ص۲۳۶ـ لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار:
ذوالفقار: نام شمشیر منبه بن الحجاج که به روز بدر کشته شد و آن شمشیر را رسول اکرم(ص) برای خویش برگزید و در جنگ احد به علی علیه السلام عطا فرمود.در ترجمهتاریخطبریدرذکرخبرغزوهاحدآمدهاست:… وکافرانغلبه میکردند و گرد مسلمانان اندر گرفتند و پیغمبر(ص) برجای ایستاد و بازنگشت و خلق را میخواند و کس اجابت نکرد چنانکه خدای تعالی گفت:حتّی اذا فَشِلْتُم و تنازعتم فی الامر. (قرآن۳/۱۵۲)… ابوبکر و عمر را هر دو جراحت رسید و بازگشتند و عثمان با دو تن از انصار بگریخت و در پس کوه پنهان شد و علی علیهالسلام اندر پیش حرب بود و کارزار میکرد و شمشیری که داشت بر سر کافری زد و کافر به سپر بگرفت و خود داشت از آهن قوی و شمشیر بشکست. امیرالمؤمنینعلیعلیهالسلامبازگشتوگفتیارسولاﷲ حرب همیکردم و شمشیر من بشکست و شمشیر ندارم وبی شمشیر حرب نتوان کردن.پیغمبر صلیاﷲ علیه و سلم زود ذوالفقار به علی داد و گفت: «خذها یا علی». علی ذوالفقار بگرفت و به حرب اندر شد. پیغمبر او را دید دلیر و به کارآمد ذوالفقار از راست و چپ و پیش و پس میزد و میکشت. پیغمبر صلوات اﷲ علیه گفت: لافتی الا علیلاسیفالاذوالفقار. (نقل از لغتنامه دهخدا)
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ص۲۳۷ـ آیه اوحی الی النحل و شراب ما شفا… : اشاره دارد به آیات سوره مبارکه نحل:
«وَأَوحى رَبُّکَإِلَىالنَّحلِأَنِاتَّخِذیمِنَالجِبالِبُیوتًاوَمِنَالشَّجَرِوَمِمّایَعرِشونَ. ثُمَّ کُلی مِن کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسلُکی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًایَخرُجُمِنبُطونِها شَرابٌ مُختَلِفٌ أَلوانُهُ فیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِإِنَّفیذلِکَ لَآیَهً لِقَومٍ یَتَفَکَّرونَ»(نحل/۶۸ و ۶۹)
ص۲۳۸ـ … با قد خمگشته میآید به انداز سلام: انداز: اینجا به معنای قصد و آهنگ و میل است.
ص۲۴۰ـ … شود مانی ز حیرت نقش دیوار:
مانی: نام نقاشی مشهور در زمان بهرام شاه. (ر . ک توضیحات ص۳۰۴)
نقش دیوار شدن: کنایه از بیحرکت و ثابت ماندن از بهت و شگفتی.
ص۲۴۱ـ مقرنس: بنای بلند با سقف آراسته به نقش و نگار.
ص۲۴۱ـ گلستان ارم: باغ افسانهای مشهور در دمشق که به دستور شدّاد بن عاد ساخته شد.
«ألَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ.إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ. الَّتِیلَمْیُخْلَقْمِثْلُهَافِی الْبِلَادِ» (فجر/ ۶ ـ ۸)
ص۲۴۱ـ خیابان: گلزار، چمن.رستهای که در باغ میسازند برای عبور و مرور و کنارهای آنرا گلکاری میکنند. راهی که در میان صحن چمنها باشد.
ص۲۴۲ـ به آخر کرد دل این مدعا را / ز دولتخانه اجلال پیدا:
«دولتخانه اجلال» ماده تاریخ ساخت بناست که به حروف ابجد معادل سال ۱۱۶۱ ه .ق میشود.
ص۲۴۳ـ گل روی سبد: گلی که در رنگ و بوی بهتر از دیگر گلها باشد. بهترین گل را هنگام چیدن در سبد گل، بالاتر از بقیه قرار میدهند. گل سر سبد.
ص۲۴۳ـ خسخانه: کلبهای که از گیاهان سبز معطر سازند. خانهای که از خس بندند و در تابستان در آن نشینند و این خس خوشبوی و این خانه متعارف هندوستان است. (لغتنامه دهخدا)
ص۲۴۴ـ راک: (راگ)نام نوایی است در دو دستگاه ماهور و شور.
ص۲۴۴ـ پس آنگه ز شادی چو گل برشکفت / مؤید به فتح خداداد گفت:
تاریخ عزیمت نواب امیرالامرا با «مؤید به فتح خداداد» معادل سال ۱۱۶۹ ه .ق میشود.
ص۲۴۵ـ آز: زیادهخواهی.آز طبقاسطورههایمزدیسنا نامدیویاست که هر چیز را میبلعد و سیر نمیشود.
ص۲۴۸ـ وسمه: برگ نیل یا رنگی شبیه نیل که زنان در آب خیس میکرده و به ابروهای خود میکشیدند.
یکی از هفت نوع آرایش زنان در قدیم.
ص۲۴۸ـ طلب نمود ز دل سال صحتش چو فقیر / ندا رسید که جاوید تندرستی باد
«جاوید تندرستی باد» = سال ۱۱۵۵ ه . ق
ص۲۴۸ـ تاریخ شفا چنین رقم زد / آزار نصیب دشمنت باد:
«آزار نصیب دشمنت باد» = ۱۱۶۲ ه .ق
ص۲۴۹ـ میربخشیگری: ریاست ادای حقوق اجزای یک اداره. (ناظمالاطباء، به نقل از لغتنامه دهخدا)
ص۲۴۹ـ سر بدخواه را برید آنگاه / گفت نواب میر لشکر شد:
«نواب میر لشکر شد» = ۱۱۶۳ ه .ق
ص۲۴۹ـ امید: میرزا محمدرضا قزلباشخانهمدانی متخلص به امید. دوست و شاعر همعصر فقیر.
ص۲۵۰ـ مایه از ناله چو بودش در دست / عقل گفت آه ز داغ امید:
«آه ز داغ امید» = ۱۱۵۹ ه .ق
ص۲۵۰ـ سال این فرخنده منصب چون طلب کردم ز دل / گفت هاتف منصب عالی عنایت کرد حق:
«منصب عالی عنایت کرد حق» = ۱۱۵۶ ه .ق
ص۲۵۰ـ سهرند: سرهند، نام شهری در هندوستان.
ص۲۵۱ـ سال تاریخ فتح کلک فقیر / بهترین فتوح کرد رقم:
«بهترین فتوح» = ۱۱۶۱ ه .ق
ص۲۵۱ـ قهرمان: کارفرما. قائم به کارها و خزانهدار و وکیل و نگهدارندهآنچهدرتصرفاوهست.
ص۲۵۱ـ سحبان: خطیب مخضرمی که در بیان و فصاحت و بلاغت ضربالمثل است.
ص۲۵۱ـ محدّد: تعیینکننده حد و کرانه چیزی.
ص۲۵۷ـ معرّا: بیبهره و نصیب. محروم. / متعه: صیغه و عقد موقتی.
ص۲۵۷ـ لوح محفوظ: امالقرآن. امالکتاب. کتاب حفیظ. (ترجمان القرآن،نقل از دهخدا)
ص۲۵۸ـ تحصیل حاصل: دریافتن امرِ دریافته شده، که امر محال است. اصطلاحیمنطقی است. یعنیگزارهای بدون ارائه شواهدکافیدرستپنداشتهشدهباشد.
ص۲۵۹ـ شرط و جزای شرط از اصطلاحات نحوی است.
ص۲۶۰ـ تفضیح: فضیحت و رسوا کردن.