بین اختلال ضداجتماعی و تمایل زنان به مدیریت بدن رابطه وجود دارد.
بین اختلال شخصیت مرزی یا (بینابینی) و تمایل زنان به مدیریت بدن رابطه وجود دارد.
۱-۶- تعریف واژه ها و اصطلاحات
تعریف مفهومی اختلالات شخصیتی
بر طبق آنچه در «راهنمای تشخیصی و آماری» (DSM-IV) آمده است، اختلال شخصیت عبارت است از: «یک الگوی با دوام و پایدار از رفتار و تجربه درونی که به طور قابل ملاحظهای با انتظاراتی که از شرایط فرهنگی فرد وجود دارد متفاوت باشد، فراگیر و غیرقابل انعطاف باشد، شروعش به دوران نوجوانی یا اوایل بلوغ برگردد، در طول زمان پایدار باشد و به ناراحتی یا آسیبدیدگی روحی منجر گردد.» به دلیل آن که این اختلالات، مزمن و فراگیر هستند. میتوانند به اختلال جدّی در کار کرد و زندگی روزمره بیانجامند (مارنات چی.سی ۱۳۸۱، ۱۲۴).
تعریف عملیاتی اختلالات شخصیتی
اختلالات شخصیت به نمره ای که آزمودنی از پرسشنامه میلون ۳ کسب می کند، گفته می شود.
تعریف مفهومی مدیریت بدن[۱]
مدیریت بدن به معنای دستکاری درنمای ظاهری بدن است. با ظهورعصرجدید،نمای ظاهری کردارهای بدن اهمیتی خاص یافته اند. بدن دیگرنه فقط ازبعدزیست شناختی، بلکه به عنوان محصولی اجتماعی و روانشناختی موردتوجه قرارگرفت (حقگوی ۱۳۸۶، ۱۴).
مدیریت بدن به معنای نظارت و دستکاری مستمر ویژگیهای ظاهری ومرئی بدن است. این مفهوم به کمک معرف های تمایل به داشتن تناسب اندام و کنترل وزن از طریق ورزش، رژیم غذایی و دارو، دستکاریهای پزشکی در نقاط مختلف بدن جهت زیبایی مانند جراحی بینی و پلاستیک و میزان اهمیت دادن به مراقبت های بهداشتی و آرایشی، استحمام روزانه، آرایش مو، آرایش یا اصلاح صورت، استفاده از عطر و ادوکلن، آرایش ناخن و لنز رنگی بویژه برای بانوان به یک شاخص تجملی تبدیل شده است (ارمکی و چاوشیان ۱۳۸۱، ۲۲).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
تعریف عملیاتی مدیریت بدن
مدیریت بدن به نمره ای که آزمودنی از پرسشنامه مدیریت بدن کسب می کند، گفته می شود.
فصل دوم:
مروری بر ادبیات و پیشینه پژوهش
۲-۱- مقدمه
در این فصل ابتدا به بررسی مدیریت بدن و اختلالات شخصیت و انواع اختلال میپردازیم و سپس مروری بر پژوهش های انجام شده خارجی و داخلی خواهیم داشت
۲-۲- مدیریت بدن
مدیریت بدن به معنای دستکاری در نمای ظاهری بدن است. با ظهور سبز فایل، نمای ظاهری کردارهای بدن اهمیتی خاص یافته اند. بدن دیگرنه فقط از بعد زیست شناختی، بلکه به عنوان محصولی اجتماعی و روانشناختی مورد توجه قرار گرفت (حقگوی ۱۳۸۶، ۱۴).
مدیریت بدن به معنای نظارت و دستکاری مستمر ویژگی های ظاهری ومرئی بدن است. این مفهوم به کمک معرفهای تمایل به داشتن تناسب اندام و کنترل وزن از طریق ورزش، رژیم غذایی و دارو، دستکاریهای پزشکی در نقاط مختلف بدن جهت زیبایی مانند جراحی بینی و پلاستیک و میزان اهمیت دادن به مراقبتهای بهداشتی و آرایشی، استحمام روزانه، آرایش مو، آرایش یا اصلاح صورت، استفاده از عطر و ادوکلن، آرایش ناخن و لنز رنگی بویژه برای بانوان به یک شاخص تجملی تبدیل شده است (ارمکی و چاوشیان ۱۳۸۱، ۲۲).
بدن در قیاس با مفاهیمی چون خود یا هویت شخصی چیز ساده ای به نظر می رسد. بدن شی معینی است که خوشبختانه یا بدبختانه باید در آن زندگی کنیم. بدن سر منشا احساس آسایش و لذت است، ولی جایگاه بیماری ها و دردها هم هست. با این حال، چنان که تاکید شده است، پیکر ما فقط نوعی موجودیت طبیعی نیست که مالکیت آن را به ما تخصیص داده باشند: بدن نوعی دستگاه متحرک است، مجموعه ای از کنش ها و واکنش ها است، و غوطه ور شدن عملی آن در کنش های متقابل زندگی روزمره یکی از ارکان عمده نگاه داشت و تحکیم مفهوم منسجم و یکپارچه ای از هویت شخصی است.
بعضی از وجوه عمده بدن که مناسبت هایی با خود و هویت شخصی دارند از تمایزهایی برخوردارند. نمای ظاهری بدن مشتمل بر همه ویژگی های سطحی پیکر ما است -از جمله پوشش و آرایش- که برای خود شخص و برای افراد دیگر قابل رؤیت است، و به طور معمول آنها را به عنوان نشانه هایی برای تفسیر کنش ها به کار می گیرند. کردار مشخص کننده آن است که در ارتباط با قراردادهای ساختاری زندگی روزانه، بدن را چگونه بسیج می کنیم و سرانجام می رسیم به رژیم هایی که بدن را به پیروی از آنها وا میداریم.
با فرا رسیدن سبز فایل، بعضی از انواع نماهای ظاهری و کردارهای بدنی اهمیتی خاص می یابند. در بسیاری از عرصه های فرهنگی ما قبل جدید، نمای ظاهری بدن به طور کلی تابع استانداردهای مبتنی بر معیارهای سنتی بود. طرز آراستن چهره و انتخاب لباس همیشه تا اندازه ای وسیله ابراز فردیت بوده است. ولی امکان استفاده از این وسیله معمولاً به آسانی فراهم نمی آمد یا اصولاً مطلوب نبود. نمای ظاهری فرد بیش از آنکه نشان دهنده هویت شخصی او باشد، بیانگر هویت اجتماعی او بود. مدهای لباس در روزگار ما تحت تاثیر گروه های فشار، آگهی های تجارتی، امکانات اجتماعی- اقتصادی و دیگر عواملی است که بیشتر مروج استانداردهای اجباری هستند تا تفاوت های فردی.
در محیط های اجتماعی دوران ما بعد سنتی، نه نمای ظاهری افراد را می توان از پیش تعیین کرد و نه کردارهای آنان را. بدن افراد نیز به طور مستقیم در این اصل اساسی که خود فرد باید ساخته و پرداخته شود مشارکت دارد (گیندز ۱۳۷۸، ۸۷).
برخی از زنان گمان داشتند که لوازم آرایشی و استفاده از مد برای بهتر شدن نمای ظاهری زنان ضروری است. بنابراین از بهره گیری از لوازم آرایشی حمایت کردند و آن را یکی از حقوق زنان دانستند. به گمان دیگران هرچند زنان این حق را دارند که هرچه میپسندند، بپوشند و هر آرایشی را که دوست دارند به کار برند، امادر دنیای واقعی، حق انتخابی در بین نیست، بلکه گونهای فشار اجتماعی زیرکانه وجود دارد. زنان در این سیستم سرمایه داری رقابتی بی رحم، در واقع می بایستی لوازم آرایش به کار برند و از تازه ترین مدها استفاده کنند.
در جامعه بدوی، که هم چشمی جنسی وجود نداشت، نیازی به آرایش و مد برای زیبایی سازی ساختگی نبود. درآن زمان برای هرفرد که به گروه های خویشاوندی وابسته بود، لازم بود که نشان خویشاوندی، جنسیت و گروه سنی خود را داشته باشد. بعد دوره جامعه طبقاتی فرا رسید. نشانههایی که بیش از هر چیز دیگر نمایانگر برابری در جامعه بدوی بود معنائی دیگر گرفت و به شکل مد درآمد. یعنی آرایش و مد به نشانه برتری اشرافیت شروع شد.
با رشد سرمایه داری، ماشینهای تولیدی گسترش بی اندازه پیدا کرد و همراه با آن نیاز به بازار انبوه پدید آمد، چون زنان نیمی از جمعیت راتشکیل می دادند. سودخواران در رشته زیبائی زنان به بهرهبرداری ازآن پرداختند. در نتیجه رشته مد به تدریج همه زنان را دربرگرفت (مقصودی۱۳۸۰، ۴۷).
رژیمهای مخصوص بدن سازی و توجه به آراستگی و نظافت جسم در طی دوره اخیر تجدد بدن را در برابر گرایشهای بازتابی مداوم، خاصه در شرایطی که کثرت انتخاب وجود داشته باشد، تاثیرپذیر ساخته است. هم برنامه ریزی و تنظیم زندگی و هم پدید آمدن گزینههایی برای انتخاب شیوه زندگی با رژیمهای غذایی در هم آمیخته اند. کاملاً کوته بینانه خواهد بود اگر این پدیده را فقط به عنوان تغییر الگوهای آرمانی ظواهر جسمانی مورد مطالعه قرار بدهیم. واقعیت این است که ما بیش از پیش مسئول طراحی بدن خود می شویم و هر چه محیط فعالیتهای اجتماعی و خانوادگی ما از جامعه سنتی بیشتر فاصله بگیرد، فشار این مسؤولیت را بیشتر احساس می کنیم.
بررسی اختلالات شخصیت، فرصت مناسبی به دست می دهد تا نکته هایی را که در بالا به آن اشاره کردیم با وضوح بیشتری دریابیم.
۲-۳- اختلال های شخصیت
یک اختلال شخصیت، الگوی پایداری از رفتار و تجربه درونی است که با انتظارات فرهنگی، به میزان قابل ملاحظه ای مغایرت دارد، فراگیر و انعطاف ناپذیر است، در دوران نوجوانی یا اوایل بزرگسالی آغاز میشود، در طی زمان پایدار است و به پریشانی یا اختلال منجر می شود (نیکخو ۱۳۸۹، ۱۰۰۰).
اختلالات شخصیت دسته نامتناجسی از اختلال ها هستند که با الگوهای دیرینه- فراگیر و انعطاف ناپذیر رفتار و تجربه درونی تعریف می شوند که با انتظارات فرهنگ شخص مغایرت دارند، این الگوهای مسأله دار دست کم در دو مورد از زمینه های زیر آشکار می شوند: شناخت، هیجان ها، روابط و کنترل تکانه. اختلال های شخصیت، همانند همه ی اختلال های دیگر DSM-IV-TR تشخیص گذاری نمی شوند مگر آنکه رنجوری یا آسیب کار کردی ایجاد کنند (شمسی پور ۱۳۸۸، ۸۹).
اختلال های شخصیت گنجانده شده در این بخش، در زیر فهرست شده اند:
۲-۳-۱ اختلال شخصیت پارانویایی[۲]
شامل الگویی از عدم اعتماد و سوءظن به گونه ای است که انگیزه های دیگران به عنوان انگیزه های کینه توزانه انگاشته می شوند.
۲-۳-۲ اختلال شخصیت اسکیزوئید[۳]
شامل یک الگوی کناره گیری از روابط اجتماعی و دامنه ی محدود بیان هیجانی است.
۲-۳-۳ اختلال شخصیت اسکیزوتایپی[۴]
شامل الگویی از ناراحتی حاد در روابط صمیمانه، تحریف های شناختی یا لدرلکی و رفتارهای عجیب و غریب است.
۲-۳-۴ اختلال شخصیت ضداجتماعی[۵]
شامل الگویی از تخلف از قوانین و نادیده گرفتن حقوق دیگران است.
۲-۳-۵ اختلال شخصیت مرزی[۶]
شامل الگویی از بی ثباتی در روابط بین فردی، خود انگاره[۷] عواطف و تکانشگری بارز است.
۲-۳-۶ اختلال شخصیت نمایشی[۸]
شامل الگویی از هیجان پذیری و توجه طلبی افراطی است.
۲-۳-۷ اختلال شخصیت خود شیفته[۹]
شامل الگویی از بزرگ منشی[۱۰]، نیاز به تحسین و فقدان همدلی[۱۱] است.
۲-۳-۸ اختلال شخصیت اجتنابی[۱۲]
شامل الگویی از بازداری اجتماعی[۱۳]، احساس های بی کفایتی[۱۴] و حساسیت بیش از اندازه به ارزیابی منفی است.