذا در حکومت فردى، سه نوع حکومت را به صورت طولى مطرح میکند که در واقع، از «حکومت معصوم» به «حکومت غیر معصوم» تنزل میکند سپس با توجه به این که حکومت فردى غیر معصوم (ریاست سنت) هم حتى ممکن است قابل تحقق نباشد و ضرورت حکومت ایجاب میکند که دستگاه فکرى و فلسفى نباید دچار خلأ تئوریک بشود، فارابى پیشنهاد حکومت جمعى را مطرح میکند که آن هم به صورت طولى، در دو نوع حکومت ارائه شده است:
- ریاست رؤساى سنت: در زمان فقدان ریاست سنت، شکل حکومت به صورت جمعى است و در مرحله نخست، حکومت به صورت شوراى دو نفره اداره میشود. فارابى در کتاب «آراء اهل المدینه الفاضله»، به دلیل اصرار بر روى شرط ترجیحى «حکمت»، در رؤساى تابعه غیر مماثل، معتقد است که اگر یک نفر واجد شرایط ششگانه رهبرى یافت نشود، حکومت به صورت دو نفرى تشکیل میشود به این صورت که یک نفر، دست کم واجد شرط حکمت و دیگری واجد دیگر شرایط باشد. پس از تشکیل حکومت، فارابى با یک شرط اساسى، مشکل احتمالى عدم سازگارى در نظام رهبرى را حل میکند و میفرماید: «و کانوا متلائمین»؛ در حکومت شورایى، رهبران باید هماهنگ و هم سو عمل کنند. ریاست رؤساى سنت، مانند دیگر انواع حکومت فاضله، در سه سطح ملى (مدینه فاضله)، منطقهاى (امت فاضله) و جهانى (معموره فاضله) قابل تحقق است.
- ریاست رؤساى افاضل: این نوع حکومت، به صورت شورایى و مرکب از شش نفر کارشناس، در زمان فقدان «رؤساى سنت» تشکیل میشود. چون این شورا جانشین رؤساى سنت است بالطبع همه شرایط آنها را باید داشته باشد. بنابراین، چون شش شرط براى رهبرى وجود داشت، هر کدام از اعضاى شورا باید دستکم یک شرط را داشته باشد و در صورتى که بعضى از آنان بیش از یک شرط داشته باشند، به همان تعداد، اعضاى شوراى رهبرى تقلیل خواهد یافت و تا سه نفر قابل تقلیل است. بین اعضاى شورا باید تلائم و هماهنگى کامل در رهبرى و اداره جامعه وجود داشته باشد.ریاست رؤساى افاضل نیز در سه سطح قابل تحقق است:
الف) ریاست رؤساى افاضل مدینه فاضله (سطح ملی)
ب) ریاست رؤساى افاضل امت فاضله (سطح منطقهای)
ج) ریاست رؤساى افاضل معموره فاضله (سطح جهانی)
د) اشکال حکومت غیر فاضله
فارابى ابتدا اشکال حکومت غیر فاضله را در قالب چهار نوع حکومت بیان میکند[۳۴]:
-
- حکومت جاهله.
-
- حکومت فاسقه.
۳٫حکومت ضالّه.
۴٫حکومت متبدله.
سپس حکومت جاهله را به شش نوع حکومت تقسیم میکند که عبارتند از[۳۵]:
۱٫حکومت جاهله ضروریه.