اما آنچه در این میان جالب توجه می نماید این است که خلیفه خود شخصا عهده دار مسئله وضو شده است.
علت این کار چیست؟ و چرا مسلمین روایت خلیفه درمورد وضوی پیامبر را صحیح ترین و قابل اعتمادترین روایت در این باب دانسته اند؟ درحالیکه صورت وضوی پیامبر(ص) از بزرگان صحابه و همراهان و همدمان همیشگی آن حضرت نقل شده است. و نیز در حالیکه پیامبر(ص) صدها تن از اینگونه صحابه داشت که با وی می زیستند و او را در میان داشتند و افزون بر این بسیاری از آناان هم اهل فقه و راوی حدیث بودند که دیدگاه اسلام در زمینه های مختلف زندگی را برای ما نقل کردند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
لازم است بگوییم: حالت طبیعی برخورد با مسئله وضو چنین اقتضا داشت که متون حاکی از وضوی پیامبر(ص) از صحابیان چون انس بن مالک، عبدالله مسعود عمار بن یاسر، ابوذر غفاری، جابر بن عبدالله انصاری، معاذ بن حیل واءبی بن کعب ابوسعید الخدری، و همسران و خدمتگزاران و وابستگان پیامبر(ص) و دیگر کسانی نقل شود که از رسول خدا(ص) جدایی نداشتند، نه آن که این نقل به گروهی محدود چون عثمان، عبدالله بن عمر و بن عاص و ربیع بنت معوذ و … اختصاص یابد.
چرا با آنکه طبیعت اوضاع اقتضا می کند در احادیث وضو، نقل به حدإفاضه برسد و راویان هم از کسانی باشند که احادیث فراوان نقل کرده اند، نقل حدیث وضو تنها از زبان راویانی است که در گروه آنها که کمتر روایت دارند جای می گیرند؟
چنین می نماید که در پشت این ظاهر حقیقتی دیگر نهفته باشد، بویژه آن هنگام که می بینیم ظاهرا از شیخین نیز روایتی در تبیین وضو نرسیده است!
آیا شیخین از بزرگان صحابه و از نخستین مسلمانان نبودند؟
آیا آنان از عثمان آگاه تر نبودند و دیدگاهی فراگیرتر و روایتی استوارتر از او نداشتند؟
اگر چنین بوده است چگونه می توان پذیرفت که آن دو با این که در رساندن آموزه های دینی به مردمان سختگیر و کوشا بودند موضوع عبادی چنین با اهمیتی را وانهادند؟ حتی اگر از روی مماشات بپذیریم جنگ های با مرتدان و فتح عراق و بحرین و همانند اینها ابوبکر را از پرداختن به برخی از مسائل فقه و قانون باز داشته است، درباره خلیفه دوم نخواهیم توانست چنین چیزی را بپذیریم، بویژه آن که در تاریخ آمده است: خلیفه دوم شلاق بر می داشت و در کوچه و بازار می گشت تا اگر نشانه ای از فساد می بیند آن را از میان ببرد و نیز احکام سنن و آدابی را که فرا گرفتنش بر مردم لازم است به آنان بیاموزد.
همچنین آمده است به مسائل فقه اهتمامی فراوان داشت و گره هایی را که در این زمینه پیش می آمد می گشود و اگر مسئله ای دشوار در میان بود بزرگان صحابه را فرا می خواند و با آنان رایزنی می کرد و آنگاه نتیجه فقهی مطلوب را از این رایزنی بیرون می کشید، برای نمونه می بینیم که بحث های فقهی و علمی را با صحابیان معاصرین چون علی بن ابی طالب، عبد الله بن عباس، زبیر، طلحه، عبدالله بن مسعود و دیگران در میان می گذارد و از آنان نظر می خواهد.
اینک می توان پرسید: اگر در آغازین دوره پس از درگذشت پیامبر(ص) اختلافی درباره وضو وجود داشته، چگونه مسئله ای با این اهمیت به محفل این صحابیان راه نیافته است؛ این نشانه ها همه بر این حقیقت تاریخی تاکید می کند که در آن آغازین دوره، مسلمانان درباره وضو مشکل نداشتند، و مسئله از آن اندازه بداهت و فراگستری برخوردار بود که از اولیات رسالت محمدی و مسلمات انکار ناپذیر آن شمرده می شد. و هیچ شک وشبهه و تردید و ابهامی در این باره در میان نبود.
۱-۷پس از رحلت رسول خدا دو سیاستی که ضربه مهلکی به اسلام زد
سیاست جلوگیری از نشر حدیث:
این سیاست با شعار (حسبنا کتاب الله) کتاب خدا ما را کفایت می کند، از زمان خلافت ابوبکر آغاز شد، او احادیث نوشته شده را سوزاند و به صحابه رسول خدا(ص) سفارش کرد که حدیث پیامبر(ص) را نقل نکنید و تنها به دنبال قرآن باشید.
همین سیاست باشدت بیشتری در زمان خلیفه دوم، عمر پی گیری شد عمر دستور داد که تا حدیث پیامبر(ص) را نقل نکنند و یا در حد ممکن کم و کمتر نقل کنند و نیز دستور داد تا هر کسی که در زمان پیامبر گرامی اسلام(ص) هرچه نوشته بودند به وی تحویل دهند تا درباره این نوشته و احادیث پیامبر(ص) چاره ای اندیشیده شود آنگاه که همه نوشته ها جمع آوری شد، آنها را به آتش کشید و دستور داد که حدیث پیامبر(ص) را ننویسند بعد از عمر در زمان عثمان همین سیاست پی گیری شد چرا که عثمان در شورای شش نفر تعهد نموده که از روش ابوبکر و عمر پیروی نماید.
و بعد که معاویه حکومت و رهبری سیاسی جهان اسلام را تصاحب نمود او نیز همین سیاست را در پیش گرفت این سیاست تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز(۹۹-۱۰۱) یعنی تا آغاز سده دوم هجری هم چنان ادامه داشت.
عمر بن عبد العزیز به آثار زیانبار این سیاست پی برد و دستور داد از این به بعد سیاست جلوگیری از نشر حدیث ادامه پیدا نکند، چرا که هر چه این سیاست بیشتر پی گیری شود، بیشتر مسلمانان از اسلام بیگانه می گردند او ضمن ارسال نامه ای به (ابی بکربن حزم) حاکم مدینه از وی خواست که به کتابت و نشر حدیث رسول خدا(ص) همت گمارد تا پیش از این در تاریخ اسلام دسیسه نشود و بیش از این مردم از سنت رسول خدا و احکام اسلامی بیگانه نگردد.
سیاست معاویه و برخی دیگر از حاکمان دودمان بنی امیه در از بین بردن دین اسلام:
معاویه بعد از آنکه به قدرت رسید، در جهت دشمنی و حسادت با بنی هاشم از هیچ اقدامی فروگذار نکرد او از یک سو خود را خلیفه رسول خدا(ص) معرفی می کرد و از سوی دیگر به صورت مرموز و زیرکانه ای می کوشید تا با از بین بردن دین اسلام، اسمی از پیامبر بزرگ اسلام(ص) نباشد.
بی خبری دینی از آثار زیانبار این دو سیاست است اعمال این دو سیاست آثار زیانباری را بر جامعه اسلامی، به جای نهاد در دو نسل بعد از زمان پیامبر(ص) مسلمانان از اسلام بیگانه شدند، احکام اسلامی به فراموشی سپرده شد و از سنت و سیره پیامبر(ص) اطلاعی نداشتند به همین جهت عصر معاویه و بعد از آن را عصر اختناق و بی خبری دینی نامیدند، به قدری این بی خبری گسترش پیدا کرده بود که حتی مسلمانان رایج ترین احکام اسلامی را نمی دانستند، میدان برای دروغ پردازان و دغلبازان فراهم شده و نااهلان و فرصت طلبان از طریق دروغ پردازی و دسیسه در اخبار و روایات اسلامی زیانهای جبران ناپذیری بر امت اسلامی تحمیل نمودند و مردم از اسلام بیگانه شدند و از اسلام تنها اسمش باقی ماند.
دوره بازگشت به اسلام
پس از اینکه مجالی کوتاه در زمان عمر بن عبد العزیز به وجود آمد و در ادامه با ضعف بنی امیه و اضمحلال آن فرصتی برای دو امام بزرگوار شیعه یعنی امام باقر و صادق علیهما السلام پدید آمد تا به تلاش های فراوان و نهضت علمی مداوم مردم را از بی خبری رهانیدند. این دو امام همام شاگردان بسیار و پر ارزشی را به جهان اسلام تحویل دادند.
عالمان برجسته ای اعم از شیعه و سنی همانند (جابر بن یزید جعفی) (کیسان سجستانی)، (محمد بن اسحاق صاحب سیره نبوی)، (ابن مبارک)، (زهری)، (اوزاعی)، (ابوحنیفه)، (مالک)،(حکم بن عتیبه)، و (شافعی) از محضر درس امام ابوجعفر باقر العلوم(ع) بهره ها آموختند.
از برکت این نهضت علمی صادقین(ع) علمای اهل سنت نیز به مانند علمای شیعه در جهت بسط علم و گسترش دانش اسلامی کوشیدند و با بهره مندی از قرآن و سنت پیامبر(ص) و صحابه، به اجتهاد و تفقه پرداختند {با این تفاوت که آنان چون امامت صادقین علیهما السلام را قبول نداشتند خود را مقید به پذیرش نظر ایشان نمی دانستند و در عرض نظر ایشان، نظر می دادند} چهار امام اهل سنت ظهور کردند و مکاسب فقهی پدیدار شد و مؤسسان و پیشوایان هر یک از مذاهب فقهی به اجتهاد پرداختند.
به همین دلایل می توان نتیجه گرفت که چرا اکنون شاهد تفاوت وضو گرفتن در مذاهب مختلف هستیم!!
فصل دوم: تعاریف ، اصطلاحات
تعاریف، اصطلاحات
۲-۱معنای لغوی و اصطلاحی وضو چیست؟
وضو یا دس نماز یا آبدست در لغت به معنای (نظافت و پاکیزگی) است و از این رو، عرب ها به شخص نظیف و پاکیزه می گویند: (وضیء)[۲] و وضو در اصطلاح فقهی به معنی شستن صورت و دست ها (غسلتان) و مسح سر و پاها (مسحتان) طبق دستوری که شارع مقدس اسلام فرموده است می باشد.
بنا بر روایات یکی از علت ها و فلسفه های وضو، نظافت و پاکیزگی است. البته وضو قبلا به معنی (شستن) بود و امروز کاملا به معنی حقیقت شرعیه به کار می رود و هرکسی آن را می شنود آن عمل مخصوصی که اسلام آورده به ذهنش متبادر می شود به طوری که استعمال آن در معنی (شستن) نیازمند قرینه است، از چه زمانی این تحول را یافته است؟ آیا مثلا در سال ۵ هجری اگر کسی لفظ وضو را می شنید معنی دوم به ذهنش متبادر می شد یا معنی اول، کدام یک از دو معنی نیازمند قرینه بود؟ با نگاهی به متون حدیث می بینیم که کاربرد لغوی تا نزول سوره ی مائده بدون قرینه در معنی لغوی به کار می رفته به عنوان نمونه: من أکل لحماً فلیتوضّا : هرکس گوشت بخورد باید وضو کند. (که در اینجا وضو به معنی شستن دست ها می باشد.)
وضو یکی از عبادت های اسلامی است که در عین مستحب بودن، مقدمه برخی از عبادت های دیگر، نظیر نماز است. امام باقر (ع) می فرماید: لا صلاهَ إلّا بطهور[۳]. در قرآن تنها یک آیه داریم که خداوند در آن به صورت صریح امر به وضو کرده است.
۲-۲آیه ی وضو در قرآن کریم
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاهِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدیکُمْ مِنْهُ ما یُریدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُریدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ[۴].
ترجمه : «ای اهل ایمان چون خواهید برای نماز برخیزید صورت و دست ها را تا مرفق (آرنج) بشوئید و سر و پاها را تا برآمدگی پا مسح کنید و اگر جُنُب هستید پاکیزه شوید (غسل کنید) و اگر بیمار یا مسافر باشید یا یکی از شما را قضاء حاجتی دست داد و یا با زنان مباشرت کرده اید و آب نیابید (یا از استعمال آب ضرر ببینید) در اینصورت به خاک پاک و پاکیزه تیمم کنید به آن خاک صورت و دست ها را مسح کنید خدا (در دین) هیچگونه سختی برای شما قرار نخواهد داد ولیکن می خواهد که تا شما را پاکیزه گرداند و نعمت را برشما تمام کند باشد که شکر او بجای آرید[۵]»
۲-۱-۱نحوه ی وضوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
مرحوم کلینی در اصول کافی روایت نموده که راوی می گوید:
امام باقر علیه السلام- وضوی پیامبر (ص) را بدین صورت بیان کردند که ظرف آبی طلبید و مشتی از آن برگرفت و بر صورت ریخت، پس صورتش را از دو طرف مسح کرد (دست کشید)، سپس دست چپ خویش را در آب فرو برد (و پر کرد) و بر دست راستش ریخت، سپس اطراف آن را دست کشید و بعد دست راستش را در آب فرو برد و بر دست چپش ریخت و همان کاری را که با دست راست نموده بود، با دست چپش هم انجام داد، سپس از آنچه در دستش (از رطوبت) مانده بود، سرش را و (روی) دو پا را مسح کرد، و دیگر بار دست ها را در آب فرو نبرد[۶].
۲-۳فلسفه وضو چیست؟
چرا وضو بگیریم؟ فلسفه وضو چیست؟
در ابتدا نکته ای را متذکر می شوم، فلسفه تشریع بسیاری از احکام دین بر ما پوشیده است و ما با این حساب و کتابهای عقلی نمی توانیم دقیقاً مشخص کنیم که به فلان دلایل این حکم رسیده است و لاغیر. پس اگر از چند و چون بعضی از احکام چیزی دستگیر ما نشد نباید کج اندیشانه به آن نگاه کنیم بلکه باید متواضعانه سر تسلیم فرو آوریم و یقین کنیم که خیری است از جانب خداوند حی و قیوم و منتی ست بر عبد ضعیف و محتاج پس منّتش را با جان و دل می پذیریم و سپاس به جا می آوریم برای این همه لطف.
امام هشتم علیه السلام درباره ی فلسفه و اسرار وضو می فرمایند:
وضو ادب در برابر خداوند است تا بنده هنگام نماز وقتی در برابر او می ایستد پاک باشد.
همچنین از آلودگیها و پلیدیها پاکیزه شود.
به علاوه (فایده) وضو، از بین رفتن کسالت و خواب آلودگی و ایجاد نشاط است.
دل و روح را آماده ایستادن در برابر پروردگار می کند.
در وضو شستن صورت و مسح سر و پاها واجب است، زیرا این اعضا در نماز به کار گرفته می شود[۷].
شهید بهشتی(ره) درباره ی فلسفه وضو می فرماید:
«وضو شستشو کردن و آنگاه به مسجد و محل نماز خرامیدن است، یک قدم به سمت پاکی معنوی برداشتن است. لذا، اگر کسی همین حالا نیز به حمام رفته باشد، باید برای خدا وضو بگیرد تا یک قدم به خلوص و خدایی بودن نزدیکتر شده باشد[۸]»
۲-۳-۱تاریکی حق ملاقات با روشنایی را ندارد
«جناب رسول(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: خداوند وقتی نماز را واجب کرد، دید که بندگانش آلوده اند لذا دستور داد که بندگان قبل از ورود به نماز، اول روشن گردند و سپس وارد منطقه روشنایی (صلاه) شوند. زیرا بنده ی آلوده حقِ مشرف شدن به زیارت نماز را ندارد. چون نماز پاک است و حقیقت آن تماماً طهارت است کسی که وضو ندارد وجودش تاریک است و کسی که تاریک باشد حق ملاقات با نماز را که نور است نخواهد داشت.
پیامبر فرمود: خداوند وضو را واجب نمود زیرا که نخواست بندگانش با دنیایی که بدان آلوده اند وارد در نماز شوند زیرا بنده به دنیا آلوده است و شبانه روز در این آلودگی به سر می برد. نتیجه اینکه انسان با وضو گرفتن خود را آماده می سازد برای ورود در منطقه نورانی دیگری به نام نماز[۹]»