جالب تر این که در صورت پرداخت نشدن نذری که به شیخ مرشد اختصاص داده شده بود، باز مشکلات آغاز می شدند . مولف حکایت هایی را ذکر می کند که عدم پرداخت نذورات شیخ مرشد به بازگشت مشکلات و رد حاجات منجر می شده است :
«شیخ مرشد گفت روزی مردی پیشه کار دیدم که با عزیزی حکایت می کرد و احوال خود می گفت که من مردی عیال دارم و اصحاب خانه از من در خواستند تا گوسفندی از برای ایشان بخرم تا ایشان را از آن نفعی باشد . برفتم و گوسفندی از برای ایشان بخریدم و به خانه بردم . در این دو سه روز آن گوسفندی گم شد ، چندانکه طلب آن گوسفند میکردم هیچ جای باز نمی یافتم. عاجز شدم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
برفتم به حضرت شیخ مرشد ، قدس الله روحه العزیز ، و همت خواستم و نیم درهم نذر شیخ مرشد بکردم تا گوسفند باز یابم .چون به خانه رفتم گوسفند را دیدم که در خانه بود . بعد از آن با خود گفتم که من مردی درویش و عیال دارم ،شیخ مرشد این نیم درهم از من نخواهد .روز دیگر گوسفند از خانه بیرون شد و باز نیامد . چون وقت شب پدید شد و گوسفند نمی آمد برخواستم و به طلب گوسفند رفتم. چندانکه که بگردیدم و هیچ جای ندیدم. روز دیگر به حضرت شیخ مرشد رفتم و استعانت کردم و عذر خواستم ویک درهم نذر کردم تا گوسفند را در یابم . چون به خانه رفتم نگاه کردم تا گوسفند باز یابم . چون به خانه رفتم نگاه کردم و گوسفند را دیدم که بر در خانه ایستاده بود ،خرم شدم.» (همان:۴۵۲)
۲-۱-۴۱-باب چهلم
این باب به فضیلت های گل تربت شیخ مرشد پرداخته است . آن گاه که شیخ در قید حیات بود ، اصحاب و یاران و جمیع مردم از برکات و کرامات ایشان بهره ها می بردند و آن گاه که فوت کرد و به دیار باقی شتافت باز هم اصحاب از کرامات و لطف ایشان بی بهره نبودهاند تا جایی که گل تربت شیخ مرشد هم چون طوطیایی ،چشم رهگذران را نوازش میکرد و مرهمی بر دل ریش آن ها بود .و وجود این گل ،باعث می شد تا حاجت نیازمندان روا گردد :
«بدان که خاصیت و فضیلت گل قبر شیخ مرشد ، نور الله قبره ، نه بدان حدست که کسی وصف آن توان کرد و فضیلت ان توان گفت و این معنی در روی عالم در میان بنی آدم نزد خاص و عام معیّن و محقق است که به هر نیت که بردارند حاجت ایشان برآورده شود و مذکور و مشهود است که در میان دریای فراوان چون کشتی را بیم غرق بوده و باد و موج غلبه کند اگر پارهای گل تربت شیخ در دریا اندازند فی الحال آن بود و موج ساکن شود و رستگاری پدید آید .» (همان:۴۶۰)
لذا مولف در ادامه حکایت هایی را ذکر می کند که گل تربت شیخ در تسکین دردها و بر آورده شدن حاجات موثر بوده است : « هم در آن مجلس درویشی به عیادت این کمینه آمد و او را نیز به غایت دردسر داشت و احوال بی طاقتی خود با این کمینه می گفت هم از آن گل به قدری به وی دادم تا بر پیشانی بمالید . هم در ساعت دردسر وی ساکن شد و صحت یافت از برکات شیخ مرشد قدس الله روحه العزیز.» (همان:۴۶۲)
۲-۲- سبک نثر فردوس المرشدیه
کتاب فردوس المرشدیه از نثری ساده و روان برخوردار است. سیروس شمیسا در سبک شناسی نثر ، نثر کتابهای عرفانی قرن هشتم را مرسل دانسته و فردوس المرشدیه را نیز درشمار همین گروه قرار داده است : « کتب عرفانی همیشه به نثر مرسل بود … اولین کتاب عرفانی که تا حدی مصنوع ( درحقیقت فنی موزون ) مرصادالعباد است ، اما بعد از آن دوباره کتب عرفانی ساده هستند . » ( شمیسا ، ۱۳۸۲ : ۱۸۹ )
۲-۲ -۱ – ویژگیهای کلی نثر فردوس المرشدیه
محمد غلامرضایی در کتاب سبک شناسی نثرهای صوفیانه ، ویژگی های کلی نثر کتاب مذکور را به صورت زیر بیان می کند :
«- در آغاز فصل ها، معمولا مطالب از قول مولف متن اصلی نقل شده است .
- در بعضی ابواب، آغاز مطلب با واژه ی «فصل» نشان داده می شود.
- در مواردی، بندها با فعل «بدان» آغاز شده است.
- شروع باب اول ، همانند شروع هر شرح حال در تذکره الاولیای عطار است.
- به روش کتاب های سیره ی اولیاء، در مطاوی مطالب، به ویژه در فصل هایی که مناسبت بیشتر باشد، حکایت هایی آمده است از جمله در باب بیست و دوم که در فراست و کرامات شیخ ابواسحاق است.
- نویسنده در مواردی نسبتا اندک به اشعار عربی و فارسی استشهاد کرده است.
- در ابوابی که احادیث فراوان روایت شده، معمولا احادیث به فارسی نیز ترجمه شده است.
- نثر کتاب، ساده است و گاه گاه توام با بعضی کهنگی زبانی، در پاره ای موارد، سادگی سخن و کوتاهی جمله ها و صمیمیت متن، یادآور نثرهای کهن پارسی است از جمله در مواردی که مطالبی از مجالس شیخ ابو اسحاق نقل گردیده است. مانند صفحه ی ۱۲۸ به بعد و ۱۹۷ به بعد.
- در مواردی، نثر کتاب مسجع و گاه موزون و متمایل به شعر است از جمله در مناجات ها؛ اما در مجموع شور و حال نثرهای صوفیانه ی قرنهای پنجم و ششم در کتاب نیست.» (غلامرضایی، ۱۳۸۸: ۲۱۸)
۲- ۲ – ۲ – پارهای از ویژگیهای سبکی فردوس المرشدیه
۱- کوتاه بودن جملهها :
« که چون به سفر می آمدم به حضرت شیخ مرشد رفتم و زیارت کردم و همت خواستم و پاره ای گل از قبر وی برگرفتم و در میان قماش ها خود نهادم حق تعالی مال های من محفوظ داشت.» (محمود بن عثمان، ۱۳۳۳: ۴۶۲)
۲- آوردن فعل مضارع التزامی به جای مضارع اخباری:
«و سخن بی فایده می گویند، من بر ایشان بگذرم و سر در پیش افکنم و خود از ایشان غافل سازم.» (همان:۳۱۳)
۳- آوردن “مر” در جمله:
به درستی که ایشان اهل ولایت حق باشند و پوشیده باشند مر کرامتی که حق تعالی بر ایشان کرده باشد.» (همان:۶۳)
۴- وجود واژه های عربی در متن:
« و گفتند خوف نباشد ایشان را در آنچه از پیش فرستاده باشند.» (همان:۶۴)
«و گفتند خوف نباشد ایشان را به در شدن اندر نار.» (همان:۶۴)
« و ثمار آن از عدم به وجود آمد به دلیل اصل کتاب.» (همان: ۶۷)
۵- فرو شدن در معنای وارد شدن:
« وقتی به کوچه ای فرو شد، شخصی را دید بغایت اندوهگین.» (همان: ۶۸)
۶- آوردن “ب ” بر سر فعل ماضی:
«چند مدت همچنین بگذشت» (همان: ۲۰)
«محمدبن الشیرازی گوید که هر گاه که گبران برفتندی.» (همان: ۲۶)
۷- آوردن افعال کهن :
« گویند شنفتم از شیخ مرشد قدس الله روحه العزیز که گفت شبی به خواب دیدم.» (همان: ۳۰)
« و جمله ی حرکات و سکنات و گفتن و شنفتن و دیدن و چشیدن…» (همان: ۱۱)
۸- آمدن واژه هایی با تلفظ کهن:
« کاچکی من آن روز زنده بودمی که وی درین مسجد سخن گوید.» (همان: ۶۱)
کاچکی به جای کاشکی .
« و از خدمت شیخ در خواستند تا از اصحاب خود یکی ترتیب کند تا اسفهسالار ایشان باشد.» (همان: ۱۸۰) اسفهسالار= سپهسالار
«زیرا که اومید من به کرم حق تعالی آن است که هر که نظر وی بر من افتاده باشد به من بخشند.» (همان:۲۹۳) اومید = امید
۲- ۲ – ۳ - وجود نثر مسجع و آهنگین
هر چند نثرکتاب ساده و مرسل است و کمتر جمله ای دچار ابهام، پیچیدگی است و در صد کلمات کهنه و مهجور بسیار کم می باشد اما با توجه به این که محتوای آن عرفانی است گاهی مواقع نثر عارفانه و مسجع به جملات و متن کتاب زیبایی هنری می بخشد : « پس گفت یا موسی به چشم فانی لقای باقی در سرای فانی نتوانی دید ،بلکه دیدار ما به چشم باقی در سرای باقی به بینی.»(همان:۱۲۹)
این روند گاهی مواقع تا جایی پیش می رود و کار از یک یا چند جمله فراتر گام می نهد و مؤلّف هنر نویسندگی خود را در نثر مسجّع به عنوان یک متتن عارفانه به اوج می رساند که این کار زیبایی متن را به رخ دیگران می کشاند :
« این خواندن و ترنّم کردن از بهر رضای رحمان است و از ذوق معانی کلام سبحان است و از شوق اسرار و کشف ملک دیان است و آن سرود گفتن از بهر شیطان است و سرمایهی شقاوت و خذلان است و دستور بی فرمانی و عصیان است .
دیگر این جمعیّت و شادی از بهر رضای ملک غفّار است و آن جمعیّت از بهر شیطان غدار است ، و این شراب به کاس محبت از بهر ابرار است و به دعا و تضرع و استغفار است و در بیم شبها و اسرار است و خشنودی ملک غفّار است و آن شراب به کاس شقاوت از بهر اشرار است و نتیجه ان درد سر و خمارست و ثمره ی آن عذاب النّارست و ناخشنودی ملک جبارست…»(همان:۲۸۹)
۲– ۲ – ۴ -جملات زیبا و حکیمانه در متن
در کتاب فردوس المرشدیه گاه به جملاتی بر می خوریم که بسیار زیبا و حکیمانه است :«در همه ی کار برادر خود در پیش دار تا حق تعالی تو را در همه ی نیکویی ها در پیش دارد.» (همان:۱۲)