ب. اصل اساسی دوم نظام ماری که به اصل فراگیر معروف است، اهیمت تغییر سطح تنش حاصله از نیاز ارگانیسم است. به عقیده ی او، درست است که مردم سعی دارند تنش های خود را، اعم از اینکه ماهیتاً فیزیویولژیکی یا روانشناختی باشد کاهش دهند، اما تلاش آنها متوجه ایجاد یک حالت کاملاً بدون تنش نیست، بلکه در فرایند، کاهش دادن تنش است که ارضاکننده است نه ایجاد شرایط بدون تنش.
ج. اصل اساسی سوم نظام ماری ماهیت طولی بودن شخصیت است. شخصیت همواره در طول زمان در حال رشد است. تمامی رویدادهایی که در جریان زندگی یک فرد روی می دهد، شخصیت او را می سازند. بنابراین، مطالعه ی رویدادهای گذشته برای شناخت شخصیت، دارای اهمیت اصلی است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در همین راستا، هنری ماری بخش های تشکیل دهنده ی شخصیت را همانند فروید به سه اصل نهاد؛ خود و فراخود تفکیک می نماید. ماری نیز همانند فروید، نهاد را مرکز تمایلات غیراخلاقی شهوانی می دانست.
ماری همچون فروید، تأکید زیادی بر اثرات نیروهای نفوذکننده ی اجتماعی، که به عنوان فرهنگ از آنها یاد می شود، بر روی شخصیت داشت. او نیز مانند فروید، فراخود را به صورت درونی کردن ارزش ها؛ هنجارها و اخلاقیات فرهنگ تعریف کرده است. در آخرین مولفه ماری اعتقاد دارد که خود، حاکم خردمند شخصیت است. او می کوشد تا همانند دیدگاه فروید، تمایلات غیرقابل قبول نهاد را تغییر داده یا به تأخیر اندازد.
چنانکه می توان دید، در نظام ماری فرصتی برای تعارض بین نهاد و فراخود به وجود آمده است یک خود نیرومند می تواند به شکلی موثر واسطه ی میان این دو باشد. برعکس، یک خود ضعیف می تواند شخصیت را به یک میدان جنگ تبدیل کند. عمده ترین تفاوت بین فروید و نظر ماری در مورد رابطه بین خود و فراخود این است که ماری اعتقاد ندارد که تعارض میان خود و فراخود اجتناب ناپذیر است.
در همین مقوله هنری ماری نیازها را به دو دسته کلی نیازهای نخستین ـ ثانوی و نیازهای واکنشی خودجوش به شرح جدول ۲-۱۳ فهرست نموده است.
-
- نیازهای نخستین و ثانوی: نیازهای نخستین (فیزیولوژیکی)از حالت های درونی بدن ناشی می شوند و نیازهای ضروری برای بقا (مانند غذا؛ آب؛ هوا و آسیب گریزی) به علاوه ی نیازهایی نظیر میل جنسی و شناخت حسی را شامل می شوند. نیازهای ثانوی (نیازهای روانشناختی) به طور غیرمستقیم از نیازهای نخستین ناشی می شوند، به صورتی که ماری آن را روشن نکرد، ولی آنها ناحیه ی مشخصی درون بدن ندارند. علت اینکه آنها ثانوی نامیده می شوند این نیست که اهمیت کمتری دارند بلکه این است که بعد از نیازهای نخستین به وجود می آیند. نیازهای ثانوی به ارضای هیجانی مربوط می شوند و اغلب نیازهایی را که در فهرست ماری هستند، شامل می شوند.
-
- نیازهای واکنشی و خودجوش: نیازهای واکنشی در پاسخ به چیز خاصی در محیط ایجاد می شوند و فقط در صورتی که آن چیز ظاهر شود، برانگیخته می شوند. برای نمونه، نیاز به آسیب گریزی فقط در صورتی ظاهر می شود که تهدیدی وجود داشته باشد. نیازهای خودجوش به حضور شیء خاصی وابسته نیستند. آنها نیازهای خودانگیخته ای هستند که هر وقت برانگیخته شوند، مستقل از محیط، رفتار خاصی را فرا می خوانند. برای نمونه، افراد گرسنه برای ارضا کردن نیاز به دنبال غذا می گردند؛ آنها منتظر نمی مانند تا محرک خاصی مانند تبلیغ تلویزیونی برای همبرگر ظاهر شود و بعد به دنبال غذا بگردند. نیازهای واکنشی پاسخی را به موضوع خاصی دربردارند؛ نیازهای خودجوش به طور خودانگیخته ایجاد می شوند.
جدول ۲-۵ فهرست نیازهای مادی
انواع نیاز | شرح |
خواری طلبی پیشرفت پیوند جویی پرخاشگری خودمختاری عمل متقابل حفاظت احترام تسلط نمایش آسیب گریزی تحقیرگریزی مهرورزی نظم بازی طرد شناخت حسی میل جنسی مساعدت فهمیدن |
تسلیم شدن منفعلانه در برابر نیروی بیرونی؛ پذیرفتن صدمه؛ سرزنش؛ انتقاد و تنبیه؛ تسلیم سرنوشت شدن؛ پذیرفتن حقارت؛ خطا؛ اشتباه یا شکست؛ سرزنش کردن؛ خوار شمردن یا ضایع کردن خویش؛ جستجو کردن رنج؛ تنبیه؛ بیماری؛ بدبختی و لذت بردن از آنها انجام دادن کاری دشوار؛ تسلط یافتن بر اشیای مادی؛ انسان ها یا عقاید؛ دستکاری کردن یا سازمان دادن آنها؛ غلبه کردن بر موانع و دست یافتن به معیاری عالی؛ رقابت کردن با دیگران و جلو افتادن از آنها. همکاری نزدیک و لذت بخش با فردی متحد که به فرد شباهت داشته یا او را دوست دارد؛ وفادار مانندن به یک دوست. غلبه کردن به زور بر مخالفان؛ جنگیدن؛ حمله کردن؛ صدمه زدن یا کشتن دیگری؛ تحقیر کردن یا مسخره کردن مغرضانه ی دیگری. رها شدن؛ خلاص شدن از قید و بند یا گریختن از حبس؛ مقاومت کردن در برابر زورگویی یا قید و بند؛ مستقل شدن و آزاد بودن در عمل کردن مطابق با تکانه؛ سرپیچی کردن از آداب و رسوم. غلبه کردن بر شکست با تلاش دوباره؛ از بین بردن تحقیر با از سرگیری عمل؛ غلبه کردن بر ضعف ها و سرکوب کردن ترس؛ جستجو کردن موانع و مشکلات برای غلبه کردن بر آنها؛ حفظ کردن حرمت نفس و غرور در سطح بالا. دفاع کردن از خود در برابر توهین؛ انتقاد و سرزنش؛ مخفی یا توجیه کردن خلافکاری؛ شکست یا شرمساری. تحسین کردن فردی برتر و پشتیبانی از او؛ تسلیم شدن مشتاقانه در برابر نفوذ فردی متحد؛ پیروی کردن از آداب و رسوم. کنترل کردن محیط خویش؛ تأثیر گذاشتن بر رفتار دیگران یا هدایت کردن آن با توصیه؛ اغوا؛ قانع سازی یا دستور دیگران را به همکاری ترغیب کردن؛ متقاعد کردن دیگران به درست بودن عقیده ی خویش. تأثیر گذاشتن؛ دیده و شنیده شدن؛ برانگیختن؛ بهت زده کردن؛ مجذوب کردن؛ سرگرم کردن؛ شوکه کردن؛ کنجکاو کردن یا وسوسه کردن دیگران. اجتناب از رنج؛ صدمه بدنی؛ بیماری و مرگ؛ گریختن از موقعیتی خطرناک؛ انجام دادن اقدامات احتیاطی. اجتناب از سرافکندگی؛ ترک کردن موقعیت های خجالت آور و ترس از شکست. نشان دادن همدردی به فردی درمانده؛ طفل یا فردی که ضعیف؛ معلول؛ خسته؛ بی تجربه؛ متزلزل؛ سرافکنده؛ تنها؛ مأیوس یا از نظر فکری سردرگم است یا ارضا کردن نیازهای آنها. |