در ارتباط با مفهوم اصلاح و بازپروری، برخی اساتید، بازپروری را، برخلاف اصلاح که متضمن معنایی آرمانی، کمالگرایانه و رؤیایی است؛ انتخابی معتدل تر، محدودتر و تؤام با بلند پروازی کمتر و به لحاظ اخلاقی قابل قبول تر میدانند.
به رغم وجود این مطلب، می توان این دو مفهوم را در یک معنا به کار برد. لذا هر دو به معنای بازگرداندن مرتکب به ارزشها و هنجار هایی است که قبل از ارتکاب جرم در زندگی اجتماعی مرتکب وجود داشته و براثر ارتکاب جرم،این تابلو شکسته شده است. رسالت اصلاح و درمان مجرمین در منابع مختلف مورد توجه قرار گرفته و در قالب اصطلاحات مختلفی هم چون اصلاح و درمان،بازپروری،بازسازگاری، بازپذیری اجتماعی مجرم و عناوین دیگر مطرح شده است.به طور کلی، باز پروری در بردارنده این معنا است که مجرم پیش از ارتکاب جرم از توانایی های لازم برای شهروندی مولد و مؤثر برخوردار بوده، ولی به دلایلی که قابل تشخیص و کشف است به سمت بزه کاری کشیده شده است؛ به همین دلیل قبل از هر چیز او باید دوباره آموزش ببیند و به سوی ارزش هایی که برای یک زندگی سالم و مولد برای یک شهروند ضروری است، سوق داده شود.[۳۷]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
دیدگاه سیاستگذاران اصلاح و درمان در ارتباط با بازپذیری مجرمان براین نکته استوار است که اگر چه فرد بزهکار مرتکب جرم گردیده و در قبال آن به قطع مستحق مجازات است، ولی حذف و نادیده انگاشتن شخصیت او نیز اندیشهای است، ناصواب.
علاوه بر اینها با توجه به اینکه در مورد تعدد جرم متهم هنوز مجازات نشده است تا اثر تربیتی واصلاحی آن نسبت به وی برای اجتماع روشن شده باشد و به عبارت دیگراجتماع اقدام جدی و قانونی برای تأدیب مجرم به عمل نیاورده است تا نتیجه معلوم شود که یک بارمجازات وگذرندان دوران تأدیب و اصلاح اخلاقی در مجرم چه اثری داردو چه بسا ممکن است که مجرم با اولین اقدام اجتماع و تعیین اولین مجازات مطیع مقررات شود واز نظام اجتماعی تبعیت کند و با پذیرش این عقیده و روش دیگر مجالی برای مجازاتهای متعدد و اجرای مجموع آن که جنبه انتقامی دارد باقی نیست.
بنایراین هرچند قانونگذار در قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲تحت تأثیر اندیشه های عدالت سنجشی تعدد جرم را از عوامل تشدید مجازات دانسته است؛ ولی این نحوه از واکنش در برابر مجرم، بیانگر این است که قانونگذار در هنگام تعیین مجازات و انتخاب پاسخهای کیفری تفاوت چندانی میان مجرمی که مرتکب چند جرم شده است و مجرمی که فقط یک بار مرتکب جرم شده قایل نشده است.[۳۸]
بند سوم: نقد مقررات تعدد جرایم تعزیری از منظر جرم شناسی
تشدید مجازات تعدد مادی جرایم تعزیری بر اساس تعداد جرایم ارتکابی می باشد و نوع جرایم ارتکابی یعنی مختلف و مشابه بودن جرایم در تشدید کیفر تأثیری ندارد. و قانونگذار در مقایسه با قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰از الگوی متفاوتی برای شناسایی مجرمان خطرناک و تشدید مجازات آنها استفاده کرده است.برای مثال نظریه مشورتی شماره ۱۳۷۱/۹۲/۷ مورخ۴/۷/۱۳۹۲در خصوص تعدد در جرایم مواد مخدر مقرر می دارد:« چون در خصوص تکرار جرم مقررات خاصی در قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر طبق مواد ۲،۵،۶،۹این قانون در نظر گرفته شده، لذا باید مطابق این مقررات در خصوص جرایم موضوع قانون مذکور عمل شود. ولی در خصوص تعدد جرم،باتوجه به سکوت این قانون، مشمول مقررات ماده۱۳۴ قانون مجازات اسلامی است. در فرض اتهام نگهداری یک گرم تریاک و دو سانتی گرم هروئین و در صورت احراز و اثبات هر دو جرم یا شده، مجازات مرتکب در خصوص نگهداری یک گرم تریاک طبق بند یک ماده ۵ قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدرو…. ولحاظ مقررات صدر ماده۱۳۴قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲حداکثر مجازات مقرر تعیین می شود و صرفا مجازات اشد قابل اجراء خواهد بود».
این نحوه از واکنش در برابر مرتکب تعدد جرم از چند منظر قابل انتقاد میباشد اولا قانونگذار تعداد جرایم ارتکابی را ملاک مجازات قرار داده است که در این خصوص پرسشی که مطرح است این میباشد که آیا تعداد جرایم ارتکابی نشان از حالت خطرناک بزهکار میباشد؟ مبنای قانونگذار از اینکه ملاک مجازات را سه جرم قرار داده چه بوده است؟
ثانیا قانونگذار در تفکیک بین کسی که سه جرم انجام داده و کسی که بیش از سه جرم را مرکب شده است، از یک نکته غافل مانده و آن این است که به فاصله زمانی که بین ارتکاب چند جرم است توجه ننموده است برای مثال کسی که در فواصل زمانی مختلف مرتکب سه جرم می شود اگر نظام عدالت کیفری کوتاهی نمیکرد و در همان زمان ارتکاب جرم وی را تحت تعقیب و محاکمه و سرزنش قرار میداد اکنون چنین فردی به خاطر اعمال قواعد تعدد جرم مشمول تشدید مجازات قرار نمیگرفت و چنین فردی با کسی که آنا و لحظهای مرتکب جرم می شود هیچ تفاوتی ندارد؛شاید کسی که به طور لحظهای مرتکب جرم می شود حالت خطرناک چندانی دارد. بنابراین قانونگذار بدون توجه به اوضاع و احوال و شرایط روانی و اجتماعی مرتکب دست به تشدید مجازات زده است.
یکی دیگر از انتقاداتی که بر قانونگذار وارد است ، عدم توجه به حقوق بزه دیده در تعدد مادی جرایم تعزیری میباشد.برخی از جرایم دارای بزه دیده حقیقی هستند ولی برخی دیگر از جرایم دارای بزه دیده حقیقی نمیباشند برای مثال جرایم علیه بهداشت. در خصوص جرایمی که دارای بزه دیده حقیقی هستند این انتقاد بر قانونگذار وارد است که زمانی که میگوید فردی که مرتکب مثلا چهار جرم شده است و در برابر او فقط مجازات اشد اعمال می شود یعنی مجازات یکی از جرایم ارتکابی، تکلیف بزه دیده سه جرم دیگر چه می شود؟ یکی از تبعات این مسأله این است که بزهکار دیگر توجهی به بزهدیدگان دیگر نمیکند و به دنبال جلب رضایت سایرین نیست که این مسأله باعث دور شدن از یافتههای عدالت ترمیمی به عنوان یکی از دستآوردهای بزه دیدهشناسی حمایتی میباشد(بزه دیدهشناسی طرفدار اقدام به نفع وحمایت از بزه دیده)[۳۹]
« عدالت ترمیمی به عنوان مفهومی نو در مقابل مفهوم کلاسیک عدالت کیفری میباشد، که عمیقا تحت تأثیر مطالعات بزه دیدهشناسی و انسانشناسی حقوقی با مفاهیی مانند احیاء، ترمیم، جبران خسارت، میانجیگری، صلح و سازش، جامعه مدنی و….. وارد ادبیات حقوق کیفری شد.»[۴۰]
به طور کلی می توان عدالت ترمیمی را نشست داوطلبانه بین بزهکار و بزه دیده و جامعه محلی دانست.
در نهایت می توان به این نتیجه دست یافت که هرچند که کار قانونگذار به لحاظ اینکه به سمت اصلاح و درمان بزهکار گرایش داشته است، کار پسندیدهای میباشد ولی باید به تبعات جرم شناسی آن نیز توجه داشته باشیم. یکی از تبعات جرم شناسی این است که بزهکاری که چه چهار جرم مرتکب شود و چه صد جرم و در نهایت فقط یک مجازات در برابر او اعمال شود نسبت به جرایمی که مجازاتشان در مجازات اشد ادغام شده است متجری می شود.علاوه بر این عدالت به معنای واقعی کلمه زیر سؤال میرود و حقوق بزه دیده تأمین نمی شود. برای مثال دو جرم قذف و اهانت از جرایم حق الناسی هستند، زمانی که یک فرد چند نفر را قذف می کند در برابر هریک از شاکیان یک حد بر وی اجرا می شود. ولی زمانی که یک فرد مرتکب اهانت به چند نفر می شود فقط یک مجازات بر وی اعمال می شود در این صورت حق سایر بزهدیدگان نادیده گرفته می شود و این نحوه از اعمال واکنش قابل انتقاد است.
گفتار دوم: رویکرد اصلاح و قاعده جمع مجازاتها
ازتحولات سیاست کیفری ایران درقانون مجازات اسلامی ۹۲خروج موضوعی جرایم تعزیری درجه هفت وهشت از مقررات تعدد جرم است.
در خصوص تعدد مادی در جرایم تعزیری درجه هفت و هشت قانونگذار در تیصره ۴ ماده ۱۳۴قانون جدید عنوان داشته است:"مقررات تعدد جرم در مورد جرایم تعزیری درجه های هفت وهشت اجرا نمی شود این مجازاتها باهم و نیز با مجازات های تعزیری درجه یک تا شش جمع میگردد.”
چنانچه ملاحظه می شود قانونگذار در تعدد مادی در جرایم تعزیری درجه هفت وهشت با هم و با جرایم تعزیری درجه یک تا شش از سیستم جمع مادی مجازاتها تبعیت کرده است. طبق این تبصره، در صورت تعدد جرایم تعزیری هفت و هشت ، دادگاه برای هر یک از جرایم ارتکابی، مجازات قانونی تعیین و مجازاتهای تعیین شده اجرا میگردد.افزون بر این چنانچه یکی از جرایم ارتکابی، تعزیر درجه های هفت یا هشت وجرم دیگر از جرایم تعزیری درجه های یک تا شش باشد، وفق تبصرهی مرقوم قاعده جمع مجازاتها اجرا می شود.
تصریح به اعمال قاعده مجازاتها در جرایم تعزیری درجه های هفت و هشت را نباید به منزلهی برخورد شدیدتر قانونگذار نسبت به این جرایم قلمداد کرد؛ چرا که طبق صدر تبصرهی ۴ ماده۱۳۴، مقررات تعدد جرم در خصوص تعزیرات درجه های هفت و هشت اجرا نمی شود؛ یعنی بر خلاف تعدد جرایم تعزیری درجه یک تا شش، در این خصوص دادگاه مکلف به تعیین حداکثر مجازات قانونی یا بیش از حداکثر مجازات قانونی نیست، همچنین محدودیتهای اعمال کیفیات مخففه در تعدد جرایم تعزیری، در این موضوع جاری نمی باشد.به این ترتیب عدم تسری احکام و مقررات تعدد جرم نسبت به جرایم تعزیری درجه های هفت و هشت را باید از جهت کم اهمیت بودن این جرایم قلمداد کرد.[۴۱] .هم چنان که مطابق بند د مادهی۳۲قانون مجازات عمومی مصوب ۱۳۵۲مقررات تعدد جرم نسبت به جرایم خلافی قابل اجرا نبود.بنابراین حکم مندرج در تبصره ۴ ماده ۱۳۴متضمن نوعی ملایمت قانونی در قلمرو جرایم تعزیری کم اهمیت میباشد.
مجازاتهای درجه هفت و هشت مجازاتهای حاد و مربوط به جرایم شدیدی نیست که توسط مجرم در جامعه صورت گرفته باشد. قانونگذار نسبت به این قبیل جرایم بیشتر تلاش در بازپروری و اصلاح مجرم دارد تا مجازات و تعزیر او.با مباحث مطرح شده مشخص می شود که نوع جرایم ارتکابی و مجرمین آنها در درجات هفت و هشت شامل مجرمین خطرناک نمی شوند و در قانون سعی بر این شده است که این افراد دارای تخفیف مجازات و حالتهای دیگر مانند تعویق صدور حکم قرار گیرند.
بنابراین هرچند قانونگذار در واکنش به تعدد مادی در جرایم تعزیری درجه هفت و هشت از سیستم جمع مادی مجازاتها استفاده کرده است و در ظاهر به نظر میرسد که با اعمال قاعده جمع مجازات ها نسبت به مجرم سخت گیری و شدت عمل صورت می گیرد، ولی در واقع قانون گذار تحت تأثیر آموزه های جرم شناسی در این جرایم به دنبال اصلاح و درمان بز هکار است .
در واقع می توان گفت در تعدد جرایم تعزیری درجه هفت و هشت، تعدد جرم به معنای عامیانه آن مطرح است وتعدد واقعی و در معنای حقوقی آن مطرح نیست و اصلا جرایم تعزیری درجه هفت و هشت در دایره تعدد جرم قرار نمیگیرند؛به این معنی که زمانی که قانونگذار تعدد در جرایم تعزیری درجه هفت و هشت را از قواعد ناظر بر تعدد جرم خارج می کند دیگر بسیاری از محدودیتها ممنوعیتهای تعدد جرم در این دسته از جرایم اعمال نخواهد شد، برای نمونه تخفیف مجازات مرتکبین جرایم تعزیری درجه هفت و هشت بر طبق ماده ۳۷ قانون مجازات اسلامی خواهد بود و مجازاتهای آنها را می توان تایک یا دو درجه تخفیف دادو محدود به تبصره ۴ ماده ۱۳۴ نخواهند بود.
علاوه بر این بسیاری از تأسیسات اصلاح مدار در قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ در جرایم تعزیری درجه هفت و هشت، نیز اعمال خواهند شد که خود نشان دهنده توجه ویژه مقنن به بحث اصلاح و درمان میباشد. از جمله این نهادها که در راستای اصلاح و درمان مرتکبین پیش بینی شده است نهاد معافیت از کیفر، مجازاتهای جایگزین حبس، توبه،و… است که در خصوص مرتکبین جرایم تعزیری درجه هفت و هشت نیز اعمال میشوند.
گفتار سوم: رویکرد جرم شناختی تخفیف مجازات در تعدد جرایم تعزیری
هرچند جامعه در برخورد با مرتکبین جرایم متعدد واکنش شدیدتری از خود بروز میدهد؛با این حال چنانچه مرتکب جرایم متعدد، از موجبات تخفیف مجازات برخوردار باشد، می تواند از مقررات تخفیف مجازات بهرهمند شود؛ زیرا اجتماع کیفیات مخففه وعلل تشدید کننده مجازات ها ، بلا اشکال بوده و امکان اعمال تخفیف مجازات همزمان با تشدید آن وجود دارد و هیچ یک از مقررات حاکم بر این دو تأسیس جزایی، دیگری را خنثی نمیسازدو هر کدام در جای خود قابل اجرا است.
بدین ترتیب از جمله نهادهایی که در اصلاح و درمان بزهکاران، می تواند کارکرد مؤثر داشته باشد، تخفیف و تبدیل مجازات مرتکبین به مجازاتی مناسب تر به حال او است. وقتی متهم در هنگام صدور حکم به واسطه داشتن یکی از جهات مخففه ، به تخفیف یا تبدیل مجازات نایل می شود؛ در واقع از حمایت قانونگذار برخوردار می گردد.همین حمایت قانون گذار کافی خواهد بود تا بزهکار، این احساس را در خویش پیدا کند که جامعه و سیستم قضایی در مقابل او قرار نگرفته ، بلکه کنار او و به عنوان حامی او ، سعی در ایجاد آرامشی دارد که در پرتو آن، بزهکار بتواند فرآیندی را که با ارتکاب جرم ، به ناهنجاری مبدل کرده است را با سازگاری دوباره و همنوا سازی با جامعه جایگزین کند. [۴۲]
اما در خصوص تخفیف در تعدد جرم بهتر است با یک قدم رو به عقب بیان داشت که:
هر چند قانونگذار ایران در ابتدا در قانون مجازات عمومی ۱۳۰۴پیرامون تخفیف مجازات در تعدد جرم سکوت اختیار کرده بود اما در قانون مجازات عمومی ۱۳۵۲، قانونگذار اعمال کیفیات مخففه را در مورد تعدد جرم جایز دانسته بود، ولی میزان و چگونگی آنرا در ماده ۳۲ خود تعیین نموده بود که از این لحاظ محدودیتی را در امر تخفیف بوجود آورده بود.
در قوانین ۱۳۶۱راجع به مجازات اسلامی و ۱۳۷۰ مجازات اسلامی قانونگذار به ترتیب در تیصره ۳ ماده ۲۵و تبصره ۲ ماده ی ۲۲خود و ذیل عنوان تخفیف مجازات بیان میداشتند که: “در مورد تعدد جرم نیز دادگاه می تواند جهات مخففه را رعایت نماید”
لذا قوانین پس از انقلاب(۱۳۶۱و۱۳۷۰) در خصوص رعایت تخفیف در تعدد جرم با تغییر عمده نسبت به قانون مجازات عمومی به تصویب رسید. [۴۳]
مقنن در مقررات مربوط به تعدد جرم در قانون مجازات اسلامی۱۳۹۲مقررات تخفیف مجازات را پذیرفته است. و ضوابط خاصی را پیش بینی نموده است.
در تبصره ۳ ماده ۱۳۴ قانون مجازات جدید آمده است: “در تعدد جرم در صورت وجود جهات تخفیف ، دادگاه می تواند مجازات مرتکب را تا میانگین حداقل و حداکثر و چنانچه مجازات فاقد حداقل و حداکثر باشد تا نصف آن تقلیل دهد".
در تخفیف مجازات حتما باید توجه داشت که پرونده ازکدام نوع پرونده ها است. اگر پرونده مشمول مقررات تعدد جرم باشد، تخفیف دیگر با ماده ۳۷ نیست، بلکه با تبصره ۳ ماده ۱۳۴ خواهد بود.به عنوان مثال اگر فردی مرتکب کلاهبرداری وآدمربایی شده باشد و مجازات کلاهبرداری یک تا هفت سال و مجازات آدمربایی پنج تا پانزده سال حبس باشد، در صورت وجود جهات تخفیف دادگاه نمیتواند میزان حبس را به کمتر از ده سال تخفیف دهد چرا که از حاصل جمع دو عدد پنج و پانزده و تقسیم آن بر دو، عدد ده بدست می آید. لذا دادگاه نمی تواند حکم به مجازات کمتر از ده سال حبس نماید.
قانونگذار در ذیل مواد مربوط به تعدد جرم حکم خاصی در مورد تخفیف مجازات پیش بینی نموده و رویکرد سختگیرانهای را اتخاذ نموده، چرا که با وجود احراز جهات تخفیف مجازات، دادگاه در عمل کار خاصی نمیتواند انجام دهد و محدوده اعمال میزان تخفیف مجازات به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. علاوه بر این در تعدد جرم قانونگذار قاعده خاصی را پیش بینی نموده و فقط تقلیل مجازات را اجازه داده و تبدیل آن را پیش بینی نکرده است.
با ملاحظه مواد فوق میتوان نتیجه گرفت که قانونگذار در مواد تعدد جرم با رویکردی افتراقی نسبت به ماده ۳۷ قانون مجازات اسلامی سیاست جنایی سختگیرانه و شدیدتری را در پیش گرفته است. سیاست کیفری سختگیرانه به دو صورت قابل بررسی است، سختگیری که بر مبنای مطالعات علمی و جرمشناختی و روشن شدن نا کارآمدی ابزارهای اصلاح و درمان در پیشگیری از تکرار جرم و بازپروری مجرمان شکل گرفت و سختگیری غیر علمی که بیشتر متأثر از تحولات سیاسی و اقتصادی بود. در سیاست کیفری سختگیرانه علمی که بر عدالت استحقاقی مبتنی است، مجازات از اهداف اصلاحی و درمانی فاصله گرفته و در نهایت به اعمال سختگیری به مجرم میانجامد[۴۴].
تعدد جرم نشان از خطرناک بودن مجرم دارد و بنابراین جامعه به دلیل احساس خطر، شدت عمل بیشتری نسبت به مجرمان معمول میدارد.مجرمی که مرتکب تعدد جرم شده است، از درجه سرزنشپذیری بالاتری نسبت به سایر مجرمین برخوردار است و در نتیجه پاسخ کیفری به وی باید شدیدتر از سایرین باشد. عدالت و انصاف نیز حکم می کند کسی که یک بار مرتکب جرم شده است در مقایسه با فرد دیگری که چندین بار و در فواصل زمانی مختلف اقدام به فعالیت مجرمانه نموده است و نظم اجتماعی را آشفته ساخته است یکسان نباشد.[۴۵]
مبحث دوم: رویکرد توانگیری
در حقوق کیفری رسیدن به فایده مجازات(کاهش جرم)با مکانیسمهای مختلفی ترسیم می شود که یکی از آن ها ناتوانسازی است.بنابراین یکی از اهدافی که فایده گرایان از تحمیل مجازات در پی آن هستند، ناتوان ساختن مجرم از ارتکاب جرم یا همان خنثیسازی مجرم است.
در مقام مقایسه با مفاهیم ارعاب واصلاح میتوان گفت که اگر در ارعاب،مجرم خواهان ارتکاب جرم است اما به خاطر ترس از مانع خارجی(مجازات)مرتکب آن نمی شود و در اصلاح،مجرم دیگر خواهان ارتکاب جرم نیست چون آن را کاری غلط میداند؛درناتوانسازی بحث خواستن و نخواستن مجرم مطرح نیست بلکه بحث در مورد مجرمی است که اگر هم بخواهد دیگر نمیتواند آن را انجام دهد،یعنی مجازات توان ارتکاب جرم را از او گرفته و بدین وسیله بر میزان بزهکاری در آینده تأثیر مثبت می گذارد[۴۶].
اندیشه ناتوانسازی عمدتا مبتنی بر این فرض است که هدف ارعابی و اصلاحی در مورد برخی از مجرمین کارگر نیست؛این مجرمین تا آنجا که میتوانند به ارتکاب جرم ادامه می دهند.در این مورد تنها راه جامعه برای دفاع از خود،ناتوان ساختن ایشان یا کنار گذاشتن و حذف آنها است در واقع هدف از سلب حقوق و توانایی فرد بزهکار، به عنوان یک اهرم کیفری، تضمین این امر است که با خارج از دور کردن مجرم دیگر مرتکب جرم نشود.[۴۷]
این راهکار در گذشته نیز رایج بوده است، مجازات های شدید چون سلب آزادی به طور موقت و دایم و حتی کیفر مرگ و تبعید به جهت سلب توان مجرمانه به کار گرفته می شدند،هرچند ابزار اصلی آن حبس بوده است.[۴۸]
نمونه خفیفتری از این نوع مجازاتها عبارت است ازمحرومیت از حرف خاص زمانی که آن حرفه زمینه ساز ارتکاب جرم است مانند پرستار یا مامایی که با سوءاستفاده از شغلش اقدام به سقط جنین غیر مجاز می کند،ویا ممنوعیت از تردد در برخی محلهای خاص.
بنابراین در این مبحث برای روشن شدن بهتر رویکرد توان گیری در گفتار اول به بررسی مفهوم رویکرد توان گیری خواهیم پرداخت و در گفتار دوم به بررسی دامنه شمول رویکرد توان گیر بر حسب حالت خطرناک میپردازیم. و در گفتار سوم به بررسی تحولات مفهوم حالت خطرناک و تأثیر آن در تحول اهداف کیفر میپردازیم.
گفتار اول: مفهوم رویکرد توانگیری.
ناتوانسازی یا توانگیری یکی از رویکردهایی است که در راستای سیاست کیفری سختگیرانه مورد استقبال قانونگذاران و مجریان قرار گرفته است، و به معنای سلب فرصت یا توانایی مجرم بالقوه در ارتکاب رفتارهای مجرمانه است.[۴۹]
به عبارت دیگر«سلب توان بزهکاری به معنای محدود کردن حرکت وآزادی بزهکار ودر نتیجه سلب هر گونه قابلیت ارتکاب مکرر جرم و نیز راهکاری برای دفاع اجتماعی است.»[۵۰]
ناتوان سازی بوسیله مجازات ، با توجه به نوع جرم یا مجرم ، متفاوت است .توضیح این که در برخی موارد ،قانونگذار برای جرم یا جرایمی خاص، مجازاتی پیش بینی می کند که ماهیتا ناتوان کننده است . در اینجا مقنن، کاری به وضعیت و خصوصیات فاعل جرم ندارد و سلب توان بزهکاری ، ناظر بر تمام مجرمینی است که مرتکب آن جرم شده اند.مثلا هر تصمیمی در مورد محدود کردن آزادی محکوم، او را از ارتکاب برخی جرایم در آینده باز می دارد. در اصطلاح به این نوع ناتوانسازی، سلب توان جمعی یا عمومی بزهکاری میگویند.در مقابل گاهی سیاست ناتوانسازی ناظر بر نوع خاصی از مجرمین است یعنی آن دسته از بزهکاران که رفتار گذشته آنها ، عاملی برای پیش بینی رفتار آینده شان است . این مجرمین با عنوان مجرمین خطرناک مشمول مجازاتی غیر از مجازات سایر مرتکبین جرایم مشابه میشوند. به عنوان مثال، در مورد دوره حبس ، مدت حبس آن ها طولانی تر خواهد بود تا حالت خطرناک آنها منتفی گردد. این نوع ناتوانسازی را سلب توان گزینشی یا انتخابی بزهکای گویند. مشخصه اصلی این مجازاتها آن است که از مجازاتی که به طور طبیعی برای مجرم تعیین می شود طولانی تر یا شدیدترند. در حقیقت در این روش، گروه های پر خطر برای ناتوانسازی انتخاب میشوند.[۵۱]
از دیدگاه ناتوانسازی،اگر زندان نمیتواند هیچ کارآیی داشته باشد،حداقل می تواند برای مدتی مرتکبین را محبوس نموده و ادامه فعالیت جناییشان را به تأخیر اندازد. اگر چنین تأخیراتی برای مدت طولانی در مورد تعداد کافی مرتکبین صورت پذیرد، اثرات ملموسی در نرخ جرم پدید می آید.
در واقع ناتوانسازی زندان را به صورت نهادی که قادر به ایجاد تغییر در افراد است،نمی بیند بلکه آن را ابزاری برای پاکسازی اجتماعی و محلی برای انباشت ضایعات جامعه انسانی می داند.
گفتار دوم: دامنه شمول رویکرد توانگیر برحسب حالت خطرناک
مجرم خطرناک مجرمی است که ریسک ارتکاب جرم بالایی دارد و در واقع به زبان حقوقی،نرخ تکرار جرم او بالاست.از نظر جرمشناختی،نخستین بار گاروفالو مفهوم حالت خطرناک را که قبلا در روان پزشکی مطرح شده بود،وارد جرم شناسی نمود.
حالت خطرناک دارای دو بعد«ظرفیت و استعداد جنایی»یعنی وضعیتی که در آن میزان شرارت و تباهی یک انسان مورد توجه است ودیگر«سازگاری اجتماعی» به معنای درجه انطباق و جامعهپذیری مجرم،است.[۵۲]