ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژه hamēmāl به معنی «رقیب و دشمن» است و در بندهشن هر یک از پدیده های اهورایی دارای یک «رقیب» اهریمنی هستند که در دوران آمیزش کارشان نبرد با آن پدیدۀ متضاد است. به همین صورت، اختران نیز دارای رقیبی اباختری هستند که تا پایان دوران آمیزش با او دائم در حال نبردند. در بندهشن (۶هـ : ۲) آمده است: «هر کس [= هر اختری] با رقیب [اباختری] خویش به نبرد ایستاد و تا فِرَشکرد، در مقابل همدیگر صف کشیده اند».[۱۹]
ریشه شناسی: واژۀ hamēmāl مشتق است از ham + *ēmāl (= *abi-marda-). ریشه *marda- صورت جنوب غربی *marza- از فعل mālītan «مالیدن» و marzihistan «اجتماع کردن کواکب» میباشد (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۱): هند و ایرانی آغازین: *samHa-(H)mard- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۹۴، ۶۵)؛ سانسکریت: sam-marda- «نبرد تن به تن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۱۸۱)؛ اوستایی: از ham- + marəd- «نابود کردن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۵۲)؛ هم معنی با hamərəϑa- «همآورد، دشمن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۶۶)؛ فارسی باستان: mard- «نابود کردن» (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۳)؛ فارسی میانه: hamēmāl (مکنزی، ۱۹۷۱: ۴۰)؛ پازند: hamēmāl (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۱)؛ فارسی نو: همآورد ؛ معادل انگلیسی: adversary, enemy ؛معادل عربی: ضد، رقیب، مخالف.
-
- §§
hāmīn [hˀmyn’ | Paz. hāmīn | Av. ham- | M ~]
(تقسیمات سال: فصول)
* تابستان: (معنی عادی) سه ماه دوم سال؛ (معنی دینی) هفت ماه اول سال.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: تابستان یکی از فصول چهارگانه است که سه ماه خورشیدی تیر، مرداد، و شهریور مصادف با حضور خورشید در سه برج فلکی خرچنگ، شیر، و خوشه را دربرمیگیرد. در بندهشن، سال دینی دارای هفت ماه تابستان است که از اول فروردین (همسپهدیم گاه) آغاز شده و در آخر مهرماه (ایاسریم گاه) پایان مییابد. (برای توضیحات رک. sāl)
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ریشه شناسی: هند و ایرانی آغازین: *samH- «میانه سال» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۹۵)؛ سانسکریت: sámā- «سال، فصل، ماه» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۱۵۳)؛ اوستایی: ham- «تابستان» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۶۶)؛ šam- «تابستان» در ترکیب maiδiiōišam- (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۹۹)؛ فارسی میانه: hāmēn (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۱)؛ hāmīn در فارسی «خمینه» = باران غیر فصل که ظاهرا باید باران تابستانی معنی دهد (بهار، ۱۳۴۵: ۶)؛ hāmīn [hˀmyn’] «تابستان» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۴۱)؛ فارسی میانه ترفانی: hāmīn [hˀmyn] (بویس، ۱۹۷۷: ۴۵؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۱)؛ پازند: hāmīn (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۱)؛ فارسی نو: هَمین «تابستان» بر وزن زمین از پازند آن (دهخدا)؛ هامین (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۱)؛ انگلیسی: summer «تابستان»؛ معادل عربی: الصیف.
ترکیبات:
hāmīnīg [hˀmyn’yk] «تابستانی»
-
- §§
ham-paymānagīh [hmptmˀnkyh]
(نجوم: سیارات)
* هم پیمانگی: اقتران، اجتماع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژه پهلوی ham-paymānagīh مرکب است از: پیشوند ham- «هم-» + paymānag «پیمانه، اندازه» + پسوند اسم معنی ساز -īh «ـی». در نتیجه، این واژه بطور تحت اللفظی به معنی «هم اندازگی» و «همسانی» است؛ اما در حوزه نجوم به معنی «اجتماع» و «اقتران» است. در اصطلاح هیأت، اقتران یا قران یا مقارنهء دو کوکب، هنگامی است که آن دو در مجاورت هم و در یک برج قرار میگیرند (بیرونی، ۱۳۵۲: ۲۰۸، ۲۰۹). در بندهشن، این واژه در چند جا بکار رفته است، که هر بار منظور از آن «اقتران» بوده است:
در فرگرد ۵الف، بند ۷: «از این اباختران، مهر تاریک و موش-پری، در دوران آمیزش، به هم پیمانگی در زیر خورشید و به گردونه خورشید؛ و ماه تاریک به گردونه ماه بسته شدهاند»؛[۲۰] در فرگرد ۵، بند ۴: «اندر این سپهر، مهر تاریک (=سیارۀ مهر، خورشید اباختری) به خورشید (مهر روشن، خورشید اختری) و ماه تاریک (=سیاره ماه، ماه اباختری) به ماه گوسپند تخمه (ماه روشن، ماه اختری) حمله بردند. [اما، مهر و ماه روشن] آن دو را به هم پیمانگی (=در اقتران) به گردونۀ (=مسیر، مدار، فلک) خود بستند»؛[۲۱] در فرگرد ۵ب، بند ۱۲: «در آغاز هنگامی که اهریمن درتاخت، چنان شد که مهر و ماه تاریک، به سبب هم پیمانگی با گردونه خورشید و ماه، نتوانستند گناهکاری کنند».[۲۲]
توضیح اینکه، مهر تاریک و ماه تاریک بنا بر بندهشن (۵الف: ۷) جزء اباختران یا سیارات هفتگانه اند، اما تنها دلیل سعد بودن یا کرفه گر بودن آنها مطابق بندهشن (۵ب: ۱۲)، این است که دائماً در حالت اقتران یا هم پیمانگی با مهر و ماه روشن اند. لازم به ذکر است که مهر و ماه روشن، مینویِ مهر و ماه اند و در خورشید-پایه و ماه-پایه قرار دارند؛ اما، جایگاه مهر و ماه اباختری (یا تاریک) در زیر فلک البروج است.
اما به دلیل همراه بودن مینوی خورشید با خورشید اباختری و همراه بودن مینوی ماه با ماه اباختری، تاثیرات نیک خورشید و ماه به خورشید و ماه مینوی (=اختری، روشن) و تاثیرات بد آنها به خورشید و ماه مادی (اباختری، تاریک) نسبت داده میشود. همین مسئله در مورد سیارات دیگر نیز صادق است چراکه آنها نیز دارای دو صورت مادی و مینوی هستند. برای نمونه، هرمزد، دو وجه دارد یکی مینوی که به اهورامزدا اشاره دارد که جایگاهش در گاه هرمزد است؛ و دیگری هرمزد مادی یا اباختری است که جایگاهش در زیر فلک البروج است. مطابق بندهشن (۱: ۵۲)، «هرمزد، دارای دو وجود است: نخست مینوی، و [سپس] مادی».[۲۳] اناهید، کیوان، بهرام، و تیر نیز هم از امشاسپندان یا ایزدان مینوی هستند و هم از اباختران و سیارات اهریمنی.
این اقتران دایمی با مهر مینوی، برای موش-پری (ستارۀ دنباله دار هالی) وجود ندارد و با آنکه این ستارۀ دنباله دار به گردونه خورشید یعنی مدار خورشید (=دایره البروج) بسته شده است، گاهی از مدار خارج شده و «هرزه» میشود، و در آن صورت شروع به فرو فرستادن بدی به جهانیان میکند. این ستاره دنباله دار تنها زمانی که با خورشید در حالت اقتران قرار میگیرد، از دید ناظر زمینی پنهان میشود و در نتیجه، توان گناهکاری را از دست میدهد. به همین خاطر است که در بندهشن (۵: ۵) آمده است: «خورشید موش-پری را به هم پیمانگی (=در اقتران) به گردونۀ (=مدار) خود بست تا کمتر توان گناه کردن داشته باشد. چراکه اگر هرزه (=از مدار خورشید خارج) شود تا باز بسته شود، بسیار گناه کند»؛[۲۴] و یا مطابق فرگرد ۵الف، بند ۶: «هنگامی که موش-پری دمدارِ پردار جست، خورشید او را به گردونۀ (=مدار) خویش بست تا توان گناه کردن نداشته باشد. چراکه اگر هرزه (=از مدار خورشید خارج) شود تا باز به هم پیمانگی (=در اقتران) خورشید بیاید و بسته شود بسیار گناه کند».[۲۵]
بنا بر بندهشن (۵الف: ۸): «دیگران [=اباختران دیگر] نیز به همان گردونۀ خورشید، به درازی و کوتاهی، بسته شده اند و ایشان را از آن پیمانه بیش داشتن نتوان. چراکه کیوان و هرمزد و بهرام هریک به صد و هشتاد درجه از مهر و تیر به هزار و هشت صد و پنجاه دقیقه و اناهید به دو هزار و هشت صد و سی و یک دقیقه از مهر بسته شدهاند».[۲۶] توضیح اینکه، گردونه خورشید، همان مسیرخورشید یا دایرهالبروج است و بالطبع همه سیارات در این مدار حرکت میکنند یا مطابق بندهشن، «به گردونۀ خورشید بسته شده اند». اما، از آنجا که سه سیارۀ هرمزد، کیوان، و بهرام جزء سیارات علوی هستند، محدودیتی برای موقعیت خود در دایرهالبروج ندارند و در نتیجه میتوانند در هر جایی از دایرهالبروج قرار بگیرند. از آنجا که حداکثر فاصله ای که یک سیاره میتواند با یک سیارۀ دیگر داشته باشد هنگامی است که در مقابله با آن سیاره باشد، حداکثر فاصله این سیارات علوی با خورشید نیز، در هنگام مقابله یعنی ۱۸۰ درجه است. از طرفی، دو سیارۀ اناهید و تیر، جزء سیارات سفلی یا زیرین هستند و فاصله آنها با خورشید، بر دایرهالبروج، از دید ناظر زمینی، نمیتواند بیشتر از نصف قطر مدارشان باشد که در مورد زهره که مدارش بزرگتر از تیر است، ۴۷ درجه و ۱۰ دقیقه و در مورد تیر، ۳۰ درجه و ۵۰ دقیقه است. بنابراین، همه اباختران یا سیارات «به گردونۀ خورشید بسته شدهاند» یعنی در دایره البروج حرکت میکنند؛ هر یک «به پیمانه ای» یعنی به اندازه خاصی از خورشید فاصله دارند؛ حداکثر فاصله آنها ۱۸۰ درجه است، که در نجوم به این حالت «مقابله» میگویند؛ حداقل فاصله آنها با خورشید، صفر درجه، یعنی «هم پیمانگی» است، که در نجوم، به این حالت «اقتران یا اجتماع» میگویند.
ریشه شناسی: این ترکیب تشکیل شده است از: پیشوند ham- «هم-» + paymānag «پیمانه، اندازه» + پسوند اسم معنی ساز -īh «ـی». که بر رویهم لفظاً به معنی «هم اندازه بودن» است و «هم اندازه بودن» کواکب به معنی اجتماع یا اقتران آنها در یک برج و وضعیت در دایرهالبروج میباشد. ریشه اصلی واژه paymān در اوستایی māii- به معنی «اندازه گرفتن» است که پسوند pati- به آن اضافه شده است. این فعل در فارسی نو برابر است با «پیمودن»: هند و ایرانی آغازین: : *samHa- + *prati- + *māna- + *ka- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۹۴، ۶۶)؛ سانسکریت:مرکب از sam- «هم» + ریشه prati-mā- «اندازه داشتن»، mā́na- «اندازه»، + پسوند ثانویه -ka (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۶۶۹)؛ اوستایی: مرکب از ham- + pati- + ریشه mā- «اندازه گیری کردن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۵۲) + پسوند اولیه -na + پسوند ثانویه -ak ؛ فارسی باستان: مشتق از ریشه mā- (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۱)؛ فارسی میانه: ham-paymānagīh «تبعیت، وابستگی» (بهار، ۱۳۴۵: ۵۳)؛ مشتق از patmānak [ptmˀnk’] «اندازه، بُعد» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۵۸)؛ paymānag [ptmˀnk’] (مکنزی، ۱۹۷۱: ۶۷)؛ فارسی میانه ترفانی: مشتق از [pymˀn] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۵۸)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: مشتق از [pdmˀn] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۵۸)؛ پازند: مشتق از paēmą(n) (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۵۸)؛ فارسی نو: هم پیمانگی؛ معادل انگلیسی: conjunction ؛ معادل عربی: اقتران، اجتماع، قران.
-
- §§
Hamspa(s)mēdim [hmˀsps/t-, hmˀspˀ-mˀ(y)dym | Av. hamaspaϑmaēdaēm]
(تقسیمات سال: گاهنبار)
* همسپهمدیم، به معنی «اتحاد آفرینش»: نام گاهنبار ششم؛ اعتدال بهاری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: هَمَسپَهمَدیم، نام گاهنبار ششم است. مطابق بندهشن (۱-الف: ۲۵)، آفرینش انسان از ۲۱ دیماه تا ۳۰ اسفند، بمدت ۷۰ روز به طول انجامید. در نتیجه، در پنج روز آخر سال، یعنی از ۳۱ تا ۳۵ اسفند، جشن گاهنبار ششم بنام «همسپهمدیم گاه» برگزار میشود که به نحوی جشن آغاز سال نیز به حساب میآید. در گاهشمار اوستایی، نام این پنج روز از نام پنج گاثِ گاهان گرفته شده است و جدای از نام سی امشاسپندی است که بر سی روز ماه سروری میکنند. این پنج روز بر طبق بندهشن (۱-الف: ۲۶)، به ترتیب عبارتند از: ۱) اَهونَوَدگاه (Ahunawad gāh)؛ ۲) اوشتوَدگاه (Uštwad gāh)؛ ۳) اِسپَندمَدگاه (Spandmadgāh)؛ ۴) وُهوخشتَرگاه (Wohu(x)štr gāh)؛ و ۵) وَهیشتوئیشت گاه (Wahištōišt gāh).[27] نامهای دیگر این پنجه عبارتند از: پنجه دزدیده (duzīdag)، پنجه تروفته (panǰ rōz ī truftag) ، پنجه مسترقه، پنج گاه گاهانی (panǰ gāh ī gāhānīg)، پنجه نیکو (panǰag ī weh)، و پنج روز گاهانی (panǰ rōz ī gāhānīg). مطابق بندهشن (۲۵: ۶)، اعتدال بهاری مصادف است با همسپهمدیم گاه و در این هنگام روز با شب برابر میشود. از آنجا که تابستان دینی، هفت ماه اول سال را شامل میشود، همسپهمدیم گاه، آغاز تابستانِ دینی نیز هست (نک. sāl). (همچنین رک. gāhānbār)
واژۀ پهلوی هَمَسپَهمَدیم، Hamspa(s)mēdim ، از واژه اوستایی hamaspaϑmaēdaiia- گرفته شده است و مطابق بندهشن (۱-الف: ۲۵) به معنی «به همسپاهی رفتن» (hamspāh-rawišnīh) و «همداستانی» (ham-dādestānōmandīh) یا «اتحاد آفرینش اهورایی» میباشد. «همسپاهی» به آغاز دوران شش هزارساله آمیزش اشاره دارد که در آن تمام موجودات اهورایی به همداستانی و همسپاهی علیه تمام نیروهای اهریمنی به نبرد میپردازند. بنا بر بندهشن (۱: ۳۸)، کمال مقصود آفرینش مادی، همداستانی آفرینش نیکو است. بدین معنی که آفریدگان اهورایی بطور فطری تمایل به وحدت و همداستانی با یکدیگر دارند؛ همانگونه که در دنیا نیز میبینیم: پدیدهای مادی و مینوی، بطور ذاتی، دائم در حال ستیز با نیروهای مخالفِ خود هستند. در نتیجه، هنگامی که در پایان ماه اسفند، از سال آخر، از هزارۀ ششم، که مصادف است با پایان دورۀ هفتاد روزۀ آفرینش در گاهنبار ششم، کار آفرینش مادی به اتمام میرسد و پنجه آخر از سال یعنی جشن گاهنبار ششم آغاز میشود، آفریده های هرمزد، هم رأی و همسو، در یک سپاه واحد، بر علیه اهریمن و آفریده های اهریمنی، آماده پیکار ایستاده اند تا به محض آغار حرکت زمان و یورش اهریمن در رپیهوین گاه از روز هرمزد از ماه فروردین از سال اول از هزارۀ هفتم، به حرکت درآمده و به دفاع از آفرینش اهورایی بپردازند. به دلیل همین «همسپاهی» و «همسویی» است که این پنج روز گاهنبار Hamspasmēdim نامگذاری شده است. این همداستانی آفرینش و نبرد نیکی با بدی، همانند یک تکلیف فطری و دینی، تا پایان هزارۀ ماهی و غلبه کامل نیروهای اهورایی بر اهریمن و موجودات اهریمنی ادامه خواهد داشت. به همین خاطر است که نام این گاهنبار در اوستا (ویسپرد، ۱: ۱) در عبارت hamaspaϑmaēdaiiehe. arətō.karəϑnahe. موصوف به صفت «(زمان) انجام تکلیف دینی» شده است. از آنجا که مطابق بندهشن، کیومرث (یعنی اولین انسان) نیز در آغاز سال متولد میشود، این گاهنبار جشن آفرینش انسان نیز هست.
ریشه شناسی: آلموت هینتز (۲۰۰۹: ۱۰۵-۱۱۵)، بر خلاف کلیه پژوهشگران، با رد کردن معنی ارائه شده در بندهشن، این واژه را به صورت hamas-paϑ-maēdaiia- تجزیه کرده و معنای آنرا «میانۀ مسیر تابستانی (خورشید)» محسوب میکند. ریشه یابیِ وی، دارای اجزای زیر است: hamas- به معنی «تابستان» [مرتبط با واژه پهلوی: hāmin ، و ریشه اوستایی: šam- و hama-]؛ paϑ- «راه» [مرتبط با واژه سانسکریت: patha-] ؛ و maēdaiia- «میانه» [مرتبط با واژۀ اوستایی maiδiiōi- «میانه»]. گذشته از ناسازگاری موجود در ساخت این ترکیب با نام گاهنبارهای مشابه که دارای ستاک maēdaiia- (در ابتدای نام گاهنبارها و نه در بخش میانی شان) میباشند، ایراد دیگری که میتوان به این ریشه شناسی گرفت، این است که، نام کلیه گاهنبارها با فصلهای مربوط به خود سازگاری دارد، اما معنی «نیمه مسیر تابستانی خورشید» با آغاز بهار که آغاز تابستان دینی است، مطابقت ندارد (برای روشن شدن موضوع رجوع کنید به سرواژه های مربوط به شش گاهنبار): سانسکریت: مشتق از sama- «هم» + spaś- «متحد شدن، ملحق شدن، دربرگرفتن؛ تسخیر کردن، محاصره کردن» (با صرف سوم شخص حال ساده spāśayati «جنگید، متحد شد» مرتبط با spaśa- «جنگ، ستیز؛ سلحشور، جنگجو») (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۲۶۸) + ریشه mid-/med-/mith- «با هم رفتن، متحد شدن، به دیدار هم رفتن (بعنوان دشمن یا دوست)، با هم مقابله یا اجتماع کردن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۸۱۶)؛ اوستایی: hamaspaϑmaēdaiia-, hamaspaϑmaēdaēm (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۷۶)؛ مرکب از پیشوند hama- «هم» + ریشه spāδa-, spāda- «سپاه، خیل، دسته» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۷۰) + maēdaiia- «اتحاد، دیدار، مقابله»؛ فارسی باستان: spāϑamaidayā- «جنگ، اردوی جنگ» (کنت، ۱۹۵۳: ۲۱۰) که در اصل به معنی «(مکان یا عملِ) رویارویی دو سپاه» است؛ فارسی میانه: hamaspasmaidēm, hamaspamadēm, hamaspahmaidēm (بهار، ۱۳۴۵: ۴۹)؛ hamaspahmēdīm «حرکت همه سپاه» (بهار، ۱۳۷۵: ۵۱)؛ Hamaspaϑmaidim (چرتی، ۲۰۰۳: ۴۶؛ دوبلوا، ۲۰۰۶: ۱۱۱)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: از ispāδ [ˁspˀd] «سپاه» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۷۷)؛ پازند: hamaspadməyadim (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۲۸۵)؛ فارسی نو: هم-سپاهی ؛ معادل انگلیسی: the good pentad (چرتی، ۲۰۰۳: ۴۷)؛ stolen days, thieved days, five gathic times (چرتی، ۲۰۰۳: ۴۶).
ترکیبات:
Hamspa(s)mēdim gāh «همسپهمدیم گاه: اعتدال بهاری، پنجۀ آخر سال».
-
- §§
hangārag [hngˀlk’ | Paz. angāra | Av. han-kāraiieiti- | N angāra]
(نجوم)
* انگاره: انگاشتن، آمار، محاسبه، رصد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژه hangārag به معنی «محاسبه و حساب» از ریشه hangār- بعلاوۀ پسوند اسم ساز ~ag ساخته شده است. صورت دیگر آن hangāriš است که در نسخه TD1 با املای [hngˀlš] آمده است. در حوزۀ نجوم، این واژه معادل با āmār «شمارش» است و منظور از آن محاسبات نجومی و رصدهای منجمین است. در بندهشن (۲: ۱۱) آمده است: «اخترشماران [این سپهر را] سپهر زبر سپهر میخوانند و در آن [امکانِ] محاسبۀ بهیزه وجود ندارد. چراکه اخترشماران نمیتوانند جوهر خالصان را همچون آمیختگان محاسبه کنند».[۲۸] توضیح اینکه، سپهر زبر سپهر یا فلک الافلاک، یک فلک مینوی و غیرقابل رویت است. این سپهر، مرز بین آفرینش مادی و مینوی و جایگاه فروهر پاکان است و در نتیجه، در آنجا تمزیج کواکب با ستارگان صورت نمیپذیرد تا بتوان آنرا رصد و محاسبه کرد. (رک. gumēzišn و wihēz)
ریشه شناسی: سانسکریت: san̠kṛ- «مرتب کردن»؛ san̠kāra- «تمزیج، آمیزش» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۱۲۵-۱۱۲۶)؛ اوستایی: از ریشه han-kāraiieiti مرکب از ham- + حالت سببی kar- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۵)؛ مشتق از kar- «انگاردن، به خاطر سپردن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۲۵)؛ فارسی میانه: angārag «انگاره، دفتر حساب، روزنامه» (بهار، ۱۳۴۵: ۸۲)؛ hangārag «شماره، حساب» از ریشه hangārdan, hangār- [hngˀl-tn’ | M hngˀr-, N angardan] «حساب کردن، تصور کردن» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۸۷)؛ hangārak «محاسبه» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۵)؛ فارسی میانه ترفانی: از ریشه [hngˀr-] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۵)؛ پازند: angāra (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۵)؛ فارسی نو: انگاره «دفتر حساب»؛ معادل انگلیسی: computation ؛ معادل عربی: محاسبه، رصد.