بلای من همه از دود آه ایشانست
نه من که هر که بود در پناه ایشانست
وزن:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن / بحر مجتث مثمن اصلم
موضوع کلی: عشق وآوارگی راه عشق وتحمل سختی ها برای رسیدن به وصال معشوق
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
غزل مردّف با ردیف عبارت فعلی.
۱-پری رخ، کنایه از زیبا روی/ خاک راه کسی شدن؛کنایه از فدا شدن./ دوجهان، کنایه از دنیا وآخرت.
۲-شب وروز، تضاد./ روسیاه، کنایه از شرمنده./
۴- بازخریدن، کنایه از رهانیدن./بتان، استعاره از زیبا رویان./فرشته بودن، کنایه از پاک وبی گناه بودن./
۵-تشبیه تفضیل، معشوق از همه زیباتر و برتر است./
۶-مصراع اول اغراق، کباب کردن با آه همسایگان./ دودآه، استعاره مکنیه/.
غزل ۴۰۰
آنکه فرشته را ازو دست امید کوته است
از بر ما چه می روی بهر خدا که باز گرد
دست بلند همتان عشق چو آفتاب کرد
بر من پیر ای جوان طعنه ز عاشقی مزن
جامه ی زهد دوختن بر تن پیر سینه چاک
زآتش دوزخش چه غم اهلی از ابر لطف تو
با دل ما بود ولی از دل خود کی آگه است
جان به فدای مرکبت چشم امید بر ره است
سایه زپست همتی گمشده در ته چه است
باده چو سالخورده شد مستی و سوز آنگه است
عقل هوس کند ولی رشته عمر کوته است
سایه ی رحمت تواش در همه حال همره است
وزن:مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن / بحر منسرح مثمن مطوی مخبون مکشوف
موضوع کلی :ناکامی در عشق وبی وفایی یار
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-دست امید، اضافه اقترانی./مفهوم بین نا امیدی./ مصراع دوم استفهام انکاری./
۲-می روی وباز گرد تضاد در فعل./چشم امید، اضافه اقترانی./ چشم بر ره بودن، کنایه از منتظر بودن./
۳-همت، اصطلاح عرفانی .رجوع کنید به غزل ۳۰۲٫/ عشق چو آفتاب، تشبیه./ بیت اسلوب معادله دارد. تمثیل بدین سان است که گوینده، مطلبی را که در ذهن دارد،آن را به عبارت یا حکایت یا ابیات یا بیتی تشبیه کند ومطلب خود را عینیّت بخشد.(صادقیان:۱۳۴)./ حسن تعلیل ، علت در ته چاه بودن سایه به خاطر پست همتی است./
۴- بیت اسلوب معادله دارد./ سالخورده، کنایه از کهنه وقدیمی./
۵-جامه ی زهد، تشبیه بلیغ اضافی./ هوس کردن عقل تشخیص./رشته ی عمر، تشبیه ورشته عمر کوتاه بودن کنایه از ناپایداری عمر است./
۶-ابر لطف، تشبیه./ سایه رحمت، تشخیص.مفهوم بیت لطف وه=عنایت معشوق در حق عاشق./
۴۰۱
آن کس طلبد کعبه که بیگانه ی عشق است
ای عقل تو و مسجد معموره ی تقوی
از بحر وجود و صدف سینه ی آدم
در مدرسه و صومعه و دیر و خرابات