«و شیخ ابوالعباس شقانی – که امام وقت بود، رضی الله عنه – گفت: من روزی به خانه آمدم، سگی دیدم زرد، برجای خود خفته. پنداشتم که از محلت اندر آمده است. قصد راندن وی کردم، وی به زیر دامن من آندر آمد و ناپدید شد. و از ابوالقاسم کرکانی نقل می کند که او گفت من وی را به صورت ماری دیدم. مادر کشف المحجوب به اینگونه اعتقادات و باورهای زیادی بر میخوریم که هجویری به آنها اشاره می کند… (عابدی، ۳۱۰:۱۳۹۰)
زندگینامه هجویری به عنوان یکی از دراویش طریقت صوفیانه است، به بررسی عناصر سازنده فرهنگ در جامعه آن روز و بالاخص در خرده فرهنگ متصوفه در این کتاب خواهیم پرداخت.
۴-۲-۱ باورها
باورها احساسات ریشه دار و عمیقی هستند که اعضای جامعه در آن شریکند. این باورها اعمال و رفتار جامعه را تعیین می کند. هر جامعه ای برای زندگی خانوادگی، حفظ موازین دین، رعایت حقوق والدین، حفظ ادب و احترام به بزرگترها ارزش بسیاری قائل است و به تبیین هایی گفته می شود که مردم یک جامعه درستی آن را به عنوان یک واقعیت قبول دارند باورهای فرد با گروه بر چگونه نگریستن آنها به مسائل اجتماعی اثر میگذارد. باورها ممکن است بر، سنتها، اعتقادات، تجربهها، تحقیقات علمی و یا ترکیبی از برخی از این ها استوار باشد. مثلا ایمان به خدای یگانه یکی از باورهای ماست. ارزشها اصول گستردهای هستند که باورها در زمینه آنها قرار میگیرند. در واقع ارزشها معیارهای انتزاعی خوب هستند، در حالیکه باورها مواد خاصی هستند که افراد آنها را درست یا نادرست می دانند. نوعی از باورها که بر پایه تجربی واقعی مردم استوار نباشد خرافات میگویند. خرافات مجموعهای از باورها هستند که از دوران ابتدایی زندگی اجتماعی انسان که در بیشتر آنها عوامل فوق طبیعی عامل اصلی رویداد تلقی شده و بر اساس دانش امروزی قابل قبول نیستد، شکل گرفته است. (ستوده و کمالی، ۹۸:۱۳۸۱)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
- اعتقاد به کرامت مشایخ، مردم در آن عصر بر این باور بودند که نباید نسبت به مشایخ بیاحترامی کرد زیرا که آنها دارای کرامتی هستند که مردم عادی ندارند آنجا که در مورد سمنون ابن عبداله میفرماید، وی را کلام عالی است و اشارت دقیق اندر محبت .«و وی آن بود که ا زحجاز آمد، اهل فید گفتند:« ما را سخون گوی.» بر منبر شد و سخن میگفت مسّمع نداشت روی به قنادیل کرد و گفت: «بیا شما میگوید.» آن همه قندیلها در هم افتاد و خرد بشکست. (عابدی، ۲۱۱:۱۳۹۰-۲۱۰)
۲- مردم آن عصر بر این باور بو دند که اگر کس ریاضت بکشد به فضل خداوند میرسد. آنجا که در مورد شاه شجاع کرمانی می گوید.« و اندر آثار وی مکتوب است که چهل سال نخفت چون بخفت خداوند سُبحانه و تعالی را به خواب دید: «بار خدایا، من ترا به بیداری شب میطلبیدم در خواب دیدم! » گفت:«یاشاه، در خواب بدان بیداریهای شب یافتی اگر آنجا نخفتی اینجا ندیدی. » والله اعلم. (عابدی، ۲۱۲:۱۳۹۰)
۳- و نیز بر این باور بودند که مشایخ با خضر پیغمبر علیهالسلام ملاقات دارند و درباره محمد ابن علی الترمزی، رضی الله عنه میفرماید که وی را اندر ترمذ محمد حکیم خوانند و حکیمیان از متصوّفه اقتدا بدو کننده و وی را مناقب بسیار است. یکی از آن جمله آن که با خضر پیغمبر – علیه السلام – صحبت داشته بود. و ابوبکر و راق ترمدی که مرید وی بود. رویت کند که: «هر یکشنبه خضر به نزدیک وی آمدی از یکدیگر بپرسید ندی (عابدی، ۲۱۶:۱۳۹۰)
۴- مردم بر این باور بودند که اگر مشایخ در حق آنها دعا کنند خداوند دعای آنها را اجابت می کند. در کشف المحجوب دربارهی ابوالعباس القصاب میگوید. کودکی اشتری را زمام گرفته بود با باری گران، واندر بازار آمل می کشید و پیوسته آنجا وحل باشد پای اشتر از جای بشد و بیفتاد و خرد بشکست. مردمان قصد آن کردند که بار از پشت شتر فرو گیرند، و کودک دست به مستغاث براورد. وی برگذشت. گفتا: «چه بوده است؟» «حال باز گفتند وی – رضی الله عنه زمام شتر بگرفت و روی به آسمان - که قبله دعاست. کرد و گفت: «این اشتر را درست کن، و اگر درست نخواستی کرد. چرا دل قصاب به گریستن این کودک بسوختی؟ اندر حال اشتر برخاست و راست و درست برفت. (عابدی: ۲۴۶)
۵- و یا در مورد ابوالحسن خرقانی میفرماید. شیخ سهلکی گفت: وقتی اندر بسطام ملخ آمد و همه درختان و کشتها از کثرت آن سیاه گشت. مردمان دست به خروش بردند شیخ مرا گفت: «این چه مشغله است؟» گفتم: «ملخ آمده است و مردمان بدان رنجه دل می باشند.» شیخ برخاست وبر بام برآمد و روی به آسمان کرد. در حال همه برخاستند و نماز دیگر یکی نمانده بود. و کس را برگی زیان نشد. والله اعلم. (عابدی: ۲۴۹)
۶- مردم عادی در آن عصر این اعتقاد و باور بودند که میشود شیطان را دید هجویری در کتاب کشف المحجوب اشارات زیادی به این اعتقاد مردم دارد. و آنجا که از قول ابوالعباس شقانی نقل می کند.
«و شیخ ابوالعباس شقانی – که امام وقت بود، رضی الله عنه – گفت: من روزی به خانه آمدم، سگی دیدم زرد، برجای خود خفته. پنداشتم که از محلت اندر آمده است. قصد راندن وی کردم، وی به زیر دامن من آندر آمد و ناپدید شد. و از ابوالقاسم کرکانی نقل می کند که او گفت من وی را به صورت ماری دیدم. مادر کشف المحجوب به اینگونه اعتقادات و باورهای زیادی بر میخوریم که هجویری به آنها اشاره می کند… (عابدی، ۳۱۰:۱۳۹۰)
۴-۲-۲ ارزشها
ارتباطات فرهنگی گاه در محدوده هنجارها و شیوههای زندگی یک فرهنگ است و گاه در سطح عقاید، ارزشها و آرمانهای اجتماعی آن است. اگر یک فرهنگ در سطح عقاید و ارزشهای اجتماعی خود استوار بماند میتواند در محدود ه هنجارها، عناصری از فرهنگهای دیگر را اخذ کند و در صورت لزوم تغییرات و تصرفات لازم را نیز در آنها پدید آورند. فرهنگی که با حفظ عقاید، آرمانها و ارزشهای خود با فرهنگهای دیگر تعامل و داد و ستد داشته باشد، زمینه گسترش و توسعه خود را فراهم میآورد.
ارزشها احساسات ریشهدار و عمیقی است که اعضای جامعه در آن شریکند. این ارزشها اعمال و رفتار جامعه را تعیین میکند به عبارت دیگر ارزشها مجموعه آرمانی هستند که درباره آنچه که درست یا نادرست، خوب یابد مطلوب یا نامطلوب در یک فرهنگ خاص است. وضعیتهای اجتماعی وقتی به عنوان مسائل اجتماعی تلقی میشود که با ارزش ها ناسازگار گردند و یا در تعارض شدید با آنها قرار گیرند. برای مثال: فقر و بیخانمانی موجب سرپیچی از ارزشهای انسانی می شوند و جرایم، ارزشهای شرافتمندی را نقض میکنند. در واقع ارزشها ابزاری برای همبستگی اجتماعیاند و انتقال آنها موجب پیوستگی فرهنگی می شود و وحدت روانی افراد جامعه را پدید میآورد. (گیدنز، ۱۱۸:۱۳۸۹) به بیان دیگر چیزی که برای افراد جامعه محترم، مقدس و خواستنی، مطلوب و… تلقی شود، جز ارزشهای، آن جامعه است برای مثال ارزشهای مهم عبارتند از: تقوا، قدرت، ثروت، احترام و محبت و… وهمانطور که مطلوبیها و خوبی ها ارزش هستند، نامطلوبها و بدیها… ضد ارزش هستند یعنی چون دو روئی ، ریاکاری، نان به نرخ روز خوردن و … (همان:۱۱۹) ارزشها عبارتند از نتیجه غائی هدف و مقاصد کنش اجتماعی است. ارزشها چندان مربوط به اصول آرمانی است: یعنی در حقیقت ارزشها، گویای «احکام اخلاقی» است. (بروس کوئن ۱۰۳:۱۳۸۰) در اصطلاح جامعهشناسی نیز ارزشهای اجتماعی عبارتند از چیزهایی هستند که موضوع پذیرش همگان است. ارزشهای اجتماعی واقعیت و اموری را تشکیل می دهند که مطلوبیت دارندو مورد درخواست و آرزوی اکثریت افراد جامعه است. در همین رابطه «اگ برن» و «نیم کف» می نویسند. «ارزش اجتماعی واقعه یا امری است که مورد اعتنای جامعه قرار دارد ارزش اجتماعی، انگیزه گرایشهای اجتماعی میشود و گرایشهای اجتماعی، تمایلات کمی هستند که در فرد به وجود میآیند و ادراکات عواطف و افعال او را در جهتهای معینی به جریان میاندازد» (همان: ۱۰۵-۱۰۴) ارزشهای اجتماعی در ارتباط با ویژگیهای حیات اجتماعی جوامع مختلف نسبی هستند. ارزشها در هر نوع فرهنگی تغییر می کنند و در داخل یک فرهنگ واحد نیز، ارزش هر گروه، قشر و طبقه اجتماعی دیگر فرق مینمایند، اخلاق، ذوق و سلیقه و سبک زندگی کارگر، کارمند، تحصیلکرده، بیسواد، دهقان و سرمایهدار و …
ارزشهای اجتماعی در ارزیابی، درجهبندی و رتبه بندی نقشهای اجتماعی محول و محقق مؤثرند و باعث میگردند تا اشخاص نقشها و الگوهای رفتاری به صورت پیوستهای از مهمترین تا بیاهمیتترین ارزیابی و رتبهبندی کنند (همان، ۲۰۷)
۴-۲-۳ هنجارهای اجتماعی
هنجارها انتظارات رفتاری خاصی هستند که جامعه با مراعات آنها نظم پیدا می کند. درواقع هنجارها دستورالعمل ریز بایدها و نبایدها هستند (ستوده و کمالی، ۱۳۸۱: ۹۹). هنجارها رفتارهای معینی هستند که براساس ارزش های اجتماعی قرار دارند و با رعایت کردن آنها جامعه انتظام پیدا می کند (بروس کوئن، ۱۳۸۰: ۲۰۶).
هنجارها، رفتار، قاعده، معیار و یا میزانی است که با آن رفتار اجتماعی اشخاص در جامعه سنجیده می شود، هر رفتاری که با آن تطبیق کند، رفتاری است «به هنجار» و اگر نسبت به آن انحراف داشته باشد «ناهنجار» نامیده می شود (همان: ۲۰۷).
هنجارهای جامعه انواع مختلفی دارند شامل: رسوم اجتماعی، رسوم اخلاقی، میثاق اجتماعی، تشریفات اجتماعی، آداب اجتماعی، شیوه های قومی، سنت های اجتماعی، قوانین اجتماعی و مقررات اجتماعی … .
۴-۲-۳-۱رسوم اجتماعی
رسوم اجتماعی عبارت از مجموعه کنش های یکسانی است که براثر تکرار فراوان در طول زمان تثبیت شده و برطبق الگویی که معمولاً از طرف گروه خاصی پذیرفته شده انجام گیرد (همان: ۲۱۱).
مهمان نوازی: مهمان نوازی از دیرباز برای ایرانیان یکی از مهمترین ارزش های اخلاقی تلقی می شده است و در حکایات کتاب این موضوع کاملاً مشهود است. «عزازی هرچه تماتر شیخ را فرود آورد و سه روز میزبانی نیکو کرد با تکلف های بسیار» (همان: ۲۳۰).
به زیارت رفتن: یک رسم رایج به زیارت مشایخ رفتن بوده است.
۴-۲-۳-۲ رسوم اخلاقی
هرگاه آداب و رسوم نه تنها به طور کلی و رسمی در گروهی اجرا شود بلکه در عین حال مبنی بر ارزش ها و احساساتی باشد بطوری که عدم تمکین بدان موجی برای مجازات شدیدی از جانب گروه گردد، آنگاه این رسوم به نام «رسوم اخلاقی» نامیده می شوند (قرائی، ۱۳۸۹: ۲۱۱). متصوفه به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی دارای مقرراتی است که اجرا نکردن برخی از آن ها مجازاتی را به همراه داشته است: بیرون رفتن از خانقاه و ایستادن بدلیل عذرخواهی از گناه، رسمی بوده است که چون گناهی از صوفی سر می زد، به در خانقاه می رفتند و می ایستادند و این نشان اعتراف به گناه و عذرخواهی بوده است (اسرارالتوحید، ۵۲۱).
حسن مؤدب می گوید «شیخ به نظر انکار در من نگریست و گفت: ای حسن بیرون شو و اندرون خود از دوستی دنیا پاک کن تا بگذاریمت که نزد صوفیان بنشین. بیرون رفتم به در خانقاه بایستادم و سر و پای برهنه کردم و استغفار نمودم و بسیار بگریستم (همان: ۹۷).
۱- سرپای برهنه کردن
۲-خرقه بر کشیدن
۳- زاویه بیرون خانقاه نهادن
۴- داشتن پیر
خرقه برکشیدن:خرقه از تن کسی بیرون آوردن رسمی بوده است که اگر صوفی هنجارشکنی می کرده است و خلاف رسوم خانقاه کاری می کرده است، خرقه او را که رمز تصوف او بود از او می گرفتند (همان: ۵۱۴). «در نیشابور روزی بلقسم قشیری قدس ا… روحه المزیز درویش را خرقه برکشید و بسیار برنجانید و از شهر بیرون کرد» (همان: ۸۱).
آداب غذا خوردن …
معرفی توسط معرفان …
غسل کردن:
استغفار کردن:
بدرقه کردن:
اطلاع رسانی:
خرده فرهنگ متصوفه نیز رسومی مخصوص به خود داشته است. مانند مجالس مشایخ.
صوفیه: مشایخ و بزرگان را رسوم بر آن بوده است که با هم جمع می شوند، مجالس تشکیل می دادند و درباره موضوعی بحث می کردند. در ماورالنهر آنها مشایخ بزرگ بوده اند و عادت ایشان چنان بودی که حلقه بنشیندی و هر کس در این شیوه سخن گفتندی و فایده ای دادندی.
خرقه به دعوتی بازخریدن: رسمی بوده است که وقتی دراثر سماع یا حالتی که به جمع دست می داده است خرقه ها را از تن به در می آورده اند و آن خرقه ها دیگر به صاحبانشان تعلق نداشته است و به اصطلاح در حکم جمع (مال جمع) بوده است
اینکه بتوانند باز به سرخرقه بازگردند یعنی آن را بپوشند دربرابر قیمت آن میهمانی یا دعوتی ترتیب داده می شده است تا بتوانند به سرخرقه بازگردند.
نمادها: هر چیز با معنایی که نشان دهنده چیز دیگری باشد نماد است. انسان ها بدون نمادها نمی توانند با هم ارتباط برقرار کنند یا با موجودات دیگر زندگی کنند. نمادهای یک فرهنگ شامل زبان، ایماء و اشاره و اشیای بامعنی هستند که بطور مشترک در یک جامعه شناخته می شوند (ستوده، ۱۳۸۴: ۳۹). صوفیان با نشانه هایی که داشته اند کاملاً در میان مردم شناخته شده بودند، چنانچه وقتی حس مؤدب به نزد … . همچنین صوفیه علاوه بر لباس ابزاری نیز داشته اند که نشانگر و نماد صوفی بودن آنها بوده است،
۴-۲-۳-۳-کنترل اجتماعی
همه جوامع هنجارهایی دارند که رفتار قابل قبول را تعیین می کنند و نیز سازوکارهای کنترل اجتماعی را برای انتقال و تحصیل و اجرای هنجارها و انتظارات اجتماعی بکار می برند. درواقع در فرایند جامعه پذیرش، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی به فرد آموخته می شود و سپس بوسیله کنترل اجتماعی رفتار او تحت نظارت قرار می گیرد (ستوده و کمالی، ۱۳۸۱: ۲۱۳).
رعایت هنجارها و ارزش ها الزامی است و فرد ناچار است آنها را بپذیرد و از آنها پیروی کند وگرنه ناچار مورد مجازات، سرزنش و تمسخر دیگران قرار می گیرد. در اینجاست که مفهوم «تسلط اجتماعی» مفهوم پیدا می کند، به این معنی که اگر کسی بخواهد آزادی عمل خود را به جایی برساند که به یگانگی و ارزش های اجتماعی لطمه ای برساند جامعه با وسایل مختلفی راه را بر او سد می کند و می کوشد تا جبراً او را از راه ناسازگاری بازدارد (قرائی، ۱۳۸۹: ۲۱۵).
همانطور که ذکر گردید ارزش ها و هنجارها در جامعه به صورت کلی و در نهادهای اجتماعی و گروه ها بصورت جزئی لازم الاجراست. درواقع آنچه ارزش و هنجار بوده است به وسیله کنترل اجتماعی تحت نظارت قرار می گیرد و اجرا نشدن آن ها مستلزم مجازات هایی از طرف حکومت وقت و یا رأس آن نهاد و گروه اجتماعی تعیین و اجرا می شود.
سیرت