یانگ[۱۴۱](۲۰۰۴) به تجزیه و تحلیل مسئله تشدید تقاضا و اثر شلاقی در بخشی از سیستم زنجیره تامین فروشندههای مواد غذایی درانگلستان با بهره گرفتن از دیدگاه پویاییهای سیستم می پردازد. دراین مدل علل رفتار پویای سیستم، منابع تشدید از بخشهای پاییندستی زنجیره به بخشهای بالادستی، اثر تاخیرهای اطلاعاتی، پیش بینی تقاضا و سهم اطلاعات در عملکرد زنجیره تامین مورد تحقیق و تجزیه و تحلیل قرار گرفته شده است (یانگ ، ۲۰۰۴، ۴۰۵).
کایاستا(۲۰۰۴) در مقالهای تحت عنوان “زنجیرههای خدمات در کجا قرار دارند؟"، به سه بحث اصلی می پردازد. در بخش اول به این مطلب می پردازد که ارائه خدمت به مشتری در واقع به مانند تولید یک کالا است و بنابراین همان زنجیره تامین به مفهوم تولیدی در آن حاکم است. در بخش دوم به ویژگیهای زنجیرههای تامین در سازمانهای خدماتی به طور کلی پرداخته می شود و در بخش آخر به این بحث پرداخته می شود که از مفاهیم زنجیره تولید در بخش تامین نمی توان در بخش خدمات استفاده کرد و متفاوت از آن میباشد. این در حالی است که بخش خدمات بیشترین نقش در تولید ناخالص داخلی اکثر کشورها دارد. بخش خدمات بیش از ۷۰% تولید ناخالص داخلی در کشورهایی مانند کانادا و ایالات متحده آمریکا را به خود اختصاص داده و سهم آن در حال رشد نیز میباشد. در نهایت در این مقاله نتیجه گیری می شود که یک مفهوم کلی و عمومی برای زنجیرههای تامین خدمات وجود ندارد. این در حالی است که وجود یک مفهوم از زنجیره تامین و طراحی آن باعث اثربخشی بیشتر مدیریت خواهد شد (کایاستا،۲۰۰۴، ۷۷).
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
استنلی[۱۴۲](۲۰۰۵) در مقالهای تحت عنوان “اثر مدیریت زنجیره تامین بر سازمانهای خدماتی” به تشریح مدیریت زنجیره تامین در فعالیتهای خرید، عملیات و توزیع در میان شبکه ای از سازمانهای وابسته در ایالات متحده آمریکا و تعدادی از کشورهای صنعتی دنیا می پردازد. براساس آماری که استنلی در این تحقیق ارائه مینماید خدمات بیش از ۶۰% تولید ناخالص ملی و ۸۰% کارکنان شاغل در صنایع آن کشورها را به خود اختصاص میدهد. همانطوریکه خدمات اهمیت بیشتری به دست میآورند و روز به روز بیشتر در عرصه صادرات بین المللی مطرح میشوند به مانند کالاهای تولیدی نیاز به یک دیدگاه مدیریت زنجیره تامین خدمات احساس می شود. بنابراین هدف از این مطالعه به کارگیری مدل زنجیره تامین از دیدگاه خدماتی است. استنلی در نهایت در این تحقیق عوامل کلیدی و موفقیتآمیز زنجیرههای تامین در شرکتهای خدماتی را مورد شناسایی قرار میدهد که از مهمترین آنها عبارتند از: تمرکز بر مشتری، حرکت به سمت اثربخشی عملیات، شناسایی و تعامل با شرکتهایی که در عملیات نقش دارند، در جستجوی ارتباطات باز، سرمایه گذاری در تکنولوژی اطلاعات و اندازه گیری مستمر عملکرد (استنلی ، ۲۰۰۵، ۱۳).
کایاستا(۲۰۰۶) در مقاله دیگری به طرح دیدگاه های خود در مدلسازی زنجیرههای خدمات می پردازد و اذعان میدارد مدلسازی زنجیرههای تامین خدمات از بسیاری جهات با مدلسازی زنجیرههای تولید متفاوت است. به عنوان مثال برخلاف کالاهای فیزیکی، یک خدمت ممکن است از شرکتهای چندگانه به مشتری ارائه شود. بنابراین هدف از این مقاله این است که نشان دهد پویاییها و ساختارهای حاکم بر زنجیرههای خدمات و تولید با هم متفاوت است و در مدلسازی زنجیرههای خدمات نیاز به یک دیدگاه متفاوت و جدید می باشد (کایاستا، ۲۰۰۶، ۴۱).
رائو[۱۴۳] (۲۰۰۶) در مقالهای تحت عنوان “مدیریت زنجیره تامین مالی[۱۴۴]” به مدلسازی زنجیره تامین مالی جهت مدیریت موثر فرایند مالی شرکتها، پیش بینی مالی و کاهش هزینه های سرمایهگذاری و چگونگی تعامل این زنجیره با زنجیره تامین فیزیکی و همچنین نقش تکنولوژی در برقراری این تعامل می پردازد. رائو در این مقاله نتیجه میگیرد که مدیریت زنجیره تامین مالی در صورتی موثر میباشد که با زنجیره تامین فیزیکی تعامل مناسب داشته باشد و عامل کلیدی که این نقش را در سازمان ایفا می کند تکنولوژی اطلاعات میباشد (رائو، ۲۰۰۶، ۱۰۷).
رائو (۲۰۰۹) در تحقیق دیگری راجع به ارزیابی عملکرد سازمانهای خدماتی بیان میدارد که به طور طبیعی صنایع خدماتی محدوده وسیعی از بخشهای صنعتی مانند خردهفروشی، حمل و نقل، بهداشت و سلامت، خدمات مالی، پستی و … را به خود اختصاص می دهند. هربخش، عملیات و فرایند خاص خود را دارد. بنابراین برای هر صنعت نیازمند یک چارچوب خاص فرآیندهای آن صنعت نیز خواهیم بود. در یک کارخانه تولیدی مقدار محصولی که وارد زنجیره تامین می شود برابر با محصول خارج شده از آن میباشد اما مقدار ورودی یک سازمان خدماتی و جریان خروجی آن ممکن نیست که شبیه باشند. عملکرد مدیریت زنجیره تامین سنتی با مواردی چون زمان سیکل، کنترل موجودی، هزینه تولید و … سنجیده می شود اما در سازمان خدماتی، سازمانها عملکرد خود را بر اساس تعداد مشتریان سرویس داده شده، میزان رضایت مشتری، پاسخگویی و کیفیت خدمات میسنجند (رائو، ۲۰۰۹، ۶۹).
مارکوز(۲۰۱۱) در ارزیابی عملکرد ساختارهای کسب و کار یا شبکه های زنجیره تامین از سه مدل فرعی استفاده نموده است: مدل رفتار خریدار، مدل مالی و مدل سرمایه گذاری. مدل فرعی رفتار خریدار، ارائهدهنده تصمیم مشتری به خرید محصول میباشد و در واقع به نوعی نمایانگر پاسخ درک مشتری از محصول در بازار رقابتی نیز میباشد. سوالی که در اینجا باید به آن پاسخ داده شود این است که: چگونه درک مشتری از کیفیت وقیمت محصول بر سهم بازار رقبای فعال در آن تاثیر می گذارد؟ در مدل فرعی مالی به این مسئله پرداخته می شود که چگونه استراتژی محصول یا بازار بر درآمد اپراتورهای بازار تاثیر می گذارد. در مدل فرعی سرمایه گذاری نیز به این مسئله پرداخته می شود که نرخ سرمایه گذاری در بازار توسط هر اپراتور به چه میزان باعث ایجاد فرصت خواهد شد و به سودآوری شرکت کمک خواهد کرد. مارکوز از قیمت و هزینه به عنوان دو عامل مهم در ارزیابی زنجیره و کاهش عدم اطمینان نام میبرد و قیمت گذاری یک محصول یا خدمت را از تصمیمات مهم و حیاتی یک سازمان تجاری میداند که در موفقیتهای آتی آن شرکت نقش دارد. در واقع محصول و قیمت به عنوان ارتباط بین خریدار و شرکت محسوب می شود (مارکوز، ۲۰۱۱، ۴۵).
با توجه به اینکه در زمینه ارزیابی زنجیره تامین خدمات به طور خاص مطالعات محدودی انجام شده است و با توجه به تشابهات موجود، در قسمت های بعد به تحقیقات انجام شده در این زمینه در سازمانهای تولیدی پرداخته شده است.
اندرسون و همکاران(۱۹۹۷) یک نمونه بارز تحقیقی از تشدید تقاضا در زنجیرههای تامین ارائه کردند. دراین مقاله یک مدل دینامیکی به منظور بررسی تشدید تقاضا در زنجیرههای تامین تجهیزات سرمایهای توسعه داده شده است و با مورد آزمون قرار دادن سیاستهای مختلف، عملکرد این صنعت بهبود داده شده است (اندرسون و همکاران، ۱۹۹۷، ۶۵۱).
بارلاس و اکسوگان(۱۹۹۹) اولین بررسی نمادین در زمینه توسعه سیاستهای مدیریت موجودی انجام دادند. بارلاس و اکسوگان یک مطالعه موردی در صنعت پوشاک انجام دادند که در آن یک مدل شبیهسازی دینامیکی از زنجیره تامین توسعه داده شده است. هدف آنها از این شبیهسازی توسعه سیاستهای موجودی به منظور افزایش درآمد خردهفروش و کاهش هزینه های او بود. هدف دیگر آنها مطالعه تاثیرات بکارگیری استراتژی های مختلف بود. در نهایت، در مطالعه بارلاس و اکسوگان سیاستهای جدید سفارشدهی در سیستمهای پیوسته – گسسته مطرح شده است. با این سیاستها نوسانات تقاضا نیز پایدار و استوار میباشند (بارلاس و اکسوگان، ۱۹۹۹، ۹۵).
ککراواستیا و دیاواتی[۱۴۵](۱۹۹۹) بحث طراحی مجدد زنجیرههای تامین مطرح کردند. در این مقاله یک مدل دینامیکی توسعه داده شده که امکان جایابی گلوگاههای بالقوه و تشخیص عملکرد لجستیک در صنعت کشتیسازی را مهیا میسازد. در این بررسی عملکرد لجستیک با سه شاخص کلیدی به نام کیفیت محصول، هزینه و زمان تحویل، تعریف شده است. ککراواستیا و دایاواتی مطرح کردند که مدل پویاییهای سیستم بایستی سه جریان فیزیکی، اطلاعاتی و مالی را در بر بگیرد. مدل توسعه داده شده، رفتار زمانی متغیرهای کلیدی که شامل سفارشات، کار در جریان ساخت، تحویلها، تاخیر در تحویل، فروش کل و خالص سود میباشد را نشان میدهد. در نهایت ککراواستیا و دایاواتی، استفاده بیشتر از مدل را به منظور ارزیابی عملکرد لجستیک و نیز طراحی سیاستهای لجستیک پیشنهاد دادهاند (ککراواستیا و دیاواتی، ۱۹۹۹، ۱۸۱).
اکرمنز[۱۴۶] و همکاران (۱۹۹۹) به موضوعات مهمی در زمینه مدیریت زنجیره تامین بین المللی[۱۴۷] پرداختهاند. در این مقاله با بهره گرفتن از مدلهای علت و معلولی آزمایشی از اهداف، موانع و تسهیلکنندگان در امر رسیدن به مدیریت زنجیره تامین بین المللی کار آمد، یک نظریه جدید به نام دور مقبول و دور باطل پیشنهاد شده است. در این بررسی عوامل کلیدی موفقیت در مدیریت زنجیره تامین بین المللی در قالب یک مدل علت و معلولی ارائه شده است (اکرمنز و همکاران، ۱۹۹۹، ۱۹۵).
استرمن[۱۴۸](۲۰۰۰) یک مدل عمومی از سیستم مدیریت موجودی را ارائه نمود که این مدل ساختار پایه تصمیم گیری در یک محیط را شکل میدهد. این ساختار عمومی در بسیاری از سناریوهای مختلف شامل سفارشدهی مواد اولیه، کنترل تولید و یا در سطح کلان اقتصادی، به منظور کنترل سرمایه انباشته شده کاربرد دارد. مدل از دو قسمت تشکیل شده است: ۱) ساختارهای فیزیکی موجودی و جریان مواد سیستم، ۲) قواعد حاکم بر تصمیم گیری به منظور کنترل سیستم. استرمن اظهار داشت که در واقعیترین موقعیتهای مدیریت موجودی، پیچیدگی بازخوردها در میان متغیرها مانع از تعیین یک استراتژی بهینه می شود و سپس یک مدل تصمیم به سفارش را بر اساس روشهای ابتکاری به طور محلی منطقی مطرح نمود (استرمن، ۲۰۰۰، ۱۴۱).
انجمن زنجیره تأمین برای اولین بار مدل مرجع عملیات زنجیره تأمین[۱۴۹] را معرفی کرد. مدل مرجع عملیاتی، مدل استانداردی است که برای ارتباط مؤثر بین شرکای زنجیره تأمین طراحی شده است تا با تمرکز بر زنجیره تأمین به مدیران شرکتها در تجزیه و تحلیل زنجیره تأمین و شناسایی فرصتهای بهبود در جریان مواد، کار و اطلاعات کمک نماید. این مدل فعالیتهای زنجیره تأمین را به عنوان یک سری از فرآیندهای درون سازمانی به هم پیوسته در نظر گرفته و برای اتصال تأمینکنندگان به مشتریان چهار عامل را دخیل میداند که شامل: برنامه ریزی، منبع، ساخت و تحویل میباشد. هر یک از این چهار عامل به وسیله چهار معیار: پایایی تحویل، پاسخگویی/ انعطافپذیری، هزینهها و داراییها ارزیابی میشوند. این مدل جهت ارزیابی عملکرد به شرکتها اجازه میدهد: فرآیندهای خود را به خوبی ارزیابی کنند، عملکرد خود را با سایر شرکتها در داخل و خارج حوزه صنعت خود مقایسه کنند، مزیتهای رقابتی خاصی را دنبال کنند، با بهره گرفتن از این ارزیابیها فعالیتهای خود را اولویت بندی کنند، منافع حاصل از اجرای این تغییرات را کمی کنند، بهترین ابزار نرم افزاری مناسب با نیازمندیهای فرایند خاص خود را شناسایی کنند (محمدی گرفامی، ۲۰۰۲، ۳۶).
تاویل(۲۰۰۲) بحث طراحی مجدد زنجیرههای تامین را مطرح نمود. او راهحل فشردگی زمان را به عنوان یک پاسخ سریع موثر و کارا به تغییرات بازار مدنظر قرار داد. تاویل مطرح نمود که استراتژی های فشردگی زمان بر اساس شبیهسازی، پیشگیری بهبودهای عملکرد زنجیره را امکان پذیر میسازد. او با بهره گرفتن از مدل فارستر، یک رتبه بندی از استراتژی های مهندسی مجدد را تهیه نمود. بر اساس نتایج شبیهسازی، تاویل کاربرد استراتژی های مهندسی مجدد را به صورت زیر تعریف نمود: ۱)کاهش در همه زمانهای تدارک مواد، اطلاعات و جریانهای مالی ۲)حذف تاخیرات زمانی در نقاط تصمیم ۳)تامین اطلاعات مورد نیاز همه تصمیمگیرندگان بالادستی(تاویل، ۲۰۰۲، ۸۷).
دیزنی[۱۵۰] و تاویل[۱۵۱] (۲۰۰۳) تاثیر سیاست مدیریت انبار فروشنده[۱۵۲] بر روی دینامیک زنجیره را مطالعه نموده اند. در استراتژی مدیریت انبار فروشنده عرضهکننده مسئولیت انبار مشتری خود را بر عهده دارد. در مطالعات صورت گرفته مشاهده شده که طراحی سیستم با این استراتژی موجب می شود تا قلههای سفارشدهی در این زنجیرهها نسبت به زنجیرههای تامین سنتی بسیار هموارتر گردد (دیزنی و تاویل، ۲۰۰۳، ۹۷).
چان[۱۵۳](۲۰۰۳) در مطالعه خود به این مسئله اشاره می کند که متخصصین نتیجهگرا می توانند به وسیله علائم حیاتی زنجیره تأمین، وضعیت زنجیره تأمین را مشخص نمایند. در صورتی که علائم حیاتی زنجیره نشاندهنده وجود مشکل باشد باید با بهره گرفتن از ارزیابی، ریشه مشکلات را پیدا کرد. دلایل اصلی استفاده از علائم حیاتی زنجیره تأمین عبارتند از: تعیین مزیتها و فرصتها، تعیین بخشهایی که کارکرد مناسب دارند، تعیین مبناها بر اساس اهداف و سنجش نسبت به این مبناها، تعیین نقاط ضعف و اولویت بندی مشکلات و نشان دادن فعالیتهای بهبود دهنده. ایشان سپس علائم حیاتی زنجیره تأمین را در چهار حوزه اصلی زیر تعیین می کند: هماهنگی فعالیتهای منبعیابی، قابلیت اطمینان زنجیره تأمین، سادگی زنجیره تأمین، شتاب زنجیره تأمین و بهرهوری منابع اصلی. در هر یک از حوزه های فوق، شاخص های زیر را تعریف می کند: خدمت به مشتری، عملکرد برنامه تولید، عملکرد زمانبندی ساخت، عملکرد زمان تحویل تأمین کنندگان، کیفیت اطلاعات (چان، ۲۰۰۳، ۲۲).
هیگاچی[۱۵۴] (۲۰۰۳) زنجیره تامین محصولی با چرخه حیات کوتاه به صورت پویا شبیهسازی و تعامل اثر شلاقی و فراز و نشیبهای زنجیره تامین را با سایر فاکتورهای تاثیرگذار بر زنجیره تامین بررسی نموده است. او از شبیهسازیهای پویا بر مبنای سناریو در شرکت تاماگوچی استفاده نمود. مدل دارای سه جزء بازار، خردهفروش و کارخانه بود. مدلی که ارائه داد، مدلی بسیار مفید برای تصمیمگیرندگان و برنامهریزانی است که با محصولاتی با چرخه عمر مشابه سروکار دارند ( هیگاچی ، ۲۰۰۳، ۱۰۹۷).
چان (۲۰۰۳) در تحقیقی به مطالعه معیارهای ارزیابی و همچنین تعیین عملکرد در مدیریت زنجیره تأمین با تمرکز بر مشتری می پردازد. بدین ترتیب است که ابتدا شناسایی وضعیت جاری یک زنجیره تأمین را بر اساس مراحل زیر انجام میدهد:
- تحلیل فرایند، فناوری، رویههای سازمانی و روش های اجرایی.
- تعیین جزییات زنجیره تأمین و حلقههای آن.
- تعیین وضعیت فعلی و آتی معیارهای هزینه، کیفیت، زمان و رضایت مشتری.
مسیر ارزیابی و تعیین معیارها به صورت ماتریسی از معیارها در ارتباط با عوامل کالا، اطلاعات و تبادلات مالی است. پس از آنکه در مسیر زنجیره تأمین کلیه معیارها شناسایی شدند، ارزیابی کلی که نشانگر عملکرد و کارایی زنجیره میباشد، به دست می آید. در این مسیر، خط مشیها و دستورالعملها که در حقیقت رویههای پردازش اطلاعات و یا مواد در زنجیره تأمین را تعیین می کنند، باید مورد بررسی قرار گیرند و در خصوص حفظ، اصلاح و حذف هر یک به نتیجه رسید. در نهایت زنجیره تأمین بر اساس عملکرد آن در محورهای چهارگانه کیفیت، زمان، هزینه و انعطافپذیری مورد ارزیابی قرار میگیرد. بنابراین مهمترین نقطه قوت این روش جامعیت و ملموس بودن شاخص های نهایی میباشد. اما از آنجا که هر یک از این معیارهای کلی حاصل جمعآوری معیارهای گوناگونی هستند که مراحل را با هدف دستیابی به مزیت رقابتی سازمان و معیار مورد نظر ذینفعان یعنی سودآوری و افزایش مزایای موجود برای ذینفعان دنبال می کند، بنابراین نقطه ضعف این روش عدم کمی شدن بسیاری از شاخص ها میباشد (چان، ۲۰۰۳، ۲۵).
ویکروم[۱۵۵] (۲۰۰۳) در بررسی خود یک زنجیره تامین دو سطحی با یک انبار و یک مرکز توزیع را مدنظر قرار داده است. محدودیتهای اصلی مسئله، افق زمانی تحویل کالا و ظرفیت فضای انبار است به گونه ای که بازه زمانی تحویل کالا توسط مرکز توزیع تعیین میگردد. با توجه به گران بودن کالای نهایی، تجهیزات کامپیوتری و همچنین شرایط خاص مورد نیاز برای نگهداری در انبار، الزام به رعایت بازه زمانی تحویل کالا وجود دارد. خروجی مسئله شامل (۱) برنامه بازپرسازی انبار که مشخصکننده زمان و میزان ذخیره کالا در آن است، (۲) برنامه ارسال کالا به مراکز توزیع که مشخص میسازد که در چه زمانی و به چه میزانی باید کالا به مرکز توزیع تحویل داده شود به گونه ای که تقاضای مشتریان برآورده شود (ویکروم، ۲۰۰۳، ۱۶۹).
رومین[۱۵۶] (۲۰۰۴) در مطالعه خود به طراحی شبکه توزیع یک زنجیره تامین چند سطحی پرداختهاند که در آن تنها یک محصول از تنها عرضهکننده آن به تعدادی مرکز توزیع و از آنجا به چند خردهفروش منتقل می شود. در این مسئله هر خردهفروش تنها از یک مرکز توزیع، کالا دریافت می کند و مراکز توزیع به خردهفروشانی که به آن تخصیص یافتهاند کالا را به صورت مستقیم تحویل میدهد. خروجیهای این مدل عبارتند از: تعداد مراکز توزیعی که باید راه اندازی شوند و مکان هر یک از آنها. این مراکز توزیع باید سیاست مدیریت موجودی و هزینه آن را به هرکدام از خردهفروشان کالا ارائه نماید (رومین، ۲۰۰۴، ۲۱۷).
رینر و ترکا[۱۵۷] (۲۰۰۴) در تحقیقی با عنوان” طراحی زنجیره سفارشی شده: مسائل و آلترناتیوهایی برای یک شرکت تولیدی در صنعت غذایی، تحلیلی مبتنی بر شبیهسازی” را ارائه نمودهاند. در این تحقیق ایشان یک مدل بهبود و اصلاح که بر ارتقاء زنجیره تأمین مورد مطالعه تأثیر دارد را ارائه نموده اند. ایشان نشان می دهند که محیط زنجیره تأمین استوار ایدهآل، بستگی به وضعیت تقاضا، هموار یا بیثبات است. محققان بر این اعتقاد هستند که اگر چه کاهش عدم اطمینان با کمک به اشتراک گذاشتن اطلاعات، کاهش زمان تأمین و موارد دیگر امکانپذیر است اما با وجود این موارد اجتناب از عدم اطمینان ممکن نیست و در این خصوص برنامه ریزی استوار به منظور مدیریت عدماطمینان در زنجیره تأمین ضروری است. در این تحقیق به نیاز برای برنامه ریزی زنجیره تأمین استوار در سطح تاکتیکی به منظور توانایی سر و کار داشتن با تقاضای نامطمئن مشتری تأکید شده است (رینر و ترکا، ۲۰۰۴، ۲۱۷).
دیجونکهیر[۱۵۸] و همکاران(۲۰۰۴) تاثیر غنیسازی اطلاعات بر روی اثر شلاق چرمی را مورد مطالعه قرار دادند (اثر شلاق چرمی در قالب مساله تشدید تقاضا در زنجیرههای تامین مورد بحث قرار میگیرد). در این مقاله نشان داده شده که در یک زنجیره تامین متمرکز به اشتراک گذاری اطلاعات تقاضا در طول زنجیره، اثر شلاقی چرمی را بر روی سیاستهای سفارشدهی تا رسیدن به سطح S کاهش میدهد ولی از بین نمیبرد (دیجونکهیر و همکاران، ۲۰۰۴، ۴۲۱).
لمس و آشایری[۱۵۹](۲۰۰۶) مدل شبیهسازی پویایی را ارائه کردند که در آن ارزش اقتصادی افزوده شده بر روی برنامه ریزی تقاضای زنجیره تامین مورد بررسی قرار گرفته شده است. نتایج مطالعه آنها به مدیران این امکان را میدهد، تا دریابند که بهبود در قابلیت اطمینان تقاضا چگونه بر کل زنجیره تامین تاثیر می گذارد. مثلا مدیران زنجیره تامین میتوانند بررسی کنند که تغییرات در ساختار پیش بینی تقاضا در زنجیره تامین، با روشهای مختلف کنترل موجودی، ممکن است به چه صورت در سودآوری کل سازمان تاثیر داشته باشد ( لمس و آشایری، ۲۰۰۶، ۵۵۰).
تین فو[۱۶۰](۲۰۰۶) به مسئله توزیع محصول از m مبدا به n مقصد پرداختهاند. در این بررسی به طور همزمان کمینهکردن هزینه و زمان کل توزیع با توجه به محدودیتهای عرضه، تقاضا، فضای انبار و بودجه، هدف قرار داده شده است. در این شبکه تنها توزیع یک کالا مورد بررسی قرار میگیرد و هدف مسئله تخصیص بهینه وسائل نقلیه برای حمل کالا از مبادی (کارخانه ها) به مقاصد (مراکز توزیع) میباشد. هر منبع دارای ظرفیت عرضه محدود برای ارسال به مراکز توزیع مختلف بوده و همچنین هر مقصد نیز نسبت به میزان کالایی که از کارخانجات مختلف دریافت می کند، پیش بینی تقاضای خاص خود را دارد. عرضه کل برای هر منبع و همچنین پیش بینی تقاضا برای هر مرکز توزیع به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات کامل و به هنگام در طول افق برنامه ریزی به صورت فازی در نظر گرفته می شود. در این تحقیق از برنامه ریزی فازی چندهدفه برای بهینهسازی مسئله حمل و نقل در یک محیط فازی استفاده شده است (تین فو، ۲۰۰۶، ۱۳۰۳).
هلن[۱۶۱] (۲۰۰۶) در تحقیق خود برنامه ریزی حمل و نقل مواد خام از محل برداشت به کارخانه، تولید محصول از آن و حمل از کارخانه به سمت مشتری از طریق ترمینال یا به صورت مستقیم و انتخاب سفارشات بالقوه و سطح آن در بین مشتریان را مدنظر قرار داده است. مسئله این تحقیق حداقل کردن هزینه های حمل، تولید و توزیع با در نظر گرفتن برآورد کردن تقاضای محصولات است. حدود ۲۰ نوع محصول در کارخانجات تولید می شود که هریک دارای ظرفیت مشخصی هستند. هر ترمینال دارای ظرفیت محدودی برای کالاهای رسیده است و سفارش کالا برای هر مشتری در یک محدوده مشخص قرار دارد و به صورت قرارداد فی مابین صورت می گیرد، بدین صورت که خریدار، قیمت و میزان تقاضای خود را ارائه نموده و شرکت در قبول یا رد آن مختار است. در این مسئله برای تصمیم گیری در مورد انعقاد یا عدم انعقاد قرارداد با مشتری از متغیرهای صفر و یک استفاده شده است. چنانچه سفارشی پذیرفته شود باید کاملا برآورده شود. دراین مقاله برنامه ریزی برای یکسال انجام گرفته است و مدل آن از نوع برنامه ریزی عدد صحیح مرکب میباشد (هلن، ۲۰۰۶، ۲۵).
تنگ(۲۰۰۶) تحقیقی با عنوان” تصویر و دورنمایی از مدیریت ریسک زنجیره تأمین” را ارائه نموده است. دراین تحقیق مروری، وی مدلهای کمی مختلفی را برای مدیریت ریسک زنجیره تأمین بررسی نموده است. همچنین استراتژیهای مختلف مدیریت ریسک زنجیره تأمین موجود در ادبیات نظری همراه با کاربردهای عملی آن ارائه نموده است. در این مرور جامع به طور خاص موضوعات مختلفی از عدم اطمینان، مانند عدم اطمینان تقاضا، زمان تأمین نامطمئن، ظرفیت تأمین نامطمئن، هزینه تأمین نامطمئن، تقاضای نامطمئن، قیمت نامطمئن و استراتژی های استوار شامل ویژگیهای استراتژی های استوار، استراتژی های مدیریت تأمین استوار، استراتژی های مدیریت تقاضای استوار، استراتژی های مدیریت تولید استوار، استراتژیهای مدیریت اطلاعات استوار مطرح میگردد. به طور کلی نویسندگان نیت و هدف این مقاله را در سه بخش بیان می کنند: توسعه چارچوبی یکنواخت برای طبقه بندی مقالات مدیریت ریسک زنجیره تامین، ارائه رهنمودی عملی برای برخی محققین تا در مسیر تحقیقات آتی قرار بگیرند، و شکاف بین تئوری و عمل مشخص شود تا رهنمودی برای تحقیقات آتی باشد (تنگ، ۲۰۰۶، ۳۹).
لئونگ[۱۶۲] و همکاران(۲۰۰۷)، در مقالهای با عنوان “یک مدل بهینهسازی استوار برای مسأله برنامه ریزی تولید چند سایتی در یک محیط نامطمئن” به بهینهسازی استوار در حوزه برنامه ریزی تولید در یک زنجیره تأمین پرداختهاند. ایشان این تحقیق را برای مسأله برنامه ریزی تولید یک شرکت چندملیتی در هنگ کنگ انجام دادهاند. در این تحقیق یک مدل بهینهسازی استوار برای حل مسأله برنامه ریزی تولید چندمکانی با داده های نامطمئن توسعه یافته است که تابع هدف، حداقل کردن هزینه کل شامل هزینه تولید، هزینه نیروی کار، هزینه موجودی و هزینه های مربوط به تغییر نیروی کار میباشد. در این مدل با تنظیم کردن پارامترهای جریمه، مدیریت تولید می تواند یک استراتژی تولید میان مدت که شامل برنامه بار تولید و سطح نیروی کار میباشد را با لحاظ سناریوهای مختلف رشد اقتصادی تعیین نماید (لئونگ و همکاران، ۲۰۰۷، ۵۷۰).
لای[۱۶۳] و همکاران(۲۰۰۷) در مقاله ای با عنوان “یک رویکرد تصادفی (استوکستیک[۱۶۴]) برای بهینهسازی درآمد شرکتهای خدماتی تخصصی” در حوزه مدیریت درآمد[۱۶۵] ارائه نموده اند. هدف ایشان ساخت یک مدل بهینهسازی استوار برای شرکتهای خدمات تخصصی در محیط نامطمئن است. این مدل از نوع برنامه ریزی تصادفی است که تصادفی بودن تقاضای ناشناخته را مد نظر قرار داده است. ایشان در این تحقیق از رویکرد بهینهسازی استوار مبتنی بر سناریو استفاده نموده اند. ایشان مدل را یک بار برای مطالعه موردی در حالت تک سناریو (حالت قطعی) و یک بار هم برای حالت چند سناریو حل نموده اند. سپس در پایان با تنظیم پارامترλ (پارامتر توازن ریسک بین درآمد مورد انتظار و انحراف مورد انتظار از درآمد) و ω ( وزن جریمه برای انحراف از محدودیتها) توازن و مبادله بین استواری جواب و استواری مدل مدنظر قرار دادهاند (لای و همکاران، ۲۰۰۷، ۶۴۶).
تورنی[۱۶۶](۲۰۰۷) روش هزینهیابی محصول[۱۶۷] را به عنوان روشی برای اندازه گیری هزینه و عملکرد فعالیتها تعریف می نماید. در این روش عمل هزینهیابی از یک محصول کامل آغاز شده و به سمت اجزاء آن محصول ادامه مییابد. این بدان معناست که تمامی فرآیندها و فعالیتهای انجام گرفته در طراحی، تدارک مواد، ساخت و مونتاژ اجزاء محصول در نظر گرفته میشوند. بدین وسیله میتوان بهرهوری هر فعالیت را اندازه گیری کرد. عمدهترین نقطه قوت این روش تمرکز بر اطلاعات درستی درباره هزینه صحیح محصولات، خدمات، فرآیندها، فعالیتها، کانالهای توزیع و غیره می باشد. با این حال مهمترین نقطه ضعف این روش تک بعدی بودن آن است. بدین صورت که جهت درک بهتر یک سازمان و زنجیره، این روش را باید با یکی از روش های دیگر به کار بریم تا بازدهی بهتری داشته باشد (تورنی، ۲۰۰۷، ۴۳).
پرسن و ارلدی[۱۶۸](۲۰۰۷) متدولوژی مرجع عملیاتی زنجیره[۱۶۹] و ابزار شبیهسازی وقایع گسسته به منظور بررسی تاثیرات دینامیکی متغیرهای زنجیره را ادغام کردند. مدل مرجع عملیاتی زنجیره به صورت پایه عملکرد استاتیک زنجیره را مورد مطالعه قرار میدهد و ترکیب آن با یک ابزار شبیهسازی می تواند رفتار دینامیکی زنجیره را نشان دهد (پرسن و ارلدی، ۲۰۰۷، ۴۱).
هونگ مین[۱۷۰] (۲۰۰۷) با بهره گرفتن از دیدگاه پویاییهای سیستم به مدلسازی زنجیره تامین ساخت واحدهای مسکونی در بریتانیا می پردازد. در این تحقیق با مروری بر مسائل و متغیرهای تاثیرگذار در این صنعت مدلی جهت شبیهسازی و پیش بینی ساخت در این صنعت ارائه شده است. در این مدل سیاستهای قبلی صنعت مجدداً مهندسی شده اند و نشان داده شده است که فرایند حاکم بر آن یک فرایند غیرخطی و پویا است ( هونگ مین ،۲۰۰۷، ۱۰).
کاپلان و نورتون[۱۷۱](۱۹۹۰)، روش کارت امتیازی متوازن[۱۷۲] را به عنوان ابزاری برای ارزیابی عملکرد شرکتها ارائه مینمایند. در این روش عملکرد سازمان از چهار جنبه مالی، مشتری، فرآیندهای داخلی، رشد و یادگیری مورد ارزیابی قرار میگیرد.کاپلان و نورتون معتقدند که با کسب اطلاع از این چهار جنبه، مشکل افزایش و انباشت اطلاعات از طریق محدود کردن شاخص های مورد استفاده از بین میرود. همچنین مدیران مجبور خواهند شد تا تنها بر روی تعداد محدودی از شاخص های حیاتی و بحرانی تمرکز داشته باشند. کارت امتیازی متوازن شاخص های مالی را که نشاندهنده نتایج فعالیتهای گذشته است در بر میگیرد و علاوه بر آن با در نظر گرفتن شاخص های غیر مالیکه به عنوان پیشنیازها و محرک عملکرد مالی آینده هستند، آنها را کامل می کند. کارت امتیازی متوازن یک عنصر کلیدی در سیستم مدیریت استراتژیک میباشد که سازمانها برای تبدیل اهداف استراتژیک به شاخص های عملکردی به آنها نیاز دارند. گرچه روش کارت امتیازی متوازن در اصل برای شرکتها توسعه داده شده است، اما اخیراً تحقیقاتی برای توسعه کاربرد آن در سطح زنجیره تأمین نیز صورت گرفته است. در این راستا، اهداف استراتژیک زنجیره، عوامل بحرانی موفقیت، شاخص ها و برنامه های اجرایی باید برای تمام جنبهها در کل زنجیره تدوین شوند. از جمله نقاط قوت این مدل میتوان به استراتژی محور و عملیات محور بودن، برقراری ارتباط با تمامی مدلهای ارزیابی عملکرد و نیز سادگی کاربرد و قابل درک بودن آن برای تمام افراد سازمان اشاره نمود (راجات، ۲۰۰۷، ۳۴).
اوزبایراک[۱۷۳] و همکاران(۲۰۰۷) بیان کردند که هدف اصلی در مدیریت زنجیره تامین بهینه کردن عملکرد زنجیرهها است و بر این اساس چارچوبی را برای مدلسازی زنجیره تامین ارائه کردند. آنها مدلی پیشنهاد کردند که شامل چهارستون اصلی بود و برای سازمانهای با اندازه متوسط و پیچیدگی نرمال طراحی گردیده بود. آنها در طراحی مدل خود از دیدگاه پویاییهای سیستم استفاده کردند. هدف اصلی از مدلسازی این نوع از زنجیره تامین تولیدی دستیابی به یک دید صحیح از رفتارهای آن بود. همچنین آنها مدل موردنظر را به لحاظ عملکردی تحت هشت سناریو مورد ارزیابی قرار دادند و عملکرد متغیرهای اصلی زنجیره تامین از قبیل موجودی، سطوح کار در حال اجرا، سفارشات عقب افتاده و … تحت سناریوهای گوناگون مورد بررسی قرار دادند (اوزبایراک و همکاران، ۲۰۰۷، ۱۳۳۸).
پیدای[۱۷۴](۲۰۰۸) در مقالهای تحت عنوان شبیهسازی زنجیره تامین و تقاضا در صنعت مخابرات به مدلسازی و شبیهسازی زنجیره تامین در صنایع مخابراتی با بهره گرفتن از دیدگاه سیستمهای تخصصی چندنرخی پرداخته است. هدف از این تحقیق افزایش کارایی زنجیره، کاهش موجودی، کاهش زمانهای تاخیر، کاهش هزینهها و کاهش زمان ارسال محصول به مشتریان میباشد. در نهایت در این تحقیق از دیدگاه پویاییهای سیستم نیز جهت شبیهسازی سیاستها استفاده شده است ( پیدای، ۲۰۰۸، ۴۱).
پولس[۱۷۵](۲۰۰۸) از دیدگاه پویاییهای سیستم به منظور کنترل و یافتن مقدار بهینه سفارش در زنجیره تامین استفاده می کند. دلیل استفاده از متدلوژی پویاییهای سیستم در این تحقیق وجود متغیرها و عوامل متعدد در این فرایند میباشد. بنابراین جهت مشاهده تجمیع اثرات این عوامل بر فرایند از دیدگاه فوق استفاده شده است (پولس، ۲۰۰۸، ۲۳۹).
پیتی[۱۷۶] و همکاران(۲۰۰۸) در سطحی کلانتر اقدام به طراحی یک سیستم پشتیبانی تصمیم گیری برای زنجیره تامین پالایشگاه در کشور سنگاپورکردند و با بکارگیری شبیهسازی دینامیکی تحت پنج سناریو گوناگون مدل شبیهسازی خود را مورد آزمون قرار دادند. آنها با آزمون سیاستها و استراتژی های گوناگون توانستند به یک مدل پشتیبانی تصمیم گیری کارآ و مناسب با شرایط پالایشگاه دست یابند (پیتی و همکاران، ۲۰۰۸، ۱۱۸).
لیانگ[۱۷۷] (۲۰۰۸) در تحقیقی با عنوان “تصمیمهای برنامهریزی تولید/ توزیع چندهدفه فازی با چند محصول و چند دوره زمانی در یک زنجیره تامین” یک مدل برنامهریزی خطی چندهدفه فازی[۱۷۸] با تابع عضویت خطی با قطعات خطی[۱۷۹] برای حل یک مسأله تصمیم برنامهریزی تولید- توزیع چند دورهای و چند محصولی ارائه نموده که توابع هدف آن از نوع فازی هستند. مدل پیشنهادی چارچوبی سیستماتیک (نظاممند) که فرایند تصمیمگیری فازی را تسهیل مینماید، ارائه میکند و تصمیمگیرنده قادر است تا بطور تعاملی[۱۸۰] هدایت جستجو را در طی رویه حل انجام داده و روش حل تعاملی با تصمیمگیرنده و راهحل رضایتبخش موردنظر تصمیمگیرنده را ارائه نماید. علاوه بر این در مدل مذکور در دو طبقه از هزینهها، ارزش زمانی پول محاسبه میگردد که در کاربردهای عملی مسائل تولید/ توزیع در زنجیره عرضه قابل توجه میباشد. در این مقاله، در پایان مدل پیشنهادی با بهره گرفتن از دادههای واقعی در محیطی نامطمئن مورد آزمون قرار میگیرد (لیانگ، ۲۰۰۸، ۶۷۶).
سلیم[۱۸۱] و همکاران(۲۰۰۸) در تحقیقی با عنوان “برنامهریزی تولید ـ توزیع همکارانه و مشترک[۱۸۲] در زنجیره تامین: رویکرد برنامهریزی آرمانی فازی” یک مدل برنامهریزی تولید ـ توزیع آرمانی فازی را توسعه دادهاند. به منظور انعکاس مباحث برنامهریزی همکارانه در مدل و ارائه ساختار مدل واقع گرایانهتر، سطوح آرمانهای نادقیق تصمیمگیرنده برای اهداف با رویکرد برنامهریزی آرمانی فازی مدل شدهاند. به منظور بررسی کارایی روشهای برنامهریزی آرمانی فازی، مساله برنامهریزی تولید ـ توزیع همکارانه در ساختارهای زنجیره تامین متفاوت یعنی متمرکز[۱۸۳] و غیر متمرکز[۱۸۴]، از یک مطالعه موردی استفاده شده است. نتایج محاسباتی مؤید اثربخشی رویکرد این تحقیق میباشد. در این مقاله ادعا میشود که برنامهریزی آرمانی فازی[۱۸۵] میتواند به طور اثربخشی در مسائل برنامهریزی تولید- توزیع همکارانه، در هر دو ساختار متمرکز و غیرمتمرکز در زنجیره تامین مورد استفاده قرار گیرد (سلیم و همکاران، ۲۰۰۸، ۳۹۶).
سیاکیس و پاپا جوریگو(۲۰۰۸) در تحقیقی با عنوان “شبکههای زنجیره تامین توزیع و تخصیص تولید بهینه” به شکلگیری[۱۸۶] بهینه یک شبکه تولید و توزیع با لحاظ محدودیتهای مالی و عملیاتی پرداختهاند. محدودیتهای عملیاتی شامل کیفیت، تولید، عرضه، تخصیص تولید و بالانس بار کاری[۱۸۷] میباشد. محدودیتهای مالی شامل هزینههای تولید، حمل و نقل، عوارض و مالیات برای جریان مواد در داخل شبکه با توجه به نرخ برابری ارز است. در این تحقیق بحث برونسپاری[۱۸۸] تولید در شرایطی که سازمان قادر نیست تقاضای خود را برآورده سازد مدنظر قرارگرفته است. در این تحقیق یک مدل برنامهریزی خطی عدد صحیح مختلط[۱۸۹] به منظور توصیف مساله بهینهسازی این تحقیق مدنظر قرار گرفته است. مورد مطالعه این تحقیق یک واحد تولیدکننده محصولات شیمیایی است (سیاکیس و پاپا جوریگو، ۲۰۰۸، ۳۸).
چان[۱۹۰] و همکاران(۲۰۰۸) در تحقیقی تحت عنوان “یک الگوریتم ژنتیک دورگه (دو زبانه) برای تولید و توزیع” بیان میدارند مسائل زنجیره تأمین معمولاً از نوع مسائل تصمیمگیری چندمعیاره میباشد. برای نمونه معیارها شامل هزینههای عملیاتی، سطح خدمت و بهرهبرداری (بکارگیری) منابع و… میباشد. در این تحقیق به منظور ساماندهی این معیارها از فرایند تحلیل سلسله مراتبی[۱۹۱] استفاده شده است. این تکنیک روشی سیستماتیک و منظم را برای تصمیمگیرنده فراهم میکند تا اوزانی را برای معیارها تخصیص دهد و آنها را به هم مرتبط نماید. علاوه براین از الگوریتم ژنتیک به منظور تخصیص میزان تولید به کارخانجات مناسب مدنظر قرار میگیرد. در این تحقیق عملگرهای ژنتیک به کار گرفته شده در راستای بهبود الگوریتم ژنتیک معرفی و مورد بحث قرار گرفتهاند. در نهایت مسأله توزیع- تولید مفروض توسط الگوریتم پیشنهادی حل شده است. نتایج الگوریتم بهینهسازی پیشنهادی نشان از قابلیت اتکا و استواری مدل دارد (چان و همکاران، ۲۰۰۸، ۳۴۵).
وان لاندم و وانماله[۱۹۲](۲۰۰۸) در تحقیقی با عنوان "برنامه ریزی استوار: پارادایمی جدید برای برنامه ریزی زنجیره تقاضا" یک روش برنامه ریزی استوار مبتنی بر شبیهسازی مونتکارلو را به عنوان پارادیمی جدید در برنامه ریزی زنجیره تقاضا نام میبرد. ایشان در این تحقیق به شدت بر اهمیت فضای عدم اطمینان حاکم بر زنجیره عرضه و مدیریت آن تأکید نموده اند و بیان می دارند که مدلها و روشهای ارائه شده در شرایط قطعی برای برنامه ریزی زنجیره تأمین، دیگر جوابگوی فضای عدم اطمینان حاکم نبوده و کارا نمی باشد، لذا باید برنامه ریزی زنجیره منطبق با فضای عدم اطمینان صورت پذیرد. ایشان همچنین اشاره جامعی بر منابع عدم اطمینان مینمایند (وان لاندم و وانماله، ۲۰۰۸، ۱۷۱۱).
آزارون[۱۹۳] و همکاران(۲۰۰۸) در مقالهای با عنوان “یک روش برنامه ریزی احتمالی چندهدفه[۱۹۴] برای طراحی زنجیره تأمین با لحاظ ریسک “یک روش برنامه ریزی احتمالی چندهدفه احتمالی برای طراحی زنجیره تأمین در شرایط عدماطمینان توسعه دادهاند. تقاضا، هزینه تأمین، پردازش، حمل و نقل، کمبود و هزینه های توسعه ظرفیت، همگی به عنوان پارامترهای نامطمئن لحاظ شده اند. به منظور توسعه یک مدل استوار، دو تابع هدف اضافی به مسأله طراحی زنجیره تأمین جامع سنتی اضافه شده است. بنابراین مدل چندهدفه شامل: حداقل کردن مجموع هزینه های سرمایهای فعلی و هزینه های گسترش ظرفیت، کمبود، حمل و نقل و پردازش، حداقل کردن واریانس از هزینه کل، حداقل کردن ریسک مالی یا احتمال برآورده نشدن بودجه تعیینشده میباشد (آزارون و همکاران، ۲۰۰۸، ۱۲۹).
چای[۱۹۵] و همکاران(۲۰۰۹) در ادامه مباحث کلان سیاستگذاری، پویاییهای صنعت گاز در کشور انگلستان را بررسی کردند و با به کارگیری متدولوژی پویاییهای سیستم آن را مدلسازی کردند. سپس از طریق تجزیه و تحلیل سیاستی و استراتژیکی، در مورد سیاست انرژی گاز کشور انگلستان در بلندمدت پیش بینیهای لازم را انجام دادند (چای و همکاران، ۲۰۰۹، ۳۸).
مانام[۱۹۶] و همکاران(۲۰۰۹) مدلی برای طراحی شبکه های لجستیک با محصولات چندگانه ارائه کرده اند. آنها در مطالعه خود ابتدا از یک مدل برنامه ریزی عدد صحیح مرکب به منظور تخمین ساختار شبکه استفاده کرده و سپس براساس خروجی این مدل، مدلی برای برنامه ریزی موجودی محصولات چندگانه به منظورتصمیمگیری درباره اندازه و فراوانی سفارش هر محصول در هر گروه از شبکه لجستیک توسعه دادهاند. درمرحله بعد مدلی به منظور تعیین کوتاهترین مسیر حمل کالا طراحی گردیده است. تابع هدف در مدل برنامه ریزی عدد صحیح شامل کاهش هزینه کل میباشد و این هزینه عبارت است از هزینه تحویل کالا از کارخانه به عمدهفروش، هزینه ثابت و متغیر انبارداری در عمدهفروش و هزینه تحویل کالا از عمدهفروش به خردهفروش. در این مدل محدودیتها عبارتند از محدودیت تقاضا، محدودیت ظرفیت تولید در کارخانه، محدودیت جریان مواد و همچنین برآورده شدن کامل تقاضای مشتریان. مدل برنامه ریزی عدد صحیح مرکب ارائه شده در این تحقیق شمای کلی مدلسازی در یک زنجیره تأمین را نشان میدهد. (مانام و همکاران، ۲۰۰۹، ۱۵۳۵)
چونگ[۱۹۷] و همکاران(۲۰۰۹) در تحقیقی با عنوان “طراحی سیستم زنجیره تأمین آب قابل اتکا در شرایط عدم اطمینان” بیان میدارند که با لحاظ تغییرپذیری طبیعی و عدم اطمینانها در پیشگویی بلند مدت، قابلیت اتکا (اعتماد) عاملی مهم و حیاتی برای سیستمهای تأمین آب میباشد. به منظور مدیریت عدم اطمینانهای مرتبط با عرضه و تقاضای آب از روش بهینهسازی استوار برتسیمس استفاده شده است. هدف بهینهسازی استوار، یافتن جوابی است که در شرایط وجود داده های نامطمئن، موجه باقی بماند. نویسندگان بر این اعتقاد هستند که در روش برتسیمس با تغییر درجه محافظه کاری، تصمیمگیرنده می تواند توازن بین قابلیت اعتماد و هزینه را درک کند. به عبارتی تغییر درجه (میزان) محافظه کاری مرتبط با احتمال نقض محدودیت میشود و یا به عبارتی افزایش سطح محافظه کاری (و یا قابلیت اعتماد و اطمینان) موجب افزایش هزینه کل می شود (چونگ و همکاران، ۲۰۰۹، ۴۴۹).
لای و زابنیسکی(۲۰۰۹) در مقالهای با عنوان “ترکیب عدم اطمینان با یک مسأله انتخاب تأمینکننده” به بحث انتخاب تأمینکننده استوار با رویکرد برنامه ریزی احتمالی پرداخته است. ایشان بیان میدارند که انتخاب تأمینکننده یک تصمیم استراتژیک مهم در حوزه طراحی زنجیره تأمین میباشد. ترکیب و اتصال عدم اطمینان تقاضا و ظرفیت با مدلهای بهینهسازی منجر به انتخاب استوار تأمینکنندگان می شود. مدل برنامه ریزی احتمالی دومرحله ای در این تحقیق مبتنی بر سناریو بوده و از ضرایب جریمه استفاده می کند. هر دو مدلسازی (فرموله بندی) یک برنامه خطی عدد صحیح مختلط را توسعه داده و تصویر کاملتری از توازن بین هزینه، قابلیت اطمینان و فاکتورهای دیگر ارائه می کنند. در این تحقیق جوابهای بهینه پارهتو برای یک مسأله نمونه به منظور نشان دادن مزیتهای مدلهای SP و CCP از تکنیک های برنامه ریزی چند پارامتری در راستای تحلیلهای بهتر و کاملتر استفاده می شود. به طور خلاصه منابع عدماطمینان در این تحقیق شامل تقاضا و ظرفیت تأمینکنندگان میباشد (لای و زابنیسکی، ۲۰۰۹، ۳۱۸).