ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیخات و ریشه شناسی: (رک. Gyānān و Mēx)
-
- §§
Mēx ī mayān ī ā̆smān
(نجوم: ستارگان)
* میخ میان آسمان: میخِ گاه، ستاره قطبی، ستارۀ گاه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در بندهشن هر جا که ترکیب mayān ī ā̌smān به همراه واژۀ Mēx و به صورت کاملِ Mēx ī mayān ī ā̌smān بکار رفته است (۲: ۶؛ ۵: ۴؛ ۵-الف: ۳؛ ۷: ۳)، منظور از آن «ستاره قطبی»، سپاهبد سپاهبدان و دشمن کیوان اباختری است. بنا بر بندهشن، (۷: ۳) این ستاره به همراه صورت فلکی هفت اورنگ که سپاهبد شمال است از نوع ستارگان خاکی و زمین-سرشت است. هنینگ (۱۹۴۲: ۲۴۱) معتقد است، «میخ میان آسمان» قبل از آنکه معنی «ستارۀ قطبی» را به خود بگیرد، در اصل به «سمت الرأس» اشاره میکرده است. اما، اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، در اصل، ترکیب پهلوی «میانِ آسمان»، نام دیگری برای «معدل النهار» بوده است (رک. mayān ī ā̌smān). توضیح اینکه، در بندهشن، آسمان به پنج قسمت (شرق، غرب، جنوب، شمال، و میان آسمان) تقسیم شده است و هر یک از این قسمتها دارای سپاهبدی است. اما، سپاهبد سپاهبدان «ستارۀ قطبی» که به «میخ میان آسمان» مشهور است، نیز در شمال قرار دارد که هفتورنگ سپاهبد آنجاست. در نتیجه، منطقی نیست که ناحیه شمال دو سپاهبد داشته باشد. اما، از آنجا که خط معدل النهار از سه نقطۀ شمال، سمت الرأس، و جنوب میگذرد، و آسمان را به دو نیم میکند، کاملاً منطقی به نظر میرسد که به نام «میان آسمان» معروف شده باشد. از طرفی، خط معدل النهار یک خط فرضی در میان آسمان است که ستارگان در نیمۀ راه خود در آسمان از آن میگذرند و تنها ستارهای که همیشه بر آن قرار دارد و نسبت به آن تغییر مکان نمیدهد، ستارۀ قطبی است. بنابر این، منظور از «میخ میان آسمان»، تنها ستاره موجود بر معدل النهار یا «خط میان آسمان» یعنی «ستارۀ قطبی» میباشد. (برای توضیحات بیشتر رک. Mēx ī gāh)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
خوانش: پاکزاد (۲۰۰۵: ۳۷) این ترکیب را که در فرگرد ۲، بند ۶، از بندهشن آمده است چنین خوانده است: Mēx ī gāh kē mēh ī mayān ī ā̌smān gōwēd . نکته قابل توجه این است که، دو واژه mēx و mēh در نسخه TD2، هردو با املای [ms] که میتوان آنرا [mh] یا [myẖ] خواند آمدهاند (نک. نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۳۲). اما همانگونه که مشاهده میشود، پاکزاد (۲۰۰۵: ۳۷) اولی را mēx و دومی را mēh خوانده است. به احتمال زیاد، ثبت mēh یک اشتباه چاپی است. اما اگر چنین نباشد، دلیل او برای این خوانش به احتمال زیاد ثبت واژه دوم در نسخه K20b به صورت پازند [mhy] بوده است؛ اما، این املای پازند نیز دارای مصوتی بین [m] و [h] نیست و اشتباه است برای املای پهلوی mēx ī … .
ریشه شناسی: (رک. Mēx ، mayān و ā̌smān)
-
- §§
Mihr [mtr’ | Av. miϑra- | M myhr | N ~]
* (نجوم: سیارات) «مهر تاریک»: سیارۀ خورشید، خورشید اباختری؛
* (تنجیم: ایزدان اختری) «مهر اختری»: خورشید ارونداسب؛
* (گاهشماری) ۱) «مهرماه»: ماه هفتم؛ ۲) «مهرروز»: روز شانزدهم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژۀ مهر (mihr) یا خورشید (xwaršēd)، در بندهشن دارای چهار معنی است: این واژه در حوزه گاهشماری، به مهر روز (روز شانزدهم هر ماه) و مهرماه (ماه هفتم سال) اشاره دارد؛ اما در حوزۀ نجوم، این واژه بطور همزمان به خورشید تاریک و خورشید روشن اشاره دارد. هرجا که سخن از نیکی ها و سعد بودن خورشید در میان است، اشارۀ متن بندهشن به خورشید اختری و اروند اسب است که جایگاه آن در خورشید-پایه است؛ و هر جا که سخن از نحوست و بدی آن است، اشاره به خورشید اباختری و تاریک است (نک. abāxtar و rōšnān šahryār). نام دیگر خورشید در بندهشن خور (xwar) میباشد و برخی از صفات او عبارتند از: arwand-asp «تیز اسب»، rāyōmand «رایومند»، a-marg «بی-مرگ، جاودان»، frāx-gōyōd «فراخ چراگاه». مطابق بندهشن، سیارۀ خورشید، «کرفه گر» و «شهریار تاریکان (سیارات)»؛ و خورشید اختری، ایزدی مینوی و «شهریار روشنان» است. در بندهشن (۵ب: ۱۲)، چنین آمده است: «در آغاز هنگامی که اهریمن درتاخت، چنان اتفاق افتاد که مهر و ماه تاریک، به سبب بستگی به گردونه خورشید و ماه، گناهکاری نتوانستند کرد و هفتورنگ و سدویس از هرمزد و اناهید فرای نیروتر شدند و هرمزد و اناهید را از گناه کردن مانع شدند. بدین روی، اخترشماران ایشان را به نام کِرفَهگر خوانند. در تنجیم سنتی نیز، خورشید از «سعدان» است و به او «نیّر اعظم» میگویند.
ریشه شناسی: هند و ایرانی آغازین: مشتق از *mitH- + پسوند اسم ساز -*ra ؛ سانسکریت: mithra- «دوستی، پیمان»، مشتق از ریشه mid-/med-/mith- «با هم رفتن، متحد شدن، به دیدار هم رفتن (بعنوان دشمن یا دوست)، با هم مقابله یا اجتماع کردن» + پسوند اسم ساز -ra (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۸۱۶)؛ اوستایی: miϑra- «پیمان»؛ «ایزد مهر» (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۱۱۸۳)؛ فارسی باستان: miϑra- (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۳)؛ فارسی میانه: mihr [mtr’] «خورشید؛ ایزد مهر؛ مهرروز؛ مهرماه؛ پیمان، دوستی» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۳۲؛ مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۰۷؛ بهار، ۱۳۴۵: ۲۷۸)؛ mihr (مایرهوفر، ۲۰۰۱: ۴۰۶)؛ فارسی میانه ترفانی و پهلوی اشکانی ترفانی: mihr (بویس، ۱۹۷۷: ۵۹)؛ فارسی میانه کتیبه ای و پهلوی اشکانی کتیبه ای: mihr(ژینیو، ۱۹۷۲: ۵۸،۲۹)؛ پازند: mihir (هرن، ۱۸۹۳: ۱۰۰۰)؛ فارسی نو: مهر ؛ انگلیسی: meter ؛ mithras از لاتین؛ معادل عربی: شمس.
-
- §§
Mihr ī tamīg [mtr’ y tmyg]
(تنجیم: سیارات)
* مهر تاریک: خورشید اباختری، سیارۀ خورشید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: ترکیب «مهر تاریک» به سیارۀ خورشید یا خورشید اباختری اشاره دارد. از آنجا که مهر روشن وایزدی با مهر تاریک دارای هم پیمانگی (رک. ham-paymānagīh) یا اقتران است، روشنی سیارۀ خورشید از مهر اختری است. در نتیجه، مهر تاریک به هنگام خورشید گرفتگی خود را نشان میدهد. (رک. Mihr ، tamīg ، abāxtar و rōšnān šahryār)
ریشه شناسی: (رک. Mihr و tamīg)
-
- §§
Muri [Paz. muri, muru]
(منازل قمر)
* موری به معنی «آبریزگاه»: خانه بیست و سوم ماه. از ۲۳ درجه و ۲۰ دقیقه برج بز تا ۶ درجه و ۴۰ دقیقه برج دلو.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسامد و خوانش: نام این منزل قمر تنها یکبار در بندهشن (۲: ۲) و به صورت پازند آمده است. املاهای مختلف این منزل قمر در نسخ بندهشن به شرح زیر است: در TD1, M51, K20, K20b با املای (muru)؛ در TD2, DH با املای (muri) (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۳۶پ۵۲). خوانش پژوهشگران مختلف از این واژه به شرح زیر است: muri (بهزادی، ۱۳۶۸: ۶)؛ Muru (انکلساریا، ۱۹۵۶: ۳۱)؛ muru به معنی «مرغ، پرنده» (یوستی، ۱۸۶۸: ۱۲۷).
توضیحات: واژۀ «موری» (Muri) در بندهشن، نام منزل بیست و سوم قمر است و معادل هندی آن Śraviṣṭhā میباشد. در نجوم عربی، نام این منزل سعدبُلَع است که عبارتند از ستاره های (υ و μ و ε دلو) از برج دلو (بهار، ۱۳۷۵: ۶۰).
ریشه شناسی: کلیه پژوهشگران بجز یوستی [که آنرا به صورت muru و به معنی «مُرغ» میگیرد]، در مورد ریشه این واژه ساکت ماندهاند. اما از آنجا که بنا بر لغتنامه دهخدا، «موری» عبارت است از «آبراهه و رهگذر آب» و «لولۀ کوزه»، و همچنین این منزل قمر در برج دلو یا «ریزندۀ آب» است، احتمال دارد منظور از muri همان «آبریزگاه یا دهانۀ دلو» باشد.
-
- §§
Muš-parīg (ī dumbōmand ī parrwar) [mwš plyg (y dwmbˀwmnd y plwl)]
(نجوم: سیارات)
* موش پری (دم دارِ پردار): ستاره دنباله دار (هالی)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در هوم یشت، بند ۸، از یکی از «جادوان» (pairikaiiāi) بنام «دزد» (mūš) نام برده میشود که در آسمان است.[۳۷] معادل پهلوی این پریِ دیوصفت mūš parīg نامیده میشود که یک ستارۀ شوم و دنباله دار است. نام کامل این جرم آسمانی در پهلوی muš-parīg ī dumbōmand ī parrwar «موش پریِ دُم دارِ پَردار» است. در انگلیسی comet به معنی «ستارۀ دنباله دار» و وام گرفته از واژۀ لاتین cometa میباشد، که آن نیز از واژۀ یونانی komētēs به معنی «(ستارۀ) گیسو دار» گرفته شده است (فرهنگ آکسفورد، ۲۰۰۴). در پهلوی «درازی» دنبالۀ این ستاره در صفت dumbōmand «دم دار» و «مودار بودن» این ستاره در صفت parrwar «پردار» بیان شده است. در عربی به ستارۀ دنباله دار «ذو ذُوابَه» (=گیسودار، گیسوور) و ذوذَنَب (=دم دار) میگویند. مطابق دهخدا، «قدما او را از ثوانی نجوم شمرده و میگفتند بخاری است متصاعد از زمین که چون بکرهء نار رسد بسوزد. یک سوی آن غلیظ و دیگر سوی تنک یعنی رقیق بود و سوی رقیق را ذوابه و سوی غلیظ را ذنب مینامیدند». بنابر همین تعاریف، صفات «دم دار» و «پردار» دو حالت ستارۀ دنباله دار را بیان میکند: «دم دار» بودن آن مطابق صفت «ذوذنب» و«پردار» بودن آن مطابق صفت «ذو ذوابه» است. صاحب غیاث اللغه (به نقل از دهخدا) چنین مینویسد: «ستارهای است منحوس که بشکل جاروب گاهگاهی بر میآید. مگر تحقیق این است که اگر بوقت طلوع شعاع او بطرف مغرب باشد، ذوذوابه خواندنش مستحسن بل انسب است و اگر شعاع آن بهنگام طلوعش به سوی مشرق باشد ذوذنابه گفتنش اولی است».