بسیاری از آثار نویسندگان فمینیست را میتوان در حول نظر پسامدرن طبقه بندی کرد که با نقد عاملیت و خود محوری کنشگر و اذعان به از بین رفتن مرزبندیهای مختلف اجتماعی تأثیرات عمیقی را برمطالعات بدن برجای گذاشته است. فدرستون در کتاب فرهنگ مصرفی و پسامدرنیسم با تشریح تاثیرات مدرنیته متأخر یا پسامدرنیسم، علاقهی عامه مردم نسبت به کامل جلوه کردن، خلاق و فریبنده بودن، کنترل داشتن نسبت به بدن، خلاقیت افراد نسبت به سبک زندگی خویش و مصرف سبکهای متغیر را از ویژگیهای این مرحله از تکامل اجتماعی و اقتصادی جوامع میداند. از نظر او فرهنگ مصرفی مسئولیت حفاظت و نگهداری از بدن را به خود فرد میسپارد و او را تشویق میکند تا از استراتژیهای ابزاری برای مبارزه با افول و فساد بدن خویش استفاده کند واین ایدئولوژی را ترویج میکند که بدن ناقل لذت و خود ابزاری است. تصاویر بدنهای زیبای جنسی و در طلب لذت، فراغت و نمایش تأکیدی بر اهمیت ظاهر و چهره است(فدرستون ۱۹۹۱، ۱۷۰).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
تصاویر ارائه شده در مجلات و دیگر رسانه ها تأثیر بسزایی در ترویج این فرهنگ دارد و واکنشهای هیجانی شدیدی را از جمله لذت، تمایل و خودشیفتگی در جوانان برانگیخته است. اما در همان حال، تردید و ترسهایی را نیز برجای گذاشته است. برای مثال بیاشتهایی مزمن در نوجوانان را میتوان با تصاویر تبلیغ شده از بدنهای نوجوانان بسیار لاغر که به عنوان مدل در رسانه ها ظاهر میشوند مرتبط دید. مکانیسم تأثیرگذاری روانی و اجتماعی این تصاویر و تبلیغات کانون تحلیلهای فمینیستی بوده است که ارزش زنان درنظام مردسالارانهی سرمایه داری را منوط به نزدیک شدن آنها به استاندارهای تعریف شدهی زیبایی میدانند (ذکایی ۱۳۸۷، ۱۷۵).
کوکرهام جامعه شناس آمریکایی به ریشه های مابعدساختارگرایی نظریه فمینیستی در عرصهی جامعهشناسی پزشکی به ویژه در ارتباط با روایتهای ساختارگرایانهی اجتماعی آن از بدن زنانه (مؤنث) و تنظیم یا به قاعده در آوردن بدن توسط جامعهی تحت سلطهی مردان اشاره دارد(کوکرهام ۲۰۰۱، ۱۵). در این جا هم مفروضات اجتماعی و فرهنگی در کارند تا درک ما را نسبت به بدن تحت تأثیر قرار دهد، از جمله در مورد بدن مردانه (مذکر) به عنوان استاندارد یا معیار در آموزش پزشکی، یا نسبت دادن ویژگیهای عاطفی جسمانی که از نظر اجتماعی مطلوبیت کمتری دارد به زنان، و نیز از راه ساختن و تعریف اجتماعی بیماریهای زنان (کوکرهام ۲۰۰۱، ۱۵).
۲-۳- چارچوب نظری
برپایه مباحث نظری مطالعه، خطوط کلی چارچوب نظری این پژوهش بر اساس نظریه پییر بوردیو، آنتونی گیدنز و برایان ترنر تنظیم شده است.
۲-۳-۱ آنتونی گیدنز
کنترل منظم بدن یکی از ابزارهای اساسی است که شخص به وسیلهی آن روایت معینی از هویت شخصی را محفوظ میدارد، و در عین حال “خود” نیز به طرزی کم و بیش ثابت از ورای همین روایت در معرض تماشای دیگران قرار میگیرد(گیدنز ۱۳۸۸، ۸۹).
بازتابندگی “خود” تا محدوده بدن ما نیز امتداد مییابد، بدن جزئی از یک نظام کنشی است نه صرفاً یک شیء منفعل (گیدنز ۱۳۸۸، ۱۱۴).
بدن نوعی دستگاه متحرک است، مجموعهای از کنشها و واکنشهاست، و غوطهور شدن عملی آن در کنشهای متقابل زندگی روزمره یکی از ارکان نگهداشت و تحکیم مفهوم منسجم و یکپارچهای از هویت شخصی است. بعضی وجوه عمدهی بدن که مناسبتهایی با “خود” و “هویت شخصی” دارند از تمایزهایی برخوردارند. “نمای ظاهری” بدن مشتمل برهمه ویژگیهای سطحی پیکر ماست. از جمله طرز پوشش و آرایش که برای فرد و دیگران قابل رؤیت است و به طور معمول آنها را به عنوان نشانههایی برای تفسیر کنشها به کار میگیرند (گیدنز ۱۳۸۸، ۱۴۴).
شاید بتوان یکی از مهمترین عوامل مؤثر در سبک زندگی افراد امروزی را رسانه های جمعی مخصوصاً تلویزیون دانست.(گیدنز ۱۳۸۸، ۱۱۹-۱۲۰). “تأثیر رسانه های جمعی فقط در جهت کثرت گرایی وتنوع نیست. رسانه های جمعی ما را به موقعیتهایی هدایت میکنند که شخصاً هرگز امکان تماس یا آشنایی مستقیم با آنها را نداشتیم” (گیدنز۱۳۸۸،۱۲۴).
سرمایه داری مبتنی بر مصرف، با تلاشهایی که برای یکنواخت کردن مصرف و شکل دادن به ذوق و سلیقهی افراد از طریق آگهیهای تجاری انجام میدهد، نقشی اساسی در پیشبرد خود شیفتگی ایفا میکند. اندیشهی ایجاد جامعهای تعلیم دیده و اهل تمیز از مدتها پیش در برابر امواج فراگیر مصرف گرایی از پای درآمدهاست. در مصرف گرایی “جامعه تحت تسلط ظواهر” است(گیدنز ۱۳۸۸، ۲۴۳).
۲-۳-۲ پییر بوردیو
بوردیو سرمایه بدنی را به مثابه یکی از انواع فرعی سرمایه فرهنگی، نوعی منبع فرهنگی میداند که در بدن سرمایهگذاری شدهاست(بوردیو ۱۹۸۶، به نقل از ذکایی۱۳۸۷، ۱۷۶). او سرمایه جسمانی را در شکلدهی اجتماعی بدن توسط فعالیتها، منطبق با جایگاه طبقاتی آنان میداند و رابطه هرکس با بدنش را یکی از جنبه های بنیادین نظام منش طبقاتی برشمرده است(ذکایی ۱۳۸۷، ۱۷۶).
اعتماد به نفس حاصل از شناخت معینی که فرد از ارزش خویش، خصوصاً ارزش بدن یا گفتار خویش به دست میآورد، در واقع پیوند تنگاتنگی با مقام و موقعیت او در فضای اجتماعی (همچنین، قطعاً با خط سیر او) دارد(بوردیو۱۳۹۰، ۲۸۱). بخت و اقبال تجربه کردن بدن خویش به مثابه جلوهگاه موهبت زیبایی، و معجرهای مستدام، هنگامی به مراتب بیشتر میشود که ویژگیهای بالقوه جمسانی با میزان تصدیق و به رسمیت شناختن آنها متناسب باشد، و برعکس، احتمال تجربه کردن بدن با ناراحتی و پریشانی، شرم و کمرویی هنگامی افزایش مییابد که بدن آرمانی و بدن واقعی، بدن رویایی و ” ضمیر آینهواری[۱۲]” () که در واکنشهای دیگران منعکس میشود، اختلاف داشته باشند.(بوردیو۱۳۹۰، ۲۸۱-۲۸۴).
علاقهای که طبقه های مختلف به نمایاندن خود دارند، و توجهی که مبذول میکنند آگاهی از فوایدی است که این کار برای آنان دارد. بنابراین زمان و تلاش و فداکاری و دقتی که عملاً روی آن میگذارند، متناسب با بختهای سود مادی و نمادینی که میتوانند به میزان معقولی از آن انتظار داشته باشند(بوردیو ۱۳۹۰، ۲۸۰). بوردیو هدف مدیریت بدن را اکتساب منزلت، تمایز و پایگاه میداند.
سرمایه بدنی که به بیان بوردیو ماحصل رابطه متقابل جایگاه اجتماعی عادات واره و سلیقهی افراد است، علاوه بر اعطای سرمایه های نمادین و خرده فرهنگی به آنان فرصتی برای دنبال کردن “تمایز"، شیوهای برای هویت یابی و تعقیب سبک زندگی مطلوب خویش و در نهایت استفاده ابزاری از این سرمایه با تبدیل آن به فرصتها و امتیازاتی در زندگی شخصی واجتماعی (محبوبیت بیشتر، موقعیت بهتر در ازدواج و کسب امتیازات دیگر فراهم میسازد (ذکایی ۱۳۸۷، ۱۹۰).
۲-۳-۳ برایان ترنر
ترنر(۱۹۹۱)، فدرستون(۱۹۹۱) و شیلینگ(۱۹۹۳) بر این عیقده هستند که پروژه بدن پروژهای مادام العمر است که ممکن است نیاز به مدیریت و نگهداری داشته باشد. تمرکز روی نگهداری و “پروژه بدن” در تفسیر غربی (پست مدرنیته)، در زمان مصرف تودهای، درک بدن به عنوان یک پروژه، به یک پروسهی همیشگی تبدیل شده است که به عنوان یک وجود قابل انعطاف در نظر گرفته میشود و به طور دائم درحال بازسازی است و این تبدیل در پیگیری “خود” انجام میشود.
فرصتها برای دستکاری بدن در فرهنگ مصرفی قابل توجه است و میتواند به محو درک طبیعی مرزهای بدن منجر شود. فرهنگ مصرف، پروژه بدن را تبدیل به یک فعالیت در بین همهی افراد جمعیت کرده است(ترنر به نقل از فرزانه ۱۳۸۵، ۲).
ترنر معتقد است که با یاری تکنولوژی پزشکی، از طریق جراحیهای پلاستیک و زیبایی، دندانپزشکی و غیره ایدهی خلق بدن به وجود آمده است. به عبارت دیگر تغییراتی چون صنعتی شدن، فردگرایی و مدرنیته سبب توجه به بدن شده و بدن در این دوران به هویت و مفهوم خود ارتباط یافته است و البته ظهور “خود” مدرن کاملاً با مصرف گرایی و مصرف مرتبط است(ترنر ۱۹۹۶، ۶ به نقل از فرزانه ۱۳۸۵).
جدول ۲-۱: متغیرها و نظریه پردازان
نام متغیر | نام نظریه پرداز |
هویت شخصی گیدنز معتقد است، برعکس عرصه های فرهنگی ماقبل جدید، در عصر مدرن نمای ظاهری بدن تحت تأثیر استاندارهای سنتی نیست بلکه بیشتر نشانه دهندهی هویت شخصی است تا هویت اجتماعی. رسانه رسانه های جمعی ما را به موقعیتهایی هدایت میکنند که شخصاً هرگز امکان تماس یا آشنایی مستقیم با آنها را نداشتیم. |
آنتونی گیدنز |
طبقه اجتماعی او سرمایه جسمانی را در شکل دهی اجتماعی بدن توسط فعالیتهای منطبق با جایگاه طبقاتی آنان میداند و رابطه هرکس با بدنش را یکی از جنبه های بنیادین نظام منش طبقاتی برشمرده است. سرمایه فرهنگی بوردیو سرمایه بدنی را به مثابه یکی از انواع فرعی سرمایهی فرهنگی، نوعی منبع فرهنگی میداند که در بدن سرمایهگذاری شدهاست و معتقد است سرمایهفرهنگی قابل تبدیل شدن به سرمایه های دیگر است. |
پییربوردیو |
مصرف گرایی فرصتها برای دستکاری بدن در فرهنگ مصرفی قابل توجه است و میتواند به محو درک طبیعی مرزهای بدن منجر شود و فرهنگ مصرف، پروژه بدن را تبدیل به یک فعالیت در بین همه افراد جمعیت کرده است. |
برایان ترنر |
۲-۴- مدل تجربی
فصل سوم: